در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | فراز شیخ حسنی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:24:11
 

فعال هنری

 ۱۴ فروردین ۱۳۶۸
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فراز شیخ حسنی (f.sh.h)
درباره نمایش آرش i
نمایشنامه این اثر تا حدودی سنگین و غنی از ادبیات کهن فارسی است. بنابراین طبیعیست که حوصله مخاطب تا حدودی سر برود.
بازی ها، کارگردانی ، صحنه و لباس قابل قبول و اما جا دارد بهتر شود.
خسته نباشید به تمام عوامل خصوصا کارگردان کاربلد و ترانه سرای محبوب آقای علیشیری.
آخرین نوشته در مورد نوشته/

در قسمتی از نمایش نکته اجتماعی بسیار جالبی رو خواهیم دید.

بازیگر نقش مرد که از همسرش کاملا خسته و یا شاید هم ... دیدن ادامه ›› ناامید شده، او را به مانند دستمالی نشان داده و دستمال را به طرف زمین رها میکند!
و این رها شدن دقیقا سقوط یک زندگی مشترک را به زیبایی هرچه تمام تر به نمایش میگذارد.
به همسرش اشاره میکند که تو هم مانند این دستمال، استفاده شده ای و برایم تکراری شده ای و با دستمال استفاده شده چه کار میشود کرد؟!! بله دستمال استفاده شده را باید به بیرون پرت کرد!
این ریز نکته هم وجود دارد که برخی از مخاطبین این قضیه را کمی جنسی میبینند و تکراری شدن یک زن برای یک مرد در جوامع فعلی، یکی از عمده ترین اختلاف های زناشویی است.
نکته دیگر این قسمت از نمایش که در کل داستان قابل مشاهده است، این است که توقعات جوانان از ازدواج در واقعیت و در غیر واقعیت بسیار بسیار متفاوت است. چرا که ازدواج یک پروسه بسیار بسیار پیچیده است و زندگی افراد بطور کامل تحت شعاع قرار میگرد. نادیده گرفتن همین امر باعث عدم تلورانس روحی در زندگی زناشویی شده و باعث عصبی شدن طرفین حتی بدلیل بارش باران خواهد شد!!!
اما
از تمام این ریز نکات که بگذریم، نقش رویا در زندگی مرد، خود دلیلی است که باعث شود ذهن مرد همواره بین زن واقعی و زن رویاهای خود در جنگ و جدل باشد. و همین جنگ و جدل دایمی در زندگی مرد باعث میشود تصمیمات اشتباه پی در پی کند و رویا را به واقعیت ترجیح دهد.

تمام/
ادامه میدهم....

همچنان تمرکزم روی متن است....

حدود یک سوم اجراهای نمایش بی نام سپری گشته است . امروز نکته جالبی از متن دیدم.

در جایی از نمایش، نکته بسیار ریز و مفید اقتصادی گفته میشود که شاید تعمدی بوده و شاید هم نویسنده مخصوصا و با علم به این داستان، آن را در متن ... دیدن ادامه ›› گنجانده است.
در جایی اشاره میشود که کمی پس انداز از کلاس های آموزشگاه برایمان باقی مانده است. در جواب میشنویم که اون چندغاز رو بهش میگی پس انداز؟؟!! من حتی با اون نمیتونم رنگ بخرم...
چقدر هوشمندانه و ظریف، واژه های "پس انداز" و "چندرغاز" ، همردیف هم قرار داده شده اند. و جالبتر اینکه اگر ما واژگان "پس انداز آموزشگاه" را همردیف واژه "چندرغاز" قرار دهیم.

