حیف که اونموقع که این تئاتر روی صحنه میرفت من نرفتم ببینمش:)
ولی خب بههرحال، این دلیل نمیشه که فیلم تئاترشو نبینیم که:)
نمایش ترجمهی یکی از آثار فوقالعادهی این نویسنده است که به احساسیترین اثرش هم معروفه.
بازیها فوقالعاده بودن.
پنج دختر که نقش اصلی حساب میشدن، توسنه بودن بهخوبی احساسات کسی که در اون شرایط سخت و طاقتفرسا زندگی میکرد رو نشون بدن. صداشون رسا و پراحساس بود، فقط بعضیوقتها رفتارهاشون کمی اغراقآمیز میشد و خیلی قابلباور نبود.
کسانی که نقش خدمتکارها رو داشتن، فوقالعاده احساسی بازی میکردن. قشنگ میشد حس کرد که چقدر با دختران این خانواده همذاتپنداری میکنن. دادها و فریادها و اشکها، همه درکشدنی و شگفتانگیز اجرا میشدن.
مریم سعادت هم توی این نمایش گل کاشته بود. یکجورایی نقش چاشنی طنز ماجرا رو داشت و حرفهاش
... دیدن ادامه ››
گاهی اوقات خنده به لب میآورد. گرچه گاهیاوقات میتونستن از طنز کم و به اصل ماجرا بپردازن. ولی درکل عالی بازی کرده بود.
از رویا تیومریان انتظار هرچیزی میرفت جز این! همیشه تویب فیلمها و آثارش نقش زنی آروم و بیحاشیه رو داره که انگار یهکم مونده گریه کنه:) ولی اینجا... انقدرررر خوب توی نقشش فرو رفته که حد نداره! نقشی که اون بازیاش رو به عهده داشت، نقش زنی عبوس و همیشه عصبانی و بدجنس بود و انقدر این زن خوب بازی کرده بود که اصلا تا چندساعت به دیوار خیره شده بودم و فکر میکردم چجوری یکی توی یه نقش میتونه اونقفدر لطیف باشه و توی یه نقش دیگه، اونقدر خشن و عصبانی! این نشان از استعداد کمنظیر بازیگره و واقعا دست مریزاد.
ترجمه رو هم که استاد شاملو نوشته بودن و واقعا از کلمات بهجا یی استفاده کرده بودن و بازیگرها بهتر اجراشون کرده بودن! فقط اینکه بعضیوقتا یه کلماتی استفاده میشد که انگار اینرانیزه بودند و بیشتر ایرانی بودند. گرچه کار آنچنان ناپسندی هم نیست، ولی خب، یهسری کلمه هم میتونستن عوض بشن:)
درکل اجرا و نمایش فوقالعاده بود و صد در صد اگر رفته بودم همونجا و از نزدیک تماشا میکردم، لذت تماشاش دوچندان میشد.