در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال neda moridi | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:56:47
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید


دانی چه نوحه بر زِبَر بام می کنند
مادر، پسر نزای که اعدام می کنند

«حسین حنتی»


# محسن شکاری
دانی چه نوحه بر زِبَرِ بام می‌کنند؟
مادر! پسر نزای که اعدام می‌کنند!

مادر پسر نزای که مُشتی طناب‌باف،
از بندِ‌ ناف قصدِ سرانجام می‌کنند!

تنها نه در هرات و سمنگان و بامیان،
از چین و هند تا حلب و شام می‌کنند!

روز از شبت تفاوتِ ... دیدن ادامه ›› چندی نمی‌کند،
خاکِ‌سیاه بر سرِ ایام می‌کنند!

با چشمِ عقل گر نگری، ناسزا سزاست...
از بس‌که جامه بر تنِ دشنام می‌کنند!

از پختگان نشانه‌ی خاکستری نماند،
تا خود چه‌ها که با جگرِ خام می‌کنند!

از ما بپرس تا که بگوییم درد چیست؛
مُشتی صغیر، مصلحتِ عام می‌کنند!

گیرم عصا بیافکنم و اژدها شود،
این مار خوردگان به نظر رام می‌کنند!

دختر بیار و زنده به گورِ سیاه کُن...
مادر! پسر نزای که اعدام می‌کنند!


#حسین_جنتی

۱۹ آذر ۱۴۰۱
.
اگر با آنکه دار آویخت، امکانِ سخن داری،
نگه‌کُن! زان طناب اینک نخی در پیرهن داری!

وگر بر کِیدِ خسرو چشم بستی فاش می‌گویم؛
که شیرین تا به مُچ دستی به خونِ کوهکن داری!

به زمزم گر بشویی دست از خون، باز بیهوده‌ست...
چو ... دیدن ادامه ›› تا زانو نمی‌بینی که پایی در لجن داری!

مگویی: "کاری از دستم نمی‌آید برادرجان"
هواری می‌توانی زد... که می‌بینم دهن داری!

خدا را دیده‌ام باور نداری... لیک می‌بینم،
که در پیشانیِ تاریخ شرم از شعرِ من داری!



#حسین_جنتی
۱۹ آذر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید




خبر کوتاه بود

« اعدامشان کنید »

خروش دخترک برخاست

لبش لرزید

دو چشم خسته اش از اشک پر شد

گریه را سر داد

و من با کوششی پر درد اشکم را نهان کردم

چرا اعدامشان ... دیدن ادامه ›› کردند؟

می پرسد ز من با چشم اشک آلود

عزیزم دخترم

آنجا شگفت انگیز دنیایی ست

دروغ و دشمنی فرمانروایی می کند آنجا

طلا: این کیمیای خون انسان ها

خدایی می کند آنجا

شگفت انگیز دنیایی که همچون قرنهای دور

هنوز از ننگ آزار سیاهان دامن آلوده ست

در آنجا حق و انسان و حرفهایی پوچ و بیهوده ست

در آنجا رهزنی آدمکش خونریزی آزاد است

و دست و پای آزادی ست در زنجیر

عزیزم دخترم

آنان

برای دشمنی با من

برای دشمنی با تو

برای دشمنی با راستی

اعدام شان کردند

و هنگامی که یاران

با سرود زندگی بر لب

به سوی مرگ می رفتند

امیدی آشنا می زد چو گل در چشم شان لبخند

به شوق زندگی آواز می خواندند

و تا پایان ره راه روشن خود با وفا ماندند



«سایه»

#محسن شکاری



عکس جغرافیایی کشورم(تصویر جغرافیای ایران)


۱۰ روز پیش متوجه شدم که تصویر جغرافیای ایران، رو نمیتونم!!!!حق ندارم!!!! به عنوان عکس پروفایلم قرار بدم.

چقدر ما تو وطن خودمون غریبیم.....

امروز هم، پستم بعد از ۱۰ دقیقه، از ترس رنگ ش پرید،
و کم رنگ شد...کم رنگِ کم رنگ، اونقدر که جز ... دیدن ادامه ›› خودم و آقای کارآمد که فرصت خوندنش رو داشتند، کس دیگه نمیتونه ببینه یا بخونه ....

چقدر ما تو وطن خودمون غریبیم.....



اخوان عزیزم، چه خوش گفتی؛
«دست بردار از این در وطن خویش غریب»
پست تون رو همین جا کامنت کنید
کامنت ها کمرنگ نمی شه معمولا
۲۶ آبان ۱۴۰۱
گروه همیاری
درود بر شما طبق قوانین تیوال از ده سال پیش تا کنون، پرداختن به مسایل سیاسی مستقل از درستی یا نادرستی آنها در تعریف این محیط نیست. با احترام
مثلا پست آخر کاربر «الف میم» شامل این قانون نمیشود؟
۲۶ آبان ۱۴۰۱
فریبا
سلام. میشه در مورد رد عکس پروفایل شان هم توضیح بدید
فریبای عزیز....
۲۷ آبان ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


اینهمه مرگ
اینهمه پاییز
از طاقت ما بیرون است....


«احمدرضااحمدی»


کنار ما باش
که
محزون
در انتظار بهاریم.......



هزار پرنده
مثل تو عاشق
گذشتن از شب به نیت روز....
۱۴ آبان ۱۴۰۱
ملانقطی تیوال
هزار پرنده مثل تو عاشق گذشتن از شب به نیت روز....

تشنه و مومن به تشنه موندن
غرور اسم دیار ما بود
اون که سپردی به باد حسرت
تمام دار و ندار ما بود
۱۴ آبان ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سیاوش کسرایی میگه؛


هر شب
ستاره ای
به زمین می کشند
و
باز
این آسمان غم زده
غرق ستاره هاست.......



👏👏👏
۱۰ آبان ۱۴۰۱
باز هنگامه‌ی نام و ننگ است
راه بر ما تنگ است
یک نفر می‌افتد
یک نفر می‌شکند
می‌گریزد یک تن
یک نفر اما با پرچم جان می‌ماند
یک نفر هست که باز
نغمه‌ی خونین را
در تمام شبِ ما می‌خواند
عمر من ( عمر بی حاصل من )
گرچه کوتاه تر از آهِ من است
هم در این نیم نفس
آنکه می خواند و می ماند
همراهِ من است


" #سیاوش_کسرایی "
۱۰ آبان ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

این روزا که، تنها حسی که تو وجود همه مون قلیان می کنه... خشم و نفرت ه.... نفرت و خشم ه..... بیشتر این حرف صادق هدایت(در آخر کلامم میارم دُر گهربار صادق هدایت رو) رو می فهمم.... چراکه، این من «ندا نامی» که با شنیدن کوچک ترین ناسزا که حتی تو زمره ی فحش و ناسزا هم نمیتونستی حسابش کنی.... تمام صورتم سرخ می شد و آب می شدم و می رفتم تو زمین.....چه برسه به اینکه فحش بخوام بدم....الان حس دیگه ای رو دارم تحربه می کنم.....
تا دلتون بخواد فحش میدم.....نه از این فحش ها.... بلکه ازون فحش ها.... و نه تنها خجالت نمی کشم دیگه.... که کیف هم می کنم..... انگار بخشی از اون نفرت و خشم سرکوب شده رو از وجودم تُف می کنم بیرون .... تو صورت شون....چون واقعا کار دیگه ای جز نافرمانی های مدنی که هر روز داریم انحام میدیم ازم بر نمیاد.... و همین نافرمانی های مدنی هم حتی دیگه حالم رو خوب نمیکنه.....

بله.... واقعا.... بله... این جامعه ی بیمار و مریض.... با ما مردم این کار رو می کنه..... یا حداقل با من که این کار رو کرده......

من فحش میدم ...... پس هستم!

اینم از دُر گهربارِ صادق هدایت؛
فحش یکی از اصول تعادل آدمیزاد است. اگر فحش نباشد، بله، آدم دق میکند. ... دیدن ادامه ›› هر زبانی که فحش مند است، دق دل مردمش بیشتر است. از تعداد فحش و نوع فحش هر زبانی میشود از اوضاع مردمی که تو یک ناحیه هستند سر در آورد. رابطه ی بینشان را کشف کرد. زبان فارسی اگر هیچ نداشته باشد، فحش آبدار زیاد دارد.

ما که سر این ثروت عظیم نشسته ایم چرا ولخرجی نکنیم؟ هان دوست عزیز؟ شما را چه میشود؟ دیگر .ُ....س فحش را هم به ما نمیتوانی ببینی؟ بله! ایمایه اینجوری هستیم. میخوای بخوای، نمیخوای نخوای. موجودی هستیم فحش مند و تا دلمان میخواهد فحش ریخت و پاش میکنیم تا همه عبرت بگیرند.



لخت اول متن که دقیقا آسیب شناسی اجتماعی و فرهنگی خودِ خودِ ماست.....
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
خانوم بهروزیان عزیز، ممنونم.... اما، به گمانم من رو با یه کاربر تیوالی دیگه اشتباه گرفتید....
از اونجاییکه من مدت هاست نمایش نمی‌بینم...معمولا زیر پست های نمایش خاص نظری نمی‌دم.... مگر اینکه مسئله ی کلی بیان شده باشه.... و عمده فعالیتم تو قسمت شعر و ادبیات هست....

فقط یک بار به گمانم در مورد پست آقای «جاویدی» بود که نظرم با موضع گیری شما مواجه شد.... وگرنه تا الان با آرامش و سلامت در کنار هم قدم زدیم...
ولی در هر صورت تضارب آرا همیشه وجود داره....ورای ادبیات کلامی مون....
۱۸ مهر ۱۴۰۱
neda moridi
خانوم بهروزیان عزیز، ممنونم.... اما، به گمانم من رو با یه کاربر تیوالی دیگه اشتباه گرفتید.... از اونجاییکه من مدت هاست نمایش نمی‌بینم...معمولا زیر پست های نمایش خاص نظری نمی‌دم.... مگر اینکه ...
ندا جان بنده شما رو اصلاً نمی شناسم و نمی دونم چه برداشتی هم از کامنتم کردین برای اینکه سوتفاهم نشه حذفش کردم.
۱۸ مهر ۱۴۰۱
سحر بهروزیان
ندا جان بنده شما رو اصلاً نمی شناسم و نمی دونم چه برداشتی هم از کامنتم کردین برای اینکه سوتفاهم نشه حذفش کردم.
برقرار باشید.
۱۸ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید



تا باد چنین بادا


.دمِ «دنیا» خانوم و دوست ش گرم.....

اون صبحانه، دلچسب ترین و خواستنی ترین صبحانه ی دنیا و هستی بود.... حتی برای من که فقط عکس ش رو دیدم.....کیفور شدم....

آرامشی که ... دیدن ادامه ›› تو حال تون بود...انگار از بدو تولد اینچنین آزاد و رها بودید.... حالم با حال و هواتون خوب شد....
بر جسم و جان من که چسبید....

نوش جون تون......


دنیا خانوم و دوست ش..... دم تون گرم.....
مُردَم براتون.







ای سرزمین!
کدام فرزندها، در کدام نسل تو را آزاد، آباد و سربلند،
با چشمان باور خود خواهند دید؟!
ای مادر!
ای ایران!
جان زخمی تو در کدام روز هفته التیام خواهد پذیرفت؟!



«محمود دولت آبادی»
محمود دولت آبادی از این جور چیزها هم بلده بگه!!!!!!!
عجب....
۱۰ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


گلوله ای را به یاد ندارم
که به نیّت پوست نازک آزادی
شلیک شده باشد

و
سرانجام

به قصد شقیقه دژخیم
کمانه نکرده باشد


چاقویی را به یاد ندارم
که برای گلوی خوش آواز عشق
از غلاف بیرون زده باشد
و
آخر دستۀ خودش را
نبریده باشد

حالا،
هر چه می خواهید شلیک کنید
و
هر چه می خواهید چاقو بکشید.......

«حسین منزوی»



آه اگر آزادی سرودی می‌خواند،
کوچک.....
همچون گلوگاه پرنده‌یی،
هیچ‌کجا،
دیواری فروریخته،
بر جای نمی‌ماند........

سالیان بسیار نمی‌بایست
دریافتن را
که هر ویرانه نشانی از غیابِ انسانی‌ست.......
که حضورِ ... دیدن ادامه ›› انسان
آبادانی‌ست.


همچون زخمی
همه عمر
خونابه چکنده

همچون زخمی
همه عمر
به دردی خشک تپنده

به نعره‌یی
چشم بر جهان گشوده

به نفرتی
از خود شونده

غیاب بزرگ چنین بود
سرگذشت ویرانه چنین بود.



آه اگر آزادی سرودی می‌خواند......
کوچک،
کوچک‌تر حتا
از گلوگاه یکی پرنده.


«شاملو»


راجر واترز.....

درود به شرفت....
درود به ذات انسانی ت....
درود بر رویکرد انسانی ت....
و درود بر ذات ت که مصداق بارز انسان ست......
درود بر و امثال تو که باعث میشه باز هم به انسان و انسانیت امید داشت و امید داشت و امید ... دیدن ادامه ›› داشت.....
و
دلگرم بود و دلگرم بود و دلگرم بود.....

و تو این همه بیداد..... ادامه داد و ادامه داد و ادامه داد...

-راجر واترز، دم ت گرم و سرت خوش باد-


هنرمندان خودمون در خوابند..
۰۲ مهر ۱۴۰۱
سحر بهروزیان
بله بله خاطرم هست!!
پگاه از سال ۸۸ پای عقایدش موند، در حسرتم چرا تو تئاتر ندیدمش، یه نمایش داشت دستورالعمل پرواز .... که انقد تو معدن فس فس کردم و نیومدم که تموم شد اجراش
۰۲ مهر ۱۴۰۱
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
به خدا خانم‌های هنرمند خیلی نترس‌تر و بی‌باک‌تر دارن حرفاشون رو میزنن!…جدا از این دو نفر که گفتی آقایی هم از مردم طلب داره که چرا به سکوتش توپیدن،تو خفای خودش داره عزاداری میکنه هنرمند🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
۰۲ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلی زن، ز سیلی خور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم
درین تصویر
عُمَر با سوط بی‌رحم خشایرشا
زند دیوانه‌وار، اما نه بر دریا
به گرده‌ی من، به رگهای فسرده‌ی من
به زنده‌ی تو، به مرده‌ی من

«اخوان ثالث»
من اندوهگین نیستم !

خود اندوه عالمم.

و سرزمینی در سینه‌ام گریه می‌کند...

«غادة السمان»
ای کاش
آدمی،
وطن‌اش را
هم‌چون بنفشه‌ها
می‌شد با خود ببرد هر کجا که خواست..........


«شفیعی کدکنی»
و این منم
زنی تنها
در آستانه فصلی سرد
امروز روز اول دی ماه است
من راز فصل‌ها را می‌دانم
و حرف لحظه‌ها را می‌فهمم

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد...

زمستون همیشه برای من با فروغ شروع میشه....
این شعر فروغ...
امیرمسعود فدائی، صبا صالحیان، سپهر و hami این را دوست دارند
https://t.me/tomashghulemordanatboudi/6787

خیلی اتفاقی امروز این آهنگ رو پیدا کردم
شعر فروغ فرخزاد در ترانه ی زیبای «آفتاب می شود»
با صدای «پروین یوسُفی» خواننده تاجیک
۰۱ دی ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بیژن الهی میگه؛


باران
چندان کوچک است
که بیانگاری دوستانه گریسته ای...
‏نامش برف بود
تن‌اش، برفی
قلبش از برف
و تپش‌اش
صدای چکیدن برف
بر بام‌های کاهگلی
و من او را
چون شاخه‌ای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست می‌داشتم.