در کشور ما بیش از پنج دهه است که تورمی دورقمی حاکم است. تورم دورقمی و بیشتر اگر موقتی باشد قابل تحمل و نادیده گرفته شدن است اما اگر مستمر باشد، روح و روان افراد را میخراشد، جامعه را از درون خرد کرده، ابتدا فرد، سپس خانواده و نهایتا بنیان جامعه را از درون متلاشی میکند، چیزی که اکنون به وضوح شاهد آن هستیم.
تورم ایده آل بین صفر تا پنج درصد شناخته میشود. کمتر و یا بیشتر از آن نشاندهنده یک نقص اساسی در آن حاکمیت است.
حال اینکه از ابتدا خانواده ها، کودکان خود را تشویق به پس انداز میکنند، کاملا غلط است و بایستی به سرمایه گذاری سوق داده شود، حتی اگر سرمایه گذاری روی جنس نایاب چون عنبرنسای چیرانی باشد!
و بدبختانه این دیدگاه
از خانواده های ما به جامعه منتقل شده و نتیجه آن این است که هنرمندی که از راه هنر خویش، روزگار میگذراند، پس انداز و آیدی خود را در برابر طوفان تورم و بی ارزشی دایمی ارز مملکت، چندغاز میخواند....

متاسفانه....

ادامه میدهم....
سلام
دومین شب اجرای نمایش بی نام هم گذشت و من اکنون در مورد نوشتار این نمایش ، نگارش خواهم کرد.

اگرچه با دیدن کامل نمایش به فکر خطور خواهد کرد که نمایش نیمه رئال یا سورئال است اما در حقیقت یک رئال به تمام معنا در دل خود دارد. این باطن رئال دقیقا برمیگردد به تک تک لحظات گفتگوها و دغدغه های دو زوج که تازه با هم مزدوج شده اند.
متن به زیبایی به مشکلات اقتصادی هنرمندانی که حتی از هنر به عنوان شغل اصلی مینگرند و بر درآمد آن تکیه دارند میپردازد.
حتی میبینیم که بر مشکلات اجتماعی هنرمند هم اشاره میکند، هنرمندانی که اصلا و ابدا جزو سلبریتی ها نیستند . در حالیکه تصور همگان بر این است که همیشه هنرمندان، از نظر اقتصادی تامین و از نظر اجتماعی، عاری از هرگونه گرفتاری هستند، در حالیکه واقعیت چیز دیگریست.

ادامه دارد.....
یه جنگجو همیشه حق داره گریه کنه اما هیچوقت حق زانو زدن رو نداره
یه جنگجو
جنگجو ها
جنگجو

همونی که اینروزا خیلی کم ازش دیده میشه و نه خیلی زیاد هستیم، متاسفانه.....
با سلام
روز اول و افتتاحیه نمایش با حضور تنی چند از دوستان عزیزم به دیدن این نمایش رفتم.
همیشه معتقدم که نمایشها از سه جز اساسی تشکیل میشوند و اگر تمام این اساس ها کامل باشند، امتیاز کامل به نمایش میدم.
گرچه تا امروز تنها به نمایش نیمه شب تابستان شکسپیر امتیاز کامل دادم.
این سه اساس عبارتند از نوشته (نمایشنامه/ فیلم نامه)، کارگردانی و بازیگران.
و بازیگرانی خوشبخت هستند و کارشان راحت تر است زمانیکه نویسنده و کارگردان پروژه، یک شخص باشد.
به نظرم بازیگران ، ابزار نویسنده و در حقیقت ابزار کارگردان هستند. بعد از انتخاب متن توسط تهیه کننده، انتخاب بازیگران مهمترین بخش پروژه و سپس انتخاب کارگردان در درجه بعد قرار میگیرد. (نظر ... دیدن ادامه ›› کاملا شخصی)

1. لک لک ها از نظر نوشتار، نسبتا بروز بود. نویسنده با اینکه موضوع مقداری تکراری (عدم اهمیت جامعه و دولتها و رژیم ها به هنرمند و ادیب) را انتخاب کرده بود اما با هوشمندی تمام موفق شده بود داستان زندگی یک شخص را در موضوع درآمیزد. همین درآمیختن موضوع با زندگی واقعی یک شخص که میتواند تک تک ما باشد ، به اندازه کافی متن را جذاب کرده بود. پس امتیاز من به متن 4 از 5 است.

2. لک لک ها از نظر کارگردانی ، کاملا معمولی بود. یک کارگردان وظیفه پیاده سازی متن در صحنه را دارد . این پیاده سازی با ایجاد آکسسوار مناسب، لباسهای مناسب و نور درخور ایجاد شده بود. طراحی صحنه ها، طراحی حرکات و استفاده از سه بازیگر بجای پنج یا شش بازیگر، هوشمندی و درایت کارگردان را به رخ مخاطب میکشد. که به نظر میرسد میشد که بهتر از این هم باشد. امتیاز کارگردانی میتواند 3 از 5 باشد.

3. انتخاب بازیگران این پروژه، به عالی بودن این پروژه کمک بسزایی داشته است. شنیده بودم که زمان تمرینات بازیگران زیاد نبوده اما من تسلط نسبی به متن، میزانسن و ارتباط بازیگران با یکدیگر را دیدم. گرچه حس کردم هنوز روح یکپارچه بین این سه بازیگر هنوز برقرار نشده است. اما اینکه نویسنده هم یکی از بازیگران بوده و اتفاقا نقش اول را ایفا کرده بهترین انتخاب تیم کارگردانی بوده و به نظرم نقطه عطف این پروژه، انتخاب فردی است که کل نمایش را در ذهن خود ساخته، روی کاغذ آورده و حالا میخواهد آن را به چشم بیننده بیاورد. پس من نمره 4.5 از 5 را به بازیها خواهم داد.

نتیجه: نمره بدست آمده از این نمایش 3.83 میشود که بدلیل وقت ارزشمند گروه و تلاشی که کردند، به 4 روند میکنم و از دوستان دیگرم هم که با من به دیدن نمایش آمدند، میخواهم که با من و دوستان دیگر تیوالی، نظراتشان را درمیان بگذارند.
با تشکر و احترام.
ممنون از توجهتون🙏🙏
۲۵ خرداد ۱۴۰۱
فوق العاده بودین
یکی از بهترین متن هایی بود که از میلاد عزیز تا الان دیده بودم که با بازی خوب خودش تکمیلش کرد
تبریک به کل گروه
سهند جعفری عزیز مشخصه که کلی براش زحمت کشیدی و با این کارت نشون دادی که چقدر کارت رو بلدی
به امید کسب موفقیت های روز افزون
۲۷ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آب و نون و نفس

کجا اومدی تو قفس......
امیر مسعود، تانیا، مهرنوش مومنی و سپهر این را خواندند
نگار امیری و محمد خداوردی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش نسبتا خوب و در خور ستایشی بود.
نوشته، کارگردانی و بازی ها کاملا حساب شده بود و در خور ستایش.
برای یک کار دو پرسوناژه به نظرم زمان زیادی تمرین شده و کل تیم زمان زیادی برای کار گذاشته بودند که جای تقدیر داره.
امیدوارم هنردوستان قدر چنین نمایش ها و بازیهایی را بدانند و چشمان و گوشهایمان را به دیدن چنین دیدنی های روی صحنه های نمایش شهرمان، عادت دهیم.
جایتان خالی......
بسیار کار خوبی بود .متن بسیار خوب .بازی ها خیلی خوب در مجموع دیدن این نمایش رو به همه عزیزان پیشنهاد میکنم
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
متن خیلی خوب که کشش چشم
گیری داشت،کارگردانی دقیق و درست آقای مرادی عزیز به همراه بازیهای برجسته و درخشان دو پرسوناژ که بسیار تاثیرگذار بودن
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
کار بسیار خوبی بود. متن عالی و بازی های چشمگیر و روان
خسته نباشید به همه ی عوامل، خصوصا آقای مرادی نژاد عزیز
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فراز شیخ حسنی (f.sh.h)
درباره نمایشنامه‌خوانی فرصت i
دوست عزیزم خانم نیره قریب در این نمایش خواهد درخشید
و قطعا دوست عزیز و همبازی عزیزم اشکان بیک نیز خواهد درخشید
و این کاش که به من زودتر اطلاع داده بودید که به تماشایتان بنشینم.
" این نمایش، دیدنی نیست، گریستنیه.
دوست داشتید بیاید این نمایش رو ببینید. بعدش برید خونه هاتون.
پیشونیتونو بزارید روی دست هاتون و خیلی آروووووم و رییییییز، زار بزنید.

چون این نمایش گریستنیه نه دیدنی. "
حوریه قاسمی (hooriegh)
????
۰۷ اسفند ۱۴۰۰
پریا آبید
سلام و خسته نباشید من اجراى شمارو امشب دیدم و لذت بردم واقعیتش در ابتدا فضا و صحنه و طراحى و موسیقى تو ذوقم زد انتظار یه طراحى صحنه تر و تمیز تر و گیرا تر داشتم اما سعى کردم قضاوت نکنم و ببینم ...
سپاس ازنگاهتان❤
۱۳ اسفند ۱۴۰۰
حوریه قاسمی
????
❤❤❤
۱۳ اسفند ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فراز شیخ حسنی (f.sh.h)
درباره نمایش هملت i
برای تهیه گزارش از این نمایش باید با چه کسی تماس بگیرم؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای تهیه گزارش از این نمایش باید با چه کسی تماس بگیرم؟
با روابط عمومی نمایش خانم شریعتی
pezhvakartgroup@
۲۸ بهمن ۱۴۰۰
دیدن این نمایش را به همه توصیه می‌کنم چون «بی‌خوابی» نمایش سختی نیست. یعنی لازم نیست شما یک کتابخانه انواع کتب فلسفی و غیره خوانده باشید تا بتوانید از جزییات و زوایای پنهان کار لذت ببرید. با این همه خیلی راحت شما را با شخصیت‌هایش و ماجرایی که برایشان رخ می‌دهد، همراه می‌کند. روند خوب نمایشنامه، غافلگیری‌ها، بازی‌های نسبتا یک دست و دکور خلاقانه از نقطه قوت،های این نمایش است. اگر طرفدار نمایش‌های رئال، به دور از استعاره و تمثیل‌های واضح و زورتپان هستید، «بی‌خوابی» شما را ناامید نمی‌کند.
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
بی‌ نظیر و فوق العاده بود.واقعا از تماشای این نمایش لذت بردم
۰۷ فروردین ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای تهیه گزارش از این نمایش باید با چه کسی تماس بگیرم؟
محمد رضایی مقدم این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این نمایش....
من رو تو خودش حل کرد...‌
چون شکسپیر ، بشر استثنایی هست و نظیرش نبوده و نخواهد بود....
همچون موتزارت و یانی و کلایدرمن....
این نمایش.....
هر بار که اجرا بشه، من رو تو خودش حل میکنه....
نمره نمایش نزدیک مردودی.... اما قبول!
از دید من مخاطب .... مخاطبی که تحصیلات آکادمیک هنری نداره!
متن چرند و تاریخ منقضی شده....از دید نویسنده ای که هیج نمایش نامه و فیلم نامه ای ننوشده!
بازی ها غیر جذاب....برای بازیگری مثل من که تا الان هیچ اجرای عمومی نرفته!

نظر مخاطب برای گروه اجرا چقدر میتونه مهم باشه؟! مگه همه باید از یه نوشته و نمایش خوششون بیاد؟
مگه باید حتما سالن گوش تا گوش پر بشه؟! نه!!
اصلا شاید نمایش خیلی خاصی باشه که نمیتونه سالن رو پر کنه!! اصلا مگه مهمه؟!!
کارگردان چند سال با این کار زندگی کرده، همینطور خیلی از بازیگرها....ولی ... دیدن ادامه ›› نتیچه چیزی نبوده که انتظار میرفته.....مگه مهمه؟!! مسلما نه!!!
از بیرون شاید تمام پروژه یک شکست به نظر برسه.....که البته نیست!! مگه مهمه شکست بخوریم تو هنر؟!! مسابقه است مگه؟!!!

حرف آخر آقای محب الهی،
شکست آغاز پیروزیه....
به جد منتظر کارهای بعدیتون هستم.

سپهر و فرهاد آقارضائی این را خواندند
امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قبل از اینکه لطف کنید و زمان بزارید تا نوشته من رو بخوانید این رو در نظر داشته باشید که من فقط یه مخاطب صامتم. یه ادم کوچولوی بی ازار که میاد آثار رو میبینه و یواشکی از گوشه سالن فرار میکنه.....

نمایش در کل نمایش خوبی بود. اما یک یاداوری کوچک از مرداد 98 داشته باشم. تالار وحدت، ابر نمایش موزیکال اشک ها و لبخند ها به کارگردانی هادی قضات.... که خود ایشان نقش اول یعنی کاپیتان را هم بر عهده داشتند. ان نمایش، نمایش متوسطی بود با اینکه انرژی و زمان و هزینه زیادی هم برایش کار شده بود اما رقیب ان نمایش، ارکستری بود که در پای نمایش و بصورت زنده در حال اجرا بود. کارگردانی و بازی ها همگی متوسط و البته متوسط رو ب بالا.

همین اتفاق در مورد این نمایش هم افتاد. موسیقی رقیب بسیار قوی و جدی برای نمایش بود. به خصوص اگه مخاطبی مثل من، زمینه موسیقیایی هم داشته باشه. موسیقی این اثر، یک سر و گردن از نمایش بالاتر بود. با این حال این دو کفه موسیقی زنده و بازی ها، همدیگر رو خوب حمایت کردند و کل پروژه رو در بالا و در حد متوسط رو به خوب قرار دادند. (درست مثل اشکها ... دیدن ادامه ›› و لبخندها)

دلیل این امر هم این نیست که امثال هادی قضات یا جناب اقای ابراهیم زاده، کارگردان یا بازیگر خوبی نیستند، خیر! اشتباه برداشت نشود.

احتمالا دلیل این امر ان است که در بالا گفته شده است. مخاطب انتظار یک نمایش را دارد نه یک ارکستر موسیقی. با این حال من مخاطب که کلا هنر و ادب دوست هستم از کار این دوستان قدردانی میکنم چون موسیقی زنده، یک روح قوی به نمایش خواهد بخشید . چون موسیقی مستقیما فرکانس قوی عشق رو در انسان بیدار خواهد کرد. امیدوارم این اتفاق در مورد باقی نمایش ها هم بیافتد و موسیقی زنده هم جوهره کارها گردد.

صحبت کوتاه کنم.
کارگردانی 4 از 5
بازی ها 3.75 از 5
طراحی لباس و صحنه 4 از 5
سناریو 4 از 5
موسیقی 5 از 5
دمیدن روح استاد شجریان و یاداوری وی به مخاطب 5 از 5
دمیدن روح جان لنون و یاداوری وی به مخاطب 5 از 5
موضوع ( یاد اوری و تقدیر از استوره های ملی ، توجه به بحث جنگ و اثار مخرب ان در بین نسل ها و جوامع، توجه به فرهنگ نزدیک بین جوامع در عین تفاوت اساسی در دین و اندیشه و زبان و ....) 5 از 5
تقدیر از مهمان ویژه ان شب اقای غلامرضا طالقانی از پهلوانان رشته کشتی : 20 از 5!!!

نتیجه امتیاز: حدس بزنید!! چون حدس و گمان جوهره این نمایش بود!!

فراز شیخ حسنی اذر 1400
دقیقا سه سال پیش که تازه داشتم پا توی دنیای هنر و ادب میزاشتم، نمایشی رو دیدم بنام هار به کارگردانی اقای حسین پوریانی فر که در اون نمایش مخاطب در عین ساده بودن نمایش، محو تماشای بازیگرانی میشد که حتی یک کلمه و یک هجا هم به زبان نیاوردند و حتی صورتشان کوچکترین حرکتی نداشت. فقط و فقط زبان بدن بود و پیامی که در طول نمایش به مخاطب دیکته میشد.
امروز به دیدن نمایشی رفتم که یاد هار رو در من زنده کرد. بازی های بدن بسیار ظریف و دقیق ، میزان سن های بسیار زیاد و پیچیده، نظم و ترتیب و تسلط بازیگران به اجرا. من معمولا به هر نمایشی امتیاز بالا نمیدم. ولی به این نمایش امتیاز پنج دادم چون تمام این دوستان و سختی کار چند ماهه تمریناتشان رو حس و درک کردم و این امتیاز کوچکترین هدیه من مخاطب به آنهاست.
سخن کوتاه میکنم چون سخن در توصیف این نمایش نمیگنجه.
اگه دوست دارید کار متفاوت و غیر خطی ببینید بد نیست این نمایش رو هم در سبد غذای روحی خودتون قرار بدید!!
مهدی صفری و امیرمسعود فدائی این را خواندند
سلام یک بلیت به قیمت ۳۰ هزارتومان برای فروش سانس جمعه ۵ آذر ساعت ۲۱ دارم اگه کسی میخواد
۰۵ آذر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظر میرسد در این وا نفسه زمانی، که غم و اندوه بر کشور سایه انداخته است، خودمان باید به فریاد خودمان برسیم.
خصوصا در این روزگار که هنرمندان باید از هنر حمایت کنند و علی الخصوص بازیگران از بازیگران و کارگردانان.
این نمایش، نوشته جذابی داشت و از نمایشنامه نسبتا خوب و کارایی برخورد بود. به موضوع روز جامعه اشاره نموده و موشکافانه بدنبال حقیقت چرایی ماجرا بود.
بازیگران تقریبا به نقششان مسلط بودند و به خوبی دستورات کارگردان را اجرا نمودند.
چیدمان صحنه نمایش، به خوبی ایجاد شده بود و بازیگران تقریبا از تمامی ابزاری که در اختیارشان بود، به خوبی بهره جسته اند.

در کل کار زیبا و قابل ستایشی بود که امیدوارم ، این نوع نمایشها، و این نوع نوشتار و این نوع موضوعات، بیشتر مورد توجه دست اندرکاران قرار گیرد.

فراز شیخ حسنی
نویسنده، بازیگر و دستیار کارگردان.
امیرمسعود فدائی، مینا، امیر مسعود، فرزاد جعفریان و ژنرال این را خواندند
مریم اسدی این را دوست دارد
سلام و احترام مهندس موسوی عزیز، دوست و هم دانشگاهی عزیز

من قبل از اینکه یک مهندس باشم، یک هنرمند بوده ام، هستم و خواهم بود. و اگر یک روز به پایان جهان مانده باشد، آن روز را به هنر و خصوصا تئاتر اختصاص خواهم ... دیدن ادامه ›› داد.

بنده خودم رو شاگرد جناب عبدالحسینی میدونم. دید من نسبت به نمایش، دید یک مخاطب است نه یک منتقد یا مدرس.

جناب محمد حسن خدایی رو خوب نمیشناسم اما میدونم که هر کس که دلش برای کار میسوزد، نظرات خود را اینجا اعلام میکند.

در نهایت به شما دیدن این نمایش رو پیشنهاد میکنم.
۲۶ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فراز شیخ حسنی (f.sh.h)
درباره نمایش مگس i
من چندین ماه هست که به دیدن نمایشهای گوناگون میرم.
فقط بگم که یکی از بی نظیرترین و کمدی ترین نمایشهای کلاسیک عمرم رو دیدم!
به هیچ عنوان از دستش ندید.
نمایشی که میبینید ممکن است هیچ تاثیری روی شما نگذارد، اما اگر 20 سالتان باشد ممکن است دنیایتان را تغییر دهد!!
این نمایش، کار قشنگی بود که کارگردان ... دیدن ادامه ›› کار، امیر سربیشه نسبتا بخوبی تونست از پس کار بربیاد. داستان، مجموعه ای از چند جوان است که بشدت روی هم تاثیر میزارند و این تاثیر زندگی آن ها را دچار تغییر خواهد کرد.
کارگردان در چیدن بازیگر و دادن نقش مناسب به بازیگران، بسیار شایسته عمل کرده و هر کس در جای خود مشغول ایفای نقشش بود. اجراها با اینکه بازیگران مشهوری در آن بازی نمیکردند، نسبتا حرفه، روان و قابل قبول بود. هیچ کس مصنوعی بازی نمیکرد. همه یجوری تو نقششون غرق شده بودند و از چنین گروهی، اصلا انتظار همچین بازی نداشتم.
در ده دقیقه ابتدایی تماشاچی دچار سردرگمی در نمایش خواهد شد. نمیتواند خود را در دنیای نمایش پیدا کند و حوصله سر بر میشود. با این حال ابتدا فکر میکنید که با یک داستان رئال طرف هستید اما بعد از ده دقیقه ابتدایی نمایش، متوجه میشوید که با یک داستان سورئال درام طرف هستید و تازه خودتون رو در جریان پرشتاب وقایعی میبینید که کمی طنز هم در اون میتوان پیدا کرد.
داستان هرچه بیشتر جلو میرود کشش و گیرایی بیشتری پیدا میکند تا جایی که زمانی که 15 دقیقه از نمایش گذشته، کاملا دوست دارید ببینید انتهای ماجرا به کجا میرسه.
سه بازیگر در نقشهای ساشا، الکساندر و کاساندر، به حدی طبیعی بازی میکردند که تماشاچی، از حرص داستان شروع به دندان قروچه میکند.
شخصیت نیمه منفی کاساندر به حدی جذاب بازی میکرد که آدم دوست داشت بره وسط سن و سر دختره رو بکوبه به زمین!!
شخصیت ساشا جوان، آتقدر دقیق، خوشتیپ و با اعتماد به نفس بالا تعیین شده بود که تماشاچی نا خودآگاه عاشق وی میشد. با این حال این فرد بدلیل سن کم و جذابیت بیش از حدش نمیتوانست دلبرکان دور و برش را کنترل کند و ساشای میانسال، اینجا به کمکش می آید در حالیکه داستان نهایتا نمیگوید چه بر سر شاسا می آید و اینجا ما را در انتخاب سرنوشت آزاد میگذارد.
داستان دست نخورده است. بخوبی فرهنگ عجیب غرب را گوشزد میکند. دلبرکانی که در اطراف یک پسر خوشتیپ میچرخند و پسرک خامی که نفر به نفر آن ها را از دست میدهد بدون اینکه بداند چه کار باید کند.
بتی در نمایش، کمی دست و پا بسته بود یا اینکه نوشته با کاراکترش چنین کرده بود. بتی در برابر کاساندر، عکس العمل محکمی نشان نمیداد، برای بدست آوردن عشقش نمیجنگید و گاه با رقیب عشقی خود در حیاط منزل، خوش و بش هم میکرد در حالیکه انتظار تماشاچی، صحنه های درگیری این دو نفر با هم است، تنها صحنه محکم برخورد این دو نفر، از کنار هم رد شدن با بی تفاوتی کامل بود. در نهایت بتی نسبتا راحت از کنار عشقش گذشت و ساشا رو به حال خود رها کرد. اما واکنشهای نهایی بتی کاملا حرفه ای بودن بازیگر رو نشون میداد.
بله ساشا در جهنمی که خودش به پا کرده بود رها شد چون در مدیریت دلبرکانش هیچ واکنش درخوری نمیتونست نشان بده.
و داستان وقتی پیچیده تر شد وقتی دختری بیمار به نام مویرا وارد داستان شد و تماشاچی که بین زیبایی، اخلاق و منش بتی و کاسندر، در حال انتخاب بود، ناگهان با یک طوفان مواجه میشود. دختری که امیدی به زنده ماندنش نیست و ساشا دقیقا عاشق همین مویرا بود.
نکته مهم نمایش که بازیگر ساشا جوان و مویرا به خوبی تونسته بودن به تصویر بکشن، علاقه شدید این دو نفر به هم و البته از دید تماشاچی، کاملا مخفی و عکس نشان داده شده بود.
مامی لو پیر هم بخوبی تونسته بود نقش خودشو ایفا کنه. یه پیرزن آروم، فهمیده و عاقل که آدم میتونست راحت حرکت بعدی کارکتر رو تشخیص بده و این یه نکته مثبت بازیگر نقش مامی لو است.
برگردیم به ساشا ،
شاید ساشا بین این سه نفر واقعا نمیتونسته انتخاب درستی داشته باشه و تماشاچی با اینکه از دست ساشا، حرص میخورد و دلش میخواهد سر ساشا را به دیوار بکوبد، اما یک لحظه خودش رو جای ساشا بگذارد حق را به وی میدهد!
در نهایت باید گفت این نمایش بهش خیلی کم لطفی شد. تماشاگر زیادی نداشت اما نوشته، کارگردانی و بازی های زیبایی شاهد بودیم، اون هم در سالنی که چندان هم شناخته شده نبود.
با امید موفقیت برای این کارگردان و گروه نمایشش.
امیر سربیشه این را خواند
فرزاد جعفریان، محمدرضا و جهان این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
شعر و ادبیات
تئاتر
موسیقی

تماس‌ها

farazsheikhhasani@gmail.com
09129320359