به نظر میرسید تلاش خوبی پشت متنه اما در سلیقه من نبود. شکاف نسبتا عمیقی بین ادبیات روس و ایرانی و توصیفاتشون از آدمها، خیانت، عشق و نفرت وجود داره. به همین علت در دید من اجرا به شکل وصله پینهای درآمده بود از داستانی روسی که در قالب نثر ایرانی هویت مستقل خودش رو گم کرده بود.
شیفت احساسات ماهرانه انجام میشد، نگاه نافذ خانم نقوی رو هنوز در برخی صحنهها واضح به یاد میارم؛ اما نتونستم با کاراکتر آقای ابر ارتباط مناسبی برقرار کنم که فکر میکنم دلیل اصلیش همین معلق بودن بین این دو اقلیم ادبیاتی باشه. از طرفی فکر میکنم چنین مونودرامهایی که فشار و تنش بسیاری بر تک بازیگر خودشون میذارن، پس از چند ماه متوالی اجرا رفتن به راحتی پتانسیل این رو دارند که بازیگر رو خسته کنن و کیفیت اجرا دیگه نتونه مخاطب رو مثل روزهای اول بر روی صحنه میخکوب کنه.
در هر صورت پر واضح بود که زحمت زیادی پشت و بر روی صحنه در حال کشیده شدنه، از اجرا تا خلاقیتهای به کار رفته در اون، از دکور و نور گرفته تا موزیک و لباسها.
ممنونم از همه عوامل محترم و شریف و تشکر ویژه از آقای ابر که با تذکرات به جا نظم رو به سالن و مخاطبین بازگردوندن، مانا باشید.
پ.ن: اجرا با حدود ۱۵ دقیقه تاخیر شروع شد و ۷۵ دقیقه بود. اجرا برای من ۳.۵ بود، ۴ تقدیم کردم.