من الان حال سایر بازماندگان رو دارم مثل خانواده رجبی که انگار عزادار همه عزاداریها هستند و اسمشون در اخر هر اعلامیه ترحیمها کنار وسیله ایاب و
... دیدن ادامه ››
ذهاب مهیاست، نوشته شده، نمایش رو دوست نداشتم اما چون رجبی هستم و از حال روز صاحب عزا مطلع کمی عزادارم اما واقعا نمیدونم چرا؟!
ساده تر بخوام بگم اینکه یک کارگردان کادرست با یک تیم قوی، نمایشی رو آوردن روی صحنه که در سختگیرانه ترین حالت نمیشه ازشون ایراد فنی گرفت، انقدر بازیها رئال و راحت به جاست که گاهی فکر میکنی داری آدمهای واقعی رو میبینی نه کاراکترهای نمایش!! انقدر میزانسن دقیق حرکات صحیح و جابه جایی ها در این دکور مینیمال و صحنه بینهایت متناسب با داستان عالی بود که قطعا جای بهتر شدن نداشت و توی دلت به کارگردان آفرین می گی، از نور پردازی که نگم، محشریه برای خودش شاید بهترین در نوع خودش (تا جایی که حافظه یاری میکنه) ، نور در این نمایش عنصر اصلی و تاثیرگذاریه که چشم تماشاگر رو خیره میکنه و هر لحظه نمایش حضورشو فریاد میزنه اما مثل اکثر نمایشهای ایرانی ایراد اصلی از متن اثر و نمایشنامه متبادر شده و نمی تونه منظورشو بصورت کامل به تماشاگر القا کنه و داستان لنگ در هوا در سطح کلیشه ها بدون خلاقیت باقی می ماند، حیف و دو صد حیف که انرژی گروه عالی کارگردانی و بازیگری بدون هیچ فراز و فرودی بدون هیچ چالشی فقط در یک داستان خطی بدون هیچ داستانک یا پیرنگ فرعی، صرف میشود بدون تاثیر متناسب با این حد انرژی ارائه شده بر مخاطب!! تا جایی که در درام ترین لحظات تماشاگر دچار خطای شناختی شده و بجای گریه، میخندد!! مشکل اصلی داستان نداشتن کشش لازم و نبود تعلیق و گره برای گره گشایی و در نتیجه تمپوی پایین نمایش و کسالت بار شدن اواخر اجرا بود که باعث هدر رفتن پنانسیل بالای کار شده چون ما با داستانی طرف هستیم که خیلی زود خودش را لو میدهد و بعد از ده دقیقه دیگر چیز جدیدی به مخاطب ارائه نمی کند، بنظرم حذف کامل زنان از داستان چه بصورت روایی با خودکشی یا زیرگرفتن چه بصورت بصری با ندیدن ایشان در کل نمایش ضربه اصلی را به قصه زده چون واگذاری کشف شهود چرایی اتفاقات پیش آمده بصورت کامل به تماشاگر نتنها روشنفکرانه نیست بلکه بشدت کلیشه ای و نخ نماست، فضای کاملا مردانه این خانواده با کمبود زن و اشارات به مجله مد و ژورنال و لباس و مانکن و خیاطی و و و بستری مناسب برای ریشه یابی مسائل زنان در جامعه سنتی و دیکتاتوری مردانه بود که متاسفانه در سطح بدون هیچ واکاوی رها میشود و همه توجه به عشق و نفرت جاری پدر و فرزندان معطوف میشود که برای ادامه قصه زور کافی را ندارند و تماشاگر را همراه نمی کنند.
مجدد تاکید میکنم حیف و دو صد حیف که پتانسیل بالای نمایش تا حد زیادی در ارایه خودش به فعل در نمی آید و نمیتواند به یکی از بهترین نمایشهای اخیر بدل شود.