سلام و خداقوّت
امشب به تماشا نشستم و میتونم بگم ناراضی نبودم..
هرچند نمایشنامهای بود که قبلاً به گونهای اجرا رفته؛ و به موضوعی پرداخته که به هر نحوی و بارها بهش پرداخته شده و میشه ازش بعنوان «کلیشه» یاد کرد،،،اما در اجرایی که من شاهدش بودم بازیگران نقش « پوریا و شبنم » بازیهای روان و بسیار خوبی داشتن و بازیگر نقش «آوا» هم در دقایق ابتدایی نه،ولی در ادامه بازی مطلوبی رو ارائه کرد.. متأسفانه جابجایی روایت و شخصیت در اجرای (کارگردان-)بازیگر نقش «مهرداد» بخوبی انجام نمیشد و بازی در ریتمی یکسان و یکنواخت صورت میگرفت...صحنهی ملاقات خواهر و برادر دچار اطناب شده بود و بنظرم میتونست کوتاهتر بشه،چون دلیل ملاقاتشون چیز دیگری بوده..ضمن اینکه پایانبندی عجولانه و شاید قابل پیشبینی نمایش،مایهی تعجب و تأسفه...و نهایتاً باید عرض کنم که مشکل سالنهای اجرا (چه در مدیریت و چه در تأسیسات و چه در امور دیگه) گویا قرار نیست حل بشه .. و متأسفم که در این اجرا هم مثل چند نمایش دیگهای که اخیراً رفتم،به تماشاچیهایی برخوردم که انگار روی فرش وسط پذیرایی خونهشون نشستن و دارن جمتیوی میبینن((تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل))
----
سعیدجان وحیدجان فاطیما ی عزیز و بهار گرامی، خداقوّت و دستمریزاد .. با دیدنتون کلی کیف کردم..موفقیتتون روزافزون