«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
توی دوران دانشجویی استادی داشتم که همه میگفتن چند سالی از خدا کوچیکتره. هربار منو ساکت میدید میگفت بیا دفترم. مدیرگروهمون بود. یه کتاب شعر دستم میداد که برگه هاش زرد شده بود. میگفت برو اینو بخون. ما با اینا از روزای سخت گذر کردیم.
هربار یه کتاب جدید، و یکبار در انتظار گودو… گفت خوندیش بیا حرف بزنیم.
استادم حالا دیگه نیست. اما ساعتایی که توی اکتینگ گذروندم، استاد زنجانپور، دیالوگ ها، شور ژپتو برای زندگی، تلاش روبر برای آموختن و آموختن منو برد به بیست سال قبل.
با بغض و عشق به استاد زنجانپور نگاه میکردم. مثل لحظه ای که استادم میان شعرها درس زندگی میداد.
استاد زنجانپور نازنین ما با نفس هایتان می آموزیم، با نگاه هایی که در رورانس به ما کردید، با لبخندها، دست تکان دادن ها…
نفس هایتان پر شمار و سلامت
من فهمیدم ۵۰ بار دیگه هم آقای میرمنتظمی با همین گروه مالی سویینی رو اجرا کنن، قیمت بلیطم گزاف باشه، من نمیتونم مقاومت کنم، میرم می بینم و گریه میکنم و کیف میکنم.
تا الان سه تا دکتر رایس دیدم که فقط آقای امیر آقایی بهم نچسبیده.
من همین امشب نمایش رو دیدم.تجربه متفاوتی بود ولی تماشای این تئاتر خلص بنظرم فقط به تماشاگران حرفه ای تئاتر باید توصیه بشه.مونولوگ های طولانی واقعا ملالت آور بود و کلا در حد تئاترهای تالار وحدت نبود.
دوازده ساله ام.
غرق در دنیای کتاب های طلایی. قبل از اینکه جهان تلخی بریزد در کامم. مبهوت دکور، گریم و فضای تئاتر شده ام. وقت صداهای ناگهانی از جا میپرم و به شعف می آیم از زنده بودنم.
در من زنی ۴۳ ساله نشسته است. شگفتی های دختر ۱۲ ساله شادی را به قلبش می آورد. ماجو می شود. از دکور و کشتی و موسیقی به وجد می آید. میان دریاست. جدای از تمام آنچه بر او گذشته است. و میداند آنچه او را بر دریا روان کرده، لوءلوء نیست. زندگی است با تمام رفتن ها و رفتن هایش…
…
سادگی ها گاهی عمیق تر بر دل می نشیند. چیزی شبیه شازده کوچولو…
جلوی 11آبان زده روزهای پایانی یعنی به احتمال زیاد چند روزی تمدید میشه چون اگر اخرین روز بود میزد روز پایانی ولی چون خسرو پسیانی اجرا جدید داره احتمالا محدود تمدید بشه...
یه تجربه خیلی جالب داشتم امشب که حیفه با دوستان تیوالی شریک نشم:
آقای محمدحسین لطیفی یکی از مهمان های نمایش بودن که وسط نمایش موبایلشونو با نور بسیار قوی باز کردن و شروع کردن ورق زدن صفحه هاش!!!
ما این درد دل رو به کجا ببریم؟؟؟؟
اینکه وسط ردیف باشه صندلیت ریسکه. مثل امشب که دلم میخواست خودمو ازین مضحکه پرت کنم بیرون اما نمیتونستم.
نمیدونم چه جوری امتیاز این نمایش ۴/۳ هست. اما میدونم مدت ها بود نمایشی این چنینی ندیده بودم. نه طراحی لباس، نه طراحی صحنه، نه موسیقی، نه بازیگری، نه نمایشنامه.
آقای دل افکار عزیز
بیایین برای این چراغی که روشن میشه حرمت قائل باشیم و هر شوخی جلف، هر کلام و هر نمایشی رو زیر این چراغ به دید تماشاگر نذاریم.
نمیدانم شما دقیقا چه نمایشی دیدین که طراحی لباس،طراحی صحنه و موسیقی نداشته!!!!
چگونه امکان دارد «کنسرت نمایش» بدون طراحی موسیقی به روی صحنه برود؟
این که یک اثر در سلیقه شخصی شما نباشد مسئلهای نیست و قابل احترام است اما کم لطفی کردن به زحمات طراحان یک اثر کار شایستهای نیست.
چقدر دلم تنگ شده بود برای چنین تئاتری.
بدون حتی یک حرکت اضافی. بدون هجو. بدون شوخی های سطح پایین.
رفتم به دوران قبل از کرونا. به روزهای تنهایی تئاتر رفتن. به روزهای سختی که با تئاتر تونستم دوام بیارم. به خودم که حالا خیلی چیزا یادم نیست. که خیلی از روزا و اتفاقا برام توی مه گم شده. به فردایی که نمیدونم چه جوریه.
نمایشنامه عالیه. کارگردانی عالیه. دکور مفهوم درستی داره. طراحی لباس ها با لکه های روش. و بازی ها که دقیق و درسته.
و البته بگم از کاخ هنر. که صندلی و پشتی هاش یکسره ست. مثلا اگر توی اون ردیف یکی بخنده همه ردیف تکون میخوره!!!! اما بهرحال راحت تر از قبله.
و یک خواهش از گروه اجرایی: میشه اول اجرا از تماشاگرا بخوایین بدون فلش عکس بگیرن؟!!!
بابت ریلکسیشون توی بلیط فروشی، ندیده ۵ امتیاز دارن. کیف میکنم نگران برنامه ریزی نیستم. نزدیک تاریخ اجرا دو روز رو باز میکنن. با یه لبخندی هم میگن تشریف بیارید خوشحال میشیم. یعنی نیومدین خودتون ضرر کردین. قشنگه ها. خیلی هم اعتماد به نفس بیشتری داره نسبت به تئاترایی که از یکماه قبل بلیط فروشی میکنن.
کسی هم نمیاد بگه من بلیط دارم، کسی نمیخواد.
خیلی وقت ها حکایت سلیقه ست.
این تئاتر خیلی در سلیقه من نبود. اما با توجه به اینکه دیدن سبک های مختلف رو دوست دارم، برام خالی از لطف نبود.
کسل کننده نیست. اونچه که گفته میشه شوخی سبک، به نظرم دقیقا لحن خاخام با تفکرات متعصبانه ست در مقابل مرتدین.
و در پایان خسته نباشید عوامل محترم که چراغی رو روشن نگه میدارید که برای من پناهه.
آخ قربون دهنت خواهر!! یه هفته است من دارم اینو به این ترنممون میگم، خواهر کوچیکمه، منو با بالشت و کوسن و این چیزا میزنه😅😅 بابا این بدبخت فقط گفت اینجا نرید، همین🤦🏻♂️🤦🏻♂️
آخ قربون دهنت خواهر!! یه هفته است من دارم اینو به این ترنممون میگم، خواهر کوچیکمه، منو با بالشت و کوسن و این چیزا میزنه😅😅 بابا این بدبخت فقط گفت اینجا نرید، همین🤦🏻♂️🤦🏻♂️
آخ قربون دهنت خواهر!! یه هفته است من دارم اینو به این ترنممون میگم، خواهر کوچیکمه، منو با بالشت و کوسن و این چیزا میزنه😅😅 بابا این بدبخت فقط گفت اینجا نرید، همین🤦🏻♂️🤦🏻♂️
جناب فدائی سلام وقتتون بخیر
من داشتم کامنت های نمایش هارو میخوندم دیدم خیلی از نمایش هارو دیدین گفتم ازتون سوال کنم نمایش خوب که الان در حال اجراست چی پیشنهاد میکنید البته این اواخر فقط نمایش ترور رو دیدم
جناب فدائی سلام وقتتون بخیر
من داشتم کامنت های نمایش هارو میخوندم دیدم خیلی از نمایش هارو دیدین گفتم ازتون سوال کنم نمایش خوب که الان در حال اجراست چی پیشنهاد میکنید البته این اواخر فقط نمایش ...
سلام، ارادت
والا تئاتر خیلی سلیقهایه، من نمایش امشب به صرف بورش و خون رو خیلی دوست داشتم، همین ریش آبی برام قابل قبول بود، نه ماه پس از تولید تو سالن کوچک مولوی رو هم دوست داشتم. یه نمایش هست به اسم مالی سوئینی تو بوتیک، اونم بدم نیومد راستش. زیگموند و شکستن خط فرضی رو هم دوست داشتم، ولی اینکه شما از اینها خوشت بیاد دیگه یه ماجرای دیگه است، امیدوارم اگه کاری میبینی دوستش داشته باشی🙏🏻🌹
سلام، ارادت
والا تئاتر خیلی سلیقهایه، من نمایش امشب به صرف بورش و خون رو خیلی دوست داشتم، همین ریش آبی برام قابل قبول بود، نه ماه پس از تولید تو سالن کوچک مولوی رو هم دوست داشتم. یه نمایش هست ...
تیتانیومو یادتون رفت🤣 اگه با کسی دشمنی دارید حتما پیشنهادش بدین
آخ قربون دهنت خواهر!! یه هفته است من دارم اینو به این ترنممون میگم، خواهر کوچیکمه، منو با بالشت و کوسن و این چیزا میزنه😅😅 بابا این بدبخت فقط گفت اینجا نرید، همین🤦🏻♂️🤦🏻♂️
هرکسی توی رابطه ش یه خط قرمز داره. اونم برای خودش خط قرمز تعیین کرده بود. آخ چقدرم شریف و نجیب بود.
چقدر متین و شفاف.
صحنه پیوسته به جاست…
توی این ۱۷ دقیقه همه تئاترایی که دیده بودم رو به یاد آورده بودم. همه بازیگرا، همه قصه ها، همه دوق ها، غم ها، شادی ها… و حتی هر تئاتری که از خاطر برده بودم…
من نمیخوام درباره وفاداری به داستان حرف بزنم یا درباره داستایفسکی. که همه نظرات موافق و منتقدانه شون رو ثبت میکنم.
میخوام درباره آداب تئاتر رفتن و دیدن حرف بزنم. که چقدر دلم تنگ شده بود براش. برای قدم گذاشتن توی سالنی که اتمسفر نمایش رو توی خودش داره. چند نفر در نهایت آرامش و سکوت تماشاچیا رو راهنمایی میکنن. و طراحی صحنه، طراحی نور، صدا، لباس،…
رورانس خوب. و در پایان… اگر کسی فیلمبرداری کرده بود محترمانه ازش میخواستن فیلم رو پاک کنه.
چقدر دلتنگ یک آداب تئاتری بودم. چقدر خوبه تئاتریها هنوز هم اصرار کنن به حفظ این آداب.
کاملا موافقم. و این درست تئاتر دیدن در ارزشگذاری ما به شدت تاثیر داره. وقتی حواسمون کامل به نمایش باشه میفهمیم که خانم نقوی داره کولاک میکنه در حالیکه در ظاهر کاری نمیکنه .
احتراما به نظرم جایی که اصرار هست یعنی گفتگو در چهار چوب منطقی به نتیجه مجاب کننده نرسیده( اشکال در طرفین هست) برمیگردیم به کلیشه ی حوزه آموزشی خوب عمل نکرده یا اختیارات و امکانات لازام و کافی در دست نداشته.
من فکر میکنم ادب و فرهنگ جایی، در معنای حقیقی خود نمود پیداکرده که بدون هیچ نظارتی قابلیت تحسین و الگوبرداری داشته باشد.
فذکر انما انت مذکر
احتراما به نظرم جایی که اصرار هست یعنی گفتگو در چهار چوب منطقی به نتیجه مجاب کننده نرسیده( اشکال در طرفین هست) برمیگردیم به کلیشه ی حوزه آموزشی خوب عمل نکرده یا اختیارات و امکانات لازام و کافی ...
بخش اول نوشته تان را متوجه نشدم. با قسمت دوم کاملا موافقم، با این توضیح که رسیدن به آن مرحله، همین تمرینها را نیاز دارد
فکر میکنم برای تمرین یا کسب تجربه یا به عمل درآوردن آنچه آموخته ایم و براداشت هایمان از آموخته هایمان نیاز به متخصصانی هست که زیر نظر آنها کسب تجربه به تبحر با کمترین آسیب بینجامد.
با این حرفتون که روزهای دیرتر به مرور بلیط فروشیش باز بشه موافقم ولی قطعا دیگه امکان اینکه برین پای گیشه اون هم برای چنین تئاتر پرمخاطبی امکانش نیست و زود پر میشه.
با این حرفتون که روزهای دیرتر به مرور بلیط فروشیش باز بشه موافقم ولی قطعا دیگه امکان اینکه برین پای گیشه اون هم برای چنین تئاتر پرمخاطبی امکانش نیست و زود پر میشه.
برای پای گیشه هم ده تا بذارن. چی میشه؟ چرا عادت کردیم سود صد در صدمون تضمین بشه؟