در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهدیه سلیمانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:03:55
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
“کارگردان” به زعم من، ادای دینی خالصانه به تمام دغدغه‌‌ها و دل مشغولی‌های این روزهای محمدرضا آگاه، و چه بسا که خیل عظیمی از مخاطبانش بود.
این ادای دین انسان به خودش، گذشته‌ش و دغدغه‌هاش روی صحنه تئاتر برای من بسیار شیرین و ستودنیه؛ هر چند که طبیعتا بخاطر شخصی بودن ماهیت این تجارب، نتونستم با همه بخش‌های اثر ارتباط موثری برقرار کنم. بطور مثال، نمیتونم با این همه خشم و انزجار آقای کارگردان ارتباط بگیرم، اما این رو متوجه‌ام که این روزها همه ما خشم فروخورده‌ای داریم که هر کدوم به نحوی جوشش اون رو در رفتار و تفکرمون شاهدیم و طبیعتا قادریم در محیط کاری یا هنرمون هم ابرازش کنیم. (البته همچنان متوجه ضرورت خودزنی روی صحنه تئاتر نمیشم و فکر میکنم با طیف وسیعی از فرم و بیان یا ترکیب این دو هم میشه مفهوم مد نظر رو به ذهن مخاطب منتقل کرد.)
از دید من، متن یک ایده خوب و یک هدف اصیل رو پشتوانه خودش قرار داده بود تا مخاطب رو تحت تاثیر عمیق خودش قرار بده و احساسات اون رو به چالش بکشه، اما حداقل برای من، نتونست اونطور که باید رسالت خودش رو به سرانجام برسونه؛ چراکه سعی داشت دسته بزرگی از دغدغه‌ها رو هدف قرار بده و در این بین هر جا موضوعیت این دغدغه کلی‌تر میشد، متن به سمت کلیشه‌ای شدن میل میکرد. شاید اگر تلاش کمتری برای همه جانبه شدن اثر صرف میشد و متن به یکی دو دغدغه شخصی‌تر و منحصر به فردتر آقای کارگردان، بصورت جزئی‌ و با عمق بیشتر میپرداخت، متن پخته‌ و گیراتری رو شاهد بودیم.
از طرفی نظر کاملا شخصی بنده اینه که زندگی در هر جای این کره خاکی، در هر نژاد و در هر طبقه اجتماعی، ملغمه‌ای از شادی و غمه. کاش در این نمایش بالانسی رو بین خاطرات خوب آقای کارگردان با گذشته غمگینش شاهد بودیم تا بشه هارمونی سازنده‌تری بین اجزای این متن شکل بگیره.
در همه بخش‌های دیگه، از کارگردانی ... دیدن ادامه ›› تا بازی، نور و دکور و صدا، نمایش تا حد خوبی تونسته بود تمیز و قانع‌کننده عمل کنه.
در نهایت، برای آقای کارگردان و تیمشون آرزوی موفقیت و بهروزی دارم.
امید که خاک کشور مقصد، مهاجران غریب از وطن را اینبار عاشقانه‌تر از ایران، این والد سرد و دل سخت، در آغوش کشد…

