در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | یادداشتی عبدالرضا فریدزاده برای نمایش «وقتی همه خوابیم»
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:41:05
نمایش وقتی همه خوابیم | یادداشتی عبدالرضا فریدزاده برای نمایش «وقتی همه خوابیم» | عکس

امروز جمعه ۲۴ شهریور ۹۶ به دعوت شاعر و هنرمند جوان «میلاد تقی پور» یکی از دو کارگردان نمایش «وقتی همه خوابیم» (کارگردان دیگر: شقایق شعبانی) این اثر را دیدم. به نظرم تبدیل فیمنامه فیلم استاد بیضائی بزرگ به متن صحنه‌ای در این کار به خوبی اتفاق افتاده است، و نیمی از این توفیق مدیون به‌کار گرفتن عنصر ایجاز شاعرانه است، به‌طوری‌که در مدت‌زمانی زیر یک ساعت، کل رویدادها به‌گونه‌ای روشن و پیوسته و رسا با اتمسفری حسی و عاطفی، روایت‌شده‌اند: روایتی طولی که از عرض اندیشگی مضمون و محتوای خود نیز غافل نمانده است و با نوعی «پایان باز» ویژه که دارد. پایان بازی که درعین‌حال یک «وارونگی» دراماتیک نیز به شمار می‌آید، و تنها از بیضائی بزرگ ساخته است این «نقش نو» درافکندن‌های بجا و مؤثر به‌ظاهر ساده امّا پیچیده و شگفت و حیرت‌زا مخاطب را پس از پایان رویداد به دنبال ادامه‌اش می‌دواند و رهایش نمی‌کند و این را که «بعدش چه خواهد شد؟» تبدیل می‌سازد به یکی از دغدغه‌های  وی.
طراحی صحنه‌ نمایش، موجز، درهم‌تافته و کاربردی‌ست که نور و نورپردازی را نیز به‌عنوان یکی از عناصر اصلی خویش به‌کار می‌گیرد و امکان طراحی خطوط و میزانسن های حرکتی بدون ریخت‌وپاش و شلختگیِ دارای سنخیت با مضمون را فراهم می‌آورد. بهترین و گویاترین بخش این طراحی صحنه‌ی ساده امّا کاربردی، همانا ترکیب «سر در» سینمایی به حالت تعطیل و به فروش گذاشته‌شده، با ایستگاه اتوبوس است (که البته سقف یلند ایستگاه، سبب خارج ماندن سر در سینما از دید تماشاگر شده است و بهتر می‌بود که از ارتفاع سقف مقداری کاسته می‌شد تا این مشکل برطرف شود)؛ این آمیختگیِ متمایل به سورئالیسم نرم و کمرنگ، این بخش دکور را استعاری و مفهومی کرده است و با توجه به ایستگاهی که می‌تواند مبدأ حرکت از ماقبل به مابعد، و نیز مقصد حرکت از ماقبل به مابعد باشد، و تمرکز بر سینمائی که حرکت ابدی موجود در ذاتش به سکون مطلق انجامیده، پارادوکس طنزآلود تلخی را به ذهن القاء می‌کند که همین طنز تلخ افسوس خوارِ گزنده و موضع دار، اصلی‌ترینتم و بن‌مایه‌ی متن بیضائی ست، که به نظر می‌رسد کارگردانان نمایش به آن وقوف لازم را یافته‌اند.
و امّا دیالوگ‌های بیضائی ... دیالوگ‌های همواره غنی و بارآورش که ظرفیت‌های شگفت‌انگیزی دارند، حتی در بخش‌هایی از برخی بازی‌های گاه اندکی متمایل به آماتور، بارها و بارها مخاطب را از درون دچار زلزله‌هایی با ریشترهای بسیار بالا می‌کنند، که اگر نصیب مخاطب از کلیّت این نمایش همین زلزله‌ها باشند، ثروتی بزرگ را با خود از سالن نمایش بیرون می‌برد. ولی نه، نصیب مخاطب از این اجرا چنان‌که پیش‌تر گفتیم، بیش از اینهاست، و حتی همه‌ی نقش‌ها آن‌قدر صادقانه و با باور عمیق ایفا می‌شوند که بخش‌های مایل به آماتوریسم در پاره‌ای از آن‌ها نیز دل‌چسب از آب درمی‌آیند و دلیل عمده‌ی این دل‌چسب بودن، همان باور مورد اشاره در همه بازیگران استجه آن‌ها که ایفایی نزدیک‌تر به حرفه‌ای دارند، و چه باقی‌شان _ که بین آنان و «کلیشه‌ها» فاصله‌ای مطلوب انداخته است. گروه بازیگران، اگرچه یقیناً به اصل اثر و بازی‌های بازیگرانش، یعنی فیلم استاد بیضائی، برای درک و تحلیل  نقش‌های خویش توجه داشته‌اند، امّا نشانی از تقلید از بازی‌های فیلم در آنان نیست، که این مورد مهم را از سویی می‌توان موفقیت بازیگران نمایش به شمار آورد، و از دیگر سو توفیق کارگردان‌های نمایش در هدایت آنان.
مجموعاً نمایش «وقتی همه خوابیم» نمایشی ست شسته و روفته و بدون «دورریز» و حشو و زوائد، که شخصاً خوشحالم که به دیدنش دعوت شدم. این نمایش در صورت یافتن فرصت اجرای عمومی، می‌تواند طی اجراهای خود، با اِعمال دقت نظر بیشتر توسط کارگردان‌ها، و تلاش جدی‌تر از سوی بازیگران و عوامل اجرایی، رفته‌رفته به پیراستگی و عمق و روانی و قوت القاء افزون‌تر نیز دست‌یافته و مطلوب‌تر از این‌که هست نیز بشود.
به همه‌ گروه تبریک و خسته نباشید می‌گویم و بر موفقیت میلاد تقی پور و شقایق شعبانی در تبدیل فیلمنامه‌ی حضرت استاد به متن صحنه‌ای، تأکید می‌ورزم.

درباره نمایش وقتی همه خوابیم
۲۶ شهریور ۱۳۹۶