در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:32:18
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

 

*در لحظه لحظه ی زندگی ات مفتون چشم هایی بودی که برای تو نبود اما این روزها هرشب تمام چشم ها برای توست*

الف غین میم
اسمی که از همون اول مرموز ... دیدن ادامه ›› بود، مثل یه دعوت به دنیایی تاریک و ناشناخته. وقتی نمایش شروع شد، اولین چیزی که چشم‌ها رو به خودش می‌کشید، لباس‌ها بود. پارچه‌هایی که با فنس‌های فلزی ترکیب شده بودن، انگار یه قفس نامرئی رو نشون می‌دادن؛ قفسی که هم برای مردم اون دوره ساخته شده بود و هم شاید برای خودشون. اما آقا محمد خان، با اون لباس سفید ساده، از همه جدا بود؛ نه زندانی، نه قربانی. خودش سازنده‌ی این قفس‌ها بود، یه فرمانده‌ی بی‌رحم که فقط به قدرت فکر می‌کرد.

اما فراتر از قدرت، جنایت‌های او از جای عمیق‌تری شروع شده بود؛ عشقی نافرجام و عقیم شدن به دست عمه‌ای که مثل مادر برایش بود. عمه‌ای که به جای مهر، به او داغی همیشگی بخشید. این عشق بی‌ثمر برای خورشید، که نمادی از آرزوهای دست‌نیافتنی او بود، شعله‌ی خشمی شد که در نهایت به جنایت‌های خونین او دامن زد.

بازیگر نقش آقا محمد خان به‌قدری حضور قوی‌ای داشت که هر صحنه با نگاه و حرکت‌های او تسخیر می‌شد. تمام اجرا پر از انرژی و حرکت بود؛ انگار نمایش هیچ‌وقت نمی‌خواست متوقف بشه، مثل تپش‌های تند قلبی که می‌دونه لحظه‌ی آخر نزدیکه.

دیالوگ‌ها با خشونت، سرعت و تلخی بیان می‌شدن. هر کلمه مثل ضربه‌ای بود که تو رو مجبور می‌کرد بیشتر به عظمت و تنهایی شخصیت فکر کنی. پایان نمایش، جایی بود که انگار یه سکوت درونی از میان همه‌ی شلوغی‌ها شنیده می‌شد؛ آقا محمد خان در اوج قدرت بود، اما تهی. قدرتش همه چیز رو نابود کرده بود، حتی خودش رو.

اسم الف غین میم انگار یه رمز بود؛ شاید نشونه‌ای از عظمت، شاید هم اشاره‌ای به تاریکی. مردی که چشم دشمن‌هاش رو می‌گرفت، اما خودش هیچ‌وقت چیزی جز سایه‌های قدرت ندید. نمایش با طراحی لباس و صحنه‌هایی که پر از نماد بود، سعی کرد این دوگانگی رو به مخاطب نشون بده. هرچند گاهی پیچیدگی نمادها کار رو برای درک راحت‌تر سخت می‌کرد، اما همین رازآلود بودن، قدرت اصلی اثر بود.

این اجرا یه روایت متفاوت از یه شخصیت تاریخی بود. نه فقط درباره‌ی خشونت و قدرت، بلکه درباره‌ی شکنندگی پشت این عظمت؛ مردی که به ظاهر همه چیز داشت، اما زخم‌های عمیق گذشته، عشقی نافرجام، و تلخی تنهایی در نهایت چیزی جز پوچی برایش باقی نگذاشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت محمدحسن خدایی درباره نمایش «خانه عروسک: قسمت دوم» به کارگردانی آشا محرابی

مناسک خروج؛ نورای ایبسن و مسئله معاصر بودن

لوکاس نیت در مقام نمایشنامه‌نویس، قرار است نقبی بزند به جهان ایبسن و در یک جهان ممکن، بازگشت نورا به خانه را بعد از ۱۵ سال رویت‌پذیر کند.


لوکاس نیت در مقام نمایشنامه‌نویس، قرار است نقبی بزند به جهان ایبسن و در یک جهان ممکن، بازگشت نورا به خانه را بعد از 15 سال رویت‌پذیر کند. ... دیدن ادامه ›› نورایی که در نمایشنامه «خانه عروسک» ایبسن، خانواده را ترک می‌‌گوید و نمایشی مقتدرانه از عاملیت زنانه در مواجهه با مردسالاری منفعت‌طلب به نمایش می‌گذارد. این خروج مبتنی است بر این باور که نمی‌توان بعد از حوادث تلخ گذشته، همچنان تحت قیمومیت شوهری ماند که شتاب‌زده قضاوت می‌کند و فداکاری همسرش را کنشی غیرمسئولانه می‌داند.

خروج نورا از آرامش دروغین خانه و عزیمت به‌سوی فضای پرآشوب اجتماعی، یکی از مهم‌ترین گسست‌های درام مدرن اروپایی با تاریخ ماقبل خویش است. نورا از خانه می‌رود تا در صورت امکان، هویت سرکوب‌شده‌اش را بار دیگر و این‌بار به‌تنهایی از نو بازیابد. لوکاس نیت که متولد ۱۹۷۹ در آمریکاست، در «خانه عروسک: قسمت دوم»، به جامعه مردسالار قرن نوزدهم نروژ می‌پردازد و با خوانشی فمینیستی، آن هم یک قرن بعد از ایبسن، نورای خانه عروسک را در یک موقعیت چالش‌برانگیز قرار می‌دهد تا بار دیگر عاملیت زنانه‌اش را در مواجهه با مناسک سرکوب به اجرا درآورد.

حال با زنی خودآیین روبه‌رو هستیم که این روزها به کسوت نویسندگی درآمده و در کتاب‌هایش، الهام‌بخش زنان جامعه شده تا علیه جامعه مردسالار نروژ واکنش نشان دهند. نورا با صراحت از «عشق راستین» زنان و مردان دفاع می‌کند اما در مقابل قرارداد ازدواج که آن را نوعی رسمیت‌بخشیدن به منطق مبادله می‌داند، مقاومت می‌کند.

نورا معتقد است در این جهان مردسالار، زنان بهتر است نسبت به وضعیت خویش حساس بوده و از تن دادن به ازدواج‌هایی که حمایت و سرکوب را توأمان به ارمغان می‌آورد، امتناع کنند. جالب آنکه بعد از 15 سال به خانه بازگشته تا از شوهرش بپرسد که چرا در این سال‌ها دروغ گفته، توافق‌نامه طلاق را امضاء نکرده و موجب دردسرهای حقوقی برای او شده.

این روزها نورا در مظان اتهام است و در بازگشت به خانه با شوهرش توروالد و دخترش اِمی مواجه شده و به اجبار در باب گذشته به بحث و گفت‌وگو می‌پردازد. فرجام کار صدالبته رسیدن به همان نتیجه‌ای است که سال‌ها پیش او را به ترک خانه ترغیب کرد. نورا با خروج دوباره از خانه و زیستن در فضای اجتماعی، بار دیگر از ساختار امن خانواده جدا شده و زندگی مستقل خویش را ادامه می‌دهد.

اما این خروج نتایج بصیرت‌افزایی برای او دارد و ملاقات با دخترش امی و گفت‌وگو با شوهرش توروالد، موجب خودآگاهی‌ شده و بی‌شک در تصمیم دوباره‌اش برای ترک خانه ‌تاثیر مستقیمی خواهد داشت. آشا محرابی در مقام کارگردان، کم‌وبیش به متن نمایشنامه وفادار است و اجرایی متعارف بر صحنه آورده که چندان موجب ملال مخاطب نمی‌شود، اما او را شگفت‌زده هم نمی‌کند.

یک طراحی صحنه رئالیستی که یادآور فضاهای داخلی خانه‌های بورژواهای قرن نوزدهم نروژ بوده و به‌لحاظ رنگ‌آمیزی، چشم‌نواز و تماشایی است. حضور بازیگران حرفه‌ای چون ایوب آقاخانی و مه‌لقا باقری، به اجرایی استاندارد میدان داده و از بابت بازنمایی نقش‌ها، می‌توان به «خانه عروسک: قسمت دوم» نمره قابل قبولی داد. اما ساقی زینتی و سارینا کیان، به‌دلیل تجربه کمتر صحنه‌ای، همچنان احتیاج به تلاش بیشتری دارند تا این اجرا کیفیت بهتری پیدا کند.

درنهایت می‌توان گفت آشا محرابی، به‌عنوان یک کارگردان زن، رویکردی محافظه‌کارانه به مفهوم اجرا دارد و تلاشی که به انجام رسانده، نمایشی است متعارف که چندان به تجربه‌گرایی گشوده نیست. درواقع در اجراهای مبتنی بر بازنمایی رئالیستی رویدادها، می‌توان شیوه اجرایی سربه‌راهی را به تماشا نشست که توان بحرانی کردن روح زمانه تئاتر را ندارد.

یعنی بازتولید وضعیت مستقر و حرکت در همان زیباشناسی مالوف این روزهاست. از قضا اگر این اجرا در طراحی صحنه، از رئالیسم مرسوم، به سمت خلق یک فضای انتزاعی برآشوبنده‌ و مدرنیستی حرکت کند، می‌توان انتظار داشت که فی‌المثل روابط مابین شخصیت‌ها، برآیند نیروهای حاضر در صحنه و حتی ژست‌های بدنی، واجد مازادی تماشایی شود. به دیگر سخن، این شکل از رئالیسم متعارف، چندان‌که باید، نمی‌تواند مخاطبان را سر ذوق بیاورد و نظام زیباشناسی‌‌اش را با امر نو روبه‌رو کند. تنها با فرمی ستیهنده است که می‌توان علیه مردسالاری مستدام این روزها موضع انتقادی گرفت و حقیقتاً کاری کرد. ‌
منبع: هم‌میهن
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لذت بردم از این نمایش ولی کاش ساعت بهتری بود که سالن خالی نباشه.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا باید جزو نمایش خاص این چند سال جا بگیره
طنز فیلم های تارانتینو و شخصیت پردازی و فضاسازی لانتیموس رو باهم در این نمایش دارین
تیم بازیگری سنگ تموم گذاشتن
دیالوگ ها عالیه
متن عالیه
همه چی عالی بود
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سرگرم کننده بود به گریم لباس و نور دقت کافی شده بود . یه مقدار زمان طولانی داشت.
حسین بهمنش این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من گشنمه،پس من هستم!!
اندراحوالاتی در تنهایی به سراغم میاید.
لحظاتی به میزان آنم،لحظاتی به موزون این...
شاید این سقوط منتهی به پرواز شد،اما اگر اتفاق نیفتاد چه؟
باید کسی باشد که دلداری ات دهد،کنارت باشد تا گرمای وجودش را حس کنی...
اما در خیالم او همانند یک ماهرخی بود،نورش گرمای لحظات تاریک تنهایی ام بود.
من در تنهایی ریشه دوانیده ام و تنها مرگ،رهایی بخش این زندگی به شمار می رود.
مرگ،انتهای همه چیز نیست بلکه سرآغاز لحظات کنونی است.



نمایش دوست داشتنی بود،اما کلیشه در متن بیداد می کرد.
۲۰دقیقه ی آغازین نمایش ... دیدن ادامه ›› بلاتکلیف بود.
موسیقی برخی لحظات را نجات داد.
برای من سیر داستانی نمایش،از هم گسیخته بود،چرا که محور دیالوگ ها حول چرخش مضامین مشخصی در گردش بود.
خسته نباشید عرض میکنم خدمت بزرگواران🙏
محمد فروزنده و حسین بهمنش این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود و خدا قوت
این اجرا را دوست دارم ببینم
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اثری کمدی به نویسندگی جلال جوینده و عرفان نژادنجف و کارگردانی عرفان نژادنجف. اینجا همه چیز غیر عادیست، نمایشی که با نگاهی طنز، به دید مخاطب می‌رسد. این اثر در تماشاخانه صحنه آبی به روی صحنه می‌رود.

عکاس تیوال: عرفان آقائی
محمد فروزنده این را خواند
محمد عسگری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ما برگشتیم!
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاش عبور کنیم از این لباس ها و متن ها و اجراها...
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان ارزش دیدن داره؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جذاب- روان- درگیرکننده-تحسین برانگیز
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این متن از محمود استاد محمد را بسیار دوست دارم. خدا رحمت کنه.
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی بازیگران تحسین برانگیز است. موفق باشید دوستان.
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خبر
درباره نمایش خانه عروسک: قسمت دوم i
نگاهی به نمایش «خانه عروسک: قسمت دوم» به کارگردانی آشا محرابی/ هیچ چیز ثابت نیست | عکس نگاهی به نمایش «خانه عروسک: قسمت دوم» به کارگردانی آشا محرابی/ هیچ چیز ثابت نیست
«خانه عروسک: قسمت دوم» همان‌طور که از نامش پیداست ادامه داستان ایبسن نویسنده نروژی است که نورا هلمر بعد ۱۵ سال به دلیل این که شوهرش به طور رسمی او را طلاق نداده دچار درسر بزرگی شده است و حالا برگشته تا طلاق نامه‌اش را بگیرد.به گزارش هنرآنلاین، این نمایش به موضوعاتی چون نیازهای طبقاتی، شکاف نسلی و قوانین دست وپاگیر زنان و مبارزاتی که زنان برای رسیدن به آزادی کرده‌اند، اشاره دارد.در این نمایش با سه زن روبرو هستیم یکی نوراست که فرزندانش را رها کرده تا به استقلال برسد و خودش را پیدا کند و دیگر عروسک نباشد. او تنها به صدای درون خودش گوش سپرده نه نیازها و خواسته‌هایی ...
دیدن ادامه ››

«خانه عروسک: قسمت دوم» همان‌طور که از نامش پیداست ادامه داستان ایبسن نویسنده نروژی است که نورا هلمر بعد ۱۵ سال به دلیل این که شوهرش به طور رسمی او را طلاق نداده دچار درسر بزرگی شده است و حالا برگشته تا طلاق نامه‌اش را بگیرد.
به گزارش هنرآنلاین، این نمایش به موضوعاتی چون نیازهای طبقاتی، شکاف نسلی و قوانین دست وپاگیر زنان و مبارزاتی که زنان برای رسیدن به آزادی کرده‌اند، اشاره دارد.
در این نمایش با سه زن روبرو هستیم یکی نوراست که فرزندانش را رها کرده تا به استقلال برسد و خودش را پیدا کند و دیگر عروسک نباشد. او تنها به صدای درون خودش گوش سپرده نه نیازها و خواسته‌هایی که اجتماع و همسرش را در برمی‌گیرد. او در این مدت ۱۵ سال توانسته کتاب بنویسد و نویسندۀ معروفی شود. و به زنان این جسارت را بدهد که از خودشان بپرسند آیا واقعا از زندگی زناشویی‌شان راضی هستند؟
زن و زنانگی در روزگار داستان ما با همسر و مادر تعریف و معنا می‌شود و ازدواج امر ستودنی است و کسی که بخواهد از آن عدول کند فردی است که مستحق سرزنش و طرد شدن است. در این داستان همه پشت سر توروالد ایستاده‌اند چه آن ماری دایه‌ی نورا و چه امی دختر نورا. توروالد به همه اعلام کرده که نورا مرده است و هیچکس با این مساله مشکلی ندارد زیرا زنی که در تعریف مادرانگی نگنجد زن مرده است.
در صحبت نورا با آن‌ماری ما شکاف و نیازهای طبقاتی را می بینیم. او هیچ یک از احساسات نورا را درک نمی‌کند و به نظرش ترک کردن فرزندان و مشغول نوشتن شدن کار ابلهانه‌ای است. آن‌ماری همان کسانی را نمایندگی می‌کند که باید. زنی که تابع قوانین جامعه و تنها به دنبال امنیت و آسایش است. او خودش را نسبت به توروالد مدیون می‌داند که در این سال‌ها اجازه داده در خانه‌اش زندگی کند و به فرزندانش رسیدگی کند.
زن دوم امی است دختری که حالا ۱۶ ساله است و هیچ خاطره‌ای از مادر به یاد ندارد. به او گفته شده مادرش مرده و بعد متوجه می‌شود که او زنده است. در این اثر کاملا هوشمندانه به عقده الکترا پرداخته شده است. امی در حالی با نورا مواجه می‌شود که اعلام می ‌کند هیچ گونه خشمی نسبت به مادر ندارد و حاضر است به او در طلاقش کمک کند. باز هم اینجا یادآور می‌شود که زنی که به دنبال خواسته‌هایش برود زن مرده است.
امی تمام آن چه از مادر می‌داند صحبت‌های آن‌ماری است که البته از زاویه دید آن‌ماری به گوشش رسیده است. او برخلاف مادر اتفاقا ازدواج را رهایی و امنیت و آسایش می‌داند.
در حالی که نورا به هیچ عنوان ضد عشق نیست حرفش آنست که افراد در طول زمان تغییر می‌کنند پس قردادها باید دوباره باز تعریف شوند. همان‌گونه که من تغییر می‌کنم دیگری هم تغییر می‌کند پس تعهد و پایداری ما برای یک عمر آیا عادلانه است؟ اینجا نویسنده سعی کرده به مفاهیم شناور شدن در زمان گریز بزند و به ما یادآور شود که هیچ چیز ثابت نمی‌ماند.
او این جسارت را ایجاد می‌کند که از خود بپرسیم آیا نباید دایما خودمان را بازتعریف کنیم؟

محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلتم وقت بخیر
سه بلیت برای دس ماه دارم اگر دوست داشتید تلگرام پیام بدید. 🌸
@nomorhey آیدی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و عرض ادب،

خواستم از صمیم قلب از تمامی دست‌اندرکاران تئاتر رویای کلمه کار تشکر کنم. نمایش شما نه تنها از نظر هنری بی‌نظیر بود، بلکه با نورپردازی، صداگذاری، طراحی لباس، گریم و موسیقی عالی، فضایی خاص و تأثیرگذار خلق کرد. بازیگران شما با اجراهای خود، تأثیرات عمیقی بر روح و ذهن بچه‌ها گذاشتند.

این نمایش به ما یادآوری کرد که کلمات چقدر می‌توانند قدرت تغییر و تاثیرگذاری داشته باشند. دخترم و دوستش با تماشای این تئاتر، تجربه‌ای به‌یادماندنی کسب کردند که قطعاً در رشد و آگاهی‌شان تأثیرگذار خواهد بود.

ممنون که چنین تجربه فوق‌العاده‌ای را برای ما رقم زدید.
مجددا به تماشای تئاتر خواهیم آمد🍁
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سوای دید قوی بودن و هنرمند بودن بازیگران، اگه به سبک سورئال علاقه ندارین از این کار خوشتون نمیاد، نرید
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پنجره تیوال (window)
درباره نمایش هومورو i
گروه تئاتر لوتوس در اجرای دیگری با متن و کارگردانی مژگان رادفر به دنیای افسانه و اساطیر رفته است و با روایت داستانی از سرزمینی خیالی، به تقابل نیروهای خیر و شر، واقعیت ‎های دنیای امروز را در قالب تمثیل و نماد و نشانه، بازنمایی می‎کند. داستانی از دسیسه ها، ظلم و بی عدالتی حاکمیتی بر مردم که با بهره از مقدساتی ساختگی و خرافی، آنان را تحت نفوذ و سلطه خود دارد. نمایش با فضایی فانتزی و کمدی تراژی، و با طراحی لباس و گریم و صحنه همسو با مضمون، تلاش می کند روایتی آگاهی‎ بخش ارائه دهد.

عکاس تیوال: پرتو جغتایی
محمد فروزنده این را خواند
محمد عسگری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش کمدی جذابی بود هرچند که سلیقه من نیست اما بازی خانم فیروزآذری جذاب بود. خانم رهنما کاش نبودند در این اجرا!
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چه پوستر بیریخت و کج سلیقه ای...
سپهر این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید