به نظرم «شکوفه های گیلاس» رو میشه نوید بخش بازگشت مساوات به روزهای خوبش دونست.
به لحاظ حسی موقع تماشای «شکوفه های گیلاس»، همون حس تماشای «خانه.وا.ده» رو داشتم: تجربه دیدن یک امر غریب اما لذت بخش!
بعد از دو تجربه ناخوشایندِ «این یک پیپ نیست» و «بیگانه در خانه»، «شکوفه های گیلاس» تجربه لذت بخشی رو برام رقم زد.
متن رو دوست داشتم، یک خط داستانی ساده و مشخص داشت که سر صبر و حوصله موقعیت ها و مفاهیمش رو می پروروند. فصل بندی های فکر شده نمایش و تبدیل هنرمندانه مفاهیم به موقعیت ها، نشان از اِشراف خوب مساوات به فرهنگ ژاپن و نظریه یونگ داره که نقطه قوت مهمی برای نمایشه و مخاطب رو پای اثر نگه می داره، به طوری که زمان صد دقیقه ای نمایش خیلی روان و لذت بخش طی شد برام.
به لحاظ کارگردانی در «شکوفه های گیلاس» با مساواتی طرفیم که در عین جسارت و تجربه گرایی بسیار پخته تر عمل کرده و تونسته بین قصه و فرم های اجرایی تعادل خوبی برقرار کنه.
ایده نشان دادن دیالوگ ها و صامت بودن اجرا در نگاه اول به نظر میرسه مخاطب رو پس می زنه اما اجرای گرافیکی خوب و چشم نواز دیالوگ ها و شیطنت هایی مثل برعکس نشون دادن دیالوگ های سایه، از این انتخاب پرخطر یک امکان فرمی خوب و جذاب ساخته.
استفاده به اندازه و درست از افکت ها و اقلام تصویری روی
... دیدن ادامه ››
پرده کاملا درخدمت اجراست و از کار بیرون نمی زنه.
خلاصه این که «شکوفه های گیلاس» کارگردانی داره که به ابزارش برای خلق موقعیت ها و ایماژها مسلطه، مرعوب ایده و ابزارش نیست و به اندازه ازشون استفاده می کنه که خروجیش میشه یک کارگردانی یک دست و درست.
در مورد مفاهیم اثر هم به نظرم به قدر کفایت عزیزان در این مدت نوشته اند که خب طبعا دقیق شدن در فرهنگ ژاپن و نظریه یونگ برای فهم بهتر نمایش بسیار راهگشا خواهد بود.
من به «شکوفه های گیلاس» چهار ستاره میدم.
خدا قوت به گروه رادیکال ۱۴