برسد روزى که
ما پس از خواب بلندِ شب تار
در سحرگاه پر از نور و غرور
با هماغوشى آزادى و آزادگى و رقص و شکوه
رخت روشن به تن و جان خیابان بکنیم
و ببوسیم و ببوسیم و به خود غَرّه شویم
که چه دنیاى دل انگیز و عزیزى داریم
|محسن مظاهرى- بامداد ٣آبان ١٤٠١|
جز ردى از روشنى
که از کنار پرده ى اتاق
روى فرش مى افتد
دیگر هیچ نشانى
که در آن
معناى گذر از "سى" به "چهل" باشد
نمى بینم!
حتا مهتاب و آفتاب هم
مانند قبل نفس نمى کشند!
|محسن مظاهرى|
۲ نفر
این را
امتیاز دادهاند
درود به همه.
براى امروز (جمعه ٢٨مرداد) ساعت ١٦:٣٠، کسى بلیط اضافه (یک بلیط) نداره که بفروشه؟!