این سه زن در واقع یک باطن داشتند اما در سه ظاهر متفاوت و از واقعیتی حکایت میکردند. مرجانه ها زیادند. شاید بیشتر مهاجران از نوع مرجانه هستند. بهترین لحظه های اجرا به نظرم قسمتهایی بود که موسیقی داشت خصوصا جایی که بازی بازیگرها با موسیقی هماهنگ بود. جا داشت از موسیقی بیشتر ازین هم استفاده شود. بازی ها هم خیلی خوب بود. متن هم هوشیارانه نوشته شده بود و پایان خوبی داشت با تاکید بر اینکه این سه تن در واقع یک روحند در سه تن. شاید همین تاکید پایانی کافی بود تا از تاکیدهای قبلی بر یکی بودن این سه تن بکاهیم (به خصوص منظورم جملاتی است که در سه اپیزود هر بار به نوعی تکرار میشد).
اما پیشنهادم برای بهتر شدن کار:
به نظرم هر چه بیشتر تفاوت های این سه زن نشان داده شود کار جذاب تر میشود. یعنی هر چه به ظاهر متفاوتشان بپردازیم، باطن مشترکشان بیشتر حس و درک میشود. مثلا خاطراتی که دختر اهوازی میگفت از مادر و پدرش که خاص او بود این کارکرد را داشت. هر چه به فضای خاص آنها نزدیکتر میشدیم بهتر با ایشان ارتباط برقرار میکردیم و در تقابل فضاهای متفاوت این سه زن، درد و حس و نهاد و روح مشترکشان بهتر نمایان میشد و تاثیرگذار
... دیدن ادامه ››
تر بود.
در ضمن استفاده از تمهیداتی که اکت نمایش را بیشتر کند برای جلوگیری از یکنواخت شدن کار مفید خواهد بود.
در پایان به عوامل نمایش "در" خدا قوت میگویم و امیدوارم بتوانند با اصلاح نقاط ضعف کار نمایشی چشمگیر در نیویورک داشته باشند.