{#}بیژن_الهی

۱۷ آذر ۱۳۹۹
(بینگاری، بیفتد، بیندیشد)
از لحاظ نوشتاری درست این است که پس از بای تأکید (الف) حذف شود.
۲۶ آذر ۱۳۹۹
وحید عمرانی
(بینگاری، بیفتد، بیندیشد) از لحاظ نوشتاری درست این است که پس از بای تأکید (الف) حذف شود.
ممنون از توضیح تون.
راستش تو دستور زبان فرشیدور داشتم دنبالش میگشتم که متاسفانه نتونستم چیزی پیدا کنم....
البته همیشه این رسم الخط ما مورد تشکیک بوده..و یک دستور ثابت نگارشی که همه اتفاق نظر روش داشته باشند، نداشتیم...
ولی تو خود متن اصلی هم «بیانگاری» ثبت شده بود...

ولی خوب شد دوباره به کتاب دستور و نگارش یه نگاه میندازم.
۲۶ آذر ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


غمگین ترین شب پاییزی.....


شب از شب‌های پاییزی ست
از آن همدرد و با من مهربان شب‌های شک آور
ملول و خسته دل گریان و طولانی
شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید، چنین همدرد
و یا بر بامدادم گرید، از من نیز پنهانی
من این می‌گویم ... دیدن ادامه ›› و دنباله دارد شب
خموش و مهربان با من
به کردار پرستاری سیه پوش پیشاپیش،‌ دل بر کنده از بیمار
نشسته در کنارم، اشک بارد شب.....
من این‌ها گویم و دنباله دارد شب.....

«م.امید»

بعد از این، دنیا حتما چیزی کم داره....

خبر مرگ موریکونه رو که شنیدم...گفتم اعتبار دنیا داره کم میشه...

اما امشب،،،
انگار، احساس کردم که دنیا دیگه جای قشنگی نمیتونه باشه.....




من انگار تو شوک بودم... یا پیش خودم فکر می‌کردم از این همه رنج و سختی راحت شدن دیگه... اما امروز که از خواب بیدار شدم، اشکم بند نمیاد????
۱۸ مهر ۱۳۹۹
ساناز
سلام. این واقعیه؟ یعنی واقعا استاد سایه در ادامه ارغوان سروده؟ مرجعی دارید براش؟
چند تا ویدئو وجود داره که خودشون میگن وقتی شنیدن تو تهران توری راه افتاده که پولی می‌گیرن و مردم رو می‌برن به اون خونهٔ قدیمی برای دیدن اون درخت ارغوان، این شعر رو سرودن.
۱۹ مهر ۱۳۹۹
ساناز
سلام. این واقعیه؟ یعنی واقعا استاد سایه در ادامه ارغوان سروده؟ مرجعی دارید براش؟
بله،ویدویی ضبط شده از حضور خود آقای ابتهاج که اینو می خونن.یه مشآپ هم براش ساختن که با صدای ایشون خونده میشه.در ادامه ی ارغوان که نمیشه گفت ولی خب برای ارغوان سروده شده.
۱۹ مهر ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پاییز کوچک من
دنیای سازش همه رنگ­ هاست
با یکدیگر
تا من نگاه شیفته­ ام را
در خوش ­ترین زمینه به گردش برم
و از درخت­ های باغ بپرسم
خواب کدام رنگ
یا بی رنگی را می­ بینند
در طیف عارفانه­ ی پاییز!!!!!


«حسین منزوی»


پاییز مبارک.
ای کاش
ای کاش
آدمی
وطنش را
همچون بنفشه ها
میشد با خود ببرد هرکجا که خواست..........

«شفیعی کدکنی_ با صدای فرهاد»


هرچه بیشتر میگذره این حسرت و «ای کاش» ملموس تر میشه....

ای کاش...
ای کاش...

ای کاش، ای کاش، ای کاش...
داوری، داوری، داوری...
در کار، در کار، در کار...

کاشکی، کاشکی، کاشکی...
قضاوتی، قضاوتی، قضاوتی...
در کار، در کار، در کار...
۲۳ شهریور ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید