کـِتـو ــ چاله ای به عمق تنهایی
از نگاه من پرفورمنس کتو یک آینه بود.
آینه ای که وقتی مقابلش ایستادم خودم را دیدم و هزاران، بلکه میلیونها خودی که مثل من هستند.
""من"" هایی که تن به تنِ خودمان میدهیم وهر روز تنهایی هایمان را بغل میکنیم.
""من ""هایی که وقتی توی خودمان غلت میزنیم به همه چیز فکر میکنیم.
آندریا نوشاد، نویسنده و کارگردان جوان و خوش فکری است که گرچه قصد سایکودرامی (تاتر درمانی) ندارد، اما با به صحنه آوردن کتو ذهن مخاطب را
... دیدن ادامه ››
به چالش میکشد و زمزمه های ذهنی و خصوصی مخاطب را در صحنه میتکاند و جار میزند؛
آنطور که در حین تماشا و حتی پس از ترک تماشاخانه، مخاطب با خود تکرار میکند:
""پس من هم تحت تاثیر گره قمری کتو هستم؟""
یک همذات پنداری و جایگزینیِ خود با پرفورمرها.
بهترین انتخاب کارگردان، فضای دالانی و تو در توی تماشاخانه دا است که با اتمسفر کار کاملا همخوانی دارد، خصوصا چینش صندلیها به گونه ایست که تماشاگر حق انتخاب دارد؛
بنشیند یا مابین دالانها راه برود و جابجا شود.
در واقع فضای دالانی و لابیرنتی تماشاخانه مصداقیست از درون و ذهن لایه لایه هرکدام از ما، و این حق انتخاب همان روبرویی ما با خودمان است.
روبرویی و مواجهه ای از زوایای مختلف که از دریچه های مختلف به درون خود،
سرک بکشیم،
تلنگر بزنیم،
مواخذه کنیم،
تشر بزنیم،
تحکم کنیم،
لمس کنیم،
نوازش کنیم و
در آغوش بکشیم.
دومین انتخابی که در این پرفورمنس برایم جذاب بود، جنسیت پرفورمرها بود؛ سه زن و یک مرد.
در واقع هر سه یکی بودند، اما این نسبت سه به یک به نظر میرسد گویای بعد شخصیتی تلفیقی زنانه و مردانه هر تنی است که با خود به همراه دارد و بسته به شرایط و اقتضای زمانی رخ می نماید و عرض اندام میکند.
کتو را دوست داشتم و دیدنش را در این روزهای پرترافیک ذهنم به فال نیک میگیرم.
پ.ن: طبق اظهارات خانم نوشاد، گره قمری کتو وجود دارد و اسطوره کتو یک نماد اساطیری هندی است.
ـــ پـرنـد ـــ