در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمدسعید صفاری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:09:30
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام و عرض ادب و احترام

مادرم مدیر دبستان هست و برادرم معلم. سه تا بلیط گرفتم و پیش خودم گفتم این نمایش احتمالاً میتونه در تعاملشون با کودکان اثر بگذاره. نزدیک اجرا که شدیم تصاویر و فیلم‌هایی که از تماشاگران دیدم، نگرانم کرد! روز اجرا هم وقتی وارد کانون شدیم بیشتر استرس گرفتم! خب اکثراً بچه‌هایی بودند که نهایتاً ١٠-١٢ سال سن داشتند و دست در دست مادرانشون برای تماشای اجرا اومده بودند و میانگین سنی ما، تقریباً ٣٠ سال بود! به شوخی به مادرم گفتم: خیلی هم خوبه، من و داداشم هم با مامانمون اومدیم دیگه :)

اجرا شروع شد و پیش رفت، مادرم کمتر تجربه تماشای تئاتر داشت ولی چندین بار با برادرم به سالن‌های تئاتر رفته بودیم، غرض اینکه نگاه‌های برادرم حین اجرا، قوت قلب بود؛ چند بار نگاه کرد و گفت: چقدر خوب بود... و واقعا چقدر خوب بود این اجرا. کاملاً مشخص بود که برای تک تک لحظاتش فکر شده و زحمت کشیده شده. خلاصه حالا که دارم این مطلب رو می‌نویسم، در حال تلاش مذبوحانه‌ای برای انتقال حس و حال خوب خودم هستم، باشد که از ... دیدن ادامه ›› پس آن برآیم!
---
به نظر من بزرگترین لطفی که پدر و مادر میتونن به فرزندان خودشون بکنن اینه که شیوه‌ی فکر کردن رو بهشون یاد بدن، راهی برای عمیق شدن در مورد موضوعات مختلف بهشون نشون بدن. در حقیقت با این کار امکان رشد فرزند خودشون رو فراهم می‌کنن. زمانی که اندیشه تربیت بشه، کودک خوب فکر می‌کنه، خوب تصمیم می‌گیره و خودش رو مسئول اون تصمیم خودش میدونه، جسور میشه و حتی بعدها نسبت به جامعه‌ی خودش نمی‌تونه منفعل باشه.

زمانی که کسی فکر کردن رو بلد باشه، به راحتی در قالب‌هایی که افراد یا اجتماع برای اون‌ها تعریف کرده، جای نمی‌گیره؛ اندازه‌ی خودش رو بزرگتر از این می‌بینه که در زمینِ هر کسی بازی کنه، خودش برای خودش طراحی می‌کنه. "نادر ابراهیمی" از عبارت «کله شقی» استفاده می‌کنه و میگه: به گمان من هر آدمی را کله شقی هایش می‌سازد... هر سازش، یک عامل سقوط دهنده است و منظور من از سازش، فدا کردن باور و اعتقاد است.

«دلغک» بهترین جای ممکن دست گذاشته؛ جایی که من را به آینده امیدوار می‌کنه.
---
پ.ن: به نظر من «دلغک» با ذکاوت در دسته‌بندی کودک و نوجوان تیوال جای نگرفته. تماشای این اجرا برای کودکان خیلی خیلی خوبه اما اجرا برای کودکان نیست. درست مثل کتاب «قصه‌های خوب، برای بچه‌های خوب» که قرار نیست کودک بخونه! مخاطب این نمایش هم دقیقاً جایی بین کودک و والدین خودش هست، جایی که والدین ورودهای خودشون رو برای تربیت دریافت می‌کنند و بعد در زندگی فرزندشون جاری می‌کنند.
---
ایده، اجرا، نور، صدا و همه چیز عالی بود، خداقوت به تمامی دست‌اندرکاران این اجرای باشکوه، مخصوصا جناب سعید ابک و خانم آرواز و آقای باروتی عزیز. با آرزوی بهترین‌ها برای شما.
سلام و درود
خداقوت جانانه به عوامل نمایش فراموشی.

یکی از عجیب‌ترین توصیه‌هایی که همه‌ی ما شنیدیم اینه که: "سعی کن فراموشش کنی!" و ما هرچی تلاش می‌کنیم کسی یا رخدادی رو فراموش کنیم، بیشتر به یادمون میاد و اصلا یه جوری انگار حک می‌شه توی مغزمون. یه دوستی داشتم که می‌گفت: فراموشی نعمته، یه موهبته از سمت خدا و راست می‌گفت!

و نکته‌ای درباره‌ی این نمایش ارزشمند؛ آن‌هم اینکه در فرآیند تفسیر و تأویل معنای منتقل شده از صحنه، در کنار ناخودآگاه جمعی که مرز مشترک میان تماشاچیان محسوب میشه، ناخودآگاه تک‌تک مخاطبان، حسب پیشینه‌ی انباشته در ذهن هر کس، تصور و معنایی