امیر عباس کبوتر صحرایی طراح صحنه: ابراهیم سیسان، نرجس بختیاری طراح پوستر و بروشور: امیر عباس کبوتر صحرایی منشی صحنه: باران چراغی پور مدیر تولید: امیر عباس کبوتر صحرایی
خانواده ایی که دختر جوانشان را از دست داده اند، هر شب جمعه، به آرامگاه خانوادگی شان می روند. دختر دیگر آنها، پس از سالها زندگی در خارج، بر می گردد و...
باتشکر از: آقایان محمد بهرامی، رضا قلمبر، مجید رحمتی، مهدی فراهانی، خانمها فخری سلیمی، اریانا ایلیایی، سمیرا فرخی، گل صبا رحیمی و خانواده محترم ایلیایی و خانه تاتر
خرید بلیت نمایشها در تالار مولوی، فقط به صورت اینترنتی است و فروش حضوری در گیشه ندارد.
تماشاگر محترم ضمن پاسداشت حضور شما در مجموعه تئاتر مولوی به اطلاع میرساند از آن جا که این مجموعه در پردیس مرکزی دانشگاه تهران واقع شده، رعایت حجاب و شئونات دانشگاهی الزامی است و همچنین استعمال دخانیات ممنوع است. پیشاپیش از همراهی شما در احترام به قوانین دانشگاه سپاسگزاریم.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با سلام
امروز براى دیدن این نمایش در سانس دوم آن با بلیط خریدارى شده از طرف تیوال (بدون شماره صندلى، چرا؟ چون جشنواره است) رفتیم.
در سالن کوچک مولوى در همان دقایق اولیه باز شدن در سالن (١٧:١٠)صندلى ها پر شد و همچنان مسئول سالن به پهن تشک و رختخواب در جلوى صندلى ها مشغول بود (ردیف ١،٢٣..) که فکر کردم که اینجا به تنها جایى که شباهت ندارد تئاتر است. دکورى زیبا در مقابلم دلبرى میکرد، تشنه دیدن بازى همکاران و دوستان عزیزم (خانم بیکایى، یگانى و رفیق دیرین جواد اعرابى) بودم اما اینگونه کار رفقا را به تمسخر گرفتن به اسم جشنواره که انگار بسیار هم معمول است، دلم را بدرد آورد. دلم نیامد کار دوستانم را در این شرایط ببینم. جشنواره شان پیشکش خودشان باد. اول شعور احترام به مخاطب را پیدا کنید بعد گروه هاى تئاترى و مردم را به آن دعوت کنید
چه بسا این نمادى گویا از وضعیت تئاتر و فرهنگ است.
پ.ن: دیدار دوست گرامى Marilion در لابى و گپ و گفت کوتاهمان بسیار دلچسب بود و از ایشان عذر مى خواهم که نتوانستم خداحافظى کنم.
اردشیر جان تاسف بار تر برایم برخورد کاملا عادى تماشاچیان بود عزیز.
یعنى واقعا تئاتر دیدن ارزش اینگونه بى حرمتى ها را به مخاطبان دارد؟
چرا اعتراضى نمى شود؟ و اگر مى شود چرا انقدر بى جان است؟
آنقدر مى دانم که حتى دو دقیقه تاخیر در شروع یک نمایش از زمان اعلام شده گناهى کبیره براى تئاتر شمرده مى شود و حقیقتا نمونه اش را در هیچ کجا جز در این مرز پر گهر ندیده ام.
مخاطب تئاتر است که تئاتر را مى سازد!
...سال گذشته در جشنواره تاتر فجر هم شاهد اتفاقات تلخ مشابه بودیم...
حتی در موقع اجرای هاملت توماس اوسترمایر، کتک کاری و یقه ... دیدن ادامه ›› درانی هم اتفاق افتاد و در درگاه فخیمه ی تالار وحدت پلیس هم وارد عمل شد... در داخل سالن نیز برخی از مردم همیشه در صحنه ،صندلی های فروخته شده دیگران را رسما اشغال کرده بودند و بسیاری ۳ساعت نمایش را ایستاده تماشا کردند
واقعا در عجبم که مسایلی اجرایی که به راحتی با برنامه ریزی های ساده می توانند مدیریت شوند چنین نمیشود...
امیدوارم هر چه بیشتر مخاطبان واقعی تر تاتر به سالن های نمایش بازگردد که فرمایش شما بسیار بسیار درست است که تاتر را آنها می سازند....
شاید لازم باشد سالن های تاتر توسط تاتری های اصیل دوباره اشغال شود
درود بر مهرداد عزیز کارگردان بسیار ارزشمند ما که با وجود اقامت کشور زیبای نروژ .. فعلا در ایران تشریف دارند و امید اینکه قدر ایشون رو بیشتر بدونیم .. وقتی بلیط این نمایش را خریداری کردم و به عدم درج شماره صندلی پی بردم , حدس بروز چنین بی نظمی کار سختی نبود و می شد تنها با اختصاص شماره صندلی برای خریداران این مشکل را حل کرد ..
وقتی سالن را ترک کردید خیلی ناراحت شدم .. اما گفتگو با شما , برای من بسیار دلنشین بود و بهترین اتفاقی بود که برای من شکل گرفت ..
پرنده باز آلکاتراز عزیز
من و شما همدردیم و وظیفه خود می دانم که همچون شما بعنوان یک علاقمند به هنر در کنار هم باشیم و مشکلات را با هم حل کنیم. به همین خاطر هیچگاه به اجرای «هنرمندان» آثار صحنه ای نمی روم و اگر کاری را بخواهم ببینم مثل شما و دیگر دوستان بلیط در دست با شرایط مساوی همچون دیگران به تماشا می نشینم.همکاران همیشه گله می کنند که این چه کاری است؟ جواب: تئاتر یا برای همه است یا شوخی لوس خواص، من خوشتر دارم که با عوام باشم. در همین اجرای مذکور هم دوستان از شب قبل لطف کردند و اسم مسئول محترم را به من دادند که بگویم مهمان فلانی و فلانی هستم. و البته که هرگز به چنین مهمانی نخواهم رفت وقتی Marillion عزیز بلیط به دست در انتظار است. او خیلی بیشتر از من تئاتری است وحق مهمان بودن دارد. ما خودمان در درجه اول می بایست تعارفات را کنار بگذاریم و به اصل قضیه بپردازیم. با تمام این احوال من از لطفی که شما دارید سپاسگزارم.
ممنون از شما دوست عزیز.
اگر اجازه بفرمایید از زنده یاد ساعدى نکته اى را به ضمیمه صحبت شما اضافه مى کنم که همچنان برایم تلنگرى است که هرازگاهى به آن رجوع مى کنم تا فراموشم نشود!
بله. شبه هنرمند گرفتار "ابلوموفیسم" کامل ذهنیست. دقیقاً هیچ امر اجتماعی برایش مطرح نیست. هیچ چیز او را تکان نمی دهد. به تمام مسائل مملکتی بی اعتناست. دنیا را آب ببرد او را خواب می برد. اما با این همه مرده گی، اصلاً جمود نعشی ندارد....
... از این شهر به آن شهر، از این جشن به آن جشن، از این مجلس به آن مجلس می رود فقط به این دلیل که همیشه حضور داشته باشد به دلیل اینکه او را ببینند. به این دلیل که فضا را بسنجد و ببیند که باد از کدام سمت می وزد و به کدام سمت باید مایل شود. به کدام سمت باید رو کند. فرصت طلبی خود را با بی شرمی تمام همه جا علنی می کند. بله. می دود و می دود و می دود فقط به خاطر جمع و جور کردن موقعیت خود. اگر شبه هنرمند یک "ابلوموف" کامل است در زندگی و چالاکی یک "پله" است. همان فوتبالیست معروف که توپ فوتبال مستعملی را امضاء می کند و چندین هزار دلار می ستاند. ولی شبه هنرمند بدبخت بی آنکه توپ فوتبال امضاء کند، فقط صله می گیرد و توله سگ وار نوازشی می بیند...
... مساله مهم این است که شبه هنرمند با ممیزی مخالف نیست و وجودش را حس نمی کند. نه که او کاری به کار ممیزی ندارد و ممیزی کاری به کار او! نخیر اشتباه می کنید. این دو تا بردران توامان همدیگرند. اصلاً شبه هنرمند زاییده ممیزیست. از عوارض ممیزیست. ممیزی هنرمند واقعی را می کوبد و بذر هنر کاذب را همه جا پخش می کند. وقتی آلودگی هست چرا شبه "وبا" نباشد. وقتی ممیزی هست چرا شبه هنرمند نباشد.