روزهای تعطیل گالری: پنجشنبهها و تعطیلات رسمی
افتتاحیه: ۲۱ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۶ الی ۲۰
شیر، آویخته از گیسوان زنی
فکر میکردم که انگار این بار را خیط کاشته ام!
[همان نسبت مستقیم ِ نقاش با نقاشی.]
چطور ممکن است، مردی با همه خصوصیاتِ اقلیمی مردانه اش، سر از گیسوانِ زنی درآورد، آنهم در هیأت یک شیر؟!
ظاهر قضیه درست است.
حفاظت.
از کانون مرکزی عشق.
اما در بطن رنگها، فضای بین فیگورها چیزی سر بر میاورد که همچون صاعقه سرشت آن را دیگرگون میکند.
این شیر است که مورد ِحمایت آن کانون قرار گرفته است.
همان شیری که بر شِکنِ زُلفکان، آویخته است.
هبوط.
نقاش از اقلیمی میاید که هر گونه رازورزی را انکار میکند. جهان روشن و خشن است، گل ها بر صخره میرویند،زنان ستبرن، مردان نگاه اشک آلود دارند.
خاطره این قوم سالهاست که در سودای بازگشت است.
باز میگردند،گِردِ هم می آیند.
همین اجتماع کوچک این نقاشی ها هم همین گونه اند.
[خانم] شیر، با یال و کوپال، هم گردِ آن فقدان می چرخد، بازی میکند،
عشق بازی میکند،
له میشود،
به وجد میرسد و دوباره از همان زلفکان آویزان میشود.
شیر ،خودِ آن فقدان است،
و زن، همان شیر.
شهریار احمدی
دی ماه ١٣٩٧