در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سحر ناسوتی درباره نمایش دگمه: سحر ناسوتی : ازدواج موقت و آزار جنسی تبعاتی دارد که جبران ناپذیر است
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:16:36

سحر ناسوتی : ازدواج موقت و آزار جنسی تبعاتی دارد که جبران ناپذیر است
تاریخ انتشار: ۵ آذر, ۱۳۹۳

نمایش “دگمه” در تماشاخانه استاد مشایخی به روی صحنه است . مصاحبه ای کوتاه با سحر ناسوتی ، کارگردان و نویسنده این نمایش ترتیب دادیم که می توانید در ادامه بخوانید.

سحر ... دیدن ادامه ›› ناسوتی

ایده شکل گیری نمایشنامه “دگمه” چه بود ؟

ناسوتی : ایده شکل گیری این نمایش بحران های اجتماعی و مسائلی ست که در جامعه بیشتر برای خانم ها به وجود می آید و متاسفانه در چند وقت اخیر ، بسیار با آن مواجه بودیم. هدف این بود که بتوان بر موضوعاتی که در جامعه مورد بحث هستند مانور داد و در نهایت، تماشاگر ، بعد از دیدن کار ، تلنگری بخورد تا شاید اگر روزی خدایی نکرده ، ناگزیر به تصمیم گیری شود ، بتواند کمی تجدید نظر کند و مهربانانه تر و با عطوفت بیشتری تصمیم بگیرد .

مخاطبان با دیدن این اثر با چه نمایشی روبه رو می شوند؟

نمایش ما یک نمایش تلخ است ، از واقعیت های جامعه می گوید. من هر چه بگویم انتهای کار لو می رود و به نظر من انتهای کار یک انتهای غافلگیر کننده است ، به همین دلیل نمی توانم راجع به کار ، زیاد حرف بزنم . اما به طور کلی ، ما با شخصیت زنی رو برو هستیم که ازدواج ناموفقی دارد . بعد از آن ازدواج موقت می کند که او را درگیر حوادثی می کند و این حوادث به سمتی می رود که برای بسیاری از زنان جامعه ما اتفاق افتاده است ، آزار جنسی . این آزار جنسی دلایل چند گانه ای دارد که اساسی ترین دلیل آن این است که این زن ، همسر قانونی آن فرد نیست .

از این طریق می خواهیم آسیب های این که یک مرد مسئولیت کامل یک زندگی را قبول نمی کند را هم نشان بدهیم و به این علت ماجرای ازدواج موقت به این شکل مطرح می شود . در این بین اشارات کوچکی به خواشی دیگر مثل مسئله ی حضانت هم می شود . اما در نهایت آن ازدواج موقت و آزار جنسی تبعاتی دارد که جبران ناپذیر است .

در انتهای آن ، با وجود تلخی که دارد ، من نه راه حلی ارائه می دهم و نه پیشنهادی دارم ، فقط آرزویم را بیان می کنم . در انتهای نمایش از تماشاگرم می خواهم که بعد از بیرون رفتن از سالن به این ماجرا فکر کند . شاید بشود به آرزوی من و گروه من و شاید خیلی های دیگر دست پیدا کرد . آرزوی ما در نهایت این است که بخشش جای قصاص را بگیرد .

طرح اولیه شما بر اساس یک واقعیت بود یا یک داستان ذهنی نوشته شد؟

داستان من بر اساس چند واقعیت بود ، چند قصه را که از دور و اطراف شنیده بودم و اتفاق افتاده بود را به صورت کلاژ نوشتم . یکی از این قصه ها، قصه دگمه بود که در ایران اتفاق نیافتاده است . من همه ی این داستان ها را با هم جمع کردم و به صورت ناخودآگاه ، چون نویسنده ام به شکلی در هم تنیده و درام تبدیل کردم . البته سبک کار من ، درام مستند نیست . به همین جهت این کلاژ ، بیشتر حالت قصه پیدا می کند . قصه ای که شاید هیچکدام از آنها را نتوان از هم مجزا کرد.

به نظر من ، مخاطب ، تماشاگر و یا هر کس دیگری می تواند این اتفاقات را در روزنامه و اخبار بخواند ، اما درام من ، درام مستند نیست . این به معنی نفی تئاتر یا فیلم مستند نیست . من ترجیح می دهم به شکل دراماتیک و قصه گوی خود ، تماشاگری را پای کار بنشانم و او را به مدت یک ساعت درگیر قصه کنم تا به شخصیت بیشتر نزدیک شود و همزاد پنداری کند ، تا در انتهای آن حرف نهایی زده شود .

چه مدت طول کشید که عوامل را دور هم جمع کنید ؟

ماجرای پیچیده ای داشت . من نمایشنامه را اردیبهشت ماه نوشتم و از ماه تیر ، بازنویسی و دراماتورژی را با همکاری خانم نوشین شروع کردیم. آن موقع خودشان هم بازی می کردند . ولی به دلیل مشکلاتی که برای ایشان پیش آمد ، کار ما تا اواخر مرداد و شهریور تعطیل شد . دو بازیگر ما از هنرجویان آقای دژاکام بودند و گروه شکل گرفته بود ولی ما در آن زمان سه بازیگر را عوض کردیم و بعد از اینکه به بازبینی رفتیم و کار مجوز اجرا گرفت ، متاسفانه نقش اصلی را از دست دادیم . بنابراین مجبور شدیم دوباره ، گروه جدیدی را بیاوریم و این بار هم بازیگر نقش مادر ، از هنرجویان آقای دژاکام انتخاب شد. بازیگر دیگر هم از دوستان من بودند. در نهایت این گروه اصلا راحت شکل نگرفت که ما بتوانیم از روز اول شروع به کار کنیم .

فکر می کنید این مسئله در کار شما چقدر تاثیر داشته است ؟

تاثیر زیادی نداشت . به این دلیل که ما از نو شروع کردیم . شاید تاثیر آن در خود من بود که یک دور با یک بازیگر تجربه کرده بودم و نقاط ضعف و قوت او در آن مدل و جنس بازی اش را کشف کردم ولی با تغییر بازیگر ، گویا دوبار متن را کارگردانی کردم . مدل کارگردانی من به این شکل است که هم متن و هم کارگردانی من براساس بازیگر تغییر می کند .

چرا که به نظر من ، بازیگر به کارگردان اجازه ی مانور می دهد و اساسا هم مدل کارگردانی من به این شکل نیست که سعی کنم روبه روی بازیگرم باشم . ما با هم پیش می رویم . این ویژگی کار من است ، حضور بازیگر در کار بسیار تعیین کننده است . دستیارم ، آقای احمدی نیا که از ابتدا با من بودند ، خیلی زحمت کشیدند و بقیه دوستان مثل خانم هنگامه کوچکی اضافه شدند . بعد از او ، خانم مدیسا کنی ، نوازنده ویولنسل ، در حقیقت آخرین فردی ست که به گروه اضافه شد . یکی از دوستانم آقای خلیفه هم ، بعدا آمدند و به من کمک کردند .

الان هر قدر که شما و سایر تماشاگرها کار را دوست داشته باشید ، نتیجه ی اتفاق خوبی ست که پشت صحنه می افتد . ما بی اندازه همدیگر را دوست داریم و بی اندازه من به گروهم عشق می ورزم ، به طوری که سایر عوامل می گویند تو کارگردانی هستی که اصلا سر ما داد نمی زنی و با ما دعوا نمی کنی ، بداخلاقی نمی کنی و من این خصوصیات را به عمد دارم . چرا که احساس می کنم چنین رویکردی باعث می شود آدم ها بیشتر همدیگر را دوست داشته باشند . خصوصا در کاری که ما می خواهیم خشونت را نفی کنیم و فضای محبت را ترویج دهیم . من اعتقاد دارم ، انسان همیشه باید از خودش شروع کند و در کارم هم به همین شکل است .

چرا دوره ی اجرای نمایش تان کوتاه است؟

سیاست های سالن مشایخی این است که در صورتی که کاری تماشاگر داشته باشد هر ۱۵ روز یک بار ، اجرای نمایش را تمدید می کند . ما منتظریم که از نمایش استقبال شود و آرزو می کنیم که چنین شود . همان طور که خودتان کار را دیدید متوجه می شوید که علت آن کاملا یک علت فرهنگی و انسانی است نه چیز دیگر . چرا که خودتان می دانید عملا در تئاتر چیزی به جز این وجود ندارد . من واقعا آرزو می کنم این اتفاق بیافتد .

اگر چنین رخ دهد ممکن است ما زمان دیگری را برای اجرا بگیریم . البته من از شرایط بازیگرانم هنوز خبر ندارم . اما امیدوارم تماشاگر داشته باشیم . اگر سالن پر داشته باشیم حتما چنین کاری را انجام می دهیم .

صحبت پایانی اگر دارید بفرمایید.

همانطور که قبلا در مصاحبه های دیگر هم گفته ام از تماشاگران بالقوه تقاضا می کنم که تشریف بیاورند و این کار را ببینند . نه به خاطر بلیتی که هیچ بهایی در مقایسه با هزینه هایی که در طول روز می کنیم ندارد . این بلیط آنقدر ارزان است که نمی شود راجع به آن حرف زد . فقط به این خاطر که ما بتوانیم حرف و دغدغه ی خودمان را به آنها بگوییم که مطمئنم دغدغه ی خیلی از آنها هم هست و تا زمانی که نیایند و کار را نبینند متوجه نمی شوند که ما چه می گوییم .