در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | H.M.kiani2 درباره نمایش شکافتن کام ماهی: // کاغذ بی خط // نمایشنامه یادم هست بعد از دیدن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:00:54
// کاغذ بی خط //
نمایشنامه
یادم هست بعد از دیدن کاغذ بی خط در سال ۸۲، نقد خسرو دهقان منتقد _که اتفاقاً در کنار ناصر تقوایی ... دیدن ادامه ›› سوره درس می دادند آن زمان_ را خواندم، خسرو دهقان گفته بود: یکی به من بگه این زوج سرِ چی؟ برای چی ؟ با هم دعوا می کنند..
سئوال من هم از جناب بابک پرهام در مقام نویسنده همین است: سرچی؟ برای چی؟
همان طور که در سالومه هم می شنیدیم و نمی دیدیم، اینجا هم همین طور است...
تحقیر مَرد را می شنویم و نمی بینیم...
تحقیر برای مرد چیز بسیار سنگینی است ولی شنیدن جملاتی مثل اینکه حق التدریس کفاف رفت و آمدت را نمی ده! و دوستان کاسه لیس ات ازت تعریف می کنند! و چی برامون ساختی؟ و پول پیش را پدرت داده..
و...
و...
و...
دلیل جدایی از یک زندگی مشترک نیست. این جملات همیشگی زنان است و در چارچوب " غُر زدن زنانه " طبقه بندی می شود حتی معمولاً این جملات آمیختگی خاصّی با رویاها پیدا می کند، " من خواستگار داشتم از برج میلاد برام می پرید، کنسرت ساسی می خرید و الان تو خونه دوبلکس تو جُردن بودم! "
البته در دعواهای زن و شوهری جملات مشترکی نیز داریم و در این نمایش فقط از زبان زن می شنویم:
" تو همه اش مهمونی هستی!"
" همیشه خدا بی پول بودی... " و قس علیهذا...
برگردم به حرف اولم، ما این تحقیر مرد را نمی بینیم،البته من بیشتر یادِ خودم می افتم و وقتی از اعضای مونث خانواده ( یا فامیل )به شدت مذهبی ام حرفی می شنوم که به مذاقم خوش نمیاد آیه قرآن سوره بقره را می خونم: " زنان شما همچون کشتزارهای شما می مانند، از هر سو و هر زمان که خواستید به آنها وارد شوید... " و خب واکنش شان با اخم هست و من می گویم: بَده آیه قرآن خوندم براتون 😚😚
یا موقعی که پدربزرگم عصبانی میشد و بدخُلق، برایش حدیث می خوندم با مضامین خوش خُلقی..
پیامبر ( ص) فرمودند: دیندارترین شما خوش خُلق ترین شماست یا کافر "خوشرو" افضل مِن مسلمان "تُرش رو" هست..
" بیا پدربزرگ کفّار از شما بهترند.. " و وقتی با اخم و اشارات به خصوص مادرم که ساکت باش! مواجه می شدم جمله پدربزرگم را له خودش می گفتم: " آدم باید ببینه دین اش چی بهش میگه؟ " و مرحوم پدر بزرگم عصبانی تر میشد...
بعد از دیدن این تئاتر به این فکر کردم که داستان تعریف کردن های مرد از آیات و روایاتی که می خواندم و می خوانم کمتر رو مُخه... و خلاصه شانس آوردم اگر من به جای مرد قصّه بودم، قتل که هیچ، تکّه تکّه می شدم!!!! البته که چون در لابلای ۷ سال زندگی مشترک، چندبار، ۱۰ سال زندگی مشترک شنیدم، پایان بندی قتل آخر را، قتل نپنداشتم... و به نظرم آمد که یعنی این دعوا همچنان ادامه دارد بدون جدایی حداقل تا ۱۰ سالگی رابطه...

یک رابطه زناشویی داریم که هم مرد و هم زن، حرفهایشان را بطور کامل بهم نمی گویند و زن از بی پولی شوهر خسته است و می نالد و این باعث شده به چیزهای دیگر شوهرش نیز گیر بدهد یا به صورت تحقیر نیز بروز کند ( البته همان طور که گفتم به سمع مان رسید ولی به نظرمان نه! ) خب قاعدتاً چون بطور معمول تحقیر با روحیات مردها به شدت ناسازگار است، پنهان کردن حرفهایی از زن قابل فهم است، اما اینکه زن نیز حرفهای ناگفته ای دارد مثل بیان جملات رضا کیانیان به پرویز پرستویی در آژانس شیشه ای در تخّیلش ( رو به مرد) برایم منطقی جلوه نکرد.. چون زن چیزی برای از دست دادن ندارد، درخواست جدایی داده، در حال جمع کردن وسایل و تَرک خانه است و مرد را خودخواه، خودشیفته، بی عُرضه، متوهم می داند، چه نیازی دارد پنهان کاری کند ؟ یا به عبارت دیگر، حرفهای بدتری به مرد گفته، چرا باید حرفهای ذهنش را سانسور کند؟ بقیه چیزهای بین شان هم " بازی " است، خب قاعدتاً یک داستان نویس یا نمایشنامه نویس، شوخی هایش، آزارهایش، لوس کردن هایش، سرگرمی ها و لذت هایش و غیره بازی گونه و نمایش گونه است.. یعنی حداقل دوستان هنرمند تئاتر و سینمای ام اینگونه اند...

نمایشنامه به شدت " درام گریز " است چون نمی خواهد جانب یکی از طرفین را بگیرد و متهم به جانبداری شود، از درام هم دور می شود و بهمین دلیل از اواسط اجرا، نمایشنامه و بالطبع نمایش از رمق می افتد.. اگر بخواهم ((خسرو دهقان وار)) نگویم: " درام شکل نگرفته " با ارفاق می گویم: درام بی رمقی دارد.
اگر پایان بندی را قتل در نظر بگیریم که هیچی! نمایشنامه تعطیل است...
با یک زوج در جوانی روبروییم که طرفین نه خیانت کرده اند، نه آدمهای لااُبالی هستند نه متعلق به طبقات پایین فرهنگی- اجتماعی... و مرد به شدت زنش را دوست دارد و سعی می کند و با بازی و گفت وگو همسرش را منصرف کند و بدنبال این است با بهانه نفروختن ویلا به عنوان یادگاری مشترک یک زندگی مشترک ۷ ساله، با جدایی کوتاه مدت همسرش و حس دلتنگی و خواهش و عشق و خاطرات خوب گذشته همسرش را بازگرداند... از آن طرف زن از بی پولی مرد خسته است و اینکه مرد خودخواه و خودشیفته است و این انگیزه برای قتل شدت ضعیف است و همان طور که قبلاً در " هیدن " هم گفتم، شخصیت قاتل ساخته نشده است. کاراکتر زن که خیلی هم در این نمایش شخصیتی موجّه و معقول است و در مقابل هپروت شوهرش ایستادگی می کند برای ما ساخته نشد که دست به قتل بزند و بعد با آرامش به جنازه شوهرش بنگرد!
بازیگری
بازی خوب و گرم و دوست داشتنی " سمن قناد " یکی از دلایل انتخاب دیدن این نمایش بوده و سمن قناد مجدد نشان داد که انتخاب درستی بوده... سمن قناد توانش را می گذارد چه برای نمایش کودک و چه نمایش بزرگسال... و این (( با عشق بازی کردن )) در کارنامه بازیگری اش می درخشد... اما در اینجا انتظار بیان پخته تری ازش داشتم..
کارگردانی و طراحی صحنه
من خودم ((هامون باز)) نیستم اما ((هامون بازها)) را دوست دارم!
یکی از ((هامون بازترین هامون بازها)) که به اتفاق ایشان نمایش را تماشا کردیم از تشابه فضا و کارتن های جمع شده و تفنگ با فیلم (( هامون)) مرحوم مهرجویی سخن به میان آورد.. در مورد انتخاب و هدایت بازیگر ( نقش مرد )، کارگردان نتوانسته بازی خوبی از بازیگر مرد بگیرد و جز ((بیان)) نسبتاً خوب (البته در لحظاتی با لهجه) بازی خوبی شاهد نبودیم، سمن قناد در مقام کارگردان می توانست بازیگر مناسب تری برای ایفای نقش مرد انتخاب کند...
مورد بعدی ((زد و خوردهای فیزیکی)) است، در جاهایی می بینیم که انگار زد و خوردها نوبتی است و مرد می ایستد تا زن او را کتک بزند و بعد خودش کتک می زند بعد نوبتش تمام می شود و حالا نوبت کتک زدن زن است! با توجه به چُثه زن و مرد غیر طبیعی برایم جلوه کرد و نیز((عدم تماس فیزیکی و اَلکی کتک زدن)) روی مُبل جایی که مرد به مُبل می کوفت و صدای زن بُلند میشد، تو ذوق می زد...
استفاده از اشیای بیشتری به جز کاغذ مثل آلبوم عکس، لباس، کارت پُستال، وسایل کوچک تزئینی و هر آنچه که می توانست حس نوستالژیک لحظه ای عشق در گذشته را به یاد زن بیاورد تا راضی شود در بازی های تکراری مَرد شرکت کند یا بعد از شرکت در بازی و بروز مجدد خودخواهی مَرد در تَرک خانه مُصّمم تر شود اولاً از تکراری شدن نمایش می کاست و ثانیاً به واقعیات یک زندگی مشترک ۷ ساله نزدیک تر بود... به هر حال سمن قناد نیازمند کسب دانش و تجربه های بیشتر است تا بتواند علاوه بر بازیگری، در کارگردانی نیز بدرخشد..
................
پی نوشت:
چندسالی است مطّول نمی نویسم مگر به احترام معدود هنرمندانی که برایشان احترام قائلم.... همکاری جناب پرهام و سرکار خانم قناد متنم را مطّول تر نیز کرد.
جناب کیانی عزیز، باز هم عذر تقصیر دارم که متن نمایشنامه برای‌تان جذاب نبود و دوست نداشتید، متاسفم که در این نمایشنامه هم نتوانستم امرتماشایی را به اندازه تولید کنم و آنچه انتظار داشتید برآورده نشد.
امیدوارم در آثار بعدی نظرتان را جلب کنم، سپاسگزارم که لطف دارید و به تماشا می‌نشینید و بزرگوارید و برایم یادداشت می‌نویسید که همین نکته سنجی‌هاست که می‌تواند یاری دهنده باشد برای بهتر شدن آنچه تولید می‌شود.
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
H.M.kiani2
خب قسمت خانم هاش را چرا دیدید؟ قسمت پدربزرگش را چرا ندیدید؟ من به برابری معتقدم پس معتقدم زن و مرد باید پاسخگوی باورهایشان باشند، پاسخی کوتاه بود به مانیفست هایشان... همان طور در مورد پدربزرگم، ...
الان متوجه مطلبتون شدم. بر مبنای اعتقاد خودشون میگفتین :)
در مورد پدربزرگتون هم روحشون شاد
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
فائزه
الان متوجه مطلبتون شدم. بر مبنای اعتقاد خودشون میگفتین :) در مورد پدربزرگتون هم روحشون شاد
دقیقاً..
بر مبنای حرف هایشان بود..
سپاس ، یک ۱۰ سالی هست پدربزرگ نیست...
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید