«گیرم از مغول گریختید، از خود می توانید گریخت؟»
تاراج نامه نمایشی ست که باید تماشایش را به تئاترپیشگانی با کسوت پیش تر پیشنهاد نمود تا به یاد آوردند قبل از این چقدر عاشق تر بودند، چقدر ایده آلیست تر بودند، چقدر تمریناتشان جدی تر بود، چقدر متنهایشان خط خوردگی داشت، چقدر در انتخاب وسواس داشتند، چقدر برق چشمان تماشاگران هنگام تشویق به وجدشان می آورد، چقدر طول می کشید تا خود را آمادۀ رفتن بروی صحنه ببینند، چقدر صحنۀ آن روزها برایشان مقدس بود.
لذت بردم از تاراج نامه
نه فقط بخاطر تاراج نامه بودنش بلکه گروه هزار افسان ادلۀ لازم برای گوارایی محصولشان را گرد آورده اند.
دو نکته اینکه اگر موسیقی زنده بود بنظرم بر حظ تماشا می افزود و دیگر شاید در مقاطعی از نمایش ثبات بیش از حد نور تاحدی منجر به خستگی بصری می شد که با تنوع بیشتر در پردازش کاسته خواهد شد.
سپاسگزار شما خوبانم.
پایدار و بهروز باشید.