پ.ن: بلیت از گیشه تئاتر خریداری شده و تگ خریدار و حق امتیازدهی ندارم.
با احترام، ۳/۵
فکر میکنم همه ما(من، باقی تماشاگرا و عوامل) میتونیم روی این موضوع اتفاق نظر داشته باشیم که نواقصی که امروز روی صحنه دیدیم نه با دو سه شب اجرا رفتن، بلکه با حداقل یک هفته بازنگری و تمرین مجدد برطرف میشه.
بهترین عنصر امشب صحنه بود؛ یک صحنه پر از شگفتی و خلاقیت! و خدا میدونه که چه هزینه هنگفتی صرف این صحنه بی عیب و نقص شده بود. دکورهای تمیز و پر جزئیات، لباسهایی که تک به تکشون طراحیشون رو وام‌دار کارتون اصلی بودند، تعویض به موقع و شارپ صحنه و لباس، گریم، ماسکها و صورتک‌ها و تک به تک آکسسوارها هر ثانیه بیشتر و بیشتر متحیرت میکردند. (اون تابلوی LED با اینکه نورش کمی چشم رو آزار میداد ولی خیلی با‌نمک بود😀)
و اما بزرگترین نقص امشب، با اختلاف صدا بود. عدم هماهنگی و تسلط بر کنترل ولوم موزیک و هاش‌اف‌ها، باعث میشد بخش زیادی از صداها و دیالوگها در هم آمیخته بشن و به گوش مخاطب نرسن و این در حدی بود که کاملا درک مخاطب از داستان رو تحت‌الشعاع قرار میداد. از طرفی علیرغم حضور میکروفن، بیان سینمایی بعضی بازیگرها باعث میشد دیالوگها اونطور که شایسته‌ست به گوش مخاطب نرسن.
واضح بود که تیم بازیگران -جز آقای سیاحی عزیز- آمادگی و تسلط کافی بر نقششون رو نداشتند و از نیمه دوم اجرا کاملا میشد خستگی و آشفتگی رو در چهره، بازی، فرم و صدای بازیگران حس کرد، به حدی که گاهی به نظر میرسید از نقششون خارج شدند. همچنین، بازیگر نقش وای‌بی سن یا حداقل گریم مناسبی برای ایفای این نقش ... دیدن ادامه ›› نداشتند.
نمایش از لحاظ میزانسن‌بندی متوسط رو به بالا بود، اما نواقصی رو هم در بر داشت.
متن تا نیمه به داستان و پیرنگ‌ها، مو به مو وفادار بود و همه موقعیت‌ها، شسته رفته به نمایش گذاشته میشد، اما از جایی به بعد این تناسب بر هم خورد و بخش اعظم پایان‌بندی رو به گفته خودشون “اسکیپ” میکرد، و جوری سر و ته داستان و قسمت‌های کلیدی پایان‌بندی هم اومد که تو گویی فصل آخر بازی تاج و تخته. واضح‌ترین مثال اینکه با این پایان‌بندی، اون صحنه “چاه” حضورش در نمایش کاملا بی‌مورد بود. از طرفی متن گاهی در ترجمه و اقتباس، نامفهوم میشد و مخاطب رو گیج میکرد.
اشعار و فرم و‌ موزیک، متناسب اما نسبتا ابتدایی بودند و با همه زحماتی که روی صحنه شاهد بودیم، نواقص صدا و هارمونی باعث میشد این زحمت‌ها آنطور که باید قدر نبینند.
نمایش کاملا به زمان‌بندی خودش وفادار بود، با ۱۵ دقیقه تاخیر اجرا رفت اما تقریبا راس ساعت به پایان رسید. البته نمیشد منکر این شد که تایم اجرا طولانیه و هم بازیگران و هم مخاطبین، علی‌الخصوص مخاطب کودک و نوجوان، تحمل این مدت طولانی نشستن و تماشای نمایشی این‌چنینی رو نداره؛ شاید بد نباشه یه استراحت کوتاه، حتی شده ۱۰ دقیقه بین دو نیمه اجرا برقرار باشه.
با همه این تفاسیر، به نظر من این نمایش کاملا و از همه نظر پتانسیلش رو داره که جزو بهترین موزیکال‌هایی باشه که طی سالهای اخیر روی صحنه رفته و کاملا قادره مخاطب، علی‌الخصوص کودک و نوجوان رو تا لحظه آخر میخکوب صحنه نگه داره. اما عمیقا لازمه که یک تجدید نظر جدی روی موارد نامبرده بشه و بسیار حیفه که این همه زحمت محسوس روی صحنه، اینچنین بی‌ثمر بمونه.
در انتها متشکرم از حدود سنی که برای این نمایش لحاظ کردید، پیشنهاد من به سایر تماشاگران اینه که به این حدود وفادار باشن و حداقل مخاطب ۱۰ سال به بالا رو به دیدن این نمایش بیارن، چه بسا که مخاطب کوچکتر بتونه محو صحنه بشه، اما حتی نتونه بفهمه چه داستانی در حال رخ دادنه. و خب طبیعتا مخاطبین بزرگسال به فراخور اینکه چقدر با کارتون و داستان این نمایش خاطره دارند، میتونن باهاش ارتباط بگیرن و یا نگیرن؛ و صد البته که نباید فراموش کرد داستان اصلی این اثر، در ژانر کودک و نوجوانه و ممکنه مخاطب بزرگسالی که برای اولین بار به تماشاش میشینه رو نتونه جذب کنه.
ممنونم از زحماتی که کشیدید، امیدوارم در اجراهای بعدی خبرهای خوشحال‌کننده‌ای درباره این نمایش و این تیم دوست داشتنی بشنویم🤍
سلام . قبل از هرچیز ممنون از به اشتراک گذاشتن نظراتتون و ممنون ازین که نمایش رو در شب‌های اولیه دیدین و حتما نکاتی که نوشتین بررسی میشه . با توجه به وقتی که برای نوشتن نظرتون گذاشته بودین به دلیل رعایت ادب شاید بهتر باشه توضیحاتی بدم.
اول اینکه این نمایش با بودجه خصوصی و با صرف هزینه ای بسیار اقتصادی تر از از ابعاد نمایش و صرفا به لطف و همکاری تمام اعضا ساخته شده و به هیچ عنوان بودجه بالایی نداشته دوم اینکه به ناچار تایم اجرا ۱۲۰ دقیقه شده تایم اصلی نمایشنامه اقتباسی ۱۵۰ دقیقه بود که متاسفانه برای روایت دقیق تر به این زمان اضافه احتیاج هست اما مجبور به کاهش زمان اجرا شدیم ، تالار وحدت اجازه مدت زمان بیشتر یا گذاشتن تایم استراحت در بین نمایش رو به دلیل برنامه های بسیار فشرده اش نمیتونه بده.
سوم اینکه
به دلیل سنگینی اجرا و با وجود همکاری بسیار عالی عوامل فنی سالن با گروه نمایش ما
امکان هماهنگی با وجود به تعویق انداختن ... دیدن ادامه ›› چند شب اجرا هنوز کاملا میسر نشده اما به لطف خدا به سرعت در حال انجام هست
و هر شب اعضای گروه تمام تلاششون برطرف کردن مشکلات باقیمانده است
من کوچکترین عضو گروه مربع یازده هستم و باید بگم تمام تلاش گروه بزرگ این نمایش که متاسفانه هنوز فرصت قرار دادن اسامی همه اعضا حتی در صفحه تیوال هم میسر نشده با تمام وجود تلاش کردند تا با ساختار بصری اورجینال و رعایت استاندارد های بین المللی تجربه جدیدی اتفاق بیفته در بخش موسیقی هم گروه ما هر بار در هر نمایش تلاش کرده آپدیت بشه و ضعف های معمول نمایش موزیکال فارسی رو کمتر بکنه اینکه چقدر موفق بوده البته قطعا به نظر مخاطب بستگی داره
تجربه ساختار جدید و پر از ریسک این نمایش ضعف ها و بالا پایین هایی داره و هر روز انشالله به لطف خدا تلاش میکنیم بهتر و بهتر بشیم. ممنون که این موضوعات رو درک کردین .
امیدوارم در شب‌های پیش روی اجرا مجددا به تماشای نمایش ما بشینین و اینبار مهمان گروه مربع ۱۱ باشین . ارادتمند
Omidreza Sepehri
سلام . قبل از هرچیز ممنون از به اشتراک گذاشتن نظراتتون و ممنون ازین که نمایش رو در شب‌های اولیه دیدین و حتما نکاتی که نوشتین بررسی میشه . با توجه به وقتی که برای نوشتن نظرتون گذاشته بودین به ...
امکانش هست که نمایشتون رو تمدید کنید؟
خیلی حیفه واقعا فقط چند روزِ کم😭
Me Javadi
امکانش هست که نمایشتون رو تمدید کنید؟ خیلی حیفه واقعا فقط چند روزِ کم😭
عزیزین با توجه به جشنواره تئاتر فجر و درگیری تالار وحدت امکانش وجود نداره
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این اواخر جمله‌ای در تیوال باب شده تحت عنوان “برابری فلان نمایش با یک جلسه تراپی”.
عزیزان هیچ محتوای هنری، فسلفی و فرهنگی با تراپی برابری نمیکنه. شاید شما رو به فکر واداره، احساساتتون رو برانگیزه یا خلاهایی رو از درونتون به قلقلک بندازه یا حتی پر کنه. اما تکرار مکرر این جمله در نقد نمایش‌های مختلف، توهم تسکین زخم‌هایی رو به ما میده که فقط با تراپی و زیر نظر یک متخصص زبده قابل تشخیص، پیگیری و درمان اصولیه؛ و این قیاس فی نفسه بسیار ناقص و نادرسته.
خواهشا تراپی رو از خودتون و ما دریغ نفرمایید.
تشکر
حالا باب شدنی من ندیدم ولی هزار درصد حرفتون درسته👌🏻👌🏻👍🏻👍🏻
چقدر خوب گفتی گلم😉
مهسا احسن
چقدر خوب گفتی گلم😉
قربون شما🙌
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متن و داستان ساده و روان بود، روایت و همه گره‌‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌هایش در عین بی آلایش بودن، رمق درگیر کردن مخاطب تا انتها را داشت. اوایل کتابی بودن متن توی ذوق میزد اما در برهه‌هایی علت آن مشخص میشد، هر چند که همچنان به نظرم نیازی به این کار نبود. دغدغه‌مندی چندانی نداشت، اما همان چند دغدغه کوچک را در بطن و در لفافه بیان میکرد. با همه این تفاسیر با متن شیرین و شسته رفته‌ای روبرو بودیم که در شخصیت پردازی و‌ روایت پویا و متناسب بود.

بازی‌ها رفته رفته نواقص خود را برطرف میکردند و از نیمه اجرا به بعد به نهایت پختگی رسیدند و جز یک بازی متوسط شاهد بازی‌های بی عیب و نقصی بودیم. استفاده از فرم، کم اما دوست داشتنی بود و توجه به جزئیات هم در متن و هم در بازی‌ها به چشم میخورد.

صحنه و لباسها ساده اما به غایت کافی و درست، اما با نور بازی چندانی نشده بود و گریم که محدود به آرایش صورت بود با برهه‌ای که داستان در آن رخ میداد تناسب چندانی نداشت. از صحنه یک سوال برایم حل نشده باقی ماند: چرا نیمکت‌های فلزی جز یکی کج بودند؟

از تماشای این نمایش بعد یک هفته سخت و شلوغ لذت بردم، برای همه عزیزان آرزوی موفقیت‌های روزافزون میکنم🌹🙌

پ.ن: نمایش تقریبا سر موقع اجرا رفت و سر موقع، یا حدود ۵ دقیقه دیرتر به پایان رسید. برای من ۳.۵ بود و ۴ تقدیم میکنم.
از چهار تا نیمکت، دو تاشون شیبدار بودند که یکیشون جایگاه طلا و مادرش و یکی دیگه شون برای بدری و عمه بود که اگه اشتباه نکنم تا آخر نمایش کس دیگه ای رو اون نیمکتها نمی نشست!
اگه کلا منظور خاصی در نظر نگرفته شده بود، میتونه جزوی از طراحی صحنه باشه. من قدیم تو روستا از این نوع صندلیها دیده بودم. البته جنس اونا چوبی بود و برای راحتی بیشتر و تمرکز بیشتر به جهت شستن ظرفها و سبزی و کلا کارهایی که رو زمین انجام میشد، استفاده میشد.
Hamid Reza Zarei
از چهار تا نیمکت، دو تاشون شیبدار بودند که یکیشون جایگاه طلا و مادرش و یکی دیگه شون برای بدری و عمه بود که اگه اشتباه نکنم تا آخر نمایش کس دیگه ای رو اون نیمکتها نمی نشست! اگه کلا منظور خاصی ...
شاید من تعدادشون درست خاطرم نمونده، عمه و باقی بازیگرها یادم نیست ولی یادمه طلا و مادرش اول چپ صحنه نشستند و بعد یکبار راست صحنه. و یادم نمیاد کل نمایشو فقط روی نیمکتای شیب دار بودند یا نه.
ولی ممنونم از توضیحاتتون🙏
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این داستان و کارتونی که از روش ساخته شده هر دو تگ کودک و نوجوان دارن(اونم تگ PG!) و طبیعتا نمایشی هم که ازش اقتباس شده تگ کودک و نوجوان میخوره.
نمیدونم نمایش تا چه حد به داستان وفاداره ولی بعنوان یک زخم خورده به پدر و مادرها پیشنهاد میکنم اگه علاقه‌ای به شب ادراری و تروماتایز شدن کودکتون ندارید به هیچ عنوان به دیدن این نمایش نیاریدش!

پ.ن: نظر والدین دیگه هم ضد و نقیضه، تصمیم با شما:
https://www.commonsensemedia.org/movie-reviews/coraline/user-reviews/adult
من هم از زخم خورده ها هستم 😓 ولی به شدت مشتاقم این اجرای موزیکال رو ببینم.
هرچند در ایران parental guidance برای کسی اهمیتی نداره ولی روی پوستر نمایش 15+ ذکر شده.
امیرمسعود فدائی
سؤال بسیار خوبیه! متأسفانه نمیشه! اونجا برای از ما بهترونه! پولش رو ما تماشاگران عادی میدیم، بهترین جای سالن مهمون‌ها میشینن!!
😁👌🏼🤦🏻‍♂️
۶ روز پیش، پنجشنبه
سلام لطفا تمدیدش کنید. ممنونم
۴ روز پیش، شنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظر میرسید تلاش خوبی پشت متنه اما در سلیقه من نبود. شکاف نسبتا عمیقی بین ادبیات روس و ایرانی و توصیفاتشون از آدمها، خیانت، عشق و نفرت وجود داره. به همین علت در دید من اجرا به شکل وصله پینه‌ای درآمده بود از داستانی روسی که در قالب نثر ایرانی هویت مستقل خودش رو گم کرده بود.
شیفت احساسات ماهرانه انجام میشد، نگاه نافذ خانم نقوی رو هنوز در برخی صحنه‌ها واضح به یاد میارم؛ اما نتونستم با کاراکتر آقای ابر ارتباط مناسبی برقرار کنم که فکر میکنم دلیل اصلیش همین معلق بودن بین این دو اقلیم ادبیاتی باشه. از طرفی فکر میکنم چنین مونودرام‌هایی که فشار و‌ تنش بسیاری بر تک بازیگر خودشون میذارن، پس از چند ماه متوالی اجرا رفتن به راحتی پتانسیل این رو دارند که بازیگر رو خسته کنن و کیفیت اجرا دیگه نتونه مخاطب رو مثل روزهای اول بر روی صحنه میخکوب کنه.
در هر صورت پر واضح بود که زحمت زیادی پشت و بر روی صحنه در حال کشیده شدنه، از اجرا تا خلاقیت‌های به کار رفته در اون، از دکور و نور گرفته تا موزیک و لباسها.
ممنونم از همه عوامل محترم و شریف و تشکر ویژه از آقای ابر که با تذکرات به جا نظم رو به سالن و مخاطبین بازگردوندن، مانا باشید.

پ.ن: اجرا با حدود ۱۵ دقیقه تاخیر شروع شد و ۷۵ دقیقه بود. اجرا برای من ۳.۵ بود، ۴ تقدیم کردم.
بعد از نمایش کتاب نازنین رو خوندم
نقدها در New Yorker. و سایر منابع خارجی رو بررسی کردم
اسم اصلی کتاب و بررسی زمانی که نویسنده مشغول نوشتن کتاب بوده ( منظورم عصر ان زمان است )
بنظرم اتفاقا نمایش فوق العاده تونسته بود ترکیب درستی از پیام نویسنده در آن زمان و عصر حاضر و اهداف نویسنده را به شیوه ای نوین برساند....

جذاب ترین برداشتی که داشتم این بود که راوی سعی میکنه با روایت کردنش وجدان خودش را قانع کند که تقصیر نداشته ( خدمتکار) و در پایان ... دیدن ادامه ›› هم مردم و خود نازنین را مقصر جلوه میدهد و پس از پیروزی رقص شادمانی میکند و با وجدانش سیگاری هم می کشد چون او را هم قانع کرده .... ( البته خیلی برداشت و پیام های متفاوتی دیگری هم میشه گفت ولی این رو بیشتر از همه دوست دارم )

پ.ن :‌ تذکرات صابر ابر هم بخشی از نمایش بودند 🙂



محمدرضا اریان
خب من فکر کردم نظرتون روی اسم نازنین بود چون اسامی دیگه فقط ستوان هست که اشاره کردید و باز من حس اینکه ایرانیزه بشه بهم دست نمیده در اسم ستوان اونم در نمایش اینچنین باز من فکر میکنم این داستان ...
خب منم نگفتم این نمایشنامه اقتباس نبود! شما فرمودید میشه نویسنده در اقتباس هر قسمتی رو که خواست اضافه و کم کنه که بنده عرض کردم خیر و لازمه در چهارچوب‌های کلی به متن اصلی وفادار باشه.
به نظر میرسه این گفتگو بیشتر از اینکه بر پایه کسب دانش از یکدیگر باشه تعریف شده تا شما طرف صحبتتون رو تسلیم نظراتتون کنید، عرایض و سلایق بنده همین بود که قید کردم و همچنان هم نظرم اینه که داستان ۸۰-۹۰ درصد عینا متن روسی بود و اون ۱۰ درصد مابقی خیلی به سبک و سیاق باقی متن نزدیک نبود. اجرا همچنان واسم ۳.۵-۴ هست(که واقعا نمره کمی هم نیست!) و همچنان معتقدم زحمت زیادی کشیده بودند و جزو قوی‌ترین مونولوگهایی بود که تا به امروز دیدم.
والسلام :)
مهدیه سلیمانی
خب منم نگفتم این نمایشنامه اقتباس نبود! شما فرمودید میشه نویسنده در اقتباس هر قسمتی رو که خواست اضافه و کم کنه که بنده عرض کردم خیر و لازمه در چهارچوب‌های کلی به متن اصلی وفادار باشه. به نظر ...
من نگفتم در اقتباس نویسنده میتونه هر قسمتی رو اضافه یا کم کنه
من گفتم :‌ " البته که اقتباس میتونه این موارد رو اضافه یا کم کنه و لزومی نداره به متن اصلی وفادار باشه " که دقیقا هم این موارد همان طنز قصه بود که قبل از این جمله اشاره کردم .

اتفاقا اصلا من قصد ندارم شما نظراتتون رو عوض کنید یا حرف من را بپذیرید... من نسبت به نظرات شما نقد وارد میکنم یا نظراتم رو میگم همان طور که شما نظر من را نقد میکنید و من یه چیزی یاد میگیرم از شما

همیشه از نقد و تبادل نظر ممکن چیزهای ریزی یاد بگیریم یا دیگران بخونن ... دیدن ادامه ›› و نکته ای براشون جذاب باشه

توی همین تبادل نظر کوتاه هم من از شما و نقطه نظرتان به نمایش هم چیزهایی یاد گرفتم و هم لذت بردم که از زاویه دید شما هم نگاه کردم به نمایش و جذاب بود.

موفق باشید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متن روی هم رفته قابل احترامه، و هر کجا که به نوشته اصلی وفادارتره این احترام افزایش پیدا میکنه. نثر به کار رفته در متن خیلی سلیقه من نبود، بخش‌هاییش نامفهوم بود و بخش‌هایی دیگه دیالوگ‌های بسیار پیش پا افتاده داشت، در روایت درست و به جا اما در شخصیت‌پردازی کمی کند و گنگ بود. ریتم در ابتدا کمی آهسته پیش میره اما به مرور راه خودشو پیدا میکنه. با همه این تفاسیر معتقدم با درونمایه شریفی طرف بودیم که ارزش تماشا داره.
علیرغم اینکه متن سورئال تیپ‌سازی مناسب رو هم میطلبه، به نظرم اجرا در تیپ‌سازی دچار اغراق و اضافه‌کاری شده بود و از این زاویه متن کمی جلوتر از بازی بود؛ این غرق شدن در تیپ‌های متنوع و اغراق‌آمیز باعث میشد نشه سنجه درستی برای کیفیت بازی عزیزان قرار داد، بنابراین از این نظر بازی آقایان ایزدی و صحت‌مند یک سر و گردن بالاتر بود.
و چه حیف که روی فرم مانور زیادی داده نشده بود.
عناصر صحنه درست و در خدمت اجرا بودند، انتخاب موزیک خوب و راضی‌کننده و انتخاب لباس قابل قبول بود.

در نهایت از اینکه شب تولدم به تماشای این نمایش نشستم پشیمون نیستم و وسوسه شدم تا به متن اصلی داستان هم سرکی بکشم.
خسته نباشید میگم به همه عزیزان و امید که بدرخشید.✨

پ.ن: اجرا حدود ۸۰-۹۰ دقیقه بود و با حدود ۷-۸ دقیقه تاخیر آغاز شد.
مریم علیپور
❤️🌻😍تولدت (با چندروز تاخیر) رو تبریک میگم 🌻🩵
خیلی ممنونم خانم دکتر
مهرتون مستدام🙌🌹
مهدیه سلیمانی
خیلی ممنونم خانم دکتر مهرتون مستدام🙌🌹
❤️🌻
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ایده درخشانی که ۴۵ دقیقه خودش رو تکرار میکرد.
شاید اگر پردازش بهتر یا داستان خوش‌ریتم‌تری وجود داشت بیشتر از این من رو مجذوب خودش میکرد.
بازی‌ها تمیز و درست بود، ولی طراحی حرکت‌جذابیت بصری یا مفهوم خاص و عمیقی نداشت. با نور و لباس و صحنه بازی خاصی نشده بود، لازم هم نبود حقیقتا اما شاید وجودشون دل‌خوشکنکی میشد در تکمیل یک ایده ناب اما ناکام.

به همه عزیزان خسته نباشید و خداقوت میگم
به امید موفقیت‌های بزرگتر

پ.ن: ممنون از عکاس عزیز که در نهایت سکوت و سکون کارشون رو انجام دادن.
با اینکه با فاصله یک صندلی با عکاس نشسته بودم ولی عکسهای گزیده ای گرفت و تماشاگر اذیت نمی‌شد.
مهدیه سلیمانی
منم درست پشت سرشون نشسته بودم. و چه حیف که شما رو به جا نیاوردم، کم سعادت بودم که فرصت دیدار و مصاحبت باهاتون رو بعد اجرا نداشتم!
ارادت سرکار خانوم مهدیه، کم سعادتی از من بود، به امید تماشاهای آینده
چقدر تمرین شده و عالی بود. یه مجموعه‌ی کامل بود از فکر، نگاه و اجرایی جذاب.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
توی کامنت‌ها خوندم که بعضی داستان رو از نظر گره‌افکنی و گره‌گشایی ضعیف دیدند.
داشتم به این فکر میکردم که وقتی داریم فیلم‌های دوره‌های مختلف از یک ژانر رو قیاس میکنیم، باید حواسمون باشه که اون داستان در چه دوره‌ای نوشته شده. فرضا اگر شما ابتدا در ژانر فانتزی/علمی تخیلی “اینتراستلار” یا “دون۲۰۲۱” رو دیده باشید، احتمالا پس از اون دیدن جلوه‌های ویژه “ماتریکس” یا “جنگ ستارگان” برای اولین بار، دیگه نظرتون رو جلب نمیکنه؛ و طبیعتا کسی که کار هایی مثل “کارآگاه واقعی” و “شرلوک۲۰۱۴” رو دیده، سطح پیرنگ بندی داستان ممکنه در ذهنش تقلیل پیدا کنه. اما آیا دیدنش خالی از لطفه؟
ابدا نه، جدای از حال و هوای داستان که بشدت به داستانهای آگاتا کریستی نزدیک بود و من رو یاد روزهایی انداخت که بعد مدرسه از تلویزیون هرکول پوآرو رو تماشا میکردم؛ نمایشنامه درونمایه جالبی داره و من هنوز ذهنم درگیر این سواله که کدوم یک از ایدئولوژی‌هایی که در نمایش شاهد بودیم بر دیگری برتری داره؟ (هیتلر زمانه‌ات را بشناس🤡)

حتی برای شب‌های اول اجرا هم به نظرم حجم تپق‌ها کمی بیش از معمول بود و به نظرم تنها بازی نسبتا بی‌نقص دیشب رو آقای سیاردشتی ارائه دادند. از طرفی لازمه که یاد کنم افکت‌های صوتی و انتخاب موزیک واقعا بی‌نظیر و به جا بودند، گریم خانوم پسیانی هم همینطور؛ اما نور و لباس و صحنه تا به اینجا گوی ... دیدن ادامه ›› رقابت رو از همه عناصر دیگر یه تئاتر خوب ربوده بودند و انصافا در یک سطح دیگه‌ای عالی بودند.
به خانوم آرام‌نیا و تیمشون خسته نباشید میگم و آرزوی موفقیت‌های روزافزون برای همه عزیزان دارم✨



اسپویل:
1. اونجا که جیم و دکتر گلاویز میشن و جیم میخوره به گرامافون و موزیک پلی میشه من تمام مدت “hit the road jack” ری چارلز تو ذهنم پلی میشد، قشنگ شرح واقعه بود :)))
2. انتهای نمایش پلیس و بن به صحنه جرم قدم میذارن و بدون توجه نامرتب بودنش که خبر از دعوای احتمالی میداد، از جیم میخوان واسه دکتر بخاطر حمله قلبی گواهی فوت بنویسه. این برای من تماشاگر این سوال رو ایجاد کرد که چطور پلیسیه که شکی به این خانه بهم ریخته و شیشه‌های شکسته نبرده؟ شاید اگر در صحنه آخر اون فایل‌های ریخته بر زمین و باقی عناصر بهم ریخته‌ای که در اطراف دکتر قرار ندارن، قبل از اینکه نور بیاد جمع بشن، میشه این برداشت رو کرد که جیم صحنه رو پیش از خبر کردن سایرین مرتب کرده و فقط صحنه افتادن دکتر رو باقی گذاشته و این به نظرم جواب بهتری به سوالای توی ذهن مخاطب میده.
بعد مدتی بیماری و دوری از تئاتر به دعوت دوستی توفیق شد تا دیشب شاهد اجراتون باشم.
حقیقتا ایده جالبی بود و ترکیب کنسرت و نمایش هارمونی درستی رو روی صحنه ساخته بود، علی الخصوص که این اولین برخورد من با گروه “ولشدگان” بود و بسیار لذت بردم از خلاقیت و علی الخصوص جسارتشون. در کل دست گذاشتن روی اشعار ایرج میرزا خودش به تنهایی جسارت میخواد و آمیختنش با مسائل روز اجتماع طبیعتا شجاعت مضاعف میطلبه. بنابراین یه دستمریزاد بزرگ برای نویسنده، کارگردان و گروه ولشدگان.
بازی‌ها برای این نمایشنامه کفایت میکرد، اما شاید نشه بی‌نقص نامیدشون، صحنه هم همینطور.
اما نور و لباس و واضحا موسیقی به غایت خوب و کافی بود.
به همه عوامل خسته نباشید میگم و واسشون آرزوی موفقیت‌های درخشان‌تر و بزرگتر دارم🌹

فقط دو گلایه دارم، یکی کوچک و دیگری بزرگ؛ گلایه کوچک اینکه گاهی صداها برای من اندازه کافی رسا نبود و بعضی دیالوگها رو از دست میدادم.
گلایه ... دیدن ادامه ›› بزرگ هم اینکه تماشاگران محترم، نور چشمان تئاتر، عزیزان! حرف میزنید، دست میزنید، سوت میزنید، اصلا خوب میکنید؛ ایشالا که حال دلتون همیشه خوش و لبتون همیشه خندون!
ولی اونی که وقتی هیجان‌زده میشه پا میکوبه اسبه، اسب!
جدای از اینکه واقعا صدا و لرزش جایگاه تماشاچیان آزاردهنده‌ست، شاید اون جایگاه چوبی کشش اونهمه ارتعاش و ارتجاع رو نداشته باشه عزیزان؛ مراعات کنید!

پ.ن: صبای عزیزم، همشاگردی‌ سالهای دور و دراز مدرسه، خوشحالم که خنده بر لب و درخشان‌ و کاردرست روی صحنه میبینمت. امیدوارم موفقیت‌های بزرگترت رو به تماشا بشینم💗
مهدیه ی عزیزم نمی‌دونی که چقدر با دیدن پیامت غافلگیر شدم و خنده رو لبام نشست؛ خوشحالم که اجرا رو دوست داشتی🥹
مرسی از حضور گرمت♥️
صبا صادق زاده
مهدیه ی عزیزم نمی‌دونی که چقدر با دیدن پیامت غافلگیر شدم و خنده رو لبام نشست؛ خوشحالم که اجرا رو دوست داشتی🥹 مرسی از حضور گرمت♥️
مرسی مهربون. امیدوارم کلی موفق باشی💗✨
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و وقت بخیر
برای هفته آینده هم تمدید میکنید؟
سلام
متاسفانه ما فقط به مدت ۳ روز تمدید داریم که تا جمعه آخرین اجرا خواهد بود.
حسام باریکانی
سلام متاسفانه ما فقط به مدت ۳ روز تمدید داریم که تا جمعه آخرین اجرا خواهد بود.
چه حیف، کاش میتونستم به تماشاتون بشینم.
در هر صورت امیدوارم بدرخشید🙏
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای نمایش “شهربازی” نوید محمد زاده
یک بلیط برای روز چهارشنبه ۲۱ آذرماه ردیف 3 صندلی 9 به فروش میرسه.
امکان تخفیف بر قیمت اصلی بلیت هم وجود داره.
برای هماهنگی به آیدی زیر در تلگرام پیام بدید🙌
@yemahdieh
سپهر و شاهین ه این را خواندند
محمد مجللی این را دوست دارد
جهت جذابیت فروش کم کم کار از اونورش به مناقصه میکشه!
مهدیه سلیمانی
مناقصه رو نیستم، ولی گزینه‌های مزایده و معاوضه روی میز هست؛ ✅فروشنده واقعی و پول لازم✅ 💯بلیت صفر خشک، به قیمت رسیده، بدون رنگ و خوردگی💯 ♦️مال یه خانوم مهندس بوده که تفریحی تئاتر میدیده. ‼️معاوضه ...
نظر به شماره ردیف و صندلی، میشه آپشن ویو ابدی هم اضافه کرد. ولی خب با توجه میزان استقبال، مناقصه همچنان جذابیت داره :)
Hamid Reza Zarei
نظر به شماره ردیف و صندلی، میشه آپشن ویو ابدی هم اضافه کرد. ولی خب با توجه میزان استقبال، مناقصه همچنان جذابیت داره :)
آقا من سرماخوردم حالم خوش نیست. ۳۰۰…۲۰۰، این لعنتیو از من بخرید تا لبخند نیام با این حال نزارم😭
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیاری‌جان برای نمایش “شهر بازی” آگهی فروش بلیتم رو گذاشتم. چرا باید بعد یکی دو ساعت هاید بشه؟!
سلام و وقت بخیر
امکان موجود شدن ساعت متفاوت و زودتر هست؟
سپهر، امیر مسعود و حسین چیانی این را خواندند
محمد مجللی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید
فردا اجرای پایانی هست یا برای شب‌های آتی تمدید میشه؟
درود و ارادت بانو
سپاسگزارم🙏
به درخواست همراهان، چند شب دیگری هم تمدید میشه
مجید شکری
درود و ارادت بانو سپاسگزارم🙏 به درخواست همراهان، چند شب دیگری هم تمدید میشه
خیلی هم عالی
ممنونم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سرنوشت اون نمایشی که آقای ایرج طهماسب اوایل پاییز میخواستن تو تئاتر شهر اجرا ببرن چی شد؟
البته ایشون فقط نویسندهٔ اون کار بودن...
کلا از صفحه ی روزگار محو شد!!
مهرناز خلیلی
کلا از صفحه ی روزگار محو شد!!
آره همینش واسم عجیب بود!
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه ایده خوب، یه طراحی صحنه وااااقعا درخشان به همراه افکت‌های صوتی متناسب، سه بازی قوی و یک بازی متوسط، که با گره‌گشایی‌های گنگ و نمادگرایی اغراق آمیز باعث شد در طول اجرا آروم آروم هیجانم بخوابه و در انتها کمی سرخورده از سالن بیرون بیام.
البته این گارد و عدم علاقه بنده به سمبولیسم کاملا از سلیقه شخصی من نشات میگیره و درست نیست که سنگ محکی برای خوب یا بد بودن متن قرار بگیره، اما فکر میکنم سمبلیسم دست مخاطب رو برای تفسیر و تاویل داستان زیادی باز میکنه و ترجیح شخصی من اینه که به تماشای اثری بشینم که معنای واحد و مستقلی داشته باشه و من القا کننده معنی به اون نباشم.
در کنار آنچه که مطرح شد، فکر میکنم در سیر داستان با گره‌ها و سوالاتی مواجه شدیم که متن نتونست پاسخ مناسبی بهشون بده، اما باقی عناصر اجرا از کارگردانی تا بازی‌ها، لباس و صحنه کاملا در خدمت اون بودند.
در کل با اثر قابل تامل و محترمی مواجه شدم که بازی قوی آقایان و طراحی صحنه بی‌نظیرش در مواجهه و درک اثر کمک دوچندان میکرد.
برای همه عوامل این اجرا آرزوی موفقیت روزافزون دارم🌹🙌
پیشنهاد میکنم نقد سرکار خانوم ثانی رو زیر برگه ی اجرای قبلی مطالعه بفرمایید .
از خواندم به دوست دارم تغییر کرد :))
سجاد آل داود
از خواندم به دوست دارم تغییر کرد :))
همینکه برعکسش نبوده جای شکرش باقیه😄🤝
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
میگم…
نمیخواین برگردین؟
ما خیلی وقته منتظرتونیما :))
اگر تصویر مجال بده...
مهدیه سلیمانی
آره، دیدم حوصلم نمیکشه با اون دسته وارد تعامل بشم؛ از همون تکنیک “رها کن، عبور کن” استفاده کردم😄
آخه ببین این بحث‌ها هم از باب گفتگو، هم از باب پروفایل‌های فیک، هم از باب اینکه بالاخره از فلان نمایش خوشمون اومده و این بابا داره می‌کوبدش پس یه چیزی بگیم؛ شکل می‌گیره😊😊
امیرمسعود فدائی
آخه ببین این بحث‌ها هم از باب گفتگو، هم از باب پروفایل‌های فیک، هم از باب اینکه بالاخره از فلان نمایش خوشمون اومده و این بابا داره می‌کوبدش پس یه چیزی بگیم؛ شکل می‌گیره😊😊
نوتیف این پیامتون به طرز عجیبی واسم نیومده بود! عذر میخوام اگه دیر پاسخ میدم.
بله منم عرض کردم منظورم ابدا یه گفتگوی مسالمت آمیز و سازنده نیست. برای خودم پیش نیومده ولی اخیرا زیاد دیدم یه عده از عزیزان که از نمایشی خوششون میاد زیر همه نقدهای منفی اون اثر با استفهام‌های انکاری یا الفاظی که در ظاهر رکیک نیستن ولی تمسخر آمیزن، فرد منتقد رو مورد استهزاء قرار میدن که به نظرم خیلی رفتار حقیرانه و زشتیه. هنر برای همه‌ست، نقد برای همه‌ست و این وسط این ماییم که تصمیم میگیریم به کدوم حرف و کدوم نقد بها بدیم و از کدوم یکی بی توجه گذر کنیم.
مکالمات این شکلی هم بشدت پست و حوصله‌سربرن و هم به غایت بی‌ثمر.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این متن سیر داستان رو لو نمیده، ولی پیشنهاد میشه قسمت اولش رو بعد تماشای نمایش بخونید:
قسمت اول/
معنی استمرار: گذشتن و رفتن پیوسته
ما از دست میدیم، از دست میدیم، از دست میدیم و برای از دست دادن پایانی نیست.
نمیدونم چرا در حین تماشا نمایش تکونم نداد…
شاید چون رگ کله سیاه خاورمیانه‌ایم زد بالا و همه خشم و عقده‌هایی که روی صحنه میدیدم رو به رسمیت نمیشناخت، درست مثل عبدو. ولی از سالن که بیرون اومدم و هوای سرد خورد تو صورتم یاد انبوه خشم فروخورده این سالها افتادم، همه از دست دادن‌ها، تلاش کردن‌ها و رسیدن‌ها و بعد دلزده شدن‌ها.
یه جایی کارو و جمیلا توی پادکستشون درباره خطر فروخوردن احساسات میگن، خطر حس نکردن. و من، ما، سالهاست که سر شدیم، سالهاست که انتخابی جز از دست دادن نداشتیم؛ جنگیدیم، ولی برای باختن. و بزرگترین دلیل این خشم و بعدتر این سر شدن، حداقل برای من، احساس عدم تعلقه. عدم تعلق به یک جغرافیا، به یک ... دیدن ادامه ›› نسل، به یک ایدئولوژی، یک هدف و آرزو و چه بسا یک شخص.

قسمت دوم/
متن: دستاورد این نمایش برای من لمس گذشته و درک حال بود. کاش در این نمایش ما با جیمی پورتر روبرو بودیم، نه عبدو، چون همه اونچه که شخصیت‌سازی اون رو به یک خاورمیانه‌ای نزدیک میکرد چند جمله شکسته‌بندی شده بود و نه بیشتر. درسته که ما خاورمیانه‌ای‌ها، ما ایرانی‌ها بهتر از هر نقطه دیگر جهان خشم جیمی رو درک میکنیم، اما لازم نیست حتما خاورمیانه‌ای باشی تا در این شخصیت، در این خشم و نفرت و در این موقعیت بگنجی. از طرفی فکر میکنم حتی نمایشنامه اصلی هم جا داشت که در شخصیت‌پردازی و در دیالوگ‌ها و انتقال مفاهیم کمی ژرف‌تر و خلاقانه‌تر عمل کنه. بنابراین نمایشنامه اصلی واسم ۴/۵ عه و با اینکه متن تا حد خیلی خوبی به اون وفاداره اما بخاطر همین تغییرات مختصر و بی‌حاصل به متن فارسیش ۳.۵ میدم.

بازی: خسرو پسیانی وقتی میره تو نقش دیگه بیرون نمیاد! مرد مومن تو رورانس دیگه دست از سرمون بردار :))))
در عین اینکه به نظرم لازم هم نبود و همون بازی خوب هم برای این نمایشنامه کفایت میکرد، واسم تحسین برانگیزه که پسیانی در عین هنرش در بازیگری به صدا و بدنشم تسلط داره و واسه تربیتشون زحمت کشیده. (شما بخونید آواز و رقص، ولی من تعبیرش میکنم چندبعدی بودن در ایفای یک نقش.) این وسط کارو و شیطنت‌هاش گاهی یکم بیش از اندازه گل درشت و تیپیکال میشد، شاید هم هدف نویسنده همین بوده، نمیدونم.
شیرین اسماعیلی هم خوب به نقش شکل داده بود و برای من خیلی باور پذیر بود بازیش، در حدی که یه جا که حالت عادی نداشت من کم کم دیگه داشت باورم میشد اونی که تو دستشونه واقعا اصل جنسه :))
مازیار سیدی خاکستری بود برای من، جنس غمش تصنعی بود برام و لمسم نمیکرد، ولی خشمش به مثابه یک آینه صیقلی همه خشم این سالهای خودمو توی صورتم میکوبید. از حق که نگذریم، از صدا و نوازندگی ایشون هم لذت بردم.
کاراکتر مرجان اتفاقیان از اون دست بازی‌ها بود که حالت استریوتایپ داشت، یعنی نقش مال خودش نشده بود و صرفا داشت خیلی خوب و تمیز نقش استریوتایپی از یک زن مرفه و یک دوست رو مخ رو بازی میکرد، و نمیدونم این خواسته خود نمایشنامه‌ست یا صرفا کارگردان و خود اتفاقیان اینطور خواستن.
آقای بابک هم که نقطه عطف این ماجرا بودن و کیف کردم از دیدنشون حتی به واسطه پرده‌ای که تمام ارتباط بین ایشون و مخاطبین از قبل اون بود.

صدا و موسیقی: انتخاب موزیک حرف نداشت، افکت‌ها هم خیلی شارپ و خلاقانه و اصلا عالی. فقط هاش‌اف‌ها یکم اذیت کردن امشب، امیدوارم توی شبهای آینده این نقص برطرف بشه. یه سوالم برام پیش اومد، ابتدای نمایش کی داشت با سوت زیر لب آهنگ میزد و اصلا چرا؟

دکور: این کاربردی‌ترین و خلاقانه‌ترین استفاده از صحنه گردان بود که این اواخر دیدم! استفاده از پروژکتور برای ویوی شهر و ساختمونا هم خیلی ایده جالبی بود. ولی یکم عدم تناسب رنگ جزییات مختلف دکور با همدیگه ocd ام رو قلقلک میداد. با این حال فکر کنم تا همینجاشم خیلی بیش از نرم این روزها برای دکورتون هزینه کردین، دمتون گرم!

لباس: تناسب لباسها با کاراکترها و خط زمانی که داستان توش رخ میداد رو خیلی دوست داشتم، اینکه لباسها عوض میشد هم یعنی استفاده حداکثری از موقعیتها ولی لباسهای آلیسون انگار برای ۵۰ سال قبل این خط زمانی بود. بیشتر old fashioned بود تا old money!

نور: خوب و منطقی، گاهی کمی با تاخیر و بدون خلاقیت مشهود.

سایر: ساعت ۲۰:۳۰ ورود دادن، ۲۰:۴۵ نور رو گرفتن و ۲۲:۲۰ از سالن خارج شدیم.(بهمراه رورانس جمعا ۱۱۰ دقیقه) فاصله بین ردیف‌ها در صندلیای جدید خیلی مناسب و کافیه، ولی شیب کافی نیست و من در ردیف دوم با هزار جور خم و راست شدن رد نگاهمو از بین کله‌های روبروم به قسمت‌های مختلف صحنه باز میکردم.
نمی دونم چرا نمایش من رو هم تکون نداد..
مهدیه سلیمانی
ببین من تازه زمانی که از صندلی پا شدم شروع کردم به چفت و بست دادن سرگذشت عبدو با تجربیات خودم و فهمیدم چی به چیه و اون خشم هیستریک از کجاها نشات میگیره. همونطور که در کامنتم زیر نقد مهرنوش مومنی ...
چقدر درست نوشتید
Behbehzad
چقدر درست نوشتید
تشکر🙌
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من واسه اجرای اولتون بلیت خریدم و دست تقدیر بر این شد که فردا به تماشاتون بشینم. ولی الان متوجه شدم برای سانسهای جدید هم تخفیف دانشجویی رو اوکی کردید و هم ساعت زودتر.
مرسی که پای قولتون موندید و هوای دانشجو‌ها رو دارید، دم تک تکتون گرم🤍✨