صحنۀ نمایش، حیاط دبستانی را تداعی میکند که در کار نقاشیشدن است و مهم ترین شیء آن، یک چرخ و فلکِ مخصوص بازی کودکان است. زمان نمایش، حدوداً یک
... دیدن ادامه ››
سالِ تحصیلی را شامل میشود. در این یک سال، ما مجموعهای از رابطهها را در این حیاط تماشا میکنیم، از جمله رابطۀ همسران، معلم و شاگردان، مادر و فرزند. در این بار تماشای نمایش، پس از اجرای چند ماهِ پیش، برایم چنین مینمود که مسئلۀ اصلی نمایش این حس گنگ تمنا و شوری است که یکسره سرکوب میشود و در فیگورِ «کودکی» تجسم مییابد. به صحنه آوردن این مسئله، نشان از مسئولیتی بزرگ و هنرمندانه دارد. و شاید امروزیترین مسئلۀ ما همین امر آموزش و البته کودکی باشد.. به هر حال، بیتابیِ غریبی که در عنوان کار هست، نشان از یک جور گمشدگی و از دست دادنِ کودکیای است که غمانگیز است، و تلخی تماشای این اثر هم شاید از اینجا میآید که در کار یادآوری چنین مسئلهای به ماست. میدانم که نمایش را با بازیهای درخشانش در یاد خواهم داشت.