سلام خدمت تیوالمندان عزیز
در ابتدا و با احترام به همه ی سلایق، این مطلب نگاه و مواجه ی شخصی من با اثر است و ممکن است همسو یا مخالف نظر شما عزیزان باشد.
پیچیدگی متن و نمایش در نمایش بودن آن موجب می شود تا کششی میان نمایش و مخاطب به وجود آید، یعنی با تکنیک گره پردازی و گره افکنی (کاشت و برداشت) در داستان و دیالوگها باعث کشف کلید سرنخ برای مخاطب می شود. عنصر تعلیق در نمایشنامه به درستى عمل مى کند و مدت زمان ١٠٠ دقیقه اى نمایش هرگز مخاطب را خسته نمى کند. اما کارگردان اثر جناب فراز غلامی در لایه ی اول متن و در سطح می ماند و به معقولات زیر متن نمی پردازد، همچون نظریه آزادی، هویت و خودآگاهی "کانت" که به ادای این کلمات تقلیل یافته و در ساختار نمایش لحاظ نشده است. ضعف مشهود در طراحی صحنه و نور، کاربردی نبودن آنهاست و شاهد طراحی های سطحی هستیم.
اما نقطه ی قوت اثر به بازیِ روان بازیگران کاملا مسلط، خلاق و پر انرژی بر می گردد، بازى سرضرب و خوش ریتم، پویا و باور پذیر دو بازیگر به حدى مجذوب کننده است که حتى با اختلال در شرایط فنى سالن (٤شنبه ١ آذر) داستان نمایش گم نشده و تماشاگر اثر از بستر نمایش خارج نمى شود
در مجموع شاهد یک نمایش خوب، کِشنده و تمیز (بخوانید شسته و رفته) هستیم که مخاطب خود را مرتبا هیجان زده مى کند و تماشاچى به مثابه ى "مخاطب شکست خورده" از سالن خارج نمى شود.
نظر شخصى: بازى جناب زارع در بخش پایانى (مستى) تا حدودى مبالغه آمیز و غلو شده به نظر میرسد.
در نهایت از تیم خوب نمایش، کمال تشکر را دارم که لحظاتى خوب و هیجان انگیز براى مخاطبین خود فراهم مى آورد. درخشان و مانا بر صحنه باشید.🤞🏼🍀