یه قسمت دو تا از تماشاچی ها اومدن رو صحنه... سجاد افشاریان شروع کرد به بازی.
با تماشاگر آقا تعامل داشت، حرف میزد، نیگاش میکرد، میزاشت حرف بزنه
... دیدن ادامه ››
ولی تماشاگر خانوم هیچی انگار نه انگار که هست... آخرش به جفتشون گفت برید سرجاتون... خانومه که داشت میرفت بهش گفت خانوم وقتی برگشت گفت بد نیست بعضی وقتا جهم را تجربه کنیم...
ترکوند من را این صحنه، چقدر قشنگ وضعیت زن ها تو جامعه را نشون داد... چقدر قشنگ یه زن را آورد وسط جهنم بی توجهی، درجه دو بودن، مهم نبودن جایگاهش، ندیدنش، نشنیدنش...