نمایشی مستعارانه در گستره ی کلید واژه های معاصر
ویلیام وردزورث شاعر انگلیسى باور داشت که مردم واقعیت را از طریق تجربههای خود درمییابند؛ پس استعارههایی که از زبان روزمره برخاستهاند، تجربههای روزمره را نشان میدهند اما حقیقت در نظر نیچه، چیزی جز استعاره نیست و این بدان معنا است که کشف حقیقت برای ما ممکن نیست زیرا استعاره بر مبنای مشابهت است و نه همانندی.
در ساختار یک استعاره ارکان مشخصی وجود دارد که «مُستعارٌمِنه» و «مُستعارٌلَه» را طرفین استعاره و صفت مشترک بین طرفین را "جامع" گویند.
در نمایشی که با اجتماع استعاره ها و نمادها و تشابه ها روبرو هستیم نیاز زیادی به تعمیم هر یک از عناصر نمایش و مابهازای خارجی آنها احساس می شود. به عبارت دیگر هر یک از اشارات، دیالوگها، اکسسوار و میزانسن ها متحمل یک معنای جداگانه و استعاری می شوند. سطل، شیر، نان، چاقو، جسد، کتاب، پلکان، تخت خواب و ... فارغ از معنای ماهوی خود با قرارگیری در ارکان استعاره معنای دیگری را تلقین و تبیین می کنند.
تا جایی که ما با ترکیب «چه روز خوبیه» به یاد عبارات «چه روز بدی، یا چه روز مزخرفی یا عجب روز افتضاحی ست» می افتیم. کارگردان اثر می کوشد تا با چیدمان انبوهی از استعاره ها نمایی فانتزی و مینمالیستی از جامعه ی امروزی ایران را به تصویر بکشد که در آن اقشار گوناگون برای حفظ بقا می کوشند و توأمان تحت استثمار یک «سیستم» بیرونی معنویات و ارزش های انسانی خود را قربانی و فراموش می کنند.
نمایش اسب های انباری تا حدود زیادی موفق به ارائه ی یک جهان
... دیدن ادامه ››
باورپذیر -به جهت ایجاد مابهازا یا مُستعارٌمِنه- برای مخاطب خود می شود اما، ذهن در درک واقعیت منفعل نیست؛ بر عکس خود را به جهان تحمیل میکند و آن را تغییر میدهد. طبق این نظر تخیل ابزار اصلی چنین فرآیندی است و این تخیل است که جهان را میسازد. پس مُستعارٌلَه یا چیزی که آرایه ی استعاره سعی دارد به مخاطب منتقل کند می تواند خارج از دنیای عالم نمایش باشد که این امر می تواند چون راه رفتن بر لبه ی چاقو و یا هدایت مشعل در عمق ظلمات مبدل گردد. بنده با علم ناکافی خود موفق به کشف چندین استعاره و نماد (شاید بسیار گل درشت) در طول نمایش شدم اما با بهره گیری از دیگر عناصر استفاده شده در صحنه مرتب به شک در ایجاد کژتابی مفاهیم یا جستن به دنبال مُستعارٌلَه بودم. کارکرد عروسک اسب نما به همراه بلندگو، مستعاری بود که تا همین لحظه از کشف آن عاجزم? و البته چند سوال کوچک دیگر داشتم که مع الاسف بعد از پایان کار از ملاقات با کارگردان اثر محروم ماندم.
نمایش اسب های انباری به کارگردانی رضا کرمی زاده و قلم رضا گشتاسب این شبها در سالن چهارسوی مجموعه تئاترشهر با کیفیتی قابل قبول به لحاظ تکنیکی در بازی ها، کارگردانی و نور و گریم و لباس و ... میزبان علاقمندان هنر نمایش است.
این نمایش به معنای واقعی تئاتریست که محل تأمل و اندیشیدن است، هدف آن تعمق واژگان و گذار به فرامتن است، این کار قرار نیست شما را بخنداند! و برای گذران وقت یا ساختن ساعاتی خوش برای آخر هفته توصیه نمی شود!
تشکر از شمایی که تا پایان این عرائض را مطالعه فرمودید و خسته نباشید به گروه موفق نمایش "اسب هاى انبارى" ???