" ممنوعیتی در تراز سطح "
نوشتن نمایشنامه به ویژه در ژانرهای موقعیتی که مرتبط با طرح سوژههای خاص , و لایههای متعدد است، جسارت
... دیدن ادامه ››
خاصی میطلبد که فرید قادرپناه به آن دست زدهاست . متن "بوی گند دهن خانم مارکز"، با شخصیتهای غیرایرانی، و لابیرنتهای معماگونه، ظرفیتی را برای خود ایجاد میکند تا بدون آنکه به سنت و فرهنگ ایرانی نزدیک وحساسیتزا شود، قادر باشد مسائل مورد نظر خود را منجمله روابط عاطفی و نامشروع بین اعضای یک خانواده را، بر صحنه اجرایی کند. و احتمالا چنین ترفندی را برای عبور از ممیزیهای موجود کاربردیتر میداند..با این وجود، وقایع بههمان اندازه که در قالبِ فرهنگ دیگری ساخته و پرداخته میشود، از درک و همذاتپنداری مخاطب ایرانی برای ردیابی ماهیت روابط عاطفی، پدر/ فرزندی و برادر/ خواهری همسو با کلیت داستان، فاصله میگیرد و تنها به وجهی از تابوی این روابط، جذب و همراه میشود که نوعی جذابیتِ فریبندهای را که اساسا کارکرد معنایی و روانشناختی با موقعیتِ نزدیک و عینی، ندارد بعنوان حربهای درجهت جذب خود در مییابد .
طمع، خیانت و بیبندوباری، قابلیت ترسیمهای متنوع و خلاقانهتر و عینیتری را دارد تا بخواهد در تابوهای کلیشهای روابط ممنوعهی محارم ، گنجانده و با یک پیچیدگیِ کاذب به اجرا برسد. و اساسا منطق طرحش را در ابهام باقی بگذارد.
اینکه فرزندان نویسندهای پولدار که از شاعرانگی و الهاماتش بارها سخن بهمیان میآید اما بدرستی معرفی نمیشود، سالها پس از مرگ او چه نقشههایی برای تصاحب اموالش میکشند که حتی منجر به تبانی و آسیب به یکدیگر میشوند جز آنکه فضایی پرتنش و پرهیجان بسازد از غنای محتوای دیگری برخوردار نیست چرا که بخش روانشناختی و پرداخت پرسوناژی نیز به میزان لازم وجود ندارد و تنها به مروری گذرا و متمرکز بر نتیجهی نهایی پیش میرود، نه آنکه لایهها را مشخصا پرداخت و به عمق برسد .. علت ارتباط های عاطفی و تمایلاتِ جنسی درون خانواده با وجود هفت سال گذشت از زمان فوت پدر، قابلیت توجیه و اتکا برای پیریزی وقایع بعدی را ندارد. و این رشتهی انسجام دریافت برای مخاطب، گسسته میشود. وتنها او را در همهمهای گیر می اندازد که بواسطهی ممنوعیتهای عرفی،شگفتی آنچه بر صحنه میبیند اغنایش کند.
اجرای "بوی گند دهن خانم مارکز" در تمام لحظات، اگر چه حاوی بازیگری خوب ، گریم و لباس مناسب، دهلیزهای مرموز، طراحی صحنه و کاربردیست؛ اما در سطح باقی میماند.
اختلاف و رقابت بر سر میراث خانوادگی چه مالی و چه احساسی، محوریت اصلی وکلی داستانیست که با افزودن وجه سورئالی و خروج از قواعد محض و ثابت متنهای تخت، مخاطب را درگیر جذابیتی درون متنی میکند، با این حال و با وجود تلاش گروه، حفرههای بسیاری وجود دارد که نمیتواند در روند اجرا، پر و یکدستی ایجاد کند و به نظر میرسد تمام تمرکز نویسنده وکارگردان بر پردهی نهاییست آنچنان که خیلی پیشتر از زمان گشایش کدها، انتظار چنین وقوعی قابل حدس میشود و حتی پس از آن، انرژی گیرا و پیگیر مخاطب از کار میافتد، چرا که دیگر محتوای لو رفته چیزی برای ادامه ذهن باقی نمیگذارد.
انرژی درونی یک متن در جهت یک روند مشخص نیازمند حفظ ریتم و کنشهای هدفمندست. از سویی چرایی انتخاب و گزینش سوژه در انطباقِ موضوعیت انسان معاصر و مسائل او، بخش مهمی از ارتباط گیری مخاطب با آن اثر هنریست که اگر هرکدام از این موارد با فرض قوت و قدرت سایر عناصر دخیل اجرایی، دچار لکنت و نارسایی باشد نتیجه تنها یک اجرای صحنهای با جذابیتهای بصری صرف خواهد بود نه منتقل کنندهی تمام ابعاد از یک هنر نمایشی. که بعضا تنها بخشی از ماهیت تئاتری را ظرفیت سازی میکند و از مابقی جا میماند.
معضلی که امروزه در اغلب متنها و اجراهای نمایشی با آن روبرو هستیم، همین قوام نیافتن هستهی درونی یک اثر صحنهای، با وجود ظاهری شکیل و جذابست که وسعت تاثیرش تمام ابعاد یک اجرا را در بر میگیرد.
گروه ریگولیتو، گروهی جوان و پرتلاش در تولید تئاترست که مسیر حرفهای شدن را میپیماید و این تلاش قابل ارزشست اما تنها بسندگی به یک متن و ساختار مشخص آن، قادر به اجرایی بی نقص نمیشود، کارکرد موضوعیتی انضمامی و پرداخت آن نیز از موارد مهمیست که چه در مرحلهی نگارش و چه در چگونگی اجرا و فرم آن، حائز اهمیت فراوانیست که به نظر میرسد در تجربههای بیشتر برای این گروه نمایشی، به زودی میسر شود.
نیلوفرثانی
گروه نقد هنرنت
https://www.honarnet.com/?p=6225