تجربهی عجیبی بود برام ...
از هر راهرویی گذشتم، وارد هر سالنی شدم، به هر دیواری که نظر انداختم درد در سلولهام پیچید (حتی وقتی در پسِ تصویری، یا با پرتاب به گذشتهای، لبخندی بر صورتم نقش میبست) ... درد را از هر طرف که بنویسیم درد معنا میده ! و در اتاقهای این پرفورمنس نیز ...
چیدمانِ تصاویر رو دوست داشتم ...
روایتها ... نغمهها ... نوشتهها ... حتی کودکانِ کار که نقش میزدند بر دیوار ...
دیدنش رو توصیه میکنم ؟ به واقع نمیدانم ... چون دردی در وجودم پیچیده که هنوز ازش رهایی نتوااانم 🥺
خدا قوت 🌹