در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال عرفان ضرغامی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:19:57
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
این صفحه نظرات سایت ticketmaster.com فعالترین پلتفرم فروش بلیط های تئاتر و کنسرت در آمریکاست. جالبه اونجا هم این ساختار " این یکی از بهترین تئاترهایی بود که تا به حال دیده ام" بشدت رایجه
خواستم بگم تنها نیستیم.
یعنی به نظرتون اونا هم کیانی دارن؟؟
۲ روز پیش، جمعه
کیانی یه دونه ست..
۲ روز پیش، جمعه
درسته آقای کیانی یه دونه اند. شما یه دونه اید. همه یه دونه ایم.
۲ روز پیش، جمعه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز دادگاه صدر، "برق ها" رفته بود.
وقتی آمد، "مردم" رفته بودند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوشم نیامد.
(بچه رو گاز بود)
اما دکور و طراحی صحنه و نورپردازی فوق العاده بود.
داستان خاک سفید سلیقه من نیست. برای همین در دور پیشین اجرا آن را ندیدم. (فکر میکنم نیاز جامعه ما پرداختن به موضوعات مرتبط با طبقه متوسط است. اصغر فرهادی هم با رقص در غبار شروع کرد ولی از این تجربه عبور کرد تا رسید به درباره الی و جدایی نادر از سیمین و فروشنده.)
اما با این حال، خاک سفید تئاتری است که قصه ای قوی، شخصیت پردازی ای درست، متنی خوب، کارگردانی ای بی نقص و اجرایی درخشان دارد. فکر میکنم در نوع خود کاریست کاملا حرفه ای و درست که حتما ارزش دیدن دارد.
دست مریزاد به همه عوامل به ویژه بازیگر نقش فهیمه که با وجود اینکه نقش کوتاهی داشت اما بازی بسیار تأثیرگذار و درخشانی را به نمایش گذاشت.
لحظه ای که تو را میگذراندم
در کیهان ما،
که جهان های بیگانه را می بوسید،
ستاره ی کوچک من مکدر نبود

ای شاهوقتِ هر کدامِ ما
مشرف به ناگهانِ مد دریاها
در لحظه ی تو بود که ما با خیزشی سبک
از شانه های پدرانمان آویختیم

ای آنِ بیشتر، یاغی
اوقاتِ بیشتر، دیوانه
در معبر تو بود که مقداری ... دیدن ادامه ›› از ما ابَرانسان شد

پیشابهار من!
آیا تو فصل سِرّی تقویم ها نیستی؟
بر شاخه ها به وقتِ تو آیا
آوای جنسیِ زمین جاری نبوده است
در لحظه ای که تو اَنجامیده ای
آیا شفق، پَروار و پُرلقاح؛ نتابیده است؟

#سپیده_مختاری
#برش_شعر


سامان حسنی، سپهر و میلاد فراهانی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چند سوال ساده از دوستانی که از کار خوششان آمده است:
(شاید در این زمینه متخصصین و روانشناس ها بهتر بتوانند کمک کنند.)
اولا بر اساس اطلاعاتی ... دیدن ادامه ›› که نمایش به ما می دهد ظاهرا کاراکتر آقای آذرنگ، روانشناس نیست بلکه روانپزشک است چون نسخه می نویسد و دارو تجویز میکند. اینکه چرا در سرتاسر نمایش در مقام یک روانشناس عمل میکند، روشن نیست.
ثانیا: روش روانکاوی او چیست؟ آنچه که به عنوان دیالوگ بین او و دختر راننده بونکر رد و بدل میشود در کدام یک از روش های روان درمانی و روان کاوی میگنجد؟ روانکاوی لاکانی است؟ روانشناسی کلاسیک فرویدی است؟ روان کاوی تحلیلی مبتنی بر کهن الگوهای یونگ است؟ روانشناسی مبتنی بر ایگوی اریکسون است؟ روش روانشناختی مبتنی بر روابط اشیاء وینیکات است؟ روش آذرنگ چیست؟؟
آن صدای قطار اول و آخر نمایش چه کاربردی دارد؟ آیا سفر درون کارکترها را قرینه سازی میکند؟ کدام سفر؟ ایا منظور از سفر درونی، همین وانمایی لایه های داستانی مختصر اشاره وار است که در واقع درام عقیم را به زور و با لکنت‌ به پیش می برد؟
آیا ما واقعا در یک مطب تراپی بسر می بریم ؟ آیا بخش بزرگی از دیالوگها مهمل و خزعبل و به قول خود کاراکترها "لب و دهن" نیست ؟
آیا با شخصیت های پرداخته سر و کار داریم؟ اصلا چرخه شخصیت در طول نمایش شکل می گیرد؟
در نمایش، دکتری که به تازگی کارت خوان گرفته و روی صندلی چرخدار عهد دقیانوس نشسته است، رم اکسترنال (حافظه خارجی ) را از پای دختر خارج میکند تا بخشی از حافظه دختر را ریست کند!!! این شوخی است...
اگر زمان داستان، آینده ای است که انسان در آن آنقدر پیشرفت کرده که قابلیت نصب رم را دارد و از این طریق مثل یک ربات قابل برنامه ریزی و دخل و تصرف است؛ پس چرا ویلچر دکتر آن شکلی است؟ کارت خوان آنجا چه معنایی دارد؟ قوری و کتری چه میگویند؟! اساسا آیا در آن زمان با دستیابی به چنین پیشرفتهایی، شغلی به نام روانشناس وجود دارد یا ربات‌ها و هوش مصنوعی جای آن را گرفته است؟

خنده دار نیست مشورت دادن راجع به اجرا گذاشتن چک در مورد دختر گانگستری که چند نفر را کشته، همه جا با خود چاقو حمل میکند، خودش یک پا شرخرست و در همان زمان جلوی مطب دکتر یک نفر را داخل بونکر انداخته و دکتر را با چاقو میزند ؟!
آیا زبان ابراز عشق دختر گانگستر و داده های شخصیت او اساسا نسبتی با پروست دارد؟
تناقض نفی ادبیات توسط درمانگر و سخن از طرف خانه سوان پروست را کجای دلمان بگذاریم؟ پروستی که در جستجوی زمان از دست رفته ۲۰ صفحه راجع به جزئیات بیسکوییت صحبت میکند چه جایگاهی دارد در مکالمه ای که شخصیت هایش ۶۰ بار حرف همدیگر را قطع می‌کنند به این بهانه که صحبت طرف مقابل، لفاظی و ادبیات است ؟
شخصیت پردازی تا این حد غیرقابل باور و غیر یکدست ؟
عرفان ضرغامی
جهان برساخته یا هرچه اسمش را بگذارید در قدم اول باید باور پذیر نماید این باور پذیری با منطق و عناصر دراماتیک ساخته می شود وگرنه حاصلش می شود یک ناهمگونی بدون توجیه، پیتزای قورمه سبزی، مردد بودن ...
به نظرم اگه وارد رستورانی بشیم که اونجا مثلا کله پاچه رو با برنج سرو میکنن یا سوشی رو آب‌پز میکنن یا رو سیب زمینی سرخ کرده سس سفید میریزن (دیالوگ وینسنت به جولز تو پالپ فیکشن)، دیدن پیتزای قرمه سبزی هیچ عجیب نیست و کاملا باورپذیره
سامان حسنی
درود جناب ضرغامی. وقت خوش. با شما هم‌نظر هستم. همانطور که می‌دانید، ساموئل کُلریج ابداعگرِ اصطلاحی‌ست به نام Suspension of Disbelief که آن را به «تعلیق ناباوری» ترجمه کرده‌اند. او می‌گفت ...
این جناس‌ تام و ترجمه ای که با "رم" ساختید، خیلی جالب بود.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بونکر در حد انتظاری که خلاصه اش ایجاد می کند، کار نمی کند.
بازی ها به ویژه در حوزه بیان، اغراق شده و لحن ها یکنواخت و مصنوعی است. دیالوگ نویسی منهای یک ربع آخر، ضعف جدی دارد.
شخصیت پردازی منسجم نیست. اواسط کار، از ریتم می‌افتد و مدت زمان آن هم طولانی ست. چند سطر درخشان دارد و موسیقی متن خوب و دیگر هیچ
اصلا این کار را دوست نداشتم. از نظر من نمره اش منفی بود.
هنر هر چیزی میتواند باشد جز یک ایده خام روی حال بهم زن ...
هنر، بیرون کشیدن زیبایی از دل زشتی است نه بر عکس.
واقعا بد گذشت و دستاوردی هم نداشت.


نظریه نسبیت زبانی را نخستین بار "ساپیر" مطرح کرد و بعدها شاگرد شهیرش "ورف" زبانشناس برجسته آمریکایی در حوزه ارتباط زبان و تفکر آن را بسط داد.
آنها معتقد بودند سقف فکری، ساختار اندیشه و بطور کلی معرفت و شناخت مردمان متکلم به یک «زبان» با متکلمان به «زبان دیگر» متفاوت است. در نتیجه فرهنگ و رفتار مردم در یک جامعه ی زبانی و درک و شناخت آنان از خویشتن و جهان خارج با جامعه زبانی دیگر تفاوت دارد ...
نمایش ارزشمند "انگلیسی" در قالب قصه ای ساده توانسته است به چنین مفاهیم پیچیده ای هم بپردازد و دست کم سوالهای عمیقی در این باره ایجاد کند.
دست مریزاد به ساناز طوسی و فراز غلامی و امید امیدی عزیز و گروه بی ادعا و توانمند اجرایی
آقا عرفان نظر لطف شماست
مرسی که برای ما نوشتید قربان
نظر لطف شماست
😍🌹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلیقه من نبود و تحملش برام سخت بود.
متن "قلب نارنگی" مثل میوه نارنگی، گوشتالو بود اما اسکلت و استخوان نداشت.
آن گفتنت که بیش مرنج، آنم آرزوست ...
تئاتر ما را از جهنم خلاص نخواهد کرد اما همین که حس رستگاری و توهم بهشت را ایجاد کند کافی است ...
ساده اما بشدت تئاتر ...
۴/۵ از ۵ (برای حمایت ۵)
وقتی توقع بالاست و کار اصلا در سطح مورد انتظار نیست.
روزگاری بود تکنیک فیلمهای ایده مثل ممنتو یا درخشش ابدی یک ذهن پاک مرا مسحور خود میکرد، روزگاری دور. اما الان اینها برایم کافی نیست. به دنبال چیزی فراتر از بازی فرم و تکنیک و ایده کارشده ام که معمولا هم یافت می نشود ... (البته واضحست که نمایش فردا همسطح ممنتو یا درخشش ابدی یک ذهن پاک نیست اما به روشنی وامدار فیلمهایی با چنین درونمایه هایی است و حتی ردپای نامحسوسی در بعد غیر جنایی از ایده فیلم اره نیز دارد.)
عرفان عزیز ممنون که نظرتون رو برامون نوشتید. نظرات و نقد شما برای ما بسیار محترم است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«انقدر برات مادر بودم که زن بودن از دستم در رفت ...»
هیدن را در اجرای چهارصدم برای بار دوم دیدم. به نسبت قبل، اجراها واقعا پخته تر و حرفه ای ... دیدن ادامه ›› تر بود و کار در سقف خود قرار داشت.
هیدن در سطح، تئاتر بی نقصی است اما فقط در سطح. فرم دارد اما فرم آن بر منطق دراماتیک استواری سوار نیست. مشخص نیست چرا زن نابینا بجای استفاده از ضبط صوت یا کار گذاشتن دستگاه شنود جهت کشف خیانت احتمالی همسر خود، باید دوربین مداربسته ای (که منحصرا تصویر ضبط میکند) سفارش دهد که خود نتواند محتویات آن را ببیند! مشخص نیست چرا همه باید به او دروغ بگویند تا زندگی و روان او از هم نپاشد و این را هم در نظر نگیرند که ممکنست بعدتر بفهمد و بدتر شود. مشخص نیست چرا خیانت مرد باید در خانه انجام شود با اینکه با لحاظ شغل او و بستر خارجی قصه، امکان خیانت مرد در خارج از خانه وجود دارد. مشخص نیست چرا زن نابینا بجای تماس با اورژانس اجتماعی که در اغلب کشورهای دنیا وجود دارد (و در ایران هم چند سالیست راه افتاده) با اورژانس بیمارستانی تماس میگیرد و ...
هیدن مذمت یکطرفه و شعاری خیانتی محتوم یا دست کم معقول یا مفهومست که ریشه در ترحمی مذموم دارد. نگاه هیدن به مقوله خیانت کلیشه ای است و واقعی نیست.

بعد از چند روز وقفه امشب جوف را دیدم
بازگشت با شکوهی برایم نبود.
موضوع را دوست نداشتم. اختلاف سطح بازیگران، حجم زیاد داد و فریاد و کش دار بودن بیهوده بعضی صحنه ها و پایان بندی کار را نیز همچنین. گویا اسپیکرهای سالن نوفل هم امشب تنظیم نبود و صدای افکت ها و موسیقی کیفیت مناسب نداشت ... اما کار متن نسبتا خوبی داشت و یک نکته جالب توجه:
هر سربازی بیشتر مطیع نظم و قانون و تحت دیسیپلین خشک نظامی بود، حرکات رباتی بیشتری داشت و ربات تر بود. در کل ایده سرباز رباتیک ایده خوبی بود و خوب هم اجرا شد.

با سلام و احترام

ممنونم که به تماشای ما نشستید ، متشکر که حامی تئاتر هستید

قطعا در اجرای اول و کارگردانی اول نمیتونیم تمام سلیقه ها رو پوشش بدیم اما سعی بر همین بوده ک موضوع جهان شمولی رو ارائه بدیم هرچند ملال آور و هرچند زمخت اما بلاخره این واقعیت زندگیست.

امید که در اجراهای بعدی لایق چشمانتون باشیم❤


برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سامویل بکت؟ ساموئل بکت درست است که در واقع شکل لاتین همان اسماعیل خودمان است. اسماعیل، اسمعیل، شموعیل، سموئیل / ساموئل، سموئل

اسامی خاص نیز معمولا از انواع پدیده های قرضی زبانی اند، گشتار های واجی دارند و در زبان های دیگر تلفظشان کمی تغییر میکند.

مثل: سایرس/ سایروس / سیروس که همان کوروش - ژوزف یا جوزف همان یوسف - ایزاک همان اسحاق - گابرییل همان جبرئیل - ژاکوب همان یعقوب - بنجامین همان بنیامین - دیوید همان داوود - ماریا، مارگارت، مری، ماریان که همان مریم- سرا/ ساره/ سارای همان سارا- آبراهام همان ابراهیم- جیزس/ یشوعا/ یشوآ/ ایشیئو / ایکیو/ یسوعا همان عیسی،‌ آدام همان آدم و الکساندر که همان اسکندرست و بقیه هم به همین ترتیب...
درود جناب ضـرغامـی.

به درستـی اشاره فرمودید. همینطور «جوان» با Young، Juan و Giovanni. بابـی فراخ در تحلیل مقابله‌ای‌ست.
دوستـی مـی‌گفت، «داوود گیله‌مرد» و «سیّد بَراتـی» به ترتیب جاگزین‌هایـی برای David Gilmour و Syd Barrett است.
به مزاح البته.

با احتـرام –
درود جناب ضرغامی عزیز. برگه ساخته شده با این نام از سوی سایت تیوال بوده است و نمایش بازی بی کلام ۲ و همچنین دیگر نمایش هایی که نام بکت در آن سامویل درج شده است، دخالتی در برگزیدن واژه ها نداشته است. سپاس از توجه و نکته بینی شما.
با درود و احترام
میدونم راجع به برچسب تیوال نوشتم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فوق العاده تئاتر خوش ساخت و اجرای استانداردی بود. متن دیوید ممت یک طرف اجرای کم نظیر مهیار اسلامی یک طرف. مدتی بود بر روی صحنه چنین بازی طبیعی مسلطی ندیده بودم. دست مریزاد ...
تنها کمی نور یکنواخت بود.
اجرایی شلوغ، (با بیش از پنجاه نفر بازیگر و سیاهی لشگر) پر سر و صدا‌، بازی ها بالا پایین، صدای جیغ و داد حین ادای دیالوگ ها فراوان (غالب بیان ها آماتور) نور پردازی و طراحی صحنه عالی (به خصوص تعبیه نور در پس تهویه زندان فنس که روزنه امید را اجرا میکرد) موسیقی خوب و تایم، طولانی ...
با پیشنهاد دوست عزیزمان سجاد آل داوود، جمعی از بچه های تیوال قرارست پنج شنبه ۱۲ مهر به قید حیات و سایر قیود به تماشای نمایش «فردا» بنشینیم. گفتم بار دیگر این قرار گروهی را اعلام کنم مشتاق دیدار همه بچه های فعال تیوال هستیم.
چه خوب🌱
فقط از چند روز قبل بلیت رو تهیه کنیم؟
بهتر نیست تو همون کافه کاخ بشینیم..
و جداگانه حساب کنیم..
دوست عزیزتان (مان) دیر گفت... من از قبل بلیت دارم وگرنه من می آمدم :))
نمیشه هم عوض کرد بدبختی
بهار مشفق
دوست عزیزتان (مان) دیر گفت... من از قبل بلیت دارم وگرنه من می آمدم :)) نمیشه هم عوض کرد بدبختی
امیدوارم آنقدر خوب باشه که برای بار دوم هم ارزش دیدن داشته باشه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید