با سلام خدمت دوستان
دیشب اجرای شما را دیدم. گمان کنم اندکی در بسط روایی سرگذشت این سه زن، دچار انتزاع بیش از اندازه شدهاید. گو اینکه مناسبات
... دیدن ادامه ››
این سه نفر در نسبت با یکدیگر، میتوانست تعین مادی بیشتری یافته و فضای مدرسهای که بازنمایی میشد، ما را بیش از این درگیر خود کند. الان که توضیح شما را خواندم متوجه شدم که قصد این سه زن، نه مهاجرت که داوطلب شدن برای مرگ بوده. به هر حال امیدوارم روایتی کاملتر از این مرگخواهی و چرائیاش در این فضای انتزاعی ارائه دهید و مخاطبان را از سردرگمی خارج کنید.
بازی خانم برکه بذری هم واجد نکات قابل اعتنایی بود، البته که بازیگران دیگر هم تلاش خود را انجام داده بودند.
نکته اینجاست که روایتهای زوال و به انتها رسیدن، اگر هر نوع مقاومت و امیدواری را پس زند، به امری خطرناک و آزار دهنده تبدیل شده و سیاستزدایی از سوژهها را به نمایش میگذارد.
حتی بکت، کافکا و یونسکو و...اغلب نویسندگانی که هراس و دلهره را روایت میکنند، شخصیتهایی طناز، گروتسک و مبارز را خلق میکنند.
صفی که برای مردن ترتیب داده شود، آن هم تماما زنانه، روایت امتناع و انحطاط است، روایت غالب این روزهای ما. شاید تئاتر بتواند نوری بر این فاجعهناکی وضعیت بتاباند و اندکی تخیل را در هجوم واقعیت سخت بیرونی، محافظت کند.