در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فربد | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:45:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

زنان!؟ تئاتر زنانه!؟ دغدغه‌ها و مسائل زنان!؟

گمان بر این بود که قرار است نمایشی شسته رفته و به قول دوستان استاندارد و البته در مورد مسائل زنان ببینیم که شوربختانه حتی اگر اولی محقق شد، خبری از دومی نبود.
در آخر فقط ما را با چند پرسش تنها گذاشت.
اینکه مسائل مطرح شده در نمایش چه قرابتی با مسائل و دغدغه‌های امروز زنان دارد؟ آیا نگاه رو به جلویی که از یک زن هنرمند انتظار می‌رود در مورد دغدغه‌های زنان داشته باشد، در نمایش جاری بود؟ در این راستا، شخصیت‌های نمایش چقدر کنش‌مند بودند؟ و ...
هر چقدر سعی شده بود که نگاهی انتقادی و همراه با جسارت (همان کاری که بچه، نماینده‌ی نسل جدید، با دیگ نذری کرد) به باورهای غلط مذهبی، سنتی ... دیدن ادامه ›› و خرافاتی داشته باشد، همان‌قدر هم در مورد مساله‌ی مهمتر یعنی زنان، بی‌اثر و کم‌خطر بود و حتی از نظر بنده دچار عقب‌گرد شدیدی شده بود. عقب‌گرد به جایی که در آن زنان برای یکدیگر دسیسه می‌چینند تا بشوند سوگلی همسر چند زنه‌اشان، رازهای مگوی یکدیگر را پیش دیگران به راحتی فاش می‌کنند، برای پیشبرد اهداف‌شان به دنبال طلسم و جادو هستند و ... هیچکدام از شخصیت‌ها اصولی بر خلاف جریان غالب ندارد که بخواهد در قبالش کنش‌مند باشد، آن دختر خدمتکار جوان‌تر که گویا نماینده‌ی نسل جدید زنان است هم با اینکه خواسته شده کمی پرسش‌گر و حقیقت‌جو به نظر برسد، ابتر مانده و رفتار و سکناتش بیشتر به بلاهت شانه می‌زند. احمد آقا هم که در نمایش نیست اما بیشتر از همه اثرگذار است، گویی مرکز هستی‌ است و همه چیز حول محور او می‌چرخد. تنها، خوشحالیِ احمد آقا و دور ماندن از غضب اوست که برای اهالی خانه مهم است. تا جایی که زن دوم حاضر شده است با مردی دیگر هم‌بستر شود تا برای احمد آقا بچه بیاورد و زن اول تمام سعیش این است که به هر وسیله‌ای حتی با طلسم و جادو، زن دوم را از خانه بیرون کند. مصداق بارز زنان علیه زنان و متاسفانه دامن زدن به مردسالاری در جامعه‌ای به غایت زن‌ستیز.
آیا واقعا چنین مسائلی، از دغدغه‌های زنان در جامعه‌ی امروز ماست و طرح‌شان قرار است چه گره‌ای از مشکلات‌ آنها باز کند؟
زنانی که آگاه‌تر از قبل برای حقوق حداقلی‌شان مبارزه می‌کنند، آنان که نمی‌خواهند دیگر نقش قربانی را بازی کنند و کنش‌گرانه در مقابل ظلم سیستماتیکی که در حق‌شان می‌شود ایستادگی می‌کنند.

در پایان برای گروه نمایشی محترم آینده‌ای روشن‌تر همراه با کارهای بهتر و جدی‌تر آرزومندم.
نقد شما را خواندم موشکافانه و با جزئیات اما سوالی که برایم پیش آمد این است که جناب آیا شما با توجه به خود کار این نقد را نوشتید یا انتظارتان ؟ چرا که هر چه به کار فکر کردم توضیحاتش را خواندم هیچ جا نشانی از ادعای تئاتر زنانه و دغدغه‌ی مسائل زنان مطرح نشده
این کار اتفاقا به خاطر بی ادعا بودنش مورد توجه بسیاری بوده
من گمانم این است که شما با توجه به نظرات و برداشت هایی که اینجا گذاشته شده به تماشا رفته اید بنابراین ان چیزی که خواستید را دریافت نکرده اید. در این کار هیج ستایشی اتفاق نیوفتاد و هرچه بود نقد بود نگاه انتقادی و درستی که به بسیاری از مسائل که هنوز هم در جای جای این کشور وجود دارد و باور به تاثیرش عمیق است نقدها و گزارش و توصیف شما از کار نگاه دقیق شما و اگاهی‌تان را می‌رساند اما حقیقتا این اجرا نه ادعای دغدغه ی زنان امروز را داشت و نه هرگز به مرد سالاری دامن زد این اجرا یک روایت نقادانه داشت که احتمالا شما چون برخورد نداشتید گمان می کنید دغدغه ... دیدن ادامه ›› ی امروز چنین چیزی نیست اما برای من که بارها گزارشش را کار کردم باید بگویم در همین شهر چه روایت هایی پیرامون این مسئله وجود دارد
اما از اینها بگذریم متنی با اقتباس از جلال ال احمد نوشته شده اجرا شده و موفق بوده حال اینکه دغدغه ی شما نیست من مشتاقم که شما متنی بنویسید و اجرا بروید و بیایم ببینم و با دغدغه ی شما و زنان امروز اشنا شوم .
۰۵ شهریور
فربد
جناب ایمانی گرامی، سپاس از توجه شما. به گمانم چنین انتظاری از یک نمایش با چنین مختصاتی، بی‌راه نباشد. نمایش یا هر اثر هنری دیگری که نتواند با شرایط روز جامعه نسبت درستی برقرار کند، فلسفه‌ی ...
جسارتا به عنوان بازیگر کارکتر صدیق در این نمایش، دقیقا ویژگی های کارکتر صدیق این نبوده اما شما همه کارکترها را یک شکل دیده اید، حتی زری هم ضعیف یا ناتوان نیست، همه ی زنان در این نمایش کنشگر هستند، اما کنش ها ممکن است نتیجه ی دلخواه ندهد، روششان برای فعال بودن معمولا روش درست یا مناسبی نیست که اتفاقا توجه این نمایش روی همین نقطه متمرکز است، در صورتی که کارکترها بسیار متفاوت هستند هرکدام در کنشگری شان ممکنه به شکل اشتباهی قصد رفع مشکل داشته باشند که حتی این روش ها هم یکسان و واحد نیستند اما در نسبت با دانش زمانه یا توقع ما از دانش امروز به نادرستی نزدیکترند.
۱۶ شهریور
فربد گرانقدر امیدوارم سلامت و شادکام باشی ـ.
هر چند اکثر نمایش ها این روزها به شدت نا امید کننده تر هستند ولی اگر باب حضور و بهانه گفتگوی دوباره با رفقای اهل فکر و تحلیلی چون شما را فراهم کنند عالی است. به امید دیدار رفیق و اینکه بیشتر ازت بخوانیم. ارادت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیوال گرامی؛
از آنجا که همیشه اعتقاد داشته‌ام این مجموعه با تمام کاستی‌ها، تلاش دارد تا در مسیر درستی گام بردارد و همواره نشان داده که بر خلاف نظم موجود، انتقادپذیر و اصلاح‌پذیر است، سعی کرده‌ام که از کنار برخی رویکردهای ناخوشایندش عبور کنم و همچنان آن را خانه‌ی خودم (هنردوستان) بدانم.
این روزها تب بحث‌ و گفتگو در مورد مقوله‌ی آزاداندیشی و آزادی بیان بسیار داغ است. حتی در همین تیوال هم عوامل نمایش پرده‌خانه، سرکار خانم آدینه‌ را به دلیل پاس‌داشت مفهوم آزادی بیان در یکی از اجراها، بارها به درستی مورد تشویق و تقدیر قرار داده‌اند. اما در عجبم که چرا تیوال عزیز، چنین رویکرد پسندیده‌ای را سرلوحه‌ی کار خود قرار نمی‌دهد! مگر قرار نیست منش هنرمندان پیشرو و روشن‌فکری همچون استاد آدینه‌ی گران‌قدر را که فرسنگ‌ها از ما مردم عادی جلوتر هستند، الگوی خود قرار دهیم؟
پس چرا بر خلاف منش ایشان، نظرات کاربران را حذف می‌کنید؟ آن هم نظرات در مورد همین نمایش. عجب تناقض عجیبی! جالب‌تر این است که ابتدا پست انتقادی محترمانه‌ی بنده را حائز شرایط حذف شدن ندانستید ولی مدتی بعد چرا! آیا تیوال هم کمیته‌ی بازبینی و ارزیابی مجدد پیدا کرده است؟!
در پایان، در کنار انتقادی که شد می‌خواستم از تیوال عزیز که این روزها صبورانه، گفتگوهای سیاسی و اجتماعی بعضا نامربوط به فضایش را تاب می‌آورد، صمیمانه تشکر کنم.

هر بار که ترانه‌ای برایت سرودم
قومم بر من تاختند!
که چرا برای میهن شعری نمی‌سرایی؟
و آیا زن چیزی به جز وطن است؟

نزار قبانی
" زیاد در قلبم حرکت نکن درد می کشم" نزار قبانی

فربد جان انتخاب شعری از قبانی که اشعارش مورد توجه فعالین زن جهان عرب نیز هست بسیار عالی بود. ارادت فراوان رفیق
۱۴ مهر ۱۴۰۱
ابرشیر
" زیاد در قلبم حرکت نکن درد می کشم" نزار قبانی فربد جان انتخاب شعری از قبانی که اشعارش مورد توجه فعالین زن جهان عرب نیز هست بسیار عالی بود. ارادت فراوان رفیق
بسیار عالی اردشیر جان.
ممنونم از توجه و لطف همیشگی‌ات.
۱۴ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان ما هم کافه داریم، لطفا از کافه‌ی ما هم دیدن کنید. شاید محیط دنج و آرومی نداشته باشه، شاید نتونیم تولد خوب و شادی براتون تدارک ببینیم ولی قول می‌دیم که حتما براتون تولد می‌گیریم حتی شده سر مزارتون، حداقل اونجا دنج و آرومه. متاسفانه آهنگ تولدت مبارک هم نداریم، واقعا عذر می‌خوام تو پلی‌لیست‌مون فقط تصنیف عارف قزوینی رو داریم، همین رو پخش می‌کنیم براتون.
ببخشید که غذاهای متنوع و خوشمزه نداریم، اینجا هر چی سرو می‌کنیم نمی‌دونم چرا به رنگ خونه، هر کاریش می‌کنیم سرخ می‌شه. قلیونامون هم دودش کمی چشم و پوست رو می‌سوزونه، شایدم یه کم نفس‌تون رو تنگ کنه ولی خوبیش اینه که خوب دود می‌کنه. ببخشید که سر و صدا و رفت و آمد توش زیاده. یه دفعه می‌بینی همه با هم دارن یک‌صدا فریاد می‌زنن، شاید کمی آزارتون بده ولی خدا رو چه دیدی شایدم براتون گوش‌نواز باشه، ما که خودمون دیگه بهش عادت کردیم، از هر آهنگی برامون گوش‌نوازتره. ببخشید که زیادی از کافه‌مون تعریف کردم، راستی کافه‌ی ما دسترسی‌ش خیلی راحته، خیلی هم جادار و بزرگه، کافه‌ی ما به وسعت ایرانه.
لطفا از کافه‌ی ما هم دیدن کنید.
درود....
تبلیغ خوبی است
دسته بندی ش اشتباه است!!!!!!!!!
۰۴ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نظرات بسیار مفیدی در مورد این نمایش قبل از اینْ نوشته شده و همچنان منتظر نقدهای جامع سرکار خانم ثانی و اردشیر عزیز هستم تا از نگاه اندیشه‌ورز ایشان نیز بهره‌مند شوم.
فقط خواستم نکته‌ای را عرض کنم. با خواندن بعضی از نظراتِ دوستان به این نتیجه رسیدم که گاهی خودمان را به عنوان تماشاگر تئاتر بسیار دست‌کم می‌گیریم. حداقل در مورد این نمایش فکر می‌کنم که میانگین مخاطبین هم بسیار از نمایش جلوتر هستند. چرا رنگ و لعاب پوشالی نمایش و تلاش خالقینش برای مرعوب کردن مخاطب، باعث می‌شود که فکر کنیم با نمایش بسیار پیچیده‌ای طرفیم و این ما هستیم که از فهمیدنش عاجزیم؟! معمولا آثار تهی از اندیشه سعی می‌کنند به مدد مرعوب‌سازی مخاطب آن هم فقط در ظاهرِ اجرا، آنها را فریب دهند.
نمایش می‌خواهد این‌گونه به تماشاگر بفهماند که فقط در ظاهر، مویدِ موضعِ «نظم موجود» و نسبتش با موضوع نمایش است؛ ولی در لایه‌های عمیقش می‌خواهد اتفاقا منتقدِ خودِ آن باشد و به شکلی هدفش رودست زدن به آن است، اما غافل از اینکه (شاید هم کاملا آگاهانه!!!) اصلا لایه‌های دیگری به وجود نمی‌آیند و در نهایت همان پیام دمِ‌ دستی ظاهری از کلیت نمایش دریافت می‌شود.
آقای گرجی (که انصافا بازیگر قابلی است) را نمی‌دانم ولی مشارکت آقای برهمنی با آن سابقه‌ای که از او سراغ داریم در چنین نمایشی، برای بنده بسیار عجیب بود.
فربد اهورابنده
ارادتمندم اردشیر گرامی. البته نظر من معطوف به آن دسته از عزیزانی که با نمایش ارتباط برقرار کرده‌اند و آن را دوست داشته‌اند نیست، به قول دوستان تیوالی نوش روح و روان‌شان و چقدر خوب که نمایش ...
فربد جان نفرمایید .. من از همه شما عزیزان یاد می گیرم . از لطف و مهرتان سپاسگذارم
۲۸ شهریور ۱۴۰۱
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
امین عزیز عرض ارادت، سپاس بابت توجه و لطف شما.
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یکی از به‌یادماندنی‌ترین پدران تاریخ سینما
فربد اهورابنده
:)) البته وقتی با مناسبات دنیای امروزی و دقیقا از نگاه دختر به رفتارهای پدر نگاه می‌کنیم لج‌درار میشه. چیزی که خودِ پدر سعی داشت عکسش رو به دختر نشون بده.
یعنی اون پلاک دندانی من رو تا مرز جنون می برد.....
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
انتخاب جالبیه جناب فربد گرانقدر🌿🌿
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چهار اثر از آثار متاخر کارگردان را دیده‌ام. دنیای نمایش‌های دادگر را دوست دارم به‌ویژه فضاسازی‌اش را. کارهای او معمولا روایت پیچیده‌ و لایه‌لایه‌ای ... دیدن ادامه ›› دارند که ذهنی ورزیده و آماده را برای دستیابی به لایه‌های زیرین‌شان می‌طلبند.
در پیش از کشتن هیچ‌کدام از این مولفه‌ها به قوت کارهای قبل دادگر نیستند. دیگر خبری از آن فضاهای مرعوب‌کننده و میخکوب‌کننده نیست. البته شاید برخی شلختگی‌ها در اجرا و اشتباهات بعضی از هنروران به این قضیه دامن زده باشد که احتمالا در ادامه بهبود می‌یابند. نوع روایت هم با آنکه غیرخطی‌ است ولی پیچیدگی خاصی ندارد، همه چیز رو و مشخص است. بیان دغدغه‌ها و ناملایمات حاکم بر جامعه در آثار هنری امری بسیار ارزشمند است ولی به نظرم اشارات مستقیم به آنها از ارزشش می‌کاهد. اتفاقا اگر مستقیما به صورت تماشاگر پرتاب نشوند بهتر است، نه به منظور در امان ماندن از تیغ تیز سانسور، به این خاطر که به این شکل ذهن را بیشتر قلقلک می‌دهند و تاثیرشان به مراتب بیشتر است.
اینکه عمله‌ی شر و مسئول پاک کردن گندکاری‌هایِ نظام موجود، خود دزدی می‌کند و به راحتی بخشیده می‌شود و یا حضور الکترای سفیدپوش در بین توده‌ی مردم و همرنگ شدن با آنها و اینکه تنها اعتراضی که به نظم موجود دارد اشتباهی خواندن واژه‌ای در شعر است و باز هم به راحتی بخشیده می‌شود، چیزهایی نیستند که تشخیص‌شان تماشاگر را به چالش بکشد و معلوم است که به چه جریاناتی اشاره دارند.
متاسفانه نمایشِ پیش از کشتن آن‌گونه که باید و شاید قلابش به یقه‌ی بنده گیر نکرد و از دیدن نمایش خوب دیگری از جناب دادگر محروم ماندم. البته این احتمال هم وجود دارد که اینها همه لایه‌‌ی بالایی متن بوده‌اند و خالق اثر در لایه‌های زیرین حرف دیگری داشت که بنده متوجه آنها نشدم.
در نهایت از تلاش گروه محترم بسیار سپاسگزارم و امیدوارم در آینده مانند قبل کارهای بهتری بسازند.
اول: اطلاق الفاظی مانند سخیف یا مبتذل به هیچ وجه به این نمایش نمی‌چسبد. این نمایش در بدترین حالت ضعیف است. حرف کوچکی داشت که تقریبا از پس بیانش برآمد.

دوم: این که بگوییم نباید به یک گروه جوان و بی‌ادعا سخت بگیریم به نظرم هم توهین به آن گروه محترم است هم توهین به تماشاگران. مگر تا به حال هیچ جوانِ بی‌ادعا و پرانرژی‌ای کار بد نساخته‌است؟ آیا باید به صرف جوانی چشم بر ضعف‌های‌شان بست؟ هر گروهی که کاری را به نمایش عمومی درمی‌‌آورد، حتما این اطمینان را دارد که کارش به حدی از پختگی رسیده و شایسته‌ی نمایش برای عموم و مورد قضاوت قرار گرفتن است.

سوم: نقد یا نظر یا دل‌نوشته یا هر چیز دیگری که در مورد هر اثری گفته یا نوشته می‌شود چه مثبت چه منفی چه سازنده چه مخرب و حتی توهین‌آمیز مزایای خودش را دارد. نقد سازنده که چراغ راه است، تعریف و تمجیدها انرژی مضاعف می‌دهند و تخریب و توهین‌ها هم برای گروه تمرین تحمل و صبر است و البته بسیار مفید برای ادامه‌ی راه. اما مکث بیش از حد روی تمجیدها زیان‌بار است، صرفا باید از آنها انرژی گرفت ... دیدن ادامه ›› و گذر کرد.

چهارم: تماشاگر حق دارد هر گونه که می‌خواهد نظر بدهد و قضاوت کند چون وقت و پولش را هزینه کرده‌است. خالقین اثر هم با علم به اینکه همه را نمی‌توان راضی نگه‌داشت، نه باید توضیح اضافه‌تری در مورد اثرشان دهند نه جواب توهین‌ها را. صرفا باید وجدان‌شان را قاضی کنند و ببینند که از خودشان راضی هستند یا نه. آیا تغییری مثبت و رو به جلو در جامعه یا حداقل خودشان ایجاد کرده‌اند یا خیر. اگر پاسخ مثبت است که خوش به حال‌شان، چه لذتی بالاتر از این؟!

آخر: برای این گروه محترم آینده‌ای درخشان، پر از موفقیت و همراه با رضایت درونی آرزو می‌کنم.
با اینکه ظاهراً در موردِ خودِ سَبُکی با شما اختلاف نظر دارم 😊 ولی نوشته‌تون کاملاً درسته (مخصوصاً مورد دوم و چهارم) و در مورد همه‌ی نمایش‌ها صدق می‌‌کنه. 👌🏻👌🏻👌🏻
۱۱ مرداد ۱۴۰۱
صبا صالحیان
با اینکه ظاهراً در موردِ خودِ سَبُکی با شما اختلاف نظر دارم 😊 ولی نوشته‌تون کاملاً درسته (مخصوصاً مورد دوم و چهارم) و در مورد همه‌ی نمایش‌ها صدق می‌‌کنه. 👌🏻👌🏻👌🏻
سرکار خانم صالحیان عزیز، با سپاس از توجه شما.
همین اختلاف نظرها و البته بحث و تبادل نظر در مورد آنها باعث پویایی تئاتر و دیگر هنرها می‌شود.
۱۱ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عرض کرده بودم که نظر کلی ام را راجع به فیلم چند روز بعد یا بعد از تماشای بار دوم بیان میکنم. خوب الان، هم چند روز گذشته و هم موفق شدم برای بار دوم ببینمش...
بسیار بیشتر از بار اول شیفته اش شدم،
حال من هنگام تماشای این فیلم به مانند کیوان حداد است زمانی که در تهران اژدها را در مقابلش می بیند و به او خیره شده است... فکر می کنی که داری خواب می بینی اما مطمئنی که خواب نیستی.
مهمترین ویژگی این فیلم برای بنده همان در هم تنیدگی واقعیت و خیال است و آن قدر زیبا و درست شکل گرفته که میتواند مخاطب و منطق و اصولش را به چالش بکشد و نفسش را در سینه حبس کند. نشان دادن تصاویر مستند از فیلمساز و توضیحش در مورد روند ساخته شدن فیلم، افرادی که مستقیما درگیر پرونده بودند (که البته خود واقعی شان نبودند، هم سعید جهانگیری و هم شهرزاد بشارت مسن، و دو بازیگر به جای آنها بازی کرده بودند) وهمچنین شخصیت های شناخته شده ی سیاسی و توضیحات مستندشان در مورد وقایع داستان فیلم، در جای جای فیلم و بلافاصله پرت کردن تماشاگر به آن جهنم خیالی که اتفاقات عجیب و غریب در آن مثل آب خوردن می افتند (مانند اتفاقات رمان ملکوت)، چاره ای جز باور کردن شان را برای مخاطب نمی گذارد.
راز آلودگی و نماد گونه بودن فیلم هم در صورتی که فیلمساز راه را برای تاویل ها و برداشت های مختلف باز گذاشته باشد، مثبت است. البته بهترین حالت ... دیدن ادامه ›› برای بنده با علم به اینکه در کشف لذت فراوانی وجود دارد، این است که فیلم همین گونه رازآلود بماند و تفسیرهای فرامتن لذتی که از آن برده ام را به حداقل می رساند.
در انتها، "اژدها وارد می شود" برای من سینمای اصیل است و به تنهایی می تواند به مدت یک سال و تا جشنواره ی آینده، نشئگی سینمایی ام را تامین کند، چیزی که فیلم های دیگر حتی نزدیکش هم نشدند و فرسنگ ها از آن دورند.
میخکوب کننده
مرعوب کننده
ویران کننده

اندر احوالات بنده. بعد از دیدن فیلم...

یکی از بهترین فضاسازی هایی که در سینمای ایران دیده ام... شاید بهترین!
واقعا باید به فیلمساز به خاطر چنین تجربه ی متفاوت و خیره کننده ای که از بسیاری از فیلمهای سینمای ایران به ویژه آثار چند سال اخیرش با آن ... دیدن ادامه ›› موضوعات نخ نما شده و تکراری شان چند پله بالاتر می ایستد، تبریک گفت...

نظر کلی ام راجع به فیلم را باید چند روز بعد یا حداقل بعد از تماشای مجددش بیان کنم، شاید متفاوت با حال الانم باشد.
چند وقت پیش دیدمش، و چند روز پیش دوباره. بار اول یقه ام را بدجور گرفت و درگیرم کرد و نتوانستم از فکرش بیرون بیایم، تا اینکه دوباره آن را دیدم و بیشتر از بار اول فهمیدمش و تحت تاثیر قرار گرفتم. لا کردار رهایت نمی کند و انگار باید هر چند وقت یک بار به خودت تزریقش کنی تا تلخی اش -به قول یکی از دوستان- احساسات خودآزارانه ات را نشئگی دهد.
.
.
.
پیشنهاد فیلم؛
نام: اسلو، 31 اگوست (Oslo, August 31st)
کارگردان: Joachim Trier
ژانر: درام
سال انتشار: 2011
محصول: نروژ
فیلم ماجرای یک روز از زندگی جوانی به نام "اندرس"، معتاد در ... دیدن ادامه ›› حال ترک در مرکز بازپروری را به تصویر می کشد که به دلیل شرکت در یک مصاحبه ی کاری به اسلو بر می گردد و با دوستان و آشنایانش رو به رو می شود...
.
.
.
حکایت، حکایت سرگشتگی آدمهاست و شاخص ترین شان اندرس، که همه چیزش را در گذشته جا گذاشته، دنبال هویت گمشده اش می گردد ولی چیزی نمی یابد، همه چیز معنایش را پیش روی او از دست داده، راضی اش نمی کند چیزهایی که دیگران را راضی می کند، ترحم دیگران را هم نمی خواهد، طاقت ماندن ندارد و چاره را در رفتن می بیند...
فیلمساز سعی کرده تصویری از شهر اسلو و برشی از زندگی جوانانش را با محوریت شخصیت اصلی فیلم ارائه دهد و بسیار موفق عمل می کند. شخصیت اصلی بسیار استادانه و دقیق پرداخت شده، دوربین تقریبا از ابتدا تا انتهای فیلم با اوست و به گونه ای با او سمپاتی دارد و حس هم ذات پنداری و همدردی مخاطب را بر می انگیزد. فرمی که فیلمساز برای فیلم در نظر گرفته، ملهم از آثار همنام دانمارکی و هم قطارانش است و رگه هایی از جنبش فراموش شده ی آنها در آن به چشم می خورد.
در نهایت حتما این شاهکار را ببینید که به زعم بنده از بهترین های قرن حاضر است و دیرتر دیدنش افسوس بر انگیز...

پ.ن: یواکیم تریه از فیلمسازان جوان و آینده دار سینمای نروژ است که می توانیم امیدوار باشیم در آینده فیلمهای خوبی برایمان بسازد هر چند بسیاری، فیلم آخر او (Louder than bombs-2015) را که در جشنواره ی کن از آن رونمایی شد، در حد و اندازه های آثار قبلی اش نمی دانند.
جناب فربد گرانقدر من مدتها پیش این فیلم را دیدم...نوشته شما ترغیبم کرد مجددا تماشایش کنم.. ممنون از شما
جای فیلمسازی از نروژ برای تولید سینمای مولف در آن جغرافیا خالی است :) هر چند فون تریر دانمارکی و لوکاس مودیسون و اندرسون سویدی هستند.
۱۳ آذر ۱۳۹۴
ممنون فربد گرامی بابت پیشنهاد دوم :) Blind رو هم حتماً میبینم.
در مورد فیلم آخر Joachim Trier هم بهتر است خیلی توجهی به نظر دیگران نکنیم، چون معمولاً فیلم های برتری که از دید این دسته از افراد انتخاب میشوند، با موارد دیگری جدای از هنر و معنا هم سنجیده میشوند که اهمیتی ندارند، پس خودمان میبینیم و نظر میدهیم. همیشه باید در هنر از Mainstream دور بود... چرا که دقیقاً همانجاست که رد پای پول عده ای از افراد دیده میشود Jews همانها که در تلاشند تا زخمهای تاریخی خود را ترویج داده و بار تاریخی ننگین خود را بر دوش دیگران تحمیل کنند تا خود را توجیه کنند، پس هر آنچه در مسیر این هدفشان نباشد بواسطه قدرت پولشان غیر هنری و هر آنچه هم مسیرشان باشد را هنر مردمی و عمیق مینامند... نمونه اش 80% از Billboard 200 در بحث موسیقی است.
۲۲ دی ۱۳۹۴
همین طور است دوست من؛
البته بنده بیشتر منظورم منتقدینی که سرشان به تنشان می ارزد و سایتها و نشریاتی مانند همین کایه دو سینما بود که تا کنون می شد به آنها و نظراتشان رجوع کرد که از قرار معلوم آنها هم جدیدا تحت تاثیر چیزهای دیگر قرار می گیرند، منتقدین سایت ها و نشریات معلوم الحال که تکلیف شان مشخص است.
۲۳ دی ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلم قرار است عاشقانه ای باشد در ستایش و بزرگداشت موسیقی، که در دومی نسبتا بهتر از اولی عمل می کند. موسیقی در فیلم معجزه می کند، انگار همه ی پیوندهای دنیای فیلم به واسطه ی آن رقم می خورند و موسیقی است که آدم های قصه را عاشق می کند. کمتر نمایی در فیلم وجود دارد که در آن نوای موسیقی شنیده نشود و سعی شده به آن شخصیت داده شود.
کادرهای دیدنی و نماهای چشم نواز کارگردان این بار کمتر خودنمایی می کنند و در کنار عناصر دیگر فیلم در آن حل شده اند.
فیلم نسبت به آثار قبلی فیلمساز قصه گو تر شده و در مورد شخصیت ها در خوشبینانه ترین حالت شاید بتوان فقط اندکی با شخصیت دو عاشق زمان قدیم و حال ارتباط برقرار کرد که البته آنها هم بعضا متناقض رفتار می کنند و بقیه ی شخصیت ها بی پرداخت باقی مانده اند. به همین دلیل است که عشق های فیلم از آب در نیامده اند و ملموس نیستند. غافل گیری بزرگ فیلم هم، نه تنها کارکردی ندارد بلکه تماشاگر را از برقراری ارتباط با یک شخصیت بالقوه که می توانست شکل بگیرد، بی نصیب می گذارد (البته در این صورت قصه ی فیلم دیگر این نبود و چیز دیگری می شد).
اما مشکل بزرگ ارغوان (برای بنده) برمی گردد به محتوای آن و پیام ساده انگارانه و البته سطحی ای که ارائه می دهد؛ سطحی نه در شیوه ی بیان که به نظرم فرم فیلم قابل احترام است و محتوا به خوبی از دل آن بیرون می آید، بلکه خود آن مفهومی که منتقل می کند. ارغوان به جای اینکه روی تماشاگر تاثیر بگذارد، او را به چالش بکشد و حس و فکر و ذهنش را درگیر کند به شکل نصیحت وار و راحت الحلقوم به او پیام اخلاقی می دهد و از این جهت حتی می توان آن را هم تراز با تولیدات تلویزیونی دانست (البته اگر مرعوب رنگ و لعاب و فرم آن و کلاس بالاترش نسبت به این آثار نشویم)
در آخر، اگر این دو فیلمساز عزیز به جای این همه دغدغه ی فرم، اندکی روی محتوا و مفهوم کلی آثارشان تمرکز کنند شاید بتوانند فیلم های به مراتب بهتر و قویتری بسازند.
سپاس از لطفت و حضور گرمت در بخش سینمای تیوال، دوست خوبم.
۲۶ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پیشنهاد موسیقی؛

نام آهنگ: Just Feel Better
نام هنرمند: Santana - Steven Tyler
نام آلبوم: All That I Am
سبک: Rock
سال انتشار: 2005

http://s3.picofile.com/file/8214592592/Just_Feel_Better.mp3.html
یه زمانی محبوب ترین آهنگ م بود...
راه میرفتم میگفتم I'm gonna try anything that just feel better... Any little thing that just feel better.. :))
۰۷ مهر ۱۳۹۴
:))
من موقع خوندنش تلاش مذبوحانه ای میکردم که صدامو شبیه استیون تایلر بکنم:))
۰۷ مهر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پیشنهاد موسیقی؛

نام آهنگ: Bittersweet
نام هنرمند: Marty Friedman
نام آلبوم: Introduction
سبک: Instrumental rock, ambient
سال انتشار: 1994

http://s3.picofile.com/file/8214592784/Marty_Friedman_02_Bittersweet.mp3.html

نام آهنگ: Novocaine Kiss
نام هنرمند: Marty Friedman
نام ... دیدن ادامه ›› آلبوم: Music for Speeding
سبک: Instrumental rock, hard rock
سال انتشار: 2003

http://s6.picofile.com/file/8214594618/Marty_Friedman_Novocaine_Kiss.mp3.html
مهدیه محمدی این را خواند
Crimson، حامد افتخاری و MadWolf این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کارگردانی سنجیده، فیلمبرداری خوب، قابهای چشم نواز، موسیقی گوش نواز، گریم خوب، جلوه های ویژه خوب و کلی عظمت و شکوه، یک طرف، و فیلمنامه ی به شدت ضعیف طرف دیگر. زور آن همه به این یکی نمی چربد.

فیلم به شدت فیلمنامه ندارد... سه ساعت معجزه می بینیم فقط... داستانی وجود ندارد...اوج و فرود دراماتیک هم نداریم...شخصیتی شکل نمی گیرد...راستی چه آدم بد های با حال و دوست داشتنی و حیوونکی ای دارد این فیلم، خوش به حال پیامبر...از ابعاد شخصیتی پیامبر چیزی نمی بینیم، فقط شفا می دهد و به تشنگان آب، خوب هر کودک دیگری هم جای ایشان بود دلش به حال آنان می سوخت و بهشان آب می داد.
دوست عزیز اگر میخواهی پیامبر اسلام را به دنیا معرفی کنی باید شخصیت ایشان را بسازی و ابعاد مختلف شخصیتی ایشان را نمایان کنی نه ماهی پراندن ایشان را (فکر کنم ایشان این جمله کمی زیاد شد)

فیلم، برای من مجموعه کلیپی از معجزات پیامبر از شیرخوارگی تا کودکی بود و دیگر هیچ.

پ.ن: آن ویژگی های خوب فیلم که ابتدای نوشته ام به آنها ... دیدن ادامه ›› اشاره کردم، چندان هم بی عیب و نقص نبودند.

پ.ن.2: اعتراف می کنم که دو یا سه دفعه مو به تنم راست شد و گاهی احساساتی شدم (نمی دانم چرا مدتیست نازک نارنجی شده ام!)، ولی باور کنید اگر فیلم به جای پیامبر اسلام راجع به آقای ایکس بود، باز هم این گونه می شدم و البته اندکی بعد، از خرج کردن احساساتم پشیمان می شدم چرا که آن صحنه ها ناجوانمردانه این کار را با من می کردند.
کامبوزیا پرتوی از نویسندگان قدر حوزه کودک هستند و خیلی از ما دهه شصتی ها با کارهای ایشون خاطره داریم. اقای مجیدی هم که همیشه کودک توی فیلم هاشون هست. از ابتدا هم گفته شده بود این فیلم روایت دوران کودکی پیامبره.
این که اولین باری که پیامبر به مکه میاد در و دیوار کعبه(فرشتگان) باهاشون حرف می زنن جزو ابعاد والای شخصیتی ایشون نبود؟ این که با وجود سن کم تونستن یه مردک عرب زبون نفهم رو از زنده به گور کردن دخترش پشیمون کنن جزو ابعاد شخصیتی ایشون نبود؟ این که این قدر حبیب خدا بودن که تو همون کودکی دریا هم به خواسته دل ایشون _البته به فرمان خدا_ تن می ده جزو ابعاد شخصیتی ایشون نبود؟
از اول اقای مجیدی گفته بودن من می خوام روح مهربان و لطیف پیامبر رو در کودکی نشون بدم نمایش توانایی های جنگی ایشون یا سختی هایی که کشیدن قبلا نشون داده شده.
۲۱ شهریور ۱۳۹۴
خوب این نظر شماست :)
۲۷ شهریور ۱۳۹۴
سلام
مخالفم
این فیلم بیشتر یک نوع روایت شاعرانه است و فیلم نامه برای چنین روایتی بسیار مناسب بود
و خوب این که می فرمایید آقای ایکس هم اگر بود... خوب مهم این جاست که هیچ آقای ایکس ای چنین تولد و کودکی ای نداشته است:-)
۳۱ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا جای تعجب دارد که چنین نمایش دغدغه مند و فوق العاده ای با متن خوب و بازی های به شدت درخشان دو بازیگرش -که سالن نسبتا خالی تئاتر باران هم دلسردشان نکرد و از انرژیشان نکاست- این گونه مهجور بماند -آنطور که اطلاع دارم در سالن قبلی هم حال و روزش به همین شکل بوده است- ولی خوب الان به مرکز شهر آمده و علاقه مندان به تئاتر دیگر بهانه ای برای ندیدنش ندارند...امیدوارم در روزهای آتی اجرای این نمایش، سالن باران مانند همیشه مملو از تماشاگر باشد...

تا به حال راجع به هیچ نمایشی در تیوال ننوشته ام چون دانشش را ندارم ولی این نمایش به گونه ای تکانم داد و به عمق وجودم نفوذ کرد که بر آن شدم تا با تبلیغش، دینم را نسبت به آن ادا کنم.

شدیدن برید ببینیدش، امیدوارم مثل من لذت ببرید...
آقای اهورابنده عزیز
از این همه مهربانی شما سپاسگزاریم.گروه موج برای گرفتن این 5 اجرا سختی های زیادی را متحمل شد و اگر همکاری مدیران تماشاخانه باران نبود همین هم میسر نمی شد اما به جان خریدن همه این مشکلات تنها برای این بود که پذیرای دوستان بیشتری باشیم که متاسفانه نشد. هر چند وجود دوستانی چون شما هم کافی است تا خستگی این دوماهِ پر مشقت بر تن ما نماند.پاینده باشید.
۱۰ شهریور ۱۳۹۴
خانم مینای عزیز؛
البته آنچنان اطلاعاتم دقیق نیست ولی فکر میکنم به دلیل استقبالی که آخر آن هفته از نمایش شد آن را تمدید کردند...بنده صرفا دورادور طبق نظرات دوستان در تیوال این نمایش را دنبال میکردم و در اجراهای سالن قبلی حضور نداشتم. البته اگر آنطور که شما میگویید باشد و استقبال از آن همیشگی بوده، باعث خوشحالی بنده است، و البته در این صورت من اشتباه کرده ام.
۱۱ شهریور ۱۳۹۴
دوستان عزیز تنها دو اجرای پایانی زیرزمین در خانه موزه انتظامی با استقبال روبروشد که یک روز هم تمدید کردیم.با سپاس
۱۲ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هر چند یک سر و گردن از اکثر فیلمهای روی پرده (به غیر از هنر و تجربه) و سازندگان پر مدعایشان، بالاتر است ولی خوب این فیلم هم چیزی فراتر از یک فیلم تلوزیونی خوب نیست که اگر آخر هفته از تلویزیون پخش میشد، میدیدیم و لذتکی می بردیم...
فیلم، بدبختی ها و مشکلات مالی یک خانواده را با لحنی طنز به تصویر می کشد که خوشبختانه سر و ته دارد، کمتر حرف اضافی می زند و تا آخر به موضوع اصلیش می پردازد ولی خوب نه شخصیت می سازد نه به طور کلی حرف خاصی برای گفتن دارد و در آخر به دادن پیام اخلاقی بسنده می کند. وجود برخی کاراکترها بی دلیل است و کارکرد چندانی در داستان ندارند و نگار جواهریان هم طبق عادت چند سال اخیرش بسیار بد است ( اور اکت های بی دلیل و آن لهجه ی روی اعصاب که هر وقت نقش آدم بدبخت و ساده را بازی می کند، دارد). البته نا گفته نماند که چند موقعیت طنز در فیلم خوب از آب درآمده و از این بابت باید به فیلمساز تبریک گفت.
در کل فیلمی نبود که با دیدنش، منتظر دیدن آثار بعدی کارگردان تازه کارش باشم، هر چند برای قضاوت زود است و امیدوارم در آینده، با تجربه تر و پخته تر فیلمهای بهتری برایمان بسازد.
موافقم با نظرتون....یک سری موقعیت هایی کلیشه ای با اجرایی تکراری تر.واقعا حتی اگه همه اغراق های نگار جواهریان در رفتار و میمیک صورت عمدی هم بوده در عمل جواب نداده و بیشتر از احتمالا کاریکاتور مورد نظر به یک شخصیت مضحک و پادرهوا تبدیل شده...یا شخصیت سازی اکبر عبدی و مثلا عاشق شدنش چندبار دیگه باید تکرار بشه؟؟
شبیه همه ی فیلم های از هر دری سخنی بود که سعی میکنه از انواع و اقسام موقعیت های خنده دار نگذره هرچقد بی ربط هم باشه .شبیه اکثر فیلم های کمدی حال حاضر ما حالا این بار کمی تمیزتر و شسته رفته تر
۲۷ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای کارگردان بیخیال، شما این کاره نیستید!!!
مگر می شود فیلمی ساخت که هم تلخ باشد، هم خنده دار؟! وقتی عسل گریه می کرد، من میخندیدم، وقتی مهتاب گریه می کرد من می خندیدم (البته در این مورد بازی خانم بازیگر که به نظرم کودک درون فیلم از او بهتر بازی می کرد هم مزید بر علت شده بود)، وقتی منیر از خماری در هم ریخته بود و با مادرش تلفنی صحبت می کرد، من... زمانی که در پارک، منیر رو به آسمان می گوید "خدایا غلط کردم" و همچنین هنگامی که با بابک روبرو شد، باز هم برای من خنده دار بود. باور کنید من دیوانه یا خل و چل نیستم، خل و چل آدمهای قصه ی این فیلم بودند که در سرتاسر فیلم کارهای احمقانه می کردند.
گفتن حقایق جامعه خوب است آقای کارگردان، ولی نه این گونه عریان، نه این گونه که آن را مستقیما به صورت تماشاگر پرتاب کنیم؛ نا سلامتی داریم راجع به هنر سینما صحبت می کنیم!
قصه، شخصیت هم که ندارد، آدمهایش فرسنگها از شخصیت شدن دورند. نمی دانیم چرا و به چه دلیل خل و چل اند فقط از ابتدا تا انتهای فیلم، خل و چل بازی هایشان را می بینیم (ببخشید اگر نوشته ام واج آرایی خل و چل پیدا کرد، من بی تقصیرم). وجود شخصیت سعید که برادر کارگردان نقشش را بازی می کند، کارکردی ندارد، انگار به زور به قصه الصاق شده. معلوم نیست کارهایی که در ادامه می کند به خاطر مرام و معرفت است یا اینکه کلا مصلح اجتماعی است. از دیالوگ های بی ربطش هم بگذریم که گویا بیانیه ی کارگردان است ( البته بیانیه که چه عرض کنم، نظراتش در مورد ماهواره، خرم سلطان، سربازی و گرفتن حق از جامعه است که احتمالا داخل تاکسی آنها را شنیده) و آنجایی که با آن پدری که فرزندش بیمار است گفتگو می کند و پدر به شرایط جامعه اشاره می کند "شرایط جامعه اونارو اینجوری کرده" باز هم خنده ام گرفت، آخر کدام شرایط آقای کارگردان؟ شما که چیزی در فیلمتان نشان ندادید.
در کل، به نظر بنده، عصر یخبندان فیلم بسیار بدی است.
استفاده کردم از نظرات شما، اما هم نظر نیستم با شما.
به نظر من فیلم عصر یخبندان در مقایسه با فیلم های کنونی سینمای ایران فیلم خوبی است.
۳۰ تیر ۱۳۹۴
مسعود فراستی > عصر یخبندان، فیلمی است دروغین، پرمدعا، رادیکال‌نما– بی‌خطر و بی‌اثر- و فریبکار، عوام‌زده و عوام‌فریب. یخبندان، بدترین فیلم امسال است، حداقل تا اینجای کار. می‌شود درباره مهم‌ترین مفاسد و ناهنجاری‌های اجتماعی – فساد مالی، اعتیاد، خیانت، طلاق و فساد اخلاقی – داد سخن داد. می‌شود خیلی هم تند و رادیکال گفت و انتقاد کرد و به‌زعم گوینده «هشدار» هم داد اما طوری که به هیچ کس برنخورد. نه سیخ بسوزد، نه کباب. نه دولت عصبانی شود، نه ملت ناراحت. نه ظالم و فاسد بترسد، نه قربانی و مظلوم به خود‌ آید و قدمی بردارد. می‌شود علیه فاسد‌های دولتی– و آقازاده‌ها– و غارتگران یک‌شبه میلیاردر شده نفتی شعار داد، به‌گونه‌ای که همه‌شان هم تایید کنند و لبخند بزنند. ما هم بگوییم: آفرین، حرف ما را زدی! اما طوری حرف زده شود که آب در دل کسی تکان نخورد. حتی می‌شود شعارهای رادیکال سیاسی–مرگ بر - داد اما بی‌هیچ کارکردی. می‌شود با تند‌ترین الفاظ، همه را خواب کرد؛ از آن نوع حرف زدن و آماردادنی که بعضی دولتی‌ها – اصولگرا، اصلاح‌طلب، اعتدالی– می‌زنند و می‌دهند درباره فقر، اعتیاد، فساد، طلاق، خیانت و... دوستان طوری حرف می‌زنند که گویی ما مقصریم و آنها، بیگناه. طوری می‌گویند که عملی نکنند. ما را می‌فریبند– و حتی خود را– و راحت به خانه می‌روند و آسوده می‌خوابند. ما هم می‌گوییم چه خوب، دولت همه چیز را می‌داند. پس برویم و ما هم آسوده بخوابیم و فردا، روز از نو، روزی ... دیدن ادامه ›› از نو. پس چه گفتن مهم نیست؛ اصلا مهم نیست. چگونه گفتن مهم است. درباره موضوع‌های بزرگ حرف زدن، ما را بزرگ نمی‌کند– و اثرمان را- حرف کوچک می‌شود زد اما عمیق. حرف بزرگ می‌شود زد و سطحی و حتی خواب‌آور. اندازه دهان حرف زدن اصل است و بلد بودن. یخبندان، به قول خودش و سازنده‌اش خیلی حرف‌های ملتهب اجتماعی می‌زند. حتی هشدار می‌دهد. البته فکر می‌کند که حرف زده و هشداری داده! که نه زده و نه داده. این نوع گفتن نان خوردن است و تخدیر کردن. فیلم، سر سوزنی به درد نمی‌آورد. اصلا درد و رنجی در کار نیست، آشفته نشوید. چیزی نیست، ان‌شاء‌الله گربه است. فیلم اصلا آدم بد و آدم خوب ندارد. به قول فیلمساز شخصیت منفی ندارد، «همه محصول شرایط اجتماعی‌اند» هیچ کس مقصر نیست. پس کاری به کارشان نداشته باشیم. اوضاع چنین است، کاریش نمی‌شود کرد. اوضاع را که نمی‌شود تغییر داد. پس خوشحال- از گفتن و شنیدن– از نقد کاذب رادیکال برویم و تعریف کنیم. عصر یخبندان که چه عنوان بی‌ربط و پرطمطراقی دارد، یک فیلمفارسی مبتذل تمام عیار امروزی است اما شبه‌مدرن– هم در تفکر و هم در اجرا- هم در قصه‌گویی و نوع روایت و دیالوگ‌نویسی، هم در شخصیت‌پردازی و فضاسازی. فیلم، دو خط قصه ندارد و سعی می‌کند جای خالی آن را با مثلا چرخه‌ای گنگ، ادایی و بی‌معنا یا بازگشت به ابتدای فیلم، پر کند و قیافه مدرن بگیرد. آدم‌ها جملگی مقوایی‌اند، کاریکاتورند، نه شخصیت و نه اغلب حتی تیپ. دقت کنید به طیف آدم بد‌هایش: «رادان» یا دوست دخترش، «کرامتی» و... بدتر از همه– و مبتذل‌تر از همه– مثلا «گردن‌کلفت» اصلی، رئیس باند عینکی در حال ساختن مواد مخدر که بیشتر قیافه معلم‌ها را دارد تا گنگستر و بزهکار. آدم خوب‌ها چه کسانی‌اند؟ «اصلانی» منفعل و بیچاره و گاهی مضحک که به دلیل میزانسن بد و غلط، حتی دلمان به حالش نمی‌سوزد و زن فامیلی که کمکش می‌کند چه مسخره است و تلویزیونی با آن شوهر ابله بی‌اصولش و اما قهرمان فیلم که مصلح اجتماعی است، یک نیمه‌بزهکار اجتماعی است که به دلیل فقر چنان می‌کند اما مثلا علیه آدم بدهاست. در آخر هم دست به قتل می‌زند. یک «قیصر» امروزی است؟ و همدستش، آن دختر بدجوری سطحی و تلویزیونی است– و فیلمفارسی- از آن صحنه با موسیقی و دوربینی که کرامتی را در ماشین می‌گیرد بگذریم که اوج فیلمفارسی است و تطهیر آن زن خیانتکار معتاد. از حرکت دوربین از بالا به سبک فیلم قبلی که برای مرغوب کردن مخاطب خاص است هم بگذریم که بشدت بی‌معناست و لوس. فیلم، لحن ندارد، نه تراژدی است نه کمدی. چندپاره است و بار‌ها می‌تواند تمام شود که ادامه می‌یابد. لازم است به این نکته هم اشاره کنم که تفکر فیلمساز ما درباره انسان‌ها: «همه محصول شرایطند» درکی عقب مانده و نیمه مارکسیستی است و بی‌توجه به این اصل که هم انسان محصول شرایط است و هم شرایط، محصول انسان. انسان اصل است و می‌تواند شرایط را تغییر دهد و نه صرفا محصول آن باشد. آدم بد و فاسد موجود است و آدم خوب و فاسد نشده در همین اوضاع نیز وجود دارد. طبقه متوسط هم برخلاف نظر فیلمساز موجود است که اقشار مختلفی دارد. آدم‌های یخبندان کاریکاتوری از قشری از طبقه متوسط شهری‌اند محصول سرازیر شدن پول نفت ناگهان گران شده – و به جامعه سر ریز شده– اواسط و اواخر دهه 80 که یک‌شبه میلیاردر شده‌اند و چنین بی‌هویت و بی‌اخلاق. میلیاردرهایی با آخرین مدل اتومبیل‌های سوپرگران و خانه‌های سوپرقیمتی با فرهنگی هم لمپنی و هم غربی. خوب است که در همین جا به«من مادر هستم» فیلم متوسط اما بسیار بهتر و راستگو‌تر از فیلم‌های اجتماعی‌نمای این جشنواره اشاره کنم که آسیب‌شناسی این قشر از طبقه متوسط شهری ما بود. حرف آخر اینکه یخبندان، برخلاف نظر مسؤول دولتی که با افتخار آن را، راه‌حل سینمای ایران می‌داند، فیلمفارسی‌ای مخدر است دوستان، نه راه‌حل. درباره دگر فیلم‌های مستاصل مثلا اجتماعی یا عاشقانه این جشنواره که نه اجتماعی‌اند، نه عاشقانه در روز‌های آینده خواهم گفت.
۳۰ تیر ۱۳۹۴
شرمندم از تمام دوستان عزیز لازم دونستم که یادآوری کنم اینجا ایران هست و نمی توان انتظار شاهکارهای بزرگ سینمایی را داشت(که اگر داشته باشیم هر چند سال یکبار و همانند شهابی در آسمان می آید و عبور می کند و باز باید منتظر عبور شهابی چنان بنشینیم) به نظرم شاید منصفانه تر بود که به جای نقدها و بیان نظراتی چنین یک مقدار هم پا را فراتر از فیلم گذاشته و آن را با فیلم هایی که در همین مدت اخیر اکران شده است در مقام قیاس قرار می دادیم(هر چند معتقدم قیاس کار به جد اشتباهی است ولی ....) باز هم شرمنده که در میان بحث تخصصی شما دوستان وارد شدم
۰۱ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پیشنهاد موسیقی؛

Jan Garbarek

آهنگساز و ساکسوفونیست نروژی

سبک: Progressive Jazz, Modern Jazz, World Fusion, Jazz
سالهای فعالیت: 1966-2015
.
.

آهنگ "Red Wind" از آلبوم "Visible World":
http://s3.picofile.com/file/8200553142/Red_Wind.mp3.html
.
.

آهنگ ... دیدن ادامه ›› "Brother Wind March" از آلبوم "Twelve Moons":
http://s3.picofile.com/file/8200556518/Brother_Wind_March.m4a.html
maria، مهدی.. و مجتبی مهدی زاده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پیشنهاد موسیقی؛

بیورک (Bjork)
خواننده، ترانه سرا، آهنگساز، تهیه کننده و بازیگر (به طور حرفه ای فقط در یک فیلم) تجربه گرای ایسلندی که بارها کاندید و برنده ی جوایز مختلف موسیقی از جمله گرمی، بخش موسیقی گلدن گلوب و اسکار و ... شده است.
علاقه مندان به سینما بازی به یاد ماندنی او در فیلم زیبای "رقصنده در تاریکی" را حتما به یاد دارند. نقش آفرینی ای که برایش جایزه ی بهترین بازیگر زن جشنواره ی کن را به همراه داشت.
جدیدترین آلبوم بیورک با نام "Vulnicura" درسال 2015 منتشر شده است.

سبک:Experimental Rock, Electronic, Progressive Pop, Experimental, Avant-garde, Jazz
سالهای فعالیت: 1977-2015
.
.

آهنگ" Stonemilker" ... دیدن ادامه ›› از آلبوم "Vulnicura":
http://s6.picofile.com/file/8200550676/Bj%C3%B6rk_Stonemilker.mp3.html
.
.

آهنگ"Play Dead" از آلبوم "Debut":
http://s3.picofile.com/file/8200541918/13_Play_Dead.mp3.html
.
.
بازخوانی آهنگ معروف "Gloomy Sunday":
http://s3.picofile.com/file/8200544018/Bjork_Gloomy_Sunday.mp3.html
Marillion، maria و مجتبی مهدی زاده این را دوست دارند
Bjork موزیک ویدیوهای جالبی داره :) .. مثل آهنگ Big Time Sensuality که وسط یک روز شلوغ در شهر نیویورک روی یک تریلی در حال حرکت تهیه شد و یا اینکه بعضی وقتها علاقه و دلتنگی زیاد ممکه دردسر ساز بشه در Violently Happy :)

۲۶ تیر ۱۳۹۴
بله همینطوره، موزیک ویدیو های خوبی هم داره و حتی بعضیهاشون حرف و حدیثهایی هم براش به همراه داشته که مجبورشون کرده بعضی جاهاشو سانسور کنن.
۲۶ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید