در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال mahaya | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:58:16
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آلیس و عبدو، دختر و پسری از دو فرهنگ متفاوت در ارتباطشان به مشکل برخورده‌اند. مارکو دوست مشترک آن دو سعی دارد این رابطه را حفظ کند. شرایط ضعیف موجود با آمدن دوست و هم اتاق قبلی دختر، پر تنش شده، از هم می پاشد.
تعاملات اجتماعی و روابط انسانی از یک سو و لایه‌های روانشناختی درونی از سوی دیگر شاخصه اصلی نمایش است و این لایه گذاری نیز در دکور نمایش که از دو بخش درونی و بیرونی یک آپارتمان تشکیل شده، نشان داده شده است. دکوری با جزئیات زیاد و متناسب که بیانگر زندگی امروزی است.
قصه با بازی روان بازیگران با جریان خوبی پیش می رود و شما را دچار خستگی نمی‌کند هرچند در جاهایی دچار نقصان شده و علامت سوالاتی ایجاد می‌کند از جمله می‌توان به چگونگی ادامه ارتباط عبدو و کیت (که نفهمیدم چرا از اواسط اجرا به ایندرا تغییر نام داد) اشاره کرد که چندان قابل قبول و باورپذیر نیست. شخصیت عبدو به عنوان یک جوان خاورمیانه‌ای نیز چندان قوام ندارد و فقط عصبی بودن و پرخاشگری را نشان می‌دهد و تلاشش بر احساسی بودن به طور مثال هنگام تعریف داستان پدرش هم ثمربخش نیست. آلیس نیز در چنین رابطه‌ای آنقدر منفعل و صبور عمل می‌کند که بیشتر نمودی از یک دختر شرقی است تا یک دختر متمول دانمارکی. نمایش در رویکرد رواشناختی خود گویی ناتوان در بیان درونیات است به صورت گل درشت به پخش بیانات کارشناس روانشناسی از لپتاپ متوسل می‌شود.
سالن کر پردیس باغ کتاب، متناسب با این دکور و چینش نیست. اپیزودهای اجرایی در قسمت بالکن، بازیگران آنقدر به جلو صحنه نزدیک هستند که به سختی دیده می شوند.
در مجموع زیبایی تصویری دکور ، نوع قصه گویی نمایش و بازی جذاب خسروپسیانی می‌تواند «با خشم به گذشته نگاه کن» را نمایشی دیدنی کند.
افسانه ادیپ و نمایشنامه معروف آن محور اصلی نمایش ترانه‌های تب است، نمایشی که به سبک کلاسیک و با ادبیات کهن، داستان را از زبان ادیپ و مادرش روایت می‌کند. تقدیر ادیپ این است که ناخواسته پدر خود را کشته و با مادر خود ازدواج کند پدر از ترس این اتفاق کودک را از خود دور می‌کند اما از آنجا که فرار از سرنوشت مقدور نیست ادیپ باز به شهر خود بازگشته، در حادثه ای پدر خود را می‌کشد و به عنوان شهریار شهر مادر خود را به همسری می‌گیرد.
دکور که از سازه‌ای ثابت و در انتهای صحنه چیده شده است نمادی از کوههای تب و ماه بزرگ به رنگ قرمز بر فراز آن است. در نورپردازی صحنه نیز نور قرمز در جلوی صحنه را روشن کرده است. قرمزی به رنگ خون و فرجامِ شوم وی.
گروه موسیقی در صحنه و همخوان با نمایش، متن را همراهی می‌نماید. اجرایی شنیدنی که با حساسیت و سلیقه در استفاده از ادوات مختلف، جذابیت اثر را دوچندان کرده و به جرأت می‌توان گفت نقط قوت نمایش محسوب می شود.
پرداختن به جزئیاتی مانند طرح چشم در کف دستکش ایفاگران نشانگر آن است که در طراحی و اجرای لباس زمان صرف شده است.
بازیگران نقشهای خود را که بر پایه مونولوگ است قدرتمند اجرا می‌کنند. تسلط در بازی و اکت سپیده نورصالحی دیدنی است هرچند پذیرش گرفتگی و نارسایی صدایش برای این اجرا کار ... دیدن ادامه ›› راحتی نیست.
متن کار که با نگاه به آثار بیضایی فاخر و شاعرانه نوشته شده علیرغم زیبایی، در انتقال مفهوم کم بضاعت می‌نماید تا جایی که حتی در لحظاتی (به خصوص اوایل نمایش) کسل کننده و کشدار شده و روایت داستان به خصوص در مونولوگ ادیپ چندان پیش نمی‌رود. همچنین اینکه در عنوان «عبرت آموز برای خوابیدن کودکان امروز» درج شده انتظار ایجاد پیامی نو و تازه را ایجاد می‌کند که این پیام در متن یا وجود ندارد و یا چندان دچار نمادگرایی شده که بارز و قابل تشخیص نیست.
در مجموع نمایش ترانه های تب به لطف موسیقی جذاب و حال و هوای کلاسیک و تئاتریکالش دیدنی است.
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش فردا i
هرچقدر افسوس میخورم اجراهای رضا ژیان و هما روستا رو روی صحنه ندیدم، خوشحالم دوره ای زندگی میکنم که ایمان صیاد داره تئاتر بازی میکنه واقعا لذت میبرم از ذره ذره حرکات و لحظه های بازیش.
پ.ن: نمایش فردا با ژانر معمایی یکی از بهترین های امسال هست از دستش ندهید.
خانواده ای شامل پدربزرگ و مادربزرگ و دو عمو و پدر، گذشته خود را برای نوه کوچک با نمایش بازنمایی می کند و این کار را با کمترین اکسسوری انجام میدهند.
تک تک اعضا خانواده به خوبی معرفی شده و علایق و خصوصیاتش روایت میشود. در طراحی لباس استفاده از رنگبندی های متفاوت ‌هریک از اعضا خانواده به خوبی شخصیت هرکدام را مجزا از دیگری میسازد ضمن اینکه هماهنگی و یکپارچگی در عضو خانواده بودن را نیز دربر دارد.
در متن به خوبی مسیر نمایش ترسیم شده و با فراز و فرودهای مناسب از غم و شادی ، سکوت و هیاهو روابط در خانواده را به مخاطب مینماید. ترکیبی گروتسک که به شکلی عجیب و لُخت اتفاقات تلخ ، دردناک و تاحدی ترسناک را با لحنی لطیف و شاعرانه بیان میکند. استفاده از اشعار و ترانه ها و یا متن فیلم به شیرینی اجرا می افزاید.
در مجموع نمایش قلب نارنگی اجرایی پخته تر از سبکی(کار قبلی گروه) بوده که در تمام مدت نمایش بدون لودگی، لبخند را بر روی لبهای مخاطب می نشاند و روح وی را با خود همراه میکند. برای علاقمندان این سبک نمایش پیشنهاد میشود.
به دوستانی که محیط زیست را دیده اند توصیه به ندیدن دارم یک کپی کامل با کمترین خلاقیت ، فقط لباس شمر تبدیل به لباس خروس شده
دوست داشتم بخاطر مهدی یگانه این کار رو ببینم ولی محیط زیست اصلا پسندم نبود
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
آلارم گذاشته بودم تیکت رو بگیرم، ولی نظرتون کلا بیخیالم کرد :) مرسی
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
ممنون از نظرت 🌺
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش سلاخ i
چرا پوستر این نمایش منو یاد مانستر میندازه؟!
جمعه شب به دلیل مسدود بودن خیابون حافظ نتونستم به اجرا برسم ، دوستان نیز یک سکوی خالی باقی نگذاشتند! ای کاش تمدید میشد میتونستم این اجرا را ببینم
تیوال خدایی اش به حرف پارسال من گوش کرد و اعلامیه گُنده زده بود بالا....
بعد هم چرا اینقدر دیر به فکر افتادی؟
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ما (با آزاری که میدهیم) متخلفیم
4 گروه سرباز شامل فرانسوی، روسی، آمریکائی و آلمانی که در جریان جنگ جهانی دوم قرار دارند به‌طور جداگانه ماموریت دارند تا یک عملیات ترور را به انجام برسانند. در این اثنا برنامه ماموریت ها تغییر کرده و گروه‌ها دچار سردرگمی و هرج و مرج می‌شوند.
هر یک از بازیگران دیالوگها را به زبان کشور مرتبط بیان کرده و تنها یک سرباز لال شوروی منظورش را با صدا و ادا می رساند. ترجمه صحبتها در صفحه بزرگ بالای سالن نمایش داده می‌شود. استفاده از زبان اصلی مشکلی در اجرا ایجاد نکرده و می‌توان آن را حمل بر سلیقه کارگردان در واقعی‌‌تر نشان دادن تنوع و اختلاف سربازان دانست. تسلط بازیگران بر زبان مورد نظر خود نیز نشان از تمرینهای خوب و مکرر تیم دارد.
لباس و اکسسوار بادقت و حوصله طراحی و اجرا شده است. موسیقی و افکتهای صدایی نیز به جا و همخوان با اجراست.

اما در کلیت نمایش بضاعتی ندارد. اینکه چرا در میانه جبهه جنگ یه عملیات ترور سری توسط چند سرباز ساده باید صورت پذیرد، عملیاتی که توسط بیسیم لغو یا جابه‌جا می‌شود، توجیه پذیر نیست. فریادهای بی‌دلیل و داد و هوارهای بیجای سربازان، حوصله و توان تحمل تماشاگر را نشانه می‌رود. حتی کارگردان اینها ... دیدن ادامه ›› را کافی نداسته و زنان میز تعادل را نیز با جیغ های گوشخراش به جان تماشاگر می‌اندازد تو گویی قصدی در آزار وجود دارد که فضا را ملتهب و سمی نمایاند اما در واقع هیچ تفکری در پشت آن نیست. میز تعادل نیز هرچند می‌تواند نشانگر عوامل اصلی جنگها و یا بی‌اعتباری آنها باشد اما با اکتهای غلو شده و اشاره سبک و دم دستی به انتخابات کارکردی ندارد.
در مجموع متاسفانه برداشت دوم مختفلیم، نمایشی نه تنها غیرجذاب که آزاردهنده است.
پ.ن: اگر میگرن دارید توصیه به ندیدن دارم چون علاوه بر داد و جیغ، نور مستقیمی نیز به مدت چند دقیقه در چشم شما انداخته می شود.
مدرسه تربیت داستان یک پدر و دختر است. پدر عضو هیئت مدیره دبیرستانی است که دختر در آن تحصیل می‌کند. پدر در پی پیداشدن مواد مخدر در کیف دخترش در ... دیدن ادامه ›› ابتدا در نقش مربی و در ادامه در نقش پدر، سعی در پیدا کردن علت وجود آن دارد.
نمایش با نگاهی رئال سعی دارد به زندگی شهری خانواده های امروز و تقابل آنها با فرزندان بپردازد. فرزندانی که برای دستیابی به حق خود (به طور مثال عدم تفتیش کیفها) فریاد می‌زنند. تجربه می‌کنند و خواستار شفافیت و صداقت اند.
صحنه نمایش، اتاق دفتر پدر در مدرسه را بازنمایی می‌کند با کرکره هایی آویزان در جلوی صحنه که گویی تماشاگر از پشت پنجره با دوربین خود از بیرون شاهد گفتگوی پدر و دخترش است. پنجره‌ای از هزاران پنجره موجود در شهر که پشت هریک قصه‌ای تلخ یا شیرین، تکراری یا تازه وجود دارد.
بازی ها بر پایه دیالوگ گویی است که در ابتدا به صورت جدل و بحث و در ادامه به شکل گفتگو پیش می‌رود اما در کلیت نمایش ادای کلمات به صورت زمزمه و آهسته و آرام است به طوریکه کلمات(خصوصاً نقش پدر) در جاهایی به سختی شنیده می‌شود. اجرای بازیگر نقش شیدا نیز یکدست نیست و در بعضی صحنه ها(مثل خندیدن به حرکت پدر، لگد به کوله پشتی) متزلزل دیده می‌شود.
گفتگوهای شیدا و پدرش ابتدا حول موضوع مواد، مدرسه و آموزش شیدا بوده و کم کم به سمت مسائل خانواده و جدایی پدر و مادر و رابطه جدید پدر پیش می‌رود. در این اثنا نیز جای نشستن شیدا و پدرش نیز عوض می‌شود، گویی هر کدام به نوبت در مقام پرسشگر و پاسخگو قرار می‌گیرند. با این همه کلیت داستان قوام و وزن زیادی نداشته حرف تازه‌ای ارائه نکرده و بعد از اتمام هم درگیری ذهنی و تامل ایجاد نمی‌کند. حتی جدای از متن، اجرا نیز به جز چند مورد کوچک افت و خیز نداشته و خالی از کشش و همراهی پیش می رود.
کارگردان در چند صحنه تعلیق هایی طراحی کرده است که تمرکز و توجه را به سمت موضوع مورد بحث کشانده و برآن تاکید نماید که با پخش افکت بلند صدایی از محیط آن را از کلیت نمایش تفکیک می‌نماید. اما هرچند ایده این تعلیق‌ها جذاب است ولی از آنجا که خود نمایش بی رمق بوده و هیجان و ضرب آهنگ کمی دارد این استاپ ها همچون سکته ای نامتجانس در میانه نمایش بوده ، کارکرد ندارد و به نوعی به بدنه نمایش نمی‌چسبد.
در مجموع نمایش مدرسه تربیت هرچند موضوع و دغدغه به روز و کنشگری را دنبال می‌کند اما تا یک اجرای موفق و درگیر کننده فاصله دارد.
کمی موافق نیستم...
سلام، بله خانم رنجبر احتمال افشا را فعال کردم.
۲۰ خرداد
H.M.kiani2
کمی موافق نیستم...
میدونم کیانی جان موارد زیادی بوده که باهم توافق نداشتیم🙂
۲۰ خرداد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش "بیرون پشت در" داستان سرباز آلمانی است که بعد از 3سال جنگ در سیبری به خانه برگشته است. پایش آسیب دیده، همسرش منتظر او نمانده، شغلی ندارد و پدر و مادرش فوت کرده‌اند. او که امیدی به زندگی ندارد خود را به دریا می اندازد و دریا نیز او را پس می زند.
جنگ جدا از کشتارها و ویرانی ها، اثرات جانبی مخرب دیگری نیز دارد. اغلب سربازهایی که در جنگ نجات یافته‌اند پس از جنگ یا دچار افسردگی شده و یا به خودکشی دست می زنند. دوری از خانواده و دیدن مرگ همرزمان، زخمی شدن و معلولیت، تحمل سرما و گرما و گرسنگی، ترس از مردن و هزاران عامل دیگر فشارهای روانی است که روح سربازان را دچار آسیب می‌کند.
نمایش «بیرون پشت در» در بیان منظورش موفق است. هرچند این بیان یکدست نیست و علی رغم مدت کم اجرا از میانه کار کشدار و کم رمق می‌شود.
بازی و بیان ناهید عساکره در نقشهای متعدد حرفه‌ای است در حالی که بازی و خصوصا بیان نقش مقابل او (سرباز) پختگی لازم را ندارد. استفاده از 4 بازیگر تیره‌پوش برای بازسازی موج‌های دریا و درگیری‌های ذهنی، خلاقانه است. طراحی لباس قابل قبول بوده هرچند شلوارهای کوتاه سیاه پوشان جای بهبود دارد. مشابهت لباس زن کنار ساحل با تابلوی دختری با گوشواره های مروارید یوهانس فرمیر و و اکت مجسمه وار وی دیدنی و خوشایند است هرچند ارتباط آن با قصه قابل درک نیست.
در نورپردازی، روشن ماندن نور تماشاچی در ابتدای اجرا علی رغم شروع نمایش آزاردهنده است و شروع نمایش در خاموشی می‌تواند گزینه بهتری باشد .همچنین دیده شدن دربهای سالن و نورافکندن بر روی دربها و یا خروج بازیگر ایده جذابی نیست، بالا رفتن سرباز از پله ها نیز کارکردی ندارد.
اجرای نقش سگ در بخش ... دیدن ادامه ›› شام سرهنگ چنان پررنگ و شبیه است که تمام توجه تماشاگر را به خود جلب کرده و اساساً از دیالوگ سرهنگ و سرباز چیزی در خاطر نمی ماند!
صحنه دودآلود یکی از زیباترین صحنه های نمایش می باشد که با حرکات مواج سرباز، غوطه وری ، درماندگی و گمگشتگی وی را به خوبی نمود می‌دهد.
در مجموع نمایش «بیرون پشت در» همه توان خود را در اجرا می‌گذارد و هرچند تاحدودی دچار افت و خیز می‌شود اما ارزش دیدن دارد.
فنی موجز منصفانه ، درود بر شما
۱۲ خرداد
H.M.kiani2
راستش نخوندم ماهایا...
آفرین به تو 😆
یه تئاتر فوق العاده
با بازی بی نظیر ناهید عساکره همیشه درخشان
عمیقا لذت بردم،اشک ریختم وکیف کردم👌🏻
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تو اعلان اولیه ۴ خرداد پایان اجرا بود خیلی عجیبه یهو تموم شد
لورا و کَش، زن و شوهری خدمتکار در یک خانه اربابی هستند. با تحریک لورا و به طمع ارباب شدن، کش صاحبکار خود را می‌کشد و ارباب خانه می‌شود. در پی ... دیدن ادامه ›› این قتل، قتلهای دیگری نیز اتفاق می افتد و لورا در اثر فشارهای روانی ناشی از آن دچار جنون شده و خودکشی می‌کند.

آنچه که در یک جمله می‌توان برای این نمایش گفت قاب زیبا و هماهنگی و یکپارچگی است. نمایش ترکیبی است از روشنایی ها و تاریکی ها که وهم و خیال ، ترس و تردید و جنایت و مکافات را به خوبی نشان می‌دهد وکارگردان از این خاموشی‌ها علاوه بر مقاصد انتقال مفهوم به منظور تغییر دکور و جابجایی های بازیگران نیز استفاده می‌کند. در صدا ، موسیقی و افکتهای شنیداری نیز همین ترکیب وجود دارد. گاهی شلوغی و فریاد و همهمه و موزیکِ پر طمطراق، گاهی سکوت مطلق. این ریتم و هماهنگی تماشاگر را مجذوب و میخکوب می‌کند.

بازی بازیگران مجموعاً یکدست وگویاست. اصولا نمایش کم فروشی نمی‌کند. در بازیهای بدنها، دیالوگ گویی ها در طراحی و دوخت لباس که به شکلی قابل قبولی متناسب و در اندازه نمایش است ، در گریم قوی، اکسسوارهای صحنه و ...

علی‌رغم هماهنگی‌های اجرا، متن با اجرا همراه نیست و تقریبا یک سوم میانی نمایش، قصه از نفس می‌افتد و حرکات و اکتها بار نمایش را به دوش می‌کشد. تکرار جملات و تاکیدهای چندباره، متن را دچار کم حرفی نشان داده و رو به کسالت می گذارد. علت پرداخت طولانی و چندباره به مرگ ماتی و یا مباشر چندان روشن نیست. عشق و علاقه میان دختر ارباب و مباشر کارکردی ندارد و حتی جایگزینی کشیش تقلبی و انگیزه وی برای تحریک کش به قتل توجیه ندارد.

اما آنچه نمایش را به شکلی متمایز و جذاب نشان می‌دهد میزانسن های درست و قاب بندی‌های تصویری است. کارگردان به خوبی از تمامی صحنه به درستی استفاده می‌کند دوری و نزدیکی بازیگران و دکورهای متحرک به درستی به کار گرفته شده و تقریبا تمامی صحنه ها همچون قابهای نقاشی، نقش‌ و ترکیب بندی شده است.

در مجوع نمایش چشم نواز «اسب قاتلین» کاملاً ارزش دیدن داشته و بسیار قابل توجه و تحسین برانگیز است که با خوش سلیقگی به شعور مخاطب خود احترام می‌گذارد.
سپاس از لطفتون
۰۵ اردیبهشت
mahaya
سلام کیانی جان من هم مشتاق دیدار تو و همه دوستان هستم امیدوارم به زودی همدیگه رو ببینیم. عزیز جان همینطوره دقیقا، ظرافت در ترکیب بندی که درصحنه ها دیده می شوداز نظر من با دقت و وسواس خوبی به ...
❤🙏
۰۵ اردیبهشت
به نظر من کشیش تقلبی برای فرار از ممیزی گنجدونده شده و گر نه می خواسته جاه طلبی کلیسا رو نشون بده.
۰۸ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک گروه نمایشی در تدارک اجرای یک نمایش به دنبال بازیگر در نقش رومئو و ژولیت هستند در این اثنا اختلافات گروه و تیم ممیزی باعث می‌شود کارگردان حذف و نمایش به مبتذلی تبدیل شود.
گروه نمایشی که گویی بعد از اجرای قبلی با هم رفاقتی به‌هم زده‌اند در تعامل و گفتگوهای خود مسائل مختلفی را بیان می‌کنند. مکالمات، شوخی ها و بحث ها همچون بسیاری از نمایش‌ها و یا فیلمهای اخیر (که نقطه آغاز آنها را می‌توان فیلم درباره الی دانست) گفتگوهایی امروزی با بیرون‌ریزی اختلافات همراه است اما در این گفتگوها که بعضاً دوستانه نیز پیش نمی‌رود مسائل متنوعی مطرح می شود. بحثهای ارتباطات بین فردی ، روانشناسانه ، نظریات ماهوی و فلسفی و ... اما اصل نکته ای که کارگردان در دل این بزن و بکوبهای نمایشی قرار است اشاره کند همان سوال مطرح شده در بروشور و صفحه اصلی نمایش است: «رویا واقعیت دارد یا واقعیت رویاست» . تصوراتی که مانی آنها را اظهار می‎کند تماشاچی را به این فکر می‌برد که آیا آنچه در روی صحنه اتفاق میفتد تصورات ذهنی مانی است یا واقعیتی بیرونی. در صحنه‌ای مانی با ماریا(بازیگر نقش ژولیت که گویی مهاجرت کرده) از طریق ویدئو مکالمه می‌کند حالتی را متبادر می‌کند که آیا ماریا وجود خارجی دارد و یا زاییده ذهن کارگردانی خسته است.
بازی بازیگران یکدست نیست . برخی راحت تر و بعضاً از جمله ماهی و مانی بازی‌های متزلزلی را ارائه می‌دهند.
هرچند که پوستر نمایش به سبک کوبیسم اشاره دارد اما متن ترکیبی متفاوت را به نمایش می‌گذارد؛ مانی و دوستانش به شکلی مدرن شخصیتهایی قابل لمس و امروزی هستند و از سوی دیگر سایرگروه تئاتر ازجمله طراح لباس، طراح نور و طراح گریم و تیم ممیزی به صورتی تئاتریکال و سانتیمانتال معرفی می‌شوند.
کارگردان ... دیدن ادامه ›› با زیرکی نمایش را با همخوانی بازیگران و همراهی دست زدن تماشاگران با حال و هوایی شاد و مفرح به پایان می‌رساند.
در مجموع نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر نمایشی است که با ترکیبی مناسب از حرکات و دیالوگ، فراز و فرودهای خوبی داشته، هرچند تاحدی پرگویی می‌کند اما حرف خود را میزند و در نهایت تماشاگر را خسته نمی‌گذارد.
شیزوفرنی یا اسکیزوفرنی یک اختلال روانی است که در آن فرد دچار توهم شدید و هذیان‌گویی می‌شود. فضا و عالَم خیالی و متوهم این بیماری دستمایه نمایشی با همین عنوان شده است که در آن به بیان طنزگونه یک سری اتفاقات می‌پردازد. نمایش، با همراهی موسیقی و آواز و حرکات موزون اجرا می‌شود به طوریکه بخش اعظم صحنه را گروه موسیقی اشغال کرده است.
سینا رازانی و امیر غفارمنش در نقش بیمار، هرکدام جداگانه در توهمات خود افراد و یا اشیائی بی‌ربط و یا باربطی را می‌بینند و با آنها به گفتگو می‌پردازند. به طور مثال معلم دبستانی که بر املای کلمات تاکید دارد ، ناصرالدین شاه، لوازم تحریر دوران مدرسه، پیامک‌هایی که ارسال نشده‌اند و حتی غروب جمعه و ...
نمایش با خوشامدگویی ای از جنس موسیقی و آواز آغاز می‌شود که به سبب صدای بالای سازها و عدم هماهنگی صداها کلمات اساساً قابل تشخیص نیست و تماشاگر را حیران و سردرگم می‌کند که چه چیزی درحال اجراست و این ناهماهنگی و بی‌سلیقگی در ابتدای نمایش توی ذوق می‌زند. در چیدمان دکور به جز یه تخت خواب و دو پاراوان سفید مورد دیگری به چشم نمی‌آید. کارکرد پاراوانهای سفید علاوه بر معرفی مکان به عنوان یک بیمارستان، برای نمایش توهم و سایه نیز جالب توجه است. بازی بازیگران هرچند چندان درخشان نیست ولی خدشه‌ای به کلیت و ماهیت نمایش که حرف زیادی برای گفتن ندارد وارد نمی کند.
ریتم اجرا تا قبل از حضور بیمار سوم خوب بوده و در پرده آخر این ریتم افت شدیدی پیدا می‌کند؛ (چک کردن گوشی توسط تماشاگران هرچند نمادی از ناآگاهی و عدم بلوغ فرهنگی آنهاست ولی از سویی می‌تواند نشانه‌ای از سررفتن حوصله و عدم کشش نمایش ... دیدن ادامه ›› هم باشد.)
در مجموع نمایش شیزوفرنی گویی با نگرانی از عقب ماندن ار قافله کنسرت نمایشها و گیشه خوبی که ایجاد کرده‌اند(اشاره به قیمت بالای بلیت) تهیه شده است و همچون بسیاری از نمایشها و فیلمهای سالهای اخیر با تکیه بر شوخی های جنسیتی زیاد و بعضاً تکراری سعی در گرفتن خنده از تماشاگر می‌کند و به عنوان سرگرمی صرف نیز چندان قابل توجه نیست.
پ.ن1: اجرای رقص سماع گونه هرچند کاملاً بی‌ربط به موضوع نمایش بود ولی چشممان را نواخت.
پ.ن2: اجرا با نیم ساعت تاخیر شروع شد و در میانه اجرا نیز اجازه ورود داده شد.
درود
نظر شما کاملا محترم است
فقط اینکه گروه موزیک قسمتی از بازیگران این کار هستند نه صرفا موزیک ، نمایش را یک مرور بفرمایید لطفا
به یقین در دنیای بی حوصله ی امروزی ، ایجاد سرگرمی یکی از اولویتهاست
اگر میخواستیم مبنا را بر کنسرت نمایش بگذاریم خب بر همان اساس اطلاع رسانی میکردیم
رقص سماعی ک میفرمایید آنقدر در این نمایش اهمیت ... دیدن ادامه ›› دارد ک بسته بندیِ اثر است
همه را گفتیم از کثرت ، حال وحدت و ارامش کجای کار قرار دارد
؟
قافله ای نیست دوست من
زمان خوشدلی تنگ است دریاب
شتاب عمر بین در عشق بشتاب
قدم بر سر چشمان ما گذاشتید🙏
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
نقطه ، خط ، سطح ، حجم ، بافت ، ریتم ، رنگ ، حرکت ، تقارن ، تعالی و.....
اگر مبحث ریتم را بشکافید ک عزیزان دیگر هم از نقطه نظرتان بهره ببرند ، ممنون میشویم
اگر هم ک منظورتان تمپوی کار است ک آن زیر مجموعه ای از ریتم میشود
دوست من !
واژه ای را بکار برده اید ک انباشته از زیر مجموعه است
برای درک این مبحث به نوار قلب نگاهی بیندازیم
آنچه میبینیم ریتم است
اما ... دیدن ادامه ›› تعداد ضربان فقط فواصل را معین میکند
پس فاصله گذاری برای نتیجه گیری ربطی به ریتم ندارد
پیشنهاد میکنم اگر دوست داشتید کتاب نقطه ، خط ،سطح نوشته ی واسیلی کاندینسکی را یک نگاهی بکنید
اگر پر گویی کردم از آنجهت است ک برایمان خیلی عزیزید و نمیخواهم فرصت گفتگو بیهوده تلف شود 🙏
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
mahaya
خداقوت و به امید دیدن کارهای بهتر از شما 💐
عزیز دلید🙏
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش ژیلت i
بازیگر نداره؟!!
نه، تیغ داره...
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
درود و عرض ادب، بازیگران نمایش «ژیلت» به زودی معرفی خواهند شد.
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
بازیگران اعلام شده تغییر نمی کنند؟
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باستان شناسی که در منطقه ریگ جن مشغول کار بر روی اشیاء باستانی بوده است در اثر انفجاری در اتاقش ناپدید می‌شود. تیمی برای تحقیق این موضوع به منطقه عازم می‌شوند و...
سوای ایده نمایش که ملغمه‌ای است از ژانرهای جنایی، پلیسی، عشقی، ترسناک، سفر در زمان، موضوعات فضایی ، وجود جن ، مسائل سیاسی و ... معبد اقیانوس هم از متن و هم از اجرا ضعیف است.
دیالوگ‌گویی به گونه‌ای آزاردهنده است گویی بازیگر فقط بناست دیالوگ را بیان کند و منتظر پاسخ بازیگر روبرو نمی‌ماند و بازیگران دیالوگهای از پیش نوشته را به صورت هم می‌کوبند. پرسش ها و تکرارهای بی‌جهت یک جمله در گفتگوها جز تطویل نمایش و کلافه کردن تماشاگر نتیجه ای ندارد. هرچند نمایش با سرعت بیان سعی در نگه داشتن ضرباهنگ دارد اما تکرارها و اضافات متن، اجرا را از ریتم می اندازد. به طور مثال تکرار حرفها و جملات بعد از نفهمیدن های قباد و یا سرجوخه سنجری و یا قتل سرهنگ و اساساً وجود خود سرهنگ که همه قابل حذف می باشند. دکورچینی با ادا و اطوار و کشدار را نیز می‌توان به این حذفیات افزود.
دکور تیره و یکدست در سالن بزرگ مولوی هرچند کاربردی است ولی چشم را خسته می کند و نمایش به مدد شوکهای صوتی بلند و ناگهانی بیننده را بیدار نگه می‌دارد و تنها نقطه قوت را می‌توان در طراحی و اجرای لباس (خصوصاً قباد) دید.
هرچند نمایش معبد اقیانوس پتانسیل یک اجرای خوب را داشت ولی جز یک پوسته ای از فیلمهای علمی-تخیلی اثری باقی نمی‌گذارد.
یگانه ماموریان (yeganehmamourian)
چه تند :))) خوشم امد
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
یگانه ماموریان
چه تند :))) خوشم امد
پپرونی شد😜🌶
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
فراستی کوچک
۰۲ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
توافق نامه داستان دو دوست است؛ یکی از آنها می‌خواهد خانه اش را بفروشد و برای تسهیل در امر فروش از دیگری خواسته که همراهی‌اش کند.
زمانِ نمایش توافق نامه (Compromis نوشته نویسنده و کارگردان معاصر فلیپ کلودل) در پایان ریاست جمهوری ژیسکاردستن و شروع به کار فرانسوا میتران(1981) قرار دارد. درست در برحه ای از بیم و امید برای مردمی با شرایط اقتصادی متوسط در فرانسه. داستان دنی و مارتن داستان انسانهایی است که حرفه و موفقیت و زندگی‌شان به شرایط و سایر انسانها وابسته است. دنی و مارتن هردو در کارشان پیشرفتی نداشته و همه این شکست‌ها به زعم آنها به سیستم فاسد، مسئولین بی‌کفایت و ناتوانی دیگران در دریافت استعدادشان باز می‌گردد و با آمدن میتران بناست این دوران تغییر کند و روح تازه‌ای در جان آنها بدمد. امیدی که در طبقه متوسط جامعه همواره نوسان دارد و با تغییرات سیاسی آنها را دلخوش به پایان مشکلات می‌کند.
نمایش سلیمانی وفادارانه نسبت به متن نمایشنامه به اجرا در آمده است. استفاده از دکور رئال و خوش ساخت یکی از نقاط قوت کارهای سلیمانی است که در این نمایش نیز خودنمایی می‌کند هرچند خالی و موقتی بودن خانه را کمتر بازمی‌نماید و جعبه های چوبی وسایل بسته بندی شده بیشتر تداعی گر ورود بار از جایی مثل گمرک می باشد. ولی رعایت جزئیاتی جذاب از جمله یخچال تک درب ، چراغهای نئونی پشت پنجره و رنگهای متناسب دهه 80 صحنه را از لحاظ بصری دیدنی کرده است.
بازی بازیگران نیز چنان روان و یکدست است که داستان بدون افت قابل ملاحظه پیش می‌رود. هرچند به سبب متن یک سوم ابتدایی نمایش تاحدی کشدار و کم جون به نظر می‌رسد ولی این افت را می‌توان به نوعی عقب نشینی برای جهش انتهایی و فراز داستان قلمداد کرد. فرازی که در جدال دو دوست و بی‌توجه به شخص سوم جریان می‌گیرد و تمام بغض‌ها و ناگفته ها بدون ملاحضات همیشگی بیرون ریخته می‌شود، جدالی که از نگاه ساده خریدار(دووال) یک بازی تئاتر فوق العاده است.
در کل ... دیدن ادامه ›› نمایش توافق نامه نمایشی است دیدنی با پرداختی ظریف و به دور از شعار از دروغ‌ها، باورها، اعتمادها، خیانتها، خودخواهی ها و وفاداری، از روابط بین انسانها و شرایط حاکم بر این روابط که نظر موافق تماشاگر را جلب می‌کند.
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش سالومه i
نمایشنامه تراژیک سالومه یکی از بهترین آثار اثر اسکاروایلد داستان دختری است که در انتقام نافرجامی عشقش نسبت به مردی زاهد، باعث مرگ او می‌شود.
هرچند واقعه مرگ یحیی در تاریخ به گونه های مختلف بیان شده و روایتهای متعددی از آن وجود دارد اما آنچه اسکاروایلد از تاریخ وام گرفته با پی رنگ ناکامی درعشق و انتقام و مرگ بیان شده است. داستان سالومه دارای فراز و فرودهای دراماتیکی است که به خودی خود برای مخاطب شنیدنی است.
داستان با تک گویی بازیگر نقش سالومه که خود راوی قصه نیز هست بیان می‌شود. متن سالومه نوشته پرهام با الهام از متن وایلد موزون و آهنگین و پراستعاره است. شنیدن استعاره ها و عبارات مسجع و شاعرانه که دقیق و شیوا نیز بیان می‌شود شیرین و دلنشین است. استفاده از واژگان فاخر متن اثر را به لحاظ ادبی غنی و ستودنی نموده است. هرچند در بخش هایی سنگینی متن برای مخاطبی که با ادبیات کهن غرابت چندای ندارد نامفهوم و سردرگم کننده بوده و روایی قصه را مختل می‌کند.
نکیسا عقبایی با بیان راحت از پس متنی چنین سنگین به خوبی برآمده که نشان می‌دهد تمرینهای بسیاری داشته است.
به سبب اجرای مونولوگ و از سویی چند کاراکتری بودن قصه، طراحی و اجرای حرکات پیچیدگی زیادی را می‌طلبد لیکن در برخی صحنه ها اکت‌ها کم رمق جلوه می‌کند. به خصوص صحنه رقص روز جشن که اهمیت زیادی در داستان داشته و باعث متاثر شدن هرود و تصمیم شومش می‌شود، چندان چشم نواز و تاثیرگذار دیده نمی‌شود. این کم‌باری بصری در صحنه آغازین و وِردخوانی و یا صحنه در هم شکستن سالومه(که هرچند با موسیقی دلنشینی همراه است) نیز ... دیدن ادامه ›› دیده می شود.
اما آنچه واقعا ناامید کننده است طراحی لباس است. رنگهای مرده، پیراهن کوتاه و کفشهای کهنه و تاجی از مفتول مسی هیچ سنخیتی با سالومه‌ی اشرافی و زیبا ندارد. حتی اگر قصد کارگردان کاستن از اغواگری و فتنه گری شخصیت سالومه بوده است این طرز پوشش نمی‌تواند کمکی به آن کند.
در مجموع سالومه نمایشی است دیدنی و (یا به بیان بهتر) شنیدنی که که قدرت متن در آن از اجرا پیش‌تر است اجرایی که سعی در بازنمایی قدرت و روحیات زنانه دارد و از پس آن تاحدی بر میاید.
سپاسگزارم که به تماشای نمایش سالومه نشستید، همانطور که فرمودید بازیگر تمرینات بسیار و سخت داشت تا بتوانیم به نقش برسیم، محدودیت‌های اجرا در حرکات و فرم که آزرده‌تان کرد از ضعف من برای غلبه بر سانسور است و متاسفانه نتوانستیم آنچه در تمرینات به آن رسیده بودیم را به تماشا بگذاریم.
در طراحی لباس و گریم هم دانش کم من مسبب است که خانم قلیزاده و خانم قاسم‌پور از اساتید قدیمی و صاحب سبک هستند.
امیدوارم در آثار بعدی بتوانم این کاستی‌ها را رفع کنم و رضایت‌تان را جلب نمایم
۰۵ دی ۱۴۰۲
H.M.kiani2
درود بر بانو ماهایا درود بسیار خوشحال خواهم شد دیوارنوشته ام را نیز خوانده و نظرتان را مرقوم فرمایید.. https://www.tiwall.com/wall/post/314530
سلام بر کیانی عزیز، خوشحال می‌شوم دوستان قدیمی را با نوشته هاشون پیدا میکنم.
۰۶ دی ۱۴۰۲
mahaya
جناب پرهام، بابت اجرای خوبتون مجدداً تبریک و خسته نباشید میگم. دقیقا درست میفرمایید متاسفانه باتوجه به حساسیت ها بسیاری از اجراها دچار محدودیت می‌شوند که امیدوارم این کج سلیقگی ها بیش از این ...
بی‌اندازه از حمایت و محبت شما سپاسگزارم
۰۶ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش سالومه i
باتوجه به پر بودن همیشه سالن و عدم امکان خرید بلیت، انتظار میرفت اجرای این نمایش حداقل در سالنی دیگر تمدید میشد.
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
ایشالا یه سالن دیگه🙏🏻🙏🏻🌹🌹
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیروز به تماشای این نمایش نشستم
واقعا لذت بردم
متن قوی بازی فوق العاده
پیشنهاد میکنم این کار رو از دست ندید
از زحمات عوامل این کار کمال تشکر را دارم
آرزوی موفقیت😍
۰۵ دی ۱۴۰۲
amir ghadiri
دیروز به تماشای این نمایش نشستم واقعا لذت بردم متن قوی بازی فوق العاده پیشنهاد میکنم این کار رو از دست ندید از زحمات عوامل این کار کمال تشکر را دارم آرزوی موفقیت😍
باعث افتخار است که تشریف آوردید و سربلندم که پسندیدید
۰۵ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوشته تازه پویا سعیدی برگرفته از نام داستانی است از هاروکی موراکامی به همین نام، «اسفرود بی دم» که شبیه «یک سر و دو گوش»، بیانی است بی سروته برای موجودی تخیلی که این خود نشانی دارد از داستانی غیرواقعی .
نمایش از 5 بخش یا موومان تشکیل شده است؛ ابتدای هر موومان خواننده قطعه‌ای را می‌سراید و مجری، نمایش آن بخش را با اثری بهتر معرفی می‌کند.
فضای کار را می‌شود تاحدی سورئال و یا رئالیسم کثیف دانست و مخاطبی که از آثار موراکامی و بوکوفسکی لذت می‌برد می‌تواند با این اثر بهتر همراه شود. از لحظه ای که کارگردان با فلش‌بک بازیگرش را به عقب برمی‌گرداند و کنترل او را به دست می‌گیرد نامتعارف بودن داستان خودش را نشان می‌دهد.
در داستانِ هر اپیزود عموماً کاراکترها یا در نقطه ضعف و یا در نقطه قدرت قرار دارند و در لحظه‌ای ذهنی و جادویی یک جابجایی قدرت صورت می‌گیرد که در پی آن تقابل قدرت به نوعی دیگر بازنمایانده می‌شود. اینکه چگونه این تغییر صورت می‌گیرد که کاملا بی‌اساس، غیرواقعی و مضحک به نظر می‌رسد مهم نیست، اشاره نمایش رو به این تقابل و رفتار شخصیت‌ها در موقعیت جدید است. موقعیتی که هرآن می‌تواند به قبل بازگردد و یا باز تغییر کند. به طور مثال می‌توان به صحنه به دست آوردن اسلحه توسط متهم در بخش بازجویی و یا اطاعت همسر در بخش مرگ نویسنده اشاره نمود.
بازی ها و طراحی صحنه و لباس ها به اندازه و قابل قبول هستند. صدابرداری در بخش خواننده می‌تواند بهتر صورت گیرد و تاخیر در اجرا هیچگاه قابل قبول نبوده و نیست و نخواهد بود.
در مجموع نمایش اسفرود بی‌دم اثری است جذاب و دیدنی که مثل یک کتاب خوب تخیل شما را به کار می‌گیرد می‌خنداند و در نهایت به صورتی کنش‌مند تفکر را نیز به شما هدیه می‌کند.