در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سپهر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:37:32
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید


تو شروع سال جدید دوستی پرسیده بود که کدوم اجرا رو پیشنهاد می‌کنی گفتم ندید شک کار کوروش سلیمانی چون همیشه اجراهاش حدی از استاندارد و کیفیت رو داشته و مخاطب براش اهمیت داره

توی کامنت‌هایی که خونده بودم نکات منفی غیر از گرمای سالن تو شب اول ریتم کند و نرسیدن صدای خانم افشار به ردیف‌های عقب چیز دیگه‌ای ندیدم

مشکل گرما ... دیدن ادامه ›› که حل شده بود
ریتم از نظر من خوب بود و اجرا کاملا کشش ایجاد می‌کرد
من از ردیف ۳ اجرا رو دیدم ولی دوستی که امشب از ردیف آخر هم اجرا رو دید در انتها گفت که مشکلی در شنیدن صدای خانم افشار نداشته

این اجرا سکوت محض سالن رو می‌طلبه و امشب خوش‌شانس بودم که تماشاگران خوبی تو سالن بودند

متن خوب بازی‌های یک‌دست، تمرین‌شده و به اندازه نور و دکور و موسیقی خوب همه در کنار هم باعث شد از دیدن اجرا کیف کنم

همه بازیگرها خوب بودند ولی
اولین بار بود که خانم افشار رو روی صحنه می‌دیدم و درخشان بودند به نظرم

اجرای خوب احتیاج به تبلیغ نداره
جناب سلیمانی کیفیت اجرای شما بهترین تبلیغه براتون
برای شما و گروه‌تون آرزوی موفقیت می‌کنم
سپهر عزیز کاش می دیدمت و اگر دیدیمت (که نمی‌دانم! چون این عکس کودکی با چسب زخم روی پیشانی راه گشا نیست!) کاش خودت را معرفی می کردی …

همیشه شعرهایی که پای برگه ها می نویسی برایم جالب است … و خوشحالم که نمایش مان تماشاگر قدیمی و شاعری مثل شما را تا این پایه راضی راهی خانه کرده … من هم آرزو می کنم سالن های تئاتر از شما تماشاگران عالی پر شود … خوشحالم که حضور شما در سالن های تئاتر اجازه بد کار کردن را به آدم نمی دهد …
۳ روز پیش، چهارشنبه
کورش سلیمانی
سپهر عزیز کاش می دیدمت و اگر دیدیمت (که نمی‌دانم! چون این عکس کودکی با چسب زخم روی پیشانی راه گشا نیست!) کاش خودت را معرفی می کردی … همیشه شعرهایی که پای برگه ها می نویسی برایم جالب است … ...
جناب سلیمانی عزیز

انتهای اجرا چند لحظه‌ای با‌هم صحبت کردیم عذرخواهی می‌کنم که خودم رو معرفی نکردم
و البته من شاعر نیستم فقط اگر شعر مرتبطی به ذهنم برسه پای برگه‌ها می‌نویسم

کیف می‌کنم‌ از دیدن آثارتون و منتظر اجراهای آینده‌تون هستم
۳ روز پیش، چهارشنبه
سپهر
جناب سلیمانی عزیز انتهای اجرا چند لحظه‌ای با‌هم صحبت کردیم عذرخواهی می‌کنم که خودم رو معرفی نکردم و البته من شاعر نیستم فقط اگر شعر مرتبطی به ذهنم برسه پای برگه‌ها می‌نویسم کیف می‌کنم‌ ...
عجب … چه خوب … عزیزی و به امید دیدار دوباره …
۳ روز پیش، چهارشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حلق خود را چهار پاره کنی
شعر تنها رسانه ات باشد

توی شهری که بی ادب شده است
ادبیات خانه ات باشد

 

دستمالی سیاه برداری
چیزی از صلح و جنگ بنویسی

متناقض نمای غم باشی
زشت ها را ــ قشنگ ــ بنویسی

 

پیشگو باشی و بفهمانی
که غروب ... دیدن ادامه ›› از طلوع معلوم است

به کجا می روم که در این راه
ته خط از شروع معلوم است ...

 

«تلخ» ، مثل همین که می نوشی
واقعیت برای غمگین هاست

فال من را نگیر .. میدانم
زندگی قهوه ای تر از این هاست !

 

گفتی از غـــــُـصّـــه دست بردارم
از گل و عشق و خانه بنویسم

تو خودت را به جای من بگذار
با کدامین بهانه بنویسم

 

در سرم درد ِ شب نخوابی هاست
درد ِ « شک می کنم به ... پس هستم ! »

اِفه ی شاعرانه ی من نیست
دستمالی که بر سَرَم بستم

 

دست بردار از سرم لطفا
حرف هایت فقط سیاهی داد

وقتی از «من» سوال می پرسند
«تو» جواب ِ مرا نخواهی داد

 

شعر تنها جوابگوی من است
نوزده سال و این همه سختی !؟

مثل دالی بدون مدلول است
شعر گفتن بدون بدبختی !

 

حلق خود را چهار پاره کنی
شعر تنها رسانه ات باشد

توی شهری که بی ادب شده است
ادبیات خانه ات باشد



#یاسر_قنبرلو



سیر نمیشوم که هر چه میخوانم
کُنَد که تا ابد، آباد، خانه‌ات باشد
۳ روز پیش، چهارشنبه
به به … دم شما گرم … خانه ات آباد …
۳ روز پیش، چهارشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
+ واقعیت ارزش بیشتری نداره از حکایت‌های ساختگی پدر؟

_ نه! اونچه که در واقعیت رخ می‌ده فراتر از تمثیله، از واقعیت چیزی در نمیاد جز یه خطابه بد


دو کار قبلی مهرداد مصطفوی ( فیل در تاریکی و سایر بازماندگان ) رو دوست داشتم و دلیل انتخاب این اجرا فقط کارگردان بود
راستش با توقع رفتم تو سالن ولی با همه ایرادهایی که می‌تونم به اجرا بگیرم انتظار نداشتم انقدر اجرا خوب باشه

تو شروع اجرا یه موسیقی کلاسیک داره پخش می‌شه و روی موسیقی اول موسیقی کلاسیک دوم میاد و یک باره با موسیقی سوم فضا کاملا می‌شکنه و تو همون اول اجرا بهت می‌گه قرار نیست یه اجرای ... دیدن ادامه ›› کلاسیک ببینی

ترکیب ریچارد سوم و کالیگولا برای من بسیار خلاقانه و جذاب بود
صحنه خالی تو اجراها ریسک بزرگیه چون همون‌قدر که ممکنه به فضاسازی کمک کنه همون‌قدر هم می‌تونه ضربه بزنه
نور و موسیقی خیلی خوب و میزانسن‌های دقیق و درست تو این صحنه خالی کاملا فضا رو می‌ساخت

بازی‌ها یکدست نبود ولی تعداد بازی‌های خوب به ضعیف می‌چربید و مشخصه که تمرین زیادی برای اجرا شده و گروه به حد خوبی از هماهنگی رسیده

حتی اگر متن کالیگولا و ریچارد سوم رو خوندید و نپسندید یا اجرایی ازشون دیدید و نپسندید باز توصیه می‌کنم این اجرا رو ببینید
فارغ از اینکه اجرا رو بپسندید یا نه برخلاف اکثر تاترهایی که تو شش ماه اخیر دیدم تاتر می‌بینید و این مهم‌ترین نکته این اجراست

منطقی بخوام نمره بدم باید ۴ ستاره بدم ولی فعلا ۵ ستاره رو احساسی می‌دم
در جوخه های اعدام
پس از شنیدن فرمان " آتش! "
سربازی زودتر از همه شلیک می کند
سربازی دیرتر
و دیگر سربازها درمیان این دو
قسم به مکث!
به اختلاف زمانی میان دو شلیک
ما همه سربازیم
آن که زودتر ماشه می چکاند
جلاد
آن که دیرتر شلیک می کند
عاشق
و مابقی ماموریم
گاهی اما یکی
اسلحه اش را
به سمت دهانی نشانه می رود
که فرمان آتش داده است
اوست که تنهاست

#حسن_آذری

در قفل در کلیدی چرخید
لرزید بر لبانش لبخندی
چون رقص آب بر سقف
از انعکاس تابش خورشید
در قفل در کلیدی چرخید
۲۱ فروردین
محمد طالبی
آقا خوشحال میشم منت بذاری افتخار بدی و به تماشای اجرای ما بیای نظر شما برام ارزشمنده
سلام و ارادت
من کوچیک شمام، شما لطف داری…
والا حقیقتش من امسال اصلاً دست و دلم به نمایش دیدن نمیره!
تا امروز هم سه تا تئاتر دیدم، یکی از یکی بدتر!
این کار شما رو هم بالای نود درصد احتمال میدم سلیقهٔ من نباشه!
یعنی کارهایی که سپهر رو این‌جوری شعرنویس می‌کنه صدی نود به کار من نمیان!
امیدوارم موفق و پر تماشاگر باشید🙏🏻🙏🏻🌹🌹
۲ روز پیش، پنجشنبه
امیرمسعود فدائی
سلام و ارادت من کوچیک شمام، شما لطف داری… والا حقیقتش من امسال اصلاً دست و دلم به نمایش دیدن نمیره! تا امروز هم سه تا تئاتر دیدم، یکی از یکی بدتر! این کار شما رو هم بالای نود درصد احتمال ...
عزیزدلمی چون میدونستم از کار قبلی آقای مصطفوی سایر بازماندگان راضی بودی گفتم شاید دوست داشته باشی افتخار بدی به دیدن اجرای ما هم بیای ❤️
به هر حال اگر زمانی نظرت عوض شد ما خوشحال میشیم جمال شما رو ببینیم 🙏🏻
۲ روز پیش، پنجشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سپهر (sepehr_r)
درباره نمایش مافیا i
من حرف می‌زنم
تا مثلِ برگ‌ها نخشکم
من حرف می‌زنم
تا ترسم را پنهان کرده باشم
و دروغ می‌گویم
تا حقیقت دست از سرم بردارد
ــ باید دوباره به همدیگر دروغ بگوییم ــ


#شهرام_شیدایی
بخشی از شعر
آتشی برای آتشی دیگر
ای چشم به در دوخته نوروز مبارک
هم‌میهن دل‌سوخته نوروز مبارک

ای شعله‌ی پیراهن گلگون شهیدان
در یاد تو افروخته نوروز مبارک

ای در پی نان تاخته یک سال به تلخی
وای هیچ نیندوخته نوروز مبارک

ای کرده تو را دانش بی‌اجر تو بیزار
از هرچه که آموخته نوروز مبارک

ای بار ستم برده و خاموش نشسته
با کینه‌ی ناتوخته نوروز مبارک
‌‌‌
افتاده‌ای از اسب ولی اصل تو باقی است
ای گوهر نفروخته نوروز مبارک


#سمانه_کهربائیان
دروغ است که آدم‌ها دل‌شان می‌خواهد خودشان زندگی‌شان را تعیین کنند، و قواعد اخلاقی ویژه خود را بنیان نهند و آزاد باشند.
آدمیان از چنین آزادی‌ای می‌ترسند و زیر بار مسؤولیت آن نمی‌روند. کسی باید برای آن‌ها تصمیم بگیرد. باید نیرویی (دولت حکومت، نظام و یا سیستم اخلاقی، ایدئولوژی، و...) وجود داشته باشد که مسؤولیت تعیین ارزش‌ها را بپذیرد و آن‌ها را به مردم تحمیل کند.
این نیرو، فقط کافی است شکم آن‌ها را سیر کند و خبری از معجزه و امیدی به آینده به آن‌ها بدهد تا آرام بمانند.

#برادران_کارامازوف
#فئودور_داستایفسکی
غیراصولی‌ترین اجرای غیراصولی

ایده متن و دغدغه‌اش خوبه ولی با ایده خوب نمی‌شه اجرای خوب ساخت
متن از نظر من تکه‌پاره‌هایی هست که خوب به هم چفت نشده و پرداخت بهتری لازم داشت
در مجموع برای من اجرای متوسطی بود ولی به دلایل اتفاقاتی که حداقل تو بخشیش گروه رو مقصر می‌دونم امتیاز یک رو دادم

اجرا با ۵ دقیقه تاخیر شروع شد
۵ دقیقه بعد از شروع اجرا یک نفر وارد شد
۱۰ دقیقه بعد از شروع اجرا دو تا آقا ( یکی‌شون با کلاه مشکی ) وارد شد
تو صحنه خروج بازیگر شخصیت ... دیدن ادامه ›› مشفق از صحنه خانمی که ردیف یک بود از سالن خارج شد و وسط صحنه بعد وارد شد
۲۰ دقیقه از اجرا گذشته سه نفر دیگه وارد شدند
چند دقیقه بعد آقایی که با کلاه مشکی وارد شده بود از سالن خارج شد
۵ دقیقه بعد همین آقا با دو تا قهوه و یک بطری آب مجدد به سالن برگشت

تو نشون دادن اجرای غیراصولی کاملا موفق بودید
امیدوارم تو شب‌های دیگه بعد از شروع اجرا ورود ندید


تنها کسی که کارش رو درست انجام داد عکاسی بود که بدون سر و صدا و مزاحمت عکاسی کرد
اتوبان چمران ترددش کمتره
۱۶ بهمن ۱۴۰۳
حُرمت امامزاده رو متولیش باید نگه داره !
حالا فکر کن " مولوی کوچیک " هم باشه !
۱۷ بهمن ۱۴۰۳
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
بی‌خیال امیرمسعود
پاکش کن
۱۷ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خانه هنوز هست

اما آدم‌هایش مُرده‌اند

یا شاید

( باید این‌طور می‌گفتم: )

خانه ویران شده‌است

اگرچه آدم‌ها هنوز هستند

نه

( این‌طور هم نشد )

خانه هنوز هست

آدم‌ها هم زنده‌اند

اما در این میانه

چیزی غایب است انگار

( نمی‌دانم )



#شهاب_مقربین
سپهر عزیز، نوشته شما منو برد به بیش از 10 سال پیش ؛ یادآوری میکنم شاید برای شما هم جذاب باشه
https://www.tiwall.com/wall/post/110780
۱۵ بهمن ۱۴۰۳
حسام الدین حیدری
سپهر عزیز، نوشته شما منو برد به بیش از 10 سال پیش ؛ یادآوری میکنم شاید برای شما هم جذاب باشه https://www.tiwall.com/wall/post/110780
حسام جان من دیشب داشتم کامنت‌های اجرای قبل رو می‌خوندم
و شروع نوشته شما این شعر رو به خاطرم آورد
۱۵ بهمن ۱۴۰۳
سپهر
حسام جان من دیشب داشتم کامنت‌های اجرای قبل رو می‌خوندم و شروع نوشته شما این شعر رو به خاطرم آورد
ممنون یادآوری جذابی بود
حتی دیدن اسامی رفقا پای یه پست قدیمی
۱۵ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از روی دست و واقعیت می‌نویسم
ولی گلوی واقعیت را می‌گیرم
تا نفس نکشد
ولی اگر واقعیت بمیرد،
من هم مرده‌ام
از روی دست واقعیتی می‌نویسم
که نمی‌خواهم واقعیت باشد
واقعیت را می‌ترسانم
همراه کلامم


#بیژن_جلالی
سپهر (sepehr_r)
درباره نمایش من i

نیمی از یک مترسک با نیمی از یک بدن
با هم پیوند خوردن تا پیکر من شدن

کلاغ ها هر روز از نیمی از من می ترسن
و لاشخور ها شب روی نیم دیگه می رقصن

سال هاست من حامی گندم های تو بودم
به زندگی برای تو خو کرده وجودم

تو از کلبه ی اون دور هر صبح با لبخندی
و پیش از خواب هر شب پنجره ... دیدن ادامه ›› را می بندی

و تو درست به کسی زندگیتو مدیونی
که مدت هاست از اون هیچ چیزی نمی دونی

سال هاست زندانی آزادی تو هستم
قهرمان و قربانی، از این دو واژه خسته م

دلم بیش از هر چیزی برای خودم تنگه
و من برای خودم ، دلم چقدر تنگه

و من سال هاست برای خودم، دلم تنگه
و من چقدر برای خودم دلم تنگه



بخشی از ترانه
#هادی_پاکزاد
به کسی بر نخوره بر نخوره
من یکی پنجرمو می بندم
این همه پنجره ی باز بسه
من به قاب آینه می خندم
به کسی برنخوره بر نخوره
من یکی پیش خودم میمونم
در شب بی کسی و بی حرفی
برای دل خودم می خونم

خواب بودم بیدار شدم
آشتی کردم ... دیدن ادامه ›› با خودم!
به کسی چه...
این صدا این حنجره...مال منه
کی مثل من لحظه هاشو زیر آواز می زنه؟
کی بجز من می تونه خاطره هاشو بشمره؟
جز خود من کی به فکر موندن و سر رفتنه...
به کسی بر نخوره بر نخوره
اگه تنهایی خوبی دارم
اگه از خلوت خود سر مستم...
اگه چون پروانه بی آزارم

به کسی برنخوره برنخوره
اگه دستم پر عطر یاسه
اگه در پیله خود خوشبختم
کسی جز من منو نمی شناسه

به کسی بر نخوره بر نخوره
اگه من اهل خراب آبادم
شجره نامه ی من مال منه
به کسی چه من یکی آزادم


#شهیار_قنبری
۰۸ بهمن ۱۴۰۳
منِ آن زمان: این وحشتناک است.
منِ حالا: چه چیزی؟
منِ آن زمان: زندگی. ذهن من. سنگینی آن.
منِ حالا: هیسس. تمامش کن. تو فقط کمی درون یک لحظه گیر افتاده‌ای. لحظه تغییر می‌کند.


‌مت هیگ
دلایلی برای زنده ماندن، ترجمه‌ی گیتا گرکانی
۰۹ بهمن ۱۴۰۳
درخت نمی ترسد
زیرا هرگز از جای خود به جایی نمی‌رود

ولی ما هراسانیم
و دنبال خود می گردیم
و از سویی به سویی می رویم

ولی درخت حقیقت خود را
در خود جستجو می‌کند


#بیژن_جلالی
۰۹ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سپهر (sepehr_r)
درباره نمایش تاری i
ما جهنم را دوست خواهیم داشت
زیرا چهره جهنمیان
برایمان آشنا خواهد شد
و به زبانه‌های آتش
خو می‌گیریم
ما جهنم را دوست خواهیم داشت
چون یک مهمانی دوستانه
و به زودی بهشت را
فراموش خواهیم کرد


#بیژن_جلالی
قیمت به دلار روز حساب شده!
شاهین ه
البته با تخفیف 96 درصدی روزهای اول :)) ۳,۸۴۰,۰۰۰ تومان تخفیف وسوسه‌کننده نیست واقعاً؟ :)
به شخصه بین وسوسه شدن و غر زدن مانده ام
۰۳ بهمن ۱۴۰۳
ترانه رضایی
به شخصه بین وسوسه شدن و غر زدن مانده ام
غر زدن بی‌خطرتره به نظرم
۰۳ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تخفیف روزهای اول یا وفاداری نمی‌ذارید؟
سپهر عزیز سلام، تخفیف وفاداری رو در نظر داریم. نیازه از سمت سایت تیوال تایید و اعمال بشه. که به زودی این اتفاق میفته.
۰۱ بهمن ۱۴۰۳
گروه همیاری
درود بر شما تا این لحظه هیچ گونه درخواست وفاداری با ذکر درصد تخفیف و نام نمایش به تیوال درباره این نمایش ارسال نشده است. لازم به ذکرست تیوال تصمیم گیرنده در مورد اعمال هیچ تخفیفی درباره هیچ ...
بروزرسانی: امروز (سه‌شنبه ۲ بهمن) ساعت ۱۳:۰۶ درخواست اعمال تخفیف وفاداری از سوی تماشاخانه محترم ایرانشهر برای تیوال ارسال شد و تخفیف ساعت ۱۳:۱۹ اعمال شد.
۰۲ بهمن ۱۴۰۳
ممنون همیاری جان
۰۲ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید



زندگی چیست؟ زنده بودن چیست؟ بجز از یک عذاب معمولی
یا کمی ترس بی اهمیت، یا کمی اضطراب معمولی

قصه ای نیست قصه گویی نیست، بودن ما و این هیاهوها
چند تا اشتباه چاپی بود، گوشه ی یک کتاب معمولی

زندگی در قلمرو رنج و، نقشه ی اشتباهی گنج و
صفحه ی رو سیاه شطرنج و، چند عالیجناب معمولی

هر ... دیدن ادامه ›› نفس یک سوال بی معنی، هر نفس یک جواب بی ربط است
خسته ات کرده خوب می دانم، این سوال و جواب معمولی

صبح از زیر در هجوم آورد، خواست هم بستر جنازه شود
دست رد می زنی به سینه ی او، روی این تختخواب معمولی

یک نفر صبح ها از آن بالا ، هر که را زنده مانده می شمرد
هیچ اهمیتی نداشته است، این حضور و غیاب معمولی

رفته بودی سراغ تقویمت، هفته ها توی گوش هم گفتند
(روز) هم یک شب است، یک شب تار، با کمی آفتاب معمولی

زندگی قرص خواب تلخی بود، پدر آن را شبی به خوردم داد
بی رمق دست و پا زدم یک عمر، زیر این چند خواب معمولی

زندگی می کنم که کار کنم، تو بگو غیر از این چکار کنم
دست و پا می زنم فرو بروم، توی این منجلاب معمولی

روسپی خانه ای ست در ذهنم،کلمه روسپی نافرمان
می زند از دهان من بیرون، لخت در یک حجاب معمولی

مسئله بودن و نبودن نیست، حرف ما نیست صحبت من نیست
همه از یک مسیل مسمومیم، با کمی انشعاب معمولی

آه ماهی سیاه کوچولو! ، برکه ی پیر بی نیاز از توست
می روی می روی و می افتی، گوشه ی یک سراب معمولی

گوسفندان لاغر نذری! ، ما همه آمدیم کشته شویم
اول و آخرش چه فرقی داشت، توی این انتخاب معمولی

فکر کردی نوازشت کرده؟ آه نه آزمایشت کرده
مثل یک موش آزمایشگاه، کنج این فاضلاب معمولی

عقل ای عقل سرخ گندیده، پیر زالوی معتکف در خون
آه مستت نمی کند دیگر، خوردن این شراب معمولی

عقربی هست توی ساعت من، حمله کرده به عمر کوتاهم
لحظه ها می دوند با وحشت، با همان اضطراب معمولی
□ □ □

صبح شد یک نفر از آن بالا، هر که را زنده مانده بود شمرد
نام من را سه چار مرتبه خواند، من حواسم نبود غیبت زد...


#سعید_حیدری_ساوجی
از کتاب:
#کافکا_خوانده_ایم_و_می_ترسیم
امشب برای بار سوم فیلم رو دیدم
دو بار قبل تو جشنواره بود و تو خستگی جشنواره به جزییات زیاد فیلم دقت نکرده بودم
از تغییر لباس تا تغییر رومیزی و ...

دیدن فیلم رو تو این اکران محدود از دستش ندید

حتی اگر فیلم رو هم نپسندید دیدن درخشش رضا بهبودی کافیه که فیلم رو توصیه کنم
۰۱ بهمن ۱۴۰۳
سپهر
احتمالا خسته بودی دوباره ببینش امروز فرزاد نظرم رو پرسید و اینو براش نوشتم گفتم اینجا هم بذارمش با کجای نوشته‌ام مشکل داری؟ یا تحلیل خودت چیه در مورد فیلم؟
عمیقی برادر، و من سطحی، کل ماجرا اینه...
۰۷ بهمن ۱۴۰۳
امیرمسعود فدائی
عمیقی برادر، و من سطحی، کل ماجرا اینه...
🧐🤔🤔🧐
۰۷ بهمن ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
- مثل هر صبح - آبدارچی اداره
چهار لیوان پر می‌کند از چای
یکی را دوباره برمی‌گرداند به قوری
مرگ باید همین باشد
تا به غیابم عادت کنند
چند صبح
لیوانم پر وُ خالی خواهد شد؟


" #حسن_آذری "
arash و فائزه این را خواندند
هما م و مریم اسدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر به قیدِ زندگی هزار بار مُرده‌ای
اگر به رغم پُختِگی، شراب ِ نیم خورده‌ای

اگر در ازدحام ِ شب فقط سکوت می‌کنی
از ارتفاع ِ خواب‌ها اگر سقوط می‌کنی

امان نمی‌دهی اگر به گریه‌های بی‌امان
اگر که فکر می‌کنی مزخرف است این جهان

اگر به مو رسیده‌ای‌... به پرتگاه ِ چَشم ِ خود
اگر هَراس داری از خرابه‌های خَشم ِ خود

اگر دو ... دیدن ادامه ›› کوه می‌رسد به هم، در اوج ِ بی‌کسی
ولی تو هرچه می‌دوی به هیچ‌جا نمی‌رسی!

مسببش تو نیستی
مسببش تو نیستی

تو بی‌طرف‌ترین ِ این زمین ِ بی‌برنده‌ای
تو بازخورد ِ گریه‌ای تو بازتاب ِ خنده‌ای

تو داغدار ِ یک شب از دل ِ هزار و یک شبی
تو نیش‌خورده‌‌ای فقط... به اقتضای عقربی

تو که پناه بُرده‌ای به ترس‌های در کُمُد
نبُرد هیچکس تو را به سرزمینِ اَمن ِ خود

تو که بدونِ لُقمه‌‌‌ بوده‌ای میانِ زنگ‌ها
و لُقمه‌ بود دستِ تو برای سیر کردن ِ
مُعلّم ِ شِلنگ‌ها

کُنون که مار گشته‌ای
در آستین ِ چیستی
مسببش تو نیستی
مسببش تو نیستی

#یاسر_قنبرلو

مهرناز خلیلی این را خواند
ابرشیر، شاهین ه و مریم اسدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

أخرج لنا من قبّعتک بلاداً،
أخرج لنا أمهات لا یمرضن وأصدقاء لا یهاجرون،
أخرج لنا بیوتاً لا تعرف الحرب عناوینها،
لقد سئمنا الأرانب أیها الساحر...




از کلاهت برای ما سرزمینی بیرون بیاور
برای ما، مادرانی که بیمار نشوند بیرون بیاور
و دوستانی که مهاجرت نکنند...
خانه‌هایی را بیرون بیاور
که جنگ نشانی‌شان را نمی‌داند
ای شعبده‌باز، به ستوه آمده‌ایم از خرگوش‌ها...‌



#کاتیا_راسم
ترجمه: #سعید_هلیچی



‍ .
آبی دریا قدغن
شوق تماشا قدغن
عشق دو ماهی قدغن
با هم و تنها قدغن

برای عشق تازه
اجازه بی‌اجازه

پچ‌پچ و نجوا قدغن
رقص سایه‌ها قدغن
کشف بوسهٔ بی‌هوا
به وقت رؤیا قدغن

برای ... دیدن ادامه ›› خواب تازه
اجازه بی‌اجازه

در این غربت خانگی
بگو هرچی باید بگی
غزل بگو به سادگی
بگو زنده باد زندگی

برای شعر تازه
اجازه بی‌اجازه

از تو نوشتن قدغن
گلایه کردن قدغن
عطر خوش زن قدغن
تو قدغن، من قدغن

برای روز تازه
اجازه بی‌اجازه


#شهیار_قنبری
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
استفتاف


وارد پارک شدیم
تو به من پاشیدی
من به تو پاشیدم
و نمی دانستیم
آب پاشی جُرم است
وعبور از نُرم است
صاحب پارک رسید
و سراسیمه به سوی تو دوید
خم شد و اسلحه را دست تو دید
زیر لب گفت زکی
بعد غش غش ... دیدن ادامه ›› خندید
همه یک دفعه به هم خیره شدیم
این به آن چشمک زد
آن به این چشمک زد
"لشکر ما را باش"
طرف از ماست بپاش
من به او پاشیدم
تو به او پاشیدی
ناگهان از سه طرف ریخت پلیس
یک نفر گفت رییس...
من گرفتم جلوی خشم خودم را تو ولی
عصبانی شدی و داد زدی
تُف به گور پدرِ ... گفتم هیس
تُف نکن لامصّب
که اگر تُف بکنی
متهم خواهی شد
به براندازی خیس!
تو به وضعیت ما پی بردی
و تفُت را خوردی
گرچه جانکاه و توانفرسا بود
و برایم تُف سربالا بود
تلخ یا شیرین
خوب یا بد
هر چی
چند ماهی است که القِصه از آن قِصه گذشت
ولی آنچه که مرا تا امروز
سخت می آزارد
اینکه هر روز خدا
از خودم می پرسم
که چرا گفتم هیس
و ندادم به تو مهلت آن روز
دو سه تا تُف بکنی
تو اگر تُف نکنی
من اگر تُف نکنم
چه کسی تُف بکند؟!
تُف به هر چه تُف سر بالا تُف
و همینطور الکی
بیخود و بیجا
تُف



#رحیم_رسولی
اجرا رو که ندیدم ولی جونم بهت با این انتخاب شعر های نابت که حال آدمو سر جاش میاری ، پنج ستاره درخشان تقدیم بهت . بوس
۱۴ دی ۱۴۰۳
میثم هنزکی
اجرا رو که ندیدم ولی جونم بهت با این انتخاب شعر های نابت که حال آدمو سر جاش میاری ، پنج ستاره درخشان تقدیم بهت . بوس
لطف داری میثم جان 🙏
۱۴ دی ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید