در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال mahaya | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:02:42
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
لورا و کَش، زن و شوهری خدمتکار در یک خانه اربابی هستند. با تحریک لورا و به طمع ارباب شدن، کش صاحبکار خود را می‌کشد و ارباب خانه می‌شود. در پی ... دیدن ادامه ›› این قتل، قتلهای دیگری نیز اتفاق می افتد و لورا در اثر فشارهای روانی ناشی از آن دچار جنون شده و خودکشی می‌کند.

آنچه که در یک جمله می‌توان برای این نمایش گفت قاب زیبا و هماهنگی و یکپارچگی است. نمایش ترکیبی است از روشنایی ها و تاریکی ها که وهم و خیال ، ترس و تردید و جنایت و مکافات را به خوبی نشان می‌دهد وکارگردان از این خاموشی‌ها علاوه بر مقاصد انتقال مفهوم به منظور تغییر دکور و جابجایی های بازیگران نیز استفاده می‌کند. در صدا ، موسیقی و افکتهای شنیداری نیز همین ترکیب وجود دارد. گاهی شلوغی و فریاد و همهمه و موزیکِ پر طمطراق، گاهی سکوت مطلق. این ریتم و هماهنگی تماشاگر را مجذوب و میخکوب می‌کند.

بازی بازیگران مجموعاً یکدست وگویاست. اصولا نمایش کم فروشی نمی‌کند. در بازیهای بدنها، دیالوگ گویی ها در طراحی و دوخت لباس که به شکلی قابل قبولی متناسب و در اندازه نمایش است ، در گریم قوی، اکسسوارهای صحنه و ...

علی‌رغم هماهنگی‌های اجرا، متن با اجرا همراه نیست و تقریبا یک سوم میانی نمایش، قصه از نفس می‌افتد و حرکات و اکتها بار نمایش را به دوش می‌کشد. تکرار جملات و تاکیدهای چندباره، متن را دچار کم حرفی نشان داده و رو به کسالت می گذارد. علت پرداخت طولانی و چندباره به مرگ ماتی و یا مباشر چندان روشن نیست. عشق و علاقه میان دختر ارباب و مباشر کارکردی ندارد و حتی جایگزینی کشیش تقلبی و انگیزه وی برای تحریک کش به قتل توجیه ندارد.

اما آنچه نمایش را به شکلی متمایز و جذاب نشان می‌دهد میزانسن های درست و قاب بندی‌های تصویری است. کارگردان به خوبی از تمامی صحنه به درستی استفاده می‌کند دوری و نزدیکی بازیگران و دکورهای متحرک به درستی به کار گرفته شده و تقریبا تمامی صحنه ها همچون قابهای نقاشی، نقش‌ و ترکیب بندی شده است.

در مجوع نمایش چشم نواز «اسب قاتلین» کاملاً ارزش دیدن داشته و بسیار قابل توجه و تحسین برانگیز است که با خوش سلیقگی به شعور مخاطب خود احترام می‌گذارد.
سپاس از لطفتون
۰۵ اردیبهشت
mahaya
سلام کیانی جان من هم مشتاق دیدار تو و همه دوستان هستم امیدوارم به زودی همدیگه رو ببینیم. عزیز جان همینطوره دقیقا، ظرافت در ترکیب بندی که درصحنه ها دیده می شوداز نظر من با دقت و وسواس خوبی به ...
❤🙏
۰۵ اردیبهشت
به نظر من کشیش تقلبی برای فرار از ممیزی گنجدونده شده و گر نه می خواسته جاه طلبی کلیسا رو نشون بده.
۰۸ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک گروه نمایشی در تدارک اجرای یک نمایش به دنبال بازیگر در نقش رومئو و ژولیت هستند در این اثنا اختلافات گروه و تیم ممیزی باعث می‌شود کارگردان حذف و نمایش به مبتذلی تبدیل شود.
گروه نمایشی که گویی بعد از اجرای قبلی با هم رفاقتی به‌هم زده‌اند در تعامل و گفتگوهای خود مسائل مختلفی را بیان می‌کنند. مکالمات، شوخی ها و بحث ها همچون بسیاری از نمایش‌ها و یا فیلمهای اخیر (که نقطه آغاز آنها را می‌توان فیلم درباره الی دانست) گفتگوهایی امروزی با بیرون‌ریزی اختلافات همراه است اما در این گفتگوها که بعضاً دوستانه نیز پیش نمی‌رود مسائل متنوعی مطرح می شود. بحثهای ارتباطات بین فردی ، روانشناسانه ، نظریات ماهوی و فلسفی و ... اما اصل نکته ای که کارگردان در دل این بزن و بکوبهای نمایشی قرار است اشاره کند همان سوال مطرح شده در بروشور و صفحه اصلی نمایش است: «رویا واقعیت دارد یا واقعیت رویاست» . تصوراتی که مانی آنها را اظهار می‎کند تماشاچی را به این فکر می‌برد که آیا آنچه در روی صحنه اتفاق میفتد تصورات ذهنی مانی است یا واقعیتی بیرونی. در صحنه‌ای مانی با ماریا(بازیگر نقش ژولیت که گویی مهاجرت کرده) از طریق ویدئو مکالمه می‌کند حالتی را متبادر می‌کند که آیا ماریا وجود خارجی دارد و یا زاییده ذهن کارگردانی خسته است.
بازی بازیگران یکدست نیست . برخی راحت تر و بعضاً از جمله ماهی و مانی بازی‌های متزلزلی را ارائه می‌دهند.
هرچند که پوستر نمایش به سبک کوبیسم اشاره دارد اما متن ترکیبی متفاوت را به نمایش می‌گذارد؛ مانی و دوستانش به شکلی مدرن شخصیتهایی قابل لمس و امروزی هستند و از سوی دیگر سایرگروه تئاتر ازجمله طراح لباس، طراح نور و طراح گریم و تیم ممیزی به صورتی تئاتریکال و سانتیمانتال معرفی می‌شوند.
کارگردان ... دیدن ادامه ›› با زیرکی نمایش را با همخوانی بازیگران و همراهی دست زدن تماشاگران با حال و هوایی شاد و مفرح به پایان می‌رساند.
در مجموع نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر نمایشی است که با ترکیبی مناسب از حرکات و دیالوگ، فراز و فرودهای خوبی داشته، هرچند تاحدی پرگویی می‌کند اما حرف خود را میزند و در نهایت تماشاگر را خسته نمی‌گذارد.
شیزوفرنی یا اسکیزوفرنی یک اختلال روانی است که در آن فرد دچار توهم شدید و هذیان‌گویی می‌شود. فضا و عالَم خیالی و متوهم این بیماری دستمایه نمایشی با همین عنوان شده است که در آن به بیان طنزگونه یک سری اتفاقات می‌پردازد. نمایش، با همراهی موسیقی و آواز و حرکات موزون اجرا می‌شود به طوریکه بخش اعظم صحنه را گروه موسیقی اشغال کرده است.
سینا رازانی و امیر غفارمنش در نقش بیمار، هرکدام جداگانه در توهمات خود افراد و یا اشیائی بی‌ربط و یا باربطی را می‌بینند و با آنها به گفتگو می‌پردازند. به طور مثال معلم دبستانی که بر املای کلمات تاکید دارد ، ناصرالدین شاه، لوازم تحریر دوران مدرسه، پیامک‌هایی که ارسال نشده‌اند و حتی غروب جمعه و ...
نمایش با خوشامدگویی ای از جنس موسیقی و آواز آغاز می‌شود که به سبب صدای بالای سازها و عدم هماهنگی صداها کلمات اساساً قابل تشخیص نیست و تماشاگر را حیران و سردرگم می‌کند که چه چیزی درحال اجراست و این ناهماهنگی و بی‌سلیقگی در ابتدای نمایش توی ذوق می‌زند. در چیدمان دکور به جز یه تخت خواب و دو پاراوان سفید مورد دیگری به چشم نمی‌آید. کارکرد پاراوانهای سفید علاوه بر معرفی مکان به عنوان یک بیمارستان، برای نمایش توهم و سایه نیز جالب توجه است. بازی بازیگران هرچند چندان درخشان نیست ولی خدشه‌ای به کلیت و ماهیت نمایش که حرف زیادی برای گفتن ندارد وارد نمی کند.
ریتم اجرا تا قبل از حضور بیمار سوم خوب بوده و در پرده آخر این ریتم افت شدیدی پیدا می‌کند؛ (چک کردن گوشی توسط تماشاگران هرچند نمادی از ناآگاهی و عدم بلوغ فرهنگی آنهاست ولی از سویی می‌تواند نشانه‌ای از سررفتن حوصله و عدم کشش نمایش ... دیدن ادامه ›› هم باشد.)
در مجموع نمایش شیزوفرنی گویی با نگرانی از عقب ماندن ار قافله کنسرت نمایشها و گیشه خوبی که ایجاد کرده‌اند(اشاره به قیمت بالای بلیت) تهیه شده است و همچون بسیاری از نمایشها و فیلمهای سالهای اخیر با تکیه بر شوخی های جنسیتی زیاد و بعضاً تکراری سعی در گرفتن خنده از تماشاگر می‌کند و به عنوان سرگرمی صرف نیز چندان قابل توجه نیست.
پ.ن1: اجرای رقص سماع گونه هرچند کاملاً بی‌ربط به موضوع نمایش بود ولی چشممان را نواخت.
پ.ن2: اجرا با نیم ساعت تاخیر شروع شد و در میانه اجرا نیز اجازه ورود داده شد.
درود
نظر شما کاملا محترم است
فقط اینکه گروه موزیک قسمتی از بازیگران این کار هستند نه صرفا موزیک ، نمایش را یک مرور بفرمایید لطفا
به یقین در دنیای بی حوصله ی امروزی ، ایجاد سرگرمی یکی از اولویتهاست
اگر میخواستیم مبنا را بر کنسرت نمایش بگذاریم خب بر همان اساس اطلاع رسانی میکردیم
رقص سماعی ک میفرمایید آنقدر در این نمایش اهمیت ... دیدن ادامه ›› دارد ک بسته بندیِ اثر است
همه را گفتیم از کثرت ، حال وحدت و ارامش کجای کار قرار دارد
؟
قافله ای نیست دوست من
زمان خوشدلی تنگ است دریاب
شتاب عمر بین در عشق بشتاب
قدم بر سر چشمان ما گذاشتید🙏
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
نقطه ، خط ، سطح ، حجم ، بافت ، ریتم ، رنگ ، حرکت ، تقارن ، تعالی و.....
اگر مبحث ریتم را بشکافید ک عزیزان دیگر هم از نقطه نظرتان بهره ببرند ، ممنون میشویم
اگر هم ک منظورتان تمپوی کار است ک آن زیر مجموعه ای از ریتم میشود
دوست من !
واژه ای را بکار برده اید ک انباشته از زیر مجموعه است
برای درک این مبحث به نوار قلب نگاهی بیندازیم
آنچه میبینیم ریتم است
اما ... دیدن ادامه ›› تعداد ضربان فقط فواصل را معین میکند
پس فاصله گذاری برای نتیجه گیری ربطی به ریتم ندارد
پیشنهاد میکنم اگر دوست داشتید کتاب نقطه ، خط ،سطح نوشته ی واسیلی کاندینسکی را یک نگاهی بکنید
اگر پر گویی کردم از آنجهت است ک برایمان خیلی عزیزید و نمیخواهم فرصت گفتگو بیهوده تلف شود 🙏
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
mahaya
خداقوت و به امید دیدن کارهای بهتر از شما 💐
عزیز دلید🙏
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش ژیلت i
بازیگر نداره؟!!
نه، تیغ داره...
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
درود و عرض ادب، بازیگران نمایش «ژیلت» به زودی معرفی خواهند شد.
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
بازیگران اعلام شده تغییر نمی کنند؟
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باستان شناسی که در منطقه ریگ جن مشغول کار بر روی اشیاء باستانی بوده است در اثر انفجاری در اتاقش ناپدید می‌شود. تیمی برای تحقیق این موضوع به منطقه عازم می‌شوند و...
سوای ایده نمایش که ملغمه‌ای است از ژانرهای جنایی، پلیسی، عشقی، ترسناک، سفر در زمان، موضوعات فضایی ، وجود جن ، مسائل سیاسی و ... معبد اقیانوس هم از متن و هم از اجرا ضعیف است.
دیالوگ‌گویی به گونه‌ای آزاردهنده است گویی بازیگر فقط بناست دیالوگ را بیان کند و منتظر پاسخ بازیگر روبرو نمی‌ماند و بازیگران دیالوگهای از پیش نوشته را به صورت هم می‌کوبند. پرسش ها و تکرارهای بی‌جهت یک جمله در گفتگوها جز تطویل نمایش و کلافه کردن تماشاگر نتیجه ای ندارد. هرچند نمایش با سرعت بیان سعی در نگه داشتن ضرباهنگ دارد اما تکرارها و اضافات متن، اجرا را از ریتم می اندازد. به طور مثال تکرار حرفها و جملات بعد از نفهمیدن های قباد و یا سرجوخه سنجری و یا قتل سرهنگ و اساساً وجود خود سرهنگ که همه قابل حذف می باشند. دکورچینی با ادا و اطوار و کشدار را نیز می‌توان به این حذفیات افزود.
دکور تیره و یکدست در سالن بزرگ مولوی هرچند کاربردی است ولی چشم را خسته می کند و نمایش به مدد شوکهای صوتی بلند و ناگهانی بیننده را بیدار نگه می‌دارد و تنها نقطه قوت را می‌توان در طراحی و اجرای لباس (خصوصاً قباد) دید.
هرچند نمایش معبد اقیانوس پتانسیل یک اجرای خوب را داشت ولی جز یک پوسته ای از فیلمهای علمی-تخیلی اثری باقی نمی‌گذارد.
یگانه ماموریان (yeganehmamourian)
چه تند :))) خوشم امد
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
یگانه ماموریان
چه تند :))) خوشم امد
پپرونی شد😜🌶
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
فراستی کوچک
۰۲ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
توافق نامه داستان دو دوست است؛ یکی از آنها می‌خواهد خانه اش را بفروشد و برای تسهیل در امر فروش از دیگری خواسته که همراهی‌اش کند.
زمانِ نمایش توافق نامه (Compromis نوشته نویسنده و کارگردان معاصر فلیپ کلودل) در پایان ریاست جمهوری ژیسکاردستن و شروع به کار فرانسوا میتران(1981) قرار دارد. درست در برحه ای از بیم و امید برای مردمی با شرایط اقتصادی متوسط در فرانسه. داستان دنی و مارتن داستان انسانهایی است که حرفه و موفقیت و زندگی‌شان به شرایط و سایر انسانها وابسته است. دنی و مارتن هردو در کارشان پیشرفتی نداشته و همه این شکست‌ها به زعم آنها به سیستم فاسد، مسئولین بی‌کفایت و ناتوانی دیگران در دریافت استعدادشان باز می‌گردد و با آمدن میتران بناست این دوران تغییر کند و روح تازه‌ای در جان آنها بدمد. امیدی که در طبقه متوسط جامعه همواره نوسان دارد و با تغییرات سیاسی آنها را دلخوش به پایان مشکلات می‌کند.
نمایش سلیمانی وفادارانه نسبت به متن نمایشنامه به اجرا در آمده است. استفاده از دکور رئال و خوش ساخت یکی از نقاط قوت کارهای سلیمانی است که در این نمایش نیز خودنمایی می‌کند هرچند خالی و موقتی بودن خانه را کمتر بازمی‌نماید و جعبه های چوبی وسایل بسته بندی شده بیشتر تداعی گر ورود بار از جایی مثل گمرک می باشد. ولی رعایت جزئیاتی جذاب از جمله یخچال تک درب ، چراغهای نئونی پشت پنجره و رنگهای متناسب دهه 80 صحنه را از لحاظ بصری دیدنی کرده است.
بازی بازیگران نیز چنان روان و یکدست است که داستان بدون افت قابل ملاحظه پیش می‌رود. هرچند به سبب متن یک سوم ابتدایی نمایش تاحدی کشدار و کم جون به نظر می‌رسد ولی این افت را می‌توان به نوعی عقب نشینی برای جهش انتهایی و فراز داستان قلمداد کرد. فرازی که در جدال دو دوست و بی‌توجه به شخص سوم جریان می‌گیرد و تمام بغض‌ها و ناگفته ها بدون ملاحضات همیشگی بیرون ریخته می‌شود، جدالی که از نگاه ساده خریدار(دووال) یک بازی تئاتر فوق العاده است.
در کل ... دیدن ادامه ›› نمایش توافق نامه نمایشی است دیدنی با پرداختی ظریف و به دور از شعار از دروغ‌ها، باورها، اعتمادها، خیانتها، خودخواهی ها و وفاداری، از روابط بین انسانها و شرایط حاکم بر این روابط که نظر موافق تماشاگر را جلب می‌کند.
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش سالومه i
نمایشنامه تراژیک سالومه یکی از بهترین آثار اثر اسکاروایلد داستان دختری است که در انتقام نافرجامی عشقش نسبت به مردی زاهد، باعث مرگ او می‌شود.
هرچند واقعه مرگ یحیی در تاریخ به گونه های مختلف بیان شده و روایتهای متعددی از آن وجود دارد اما آنچه اسکاروایلد از تاریخ وام گرفته با پی رنگ ناکامی درعشق و انتقام و مرگ بیان شده است. داستان سالومه دارای فراز و فرودهای دراماتیکی است که به خودی خود برای مخاطب شنیدنی است.
داستان با تک گویی بازیگر نقش سالومه که خود راوی قصه نیز هست بیان می‌شود. متن سالومه نوشته پرهام با الهام از متن وایلد موزون و آهنگین و پراستعاره است. شنیدن استعاره ها و عبارات مسجع و شاعرانه که دقیق و شیوا نیز بیان می‌شود شیرین و دلنشین است. استفاده از واژگان فاخر متن اثر را به لحاظ ادبی غنی و ستودنی نموده است. هرچند در بخش هایی سنگینی متن برای مخاطبی که با ادبیات کهن غرابت چندای ندارد نامفهوم و سردرگم کننده بوده و روایی قصه را مختل می‌کند.
نکیسا عقبایی با بیان راحت از پس متنی چنین سنگین به خوبی برآمده که نشان می‌دهد تمرینهای بسیاری داشته است.
به سبب اجرای مونولوگ و از سویی چند کاراکتری بودن قصه، طراحی و اجرای حرکات پیچیدگی زیادی را می‌طلبد لیکن در برخی صحنه ها اکت‌ها کم رمق جلوه می‌کند. به خصوص صحنه رقص روز جشن که اهمیت زیادی در داستان داشته و باعث متاثر شدن هرود و تصمیم شومش می‌شود، چندان چشم نواز و تاثیرگذار دیده نمی‌شود. این کم‌باری بصری در صحنه آغازین و وِردخوانی و یا صحنه در هم شکستن سالومه(که هرچند با موسیقی دلنشینی همراه است) نیز ... دیدن ادامه ›› دیده می شود.
اما آنچه واقعا ناامید کننده است طراحی لباس است. رنگهای مرده، پیراهن کوتاه و کفشهای کهنه و تاجی از مفتول مسی هیچ سنخیتی با سالومه‌ی اشرافی و زیبا ندارد. حتی اگر قصد کارگردان کاستن از اغواگری و فتنه گری شخصیت سالومه بوده است این طرز پوشش نمی‌تواند کمکی به آن کند.
در مجموع سالومه نمایشی است دیدنی و (یا به بیان بهتر) شنیدنی که که قدرت متن در آن از اجرا پیش‌تر است اجرایی که سعی در بازنمایی قدرت و روحیات زنانه دارد و از پس آن تاحدی بر میاید.
سپاسگزارم که به تماشای نمایش سالومه نشستید، همانطور که فرمودید بازیگر تمرینات بسیار و سخت داشت تا بتوانیم به نقش برسیم، محدودیت‌های اجرا در حرکات و فرم که آزرده‌تان کرد از ضعف من برای غلبه بر سانسور است و متاسفانه نتوانستیم آنچه در تمرینات به آن رسیده بودیم را به تماشا بگذاریم.
در طراحی لباس و گریم هم دانش کم من مسبب است که خانم قلیزاده و خانم قاسم‌پور از اساتید قدیمی و صاحب سبک هستند.
امیدوارم در آثار بعدی بتوانم این کاستی‌ها را رفع کنم و رضایت‌تان را جلب نمایم
۰۵ دی ۱۴۰۲
H.M.kiani2
درود بر بانو ماهایا درود بسیار خوشحال خواهم شد دیوارنوشته ام را نیز خوانده و نظرتان را مرقوم فرمایید.. https://www.tiwall.com/wall/post/314530
سلام بر کیانی عزیز، خوشحال می‌شوم دوستان قدیمی را با نوشته هاشون پیدا میکنم.
۰۶ دی ۱۴۰۲
mahaya
جناب پرهام، بابت اجرای خوبتون مجدداً تبریک و خسته نباشید میگم. دقیقا درست میفرمایید متاسفانه باتوجه به حساسیت ها بسیاری از اجراها دچار محدودیت می‌شوند که امیدوارم این کج سلیقگی ها بیش از این ...
بی‌اندازه از حمایت و محبت شما سپاسگزارم
۰۶ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش سالومه i
باتوجه به پر بودن همیشه سالن و عدم امکان خرید بلیت، انتظار میرفت اجرای این نمایش حداقل در سالنی دیگر تمدید میشد.
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
ایشالا یه سالن دیگه🙏🏻🙏🏻🌹🌹
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیروز به تماشای این نمایش نشستم
واقعا لذت بردم
متن قوی بازی فوق العاده
پیشنهاد میکنم این کار رو از دست ندید
از زحمات عوامل این کار کمال تشکر را دارم
آرزوی موفقیت😍
۰۵ دی ۱۴۰۲
amir ghadiri
دیروز به تماشای این نمایش نشستم واقعا لذت بردم متن قوی بازی فوق العاده پیشنهاد میکنم این کار رو از دست ندید از زحمات عوامل این کار کمال تشکر را دارم آرزوی موفقیت😍
باعث افتخار است که تشریف آوردید و سربلندم که پسندیدید
۰۵ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوشته تازه پویا سعیدی برگرفته از نام داستانی است از هاروکی موراکامی به همین نام، «اسفرود بی دم» که شبیه «یک سر و دو گوش»، بیانی است بی سروته برای موجودی تخیلی که این خود نشانی دارد از داستانی غیرواقعی .
نمایش از 5 بخش یا موومان تشکیل شده است؛ ابتدای هر موومان خواننده قطعه‌ای را می‌سراید و مجری، نمایش آن بخش را با اثری بهتر معرفی می‌کند.
فضای کار را می‌شود تاحدی سورئال و یا رئالیسم کثیف دانست و مخاطبی که از آثار موراکامی و بوکوفسکی لذت می‌برد می‌تواند با این اثر بهتر همراه شود. از لحظه ای که کارگردان با فلش‌بک بازیگرش را به عقب برمی‌گرداند و کنترل او را به دست می‌گیرد نامتعارف بودن داستان خودش را نشان می‌دهد.
در داستانِ هر اپیزود عموماً کاراکترها یا در نقطه ضعف و یا در نقطه قدرت قرار دارند و در لحظه‌ای ذهنی و جادویی یک جابجایی قدرت صورت می‌گیرد که در پی آن تقابل قدرت به نوعی دیگر بازنمایانده می‌شود. اینکه چگونه این تغییر صورت می‌گیرد که کاملا بی‌اساس، غیرواقعی و مضحک به نظر می‌رسد مهم نیست، اشاره نمایش رو به این تقابل و رفتار شخصیت‌ها در موقعیت جدید است. موقعیتی که هرآن می‌تواند به قبل بازگردد و یا باز تغییر کند. به طور مثال می‌توان به صحنه به دست آوردن اسلحه توسط متهم در بخش بازجویی و یا اطاعت همسر در بخش مرگ نویسنده اشاره نمود.
بازی ها و طراحی صحنه و لباس ها به اندازه و قابل قبول هستند. صدابرداری در بخش خواننده می‌تواند بهتر صورت گیرد و تاخیر در اجرا هیچگاه قابل قبول نبوده و نیست و نخواهد بود.
در مجموع نمایش اسفرود بی‌دم اثری است جذاب و دیدنی که مثل یک کتاب خوب تخیل شما را به کار می‌گیرد می‌خنداند و در نهایت به صورتی کنش‌مند تفکر را نیز به شما هدیه می‌کند.
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش مامان i
نمایش مامان از دسته نمایش‌های روانشناسی است که در آن به یک یا چند اختلال روانی پرداخته و آن را در قالب نمایش می‌شکافد. نمایش مامان به معضل به اصطلاح "بند ناف روانی" می‌پردازد که در آن والدین به کودکان خود وابستگی شدید داشته و ضمن مراقبت از آنها استقلال و اعتماد به نفسشان را از بین می‌برند. این موضوع در جامعه ما که به صورت سنتی ارتباط والدین و فرزند زیاد بوده و به سبب فرهنگی عموماً فرزندان تا زمان ازدواج در کنار والدین باقی می‌مانند بیشتر دیده می‌شود.
نمایش با دو عروسک پسر و مادر اجرا می‌شود و پسر با مراجعه به روانشناس سعی در حل مشکل خود دارد. ساخت عروسکها با توجه به موضوع به خوبی صورت گرفته و عروسک ها نیز به قدری روان گردانده می‌شوند و صداگذاری و همچنین تلفیق حرکات و صدا در حدی مناسب انجام می‌گیرد که کاراکترها در حد عروسک باقی نمی‌مانند.
قصه نمایش اما به صورت کلی بوده و جدا از ارزش اشاره به مقوله وابستگی والدین، قصه پردازی جذاب دیگری وجود ندارد و شاید جذابیت احساسی تنها در حس همزادپنداری تماشاچی ایجاد می‌شود و حتی در سردرگمی پسر نیز چندان وارد جزئیات نمی‌‌شود بنابراین در نهایت نیز به صورت کلی و سریع راه حل ارائه شده و رهایی و درمان اتفاق می‌افتد. زمان کوتاه اجرا که در بیشتر نمایش ها نقطه مثبتی محسوب می‌شود اینجا اتفاقاً یکی از ضعف های نمایش محسوب می‌شود.
در مجموع نمایش مامان به عنوان یک اثر دغدغه‌مند از مسائل روحی و به عنوان تلنگر بر مسائل روانی و روابط بین خانواده، قابل ملاحظه بوده ولی تا یک نمایش گیرا و کارآمد جای کار دارد.
ممنون که نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتید🌻🌻🌻🌻
۳۰ آبان ۱۴۰۲
سلام دوست عزیز

روایتی تازه‌تر از نمایش عروسکی «مامان» (ویژه بزرگسال)

از ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۳۰ به روی صحنه‌ی تئاتر ‌هامون می‌رود

مفتخریم که در دور جدید اجراها باز هم همراه ما باشید

لینک خرید بلیت: tiwall.com/p/maman4
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش هملت i
داستان عشق و خیانت نمایشنامه هملت شکسپیر، دستمایه نمایشی شده که عبدالرزاقی در اولین تجربه کارگردانی با مدل طنز خاص خود به روی پرده برده است.
کارگردان با وفاداری به اصل متن، نمایش را در چندین پرده اجرا می کند. اجرای این نسخه از هملت به صورت پارودی بوده و با شوخی‌ها و لطیفه ها، سعی در ایجاد جذابیت در مخاطب می‌کند هرچند که اجرای برخی جزئیات زاید، باعث تطویل نمایش و در جاهایی کسالت آور می‌شود. به عنوان مثال می‌توان به بخش های مربوط به پولونیوس و مرگ او اشاره نمود که تقلیل آنها لطمه‌ای به کل نمایش نمی‌زند.
از سویی قسمت‌های زنانه خصوصاً عشق افلیا و نحوه مرگ او نیز مورد توجه ویژه‌ کارگردان بوده است. به این منظور حرکات رقص و نور به شکلی چشم نواز طراحی شده است. لیکن خشکی و عدم انعطاف حرکات بدن و بیان افلیا (با بازی بیتا رحمانی) از نرمی و لطافت حرکات می‌کاهد.
دکور شامل سازه ثابتی از پلکان و دوپنجره از نمای قلعه است که به لطف این موضوع پرده های نمایش به سهولت و سرعت تغییر می‌کنند. موزیک از ابتدا تا انتها با ضرباهنگ مناسب چه در قسمتهای شاد چه قسمتهای غمناک، قصه را همراهی می‌کند. طراحی و اجرای لباس از نقاط قابل توجه این اثر است که کاملاً هماهنگ با کاراکترها طراحی و با ظرافت اجرا شده است.
در مجموع هملت نمایشی است فانتزی، سرگرم کننده و مفرح که هرچند تا یک اجرای تمام عیار فاصله دارد اما مخاطب را تاحدودی راضی می‌کند.
استرالیا داستان هجرت‌هاست. هجرت‌های اجباری از سرزمین مادری، از آغوش «یوما» به آغوش غریبه. به امید رهایی. رهایی از تحقیرها و خردشدن ها. رهاییِ ... دیدن ادامه ›› پرواز، بال زدن در آسمان شادی و رهاییِ شنا دردل هیجان. رهاییِ رقص عاشقی در زمین.
نمایش استرالیا با تاریکی مطلق شروع می‌شود تاریکی‌ای که نمادی از مرگ است نمادی ازعمق دریایی ژرف و نمادی از تنهایی و بی‌پناهی
سه کاراکتر با تجربه زیسته متفاوت از دردهای خود روایت می‌کنند.
دکور از سه تابوت شفاف و سه سکوی چوبی متحرک تشکیل شده که در عین سادگی، کاربردی و کافی است. موسیقی نقش مهمی در روایتگری نمایش دارد و فضای احساسی و جغرافیایی نمایش را زیبا و دلنشین عطرآگین می‌کند.
بازیگران با چهره های متناسب با کاراکترها، راحت و روان، نقش ها را به صحنه می‌آورند. قصه روان و ساده و پر جذبه با پرهیز از پرگویی در عین تلاش در بازشناخت کاراکترها، دغدغه مندانه دردی را بیان می کند که در تن امروز ما نشسته است.

پ.ن: رورانس ها و خطابه‌های انتهای نمایش همیشه آزاردهنده است خصوصاً توضیحات اضافه دادن و التماس به نظردهی. نکنید این کار رو حیف اون حال خوبِ بعد از اجرا نیست؟
ممنون که به تماشای استرالیا نشستید💗
۰۸ آبان ۱۴۰۲
نوید عسکری فراهانی
خیلی خوب نوشتین
ممنون از نگاه شما3>
۰۸ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش "لحظه ها و همیشه" برشی است از زندگی یک زوج که درست بعد از عمل پیوند قلب مرد(کیوان) شروع می‌شود، قلبی که از یک دختر جوان گرفته ... دیدن ادامه ›› شده است. قلبی که به عنوان جایگاه عشق و احساسات می شناسیمش.
ارتباط بین آذر و کیوان به واسطه فاصله مکانی از طریق تماسهای تلفنی و پیام رسان واتساپ صورت می‌گیرد که همین جا نشان می دهد کاراکترها از جنس خودی بوده و نقطه اتصالش با تماشاگر را ایجاد می‌کند.
رفته رفته با اتفاقاتی که پیش می‌آید رابطه دچار تنش می‌شود که می‌توان ظرافت لایه‌های حسی و واکنشی کاراکترها را در متن پیدا کرد.
آذر به عنوان یک زن امروزی است سرشار ار زندگی، پرانرژی و قدرتمند در مدیریت زندگی. از کارکردن و پیدا کردن خانه، سعی برای مهاجرت کیوان، تلاش در حفظ رابطه‌اش و پرورش جنینی در شکم. کیوان با قلب تازه و درگیری های ذهنی‌اش سوالاتی را مطرح می‌کند سوالاتی از جنس چرایی وجود، فلسفه مرگ و هستی. گویی آذر نمادی است از زندگی و کیوان نمادی از مرگ.
نمایش دارای کمترین اکت و بیشتر بر پایه دیالوگ و ویدئوآرت پیش می‌رود که این خود تاحدی باعث کم رمقی نمایش می‌شود هرچند با اضافه شدن مانیا و نمایش فیلم ریتم تاحدی برمی‌گردد. اصولاً نمایش داستان‌گو بوده و فرمت فیلمهای کوتاه دارد.
طراحی صحنه و دکور مینیمال بوده از سه باکس برای نشستن کاراکترها تشکیل شده است. بازی ها نیز به اندازه و بدون غلو و کاملاً راحت، در خدمت اجراست.
در مجموع لحظه ها و همیشه نمایشی است دیدنی که ذهن بیننده را تا مدت زیادی درگیر می‌کند.

پ.ن: من نمایش "امروز روز خوبی است برای مردن" را بیشتر دوست داشتم.
نیلوفر ثانی
به به من الان این پست رو دیدم. ماهایای عزیزم همیشه دقیق و موجز و لذتبخش می نویسی. کیف کردم
نیلوفر جانم! ممنون از لطف همیشگیت، جسارت می‌کنم پیش قلم و دانش تو اگر چیزی می‌نویسم. بیصبرانه منتظر دیدارتم.
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
mahaya
نیلوفر جانم! ممنون از لطف همیشگیت، جسارت می‌کنم پیش قلم و دانش تو اگر چیزی می‌نویسم. بیصبرانه منتظر دیدارتم.
اختیار داری عزیزم . شما خیلی حرفه‌ای تر و کاملتر می نویسی.
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش چه i
هارمونی و بالانس
آنچه که این نمایش رو دیدنی می‌کند هارمونیست، تعادلی از دیالوگ، اکت، نور، دکور و موسیقی
این مهم نیست که بیننده عقاید چگوارا را چقدر قبول دارد، این که قدرت رسانه تا کجاست، این که مکاتب مارکسیسم، لنینیسم، انترناسیونالیسم، لیبرالیسم و ... چی هستند و چه کردند ... اجرا یک پکیج زیباست که تماشاگر را محو تماشا می کند.
از یک طرف گفتگوهای پینگ پونگی بازیگران، حرکات به اندازه بدنهای آماده و از سوی دیگر عوامل محیطی نورپردازی دقیق و به موقع، دکور خلوت با کارکرد دوسویه و سولوی زیبا و دلنشین علیرضا عبدالکریمی، فضایی برای پرواز روح آماده می‌کند. گردبادی آرام که لحظه لحظه تو را از زمین می‌کند و بالا می‌برد و ... و وقتی تماشاچیانِ هولِ تشویق و هورا، شروع به کف و سوت زدن می‌کنند با مغز به زمین می‌خوری!
در مجموع «چه» اثری است یکپارچه و هماهنگ که لذت تئاتر را به بیننده می چشاند.
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش چه i
هستی  رنج است
زندگی رنج است
دل بستن رنج آور

فیزیک٬ حقیقت را می گوید
کتاب مقدس٬ حقیقت را می گوید
عشق٬ حقیقت را می گوید
و حقیقت٬ رنج است …


#هالینا_پوشویاتوسکا
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش لحد i
قتل بابک خرمدین در اوایل سال 1400 بعد از گذشت دوسال دستمایه نمایشی با عنوان لحد شده است.
نمایشنامه گویی مقاله ای است که در آخرین روزهای پایان ترم با عجله و بدون فرصت بررسی نوشته شده است. هر آنچه به حادثه مربوط شده بدون ارتباط خاصی باهم در هم ریخته شده است . گفتگوهای در مذمت خشونت از زبان کاراکتر اصلی و دوست صمیمی اش چنان نچسب و لوس پیش می‌رود که حوصله خود بازیگرها را هم سر می‌برد. اتفاقا نمایش آنجا که کمتر دیالوگ دارد بهتر پیش می‌رود. بازی های سطحی اغلب بازیگرها نیز کمکی به هضم نمایش نمی‌کند. تنها نکته مثبت در بازی میتوان به بازی بازیگر خردسال(سارا داداش پور) اشاره کرد.
نورپردازی جز در مواردی کوتاه نمود چندانی ندارد و وجود اکسسوری های مازاد صحنه اعم از جارو شارژی و آبمیوه گیری نیز جایگاهی ندارد. دکور که اغلب با رنگ قرمز رنگ امیزی شده نمادی از خشونت و قتل را در ذهن متبادر می کند.
پرداختن به موضوعات اجتماعی به خصوص مواردی که با تم جنائی و روانشناسی همراه هستند خود به تنهایی می تواند جذاب و دیدنی باشد ولی لحد از این جذابیت بهره‌ای نمی‌برد.
stanco، امیرحسین آل‌عوض، امیرمسعود فدائی، امیر مسعود، سپهر و آذرنوش این را خواندند
H.M.kiani2 این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
؛
نمایش با انتخاب روایت مونولوگ با حداقل بازیگر و بازی های اغراق آمیز، سعی در نفوذ به دنیای درون دارد؛ دنیایی سرشار از دلتنگی ، تنهایی و آزردگی، کلافگی و جنون .
دکور حداقلی(یک قالیچه) نیز سعی در هرچه خیالی و ذهنی بودن اثر دارد.
هرچند ایده کار ایده جذاب و قابل اعتنایی است خصوصا در دنیای امروز که شاهد مهاجرت عزیزان و ایجاد فاصله مکانی هستیم و یا پذیرش خلوت دیگری به عنوان موضوع روز روانکاوی است و یا تنهایی انسانها معضل قابل شهود این عصر و همینطور آشفتگی و جنون که بخشی جداناپذیر از زندگی امروز شده است و ... اما در متنِ اثر پرداخت دقیقی به این موضوعات دیده نمی‌شود. شخصیت پردازی ضعیف، حس همذات پنداری و ورود به دنیای درون را ایجاد نمی‌کند و حتی چرایی اتفاقات و تصمیمات شخصیت نیز در هاله‌ای از ابهام باقی می‌ماند به طوری که در انتهای نمایش، انتظار پایان قصه نمی‌رود و گویی جای یک پرده دیگر خالی است.
بازیگر هرچند با تمرین و استفاده به جا از تن و صورت سعی در اجرای خوبی دارد ولی پختگی و تسلط چندانی در آن دیده نمی شود.
نورپردازیِ خوب، بار زیادی از ارائه مفاهیم را به عهده دارد. استفاده از ویدئو هرچند میتوانست بازدهی بیشتری داشته باشد ولی در همراهی قصه در حد قابل قبول پذیرفته است.

پ.ن: نقل مکانِ امیر شمس، چنان فاصله و گپی در خاطره مونولوگی ما ایجاد کرده که به این راحتی و به این زودی پر نمی شود.
با پ ن موافقم ماهایا...
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش ۶۵۷ i
کنسرت نمایش
قصه ۶۵۷ در مورد عاشقی است، عاشقی حول محور چشمها و اثر چشمها در روابط انسانی. نمایش همچون لایه های ساندویچ از شبه کنسرت، تئاتر و ... دیدن ادامه ›› لایه آخر کنسرت تشکیل شده است. امیرعظیمی با بازی و ترانه ای عاشقانه که از چشمهای معشوق می گوید نمایش را شروع میکند و سیما تیرانداز در هیبت یک راننده و به اصطلاح ماشین خواب از عشقهای نافرجامش می گوید و نیز از گذشته ای تلخ زمانی کولبری میکرده خاطراتی را گویی در کافه ای است و برای حاضران تعریف میکند. بازی جذاب سیما تیرانداز با تعامل با تماشاچیان همراه است که سوالاتی را از حاضران پرسیده و در این میان بازیگرانی نیز هستند که در بین تماشاچیان این بازی را به جهت دلخواه هدایت میکنند. دایی سیما از تجارب زندگی و روابطش با آدمها میگوید و در این میانه با ترانه هایی نوستالژیک همراهی تماشاچیان را می طلبد. حمیدرضا ترکاشوند هم به عنوان یک مشتری عاشق دل خسته در کافه با صدای گرمش ترانه هایی را در باب تنهایی و دلتنگی میخواند. و در آخر نیز نمایش با شبه کنسرتی از امیرعظیمی به پایان میرسد.
در یک نظر شخصی میتوانم بگویم من نمایشهای تعاملی را نمی پسندم خصوصا اگر تماشاچی را معذب و غافلگیر کند. به طور مثال آوردن دختری از میان تماشاگران در میان صحنه و بغل کردنش ایده ای غیرجذاب و کمی آزاردهنده است. شبه کنسرتها هم درحد یک بار اجرا کافی به نظر میرسد و برای امثال من که برای دیدن تئاتر به سالن میاییم و کنسرتها را هم با وسواس انتخاب می کنیم چندان جالب نیست. بازی سیماتیرانداز و نحوه قصه گوییش را دوست داشتم. داستان تا جایی که از قصه روابط آدمها می گوید شنیدنی ست. هرچند در نمایش به کولبر بودن سیما و کوهستان اشاره میکند ولی این موضوع در همین حد باقی می ماند و در کاراکترِ او اثری از آن سادگی و مظلومیت این قشر از هموطنان دیده نمی شود بلکه شخصیتش بیشتر به راننده ای جسور، لوتی، جَلب و حاضرجواب شباهت دارد.
در مجموع نمایش متوسطی است که دیدنش خالی از لطف نیست.
پ.ن: بهترین قسمت نمایش برای من "نقاشی رو قبر بچه ها و ترانه بارون " بود.
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش مانش i
..باید این دریا رو شنا کرد...
کارگردانی با تمام سلولهای وجودش نمایشنامه مورد علاقه اش را که به زعم خودش روح زمانه در آن وجود دارد را به اجرا درمی‌آورد و در این میان با مشکلات ... دیدن ادامه ›› اجرایی روبرو می‌شود. از دخالتهای تهیه کننده‌ای که از هنر سرشته ندارد تا عدم همراهی بازیگر خودشیفته و یا ناکارآمدی دکور طراحی بی‌استعداد . انتخابها انتخابهای غلطی است و یا خواسته هایش نامعقول ، هرچه که هست امور کار از دست در می رود و در نهایت از نمایش خودش اخراج شده و به جای اجرایی فاخر نمایشی هزل زاده می‌شود.

لذت شنیدن موزیک دلنشین تیتراژ که نشان از سلیقه انتخاب دارد با بی سلیقگی دیالوگ گویی پشت به تماشاگر و محل نامناسب بازیگر باتوجه به شیب سالن و در نتیجه درست دیده نشدن بسیاری از صحنه ها مضمحل می‌شود. ریتم خوب و حرکات درگیرکننده تا لحظاتی بیننده را با قصه همراهی می‌کند اما این همراهی در میانه راه با اضافه شدن صحنه ها و دیالوگهایی که گویی برای گرفتن خنده طراحی شده و تنه به فیلمهای گیشه‌ای سینمای این روزها می‌زند و سهمی در بهبود روند اجرا ندارد پایان می یابد. توجه مرد تهیه کننده به زن طراح لباس ، فرمانبرداری غلوآمیز نابازیگر و ضربه های چندباره بر میله در و چندین نمونه دیگر نقاط انفصالی است که اجرا را به فضایی متفاوت از آنچه نیاز یک اجرای یکپارچه و هدفمند است پرتاب می کند به نحوی که انسجام کار خارج شده و کار به بلاتکلیفی و پراکنده گویی دچار می شود. این بلاتکلیفی حتی با ورود نقش دستیار کارگردان بهتر نشده و ایجاد تمایز بین یک کار جدی و کمدی مشکل می‌شود مشکلی که خود نمایشنامه نیز مبتلا به آن است، این عدم انسجام تا جایی پیش می‌رود که حتی در صحنه هایی که قرار است اجرایی جدی و سنگین دیده شود مثل سخنرانی آلنده با بازی دیدنی و جذاب اسماعیل گرجی و آزاده صمدی، دلچسب و حقیقی در نمی‌آید. همچنین است صحنه تقابل کارگردان و نابازیگر و طرح سگ چنان گنگی و پیچیدگی‌ای می‌افزاید که چنانچه مفسری نباشد برداشت دقیق و صحیح دشوار می‌نماید.

پ.ن: من اجرای پیشین سمندریان رو ندیدم ولی با توجه به نظرات دوستان و کارهای خوبِ قبلی کارگردان انتظار اجرایی مشابه شاهکار "زندگی در تئاتر" را داشتم ولی متاسفانه این اجرا خسته کننده، کشدار و بلاتکلیف بود.
آه اسماعیل
چه ملالی، چه ملالی
۲۵ تیر ۱۴۰۱
عرفان خماند
واقعا صحنه کیک طنز نبود..صحنه‌ای بود از به ابتذال کشیدن رویدادها توسط قدرت‌ها و سرمایه‌داران، صحنه‌ای برای از بین بردن رویاها و خواسته‌های بزرگ
به شدت اون صحنه برای من تلخ بود.
۳۰ تیر ۱۴۰۱
عرفان خماند
واقعا صحنه کیک طنز نبود..صحنه‌ای بود از به ابتذال کشیدن رویدادها توسط قدرت‌ها و سرمایه‌داران، صحنه‌ای برای از بین بردن رویاها و خواسته‌های بزرگ
طنز یا غیر طنز با مابقی نمایش جور نبود.
۳۱ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید