در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نوید آغاز درباره نمایش بی پایانی: نقدی بر نمایش «بی پایانی...» / فریال آذری یک نمایش زنانه  است که در
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:02:34
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش بی پایانی i
نقدی بر نمایش «بی پایانی...» / فریال آذری

یک نمایش زنانه  است که در بستر زمان معاصر میگذرد و ساختاری تراژیکمدی دارد داستان از یک جمع دوستانه ... دیدن ادامه ›› آغاز میگردد و با مرور خاطرات ما را به فضای نوستالژیک شکل گرفته نزدیک می سازد اما این همه قصه نیست و شما با حس طرد دگی در بازی خانم شعبانی روبرو می شوید اما اندکی که می گذرد نقش ها جابجا میشوند و شما حس عمیق رها شدگی را در بازی خانم میر امینی خواهید دید درست همان جا که درباره برادر دوستش و همسر سابقش سخن می گوید این که او را هرگز ندیده است و همراره عاشق زن دیگری بوده است این حس تا آنجا پیش میرود که حدیث میر امینی حتی عشق خود به همسر اولش را انکار می کند و در مسیر داستان این دوست داشتن به آن یاد آوری میشود اما اگر بخواهیم درباره خانم شعبانی کمی بیاندیشیم به نظر می آید او با طرحواره قربانی در وجودش زندگی می کند وقتی به جای همکلاسی تنبیه و اخراج می شود به جای تحصیل و رسیدن به آرزوهایش همه را قربانی می کند تا برادرش درس بخواند و اوج این طرحواره در انتهای قصه نمایش می شود که می پذیرد تا قتل همسر دوستش را گردن بگیرد تا بلکه او را از رها شدگی برهاند و به او زندگی ای را هدیه دهد که از کودکی همواره از خودش دریغ شده بود مهسا طهماسبی اما در عمق وجودش مسئولیت گریز است او قدرت مواجهه و پذیرش خطایش را ندارد دادن داروهای اعصاب مکرر بدون نسخه با تکرار این جمله که چمیدونم از همین قرص های معمولی اعصاب که همه می خورند در پی بی ارزش کردن خطای خود و فرار از مسئولیت و پذیرش عواقب رفتار خویش است بنظر می آید بی پایانی یک نمایش ابزورد است

کامو معنا باختگی را وضعیتی حادث شده ــ و نه ذاتی ــ در زندگی می داند و معتقد است  در کائناتی که ناگهان همه‎ی توهّمات و بارقه‎های امید ناپدید شده‎اند، انسان احساس غریبگی می‎کند. وضعیت او به وضعیت  فردی تبعید شده می‎مانَد که هیچ علاجی برای دردهایش وجود ندارد، زیرا از خاطراتش درباره‎ی موطنی از دست‎رفته محروم شده است و ایضاً امیدی هم به رسیدن به سرزمینی موعود ندارد. این جدایی بین انسان و زندگیِ او، بین بازیگر و زمان و مکانِ نمایش او، حقیقتاً احساس معناباختگی را به وجود می‎آوَرَد.
و این دقیقا همان وضعیتی است که شخصیت اصلی قصه با آن مواجه است حس پوچی و نا امیدی از قهرمان داستان  منجر به طغیان زن طرد شده قصه میگردد. و ما می بینیم که اگرچه هیچکس قاتل متولد نمی شود اما قاتل می شود قتلی که امکان باور به ارتکابش برای قاتل دشوار است او به دنبال دستاویزی است تا مانند خانم طهماسبی گناه را بر گردن جمعی بیاندازد و از بار گناه خویش بکاهد چرا که جنایتی که در بستر نمایش رخ می دهد از فشارهای ناخوشایند در ناخود آگاهشان صورت می گیرد او که در مسیر داستان در پی خوشبختی با مردی ثروتمند ازدواج می کند زندانی حصار بلورین ثروت است و این حس نا  امنی سبب می گردد تا حتی رفاه اقتصادی نیز نجات بخش نباشد این اضطراب و نا ایمنی است که  سبب می شود تا نقشه فرار و مهاجرت را پی ریزی کنند و قدرت روبرو شدن و حل مشکل و تعارضات را نداشته باشد

خانم شعبانی  با پذیرش مسئولیت مرگ همسر دوستش ابتدا خطای خود در معرفی این دو نفر به هم را می پذیرد و بعد در والاترین وجه کهن الگوی قربانی به مانند مراسم عشاء ربانی ب مرگی فداکارانه را باز می نماید تا آنجا که این پذیرش مادرانه تا مرحله تقدیس پیش میرود.  تا شاید پیشکشی ناچیز برای حیات دوباره دوستان قدیمش باشد.
چالش مرگ در این قصه  نیز به خوبی مشهود است مرگ همسر اول در پی عشقی نافرجام و قتلی که حتی در عمق جان خود شاید حتی یک قتل درست و حسابی هم نباشد و ریشه در ترس ها و تردید ها داشته باشد اما به هر روی نیستی ای را نشان میدهد که با اگزیستانس خانم میر امینی در آمیخته است او که در حصار بلورین ثروت زندانی است با تنهایی عمیقی مواجه است که هر لحظه او را بیشتر چون خوره به انزوا میبرد و او حس سرزمینی را دارد که مستعمره مردی است که او را چون زمینی برای کشت ورز می بیند و این پاسخ به خشم و فرار از وضعیت است که اگزیستانس او را در جایی دیگر به چالش می کشد و مرگ همسرش رقم میخورد.

به نظر می آید قهرمان نمایش پس از فرار از استعمارگر خود در مسیر جهانی نو به مهاجرت می اندیشد که خود از تبعات پسا استعماری است و اگر بپذیریم هر انسانی جهانی مستقل است این سفر از خویش به خویشتن در سرزمین وجود خانم میر امینی است باشد که در حاشیه صداهای گمشده صدای خویش را باز یابد تا زندگی را به لون دیگری رقم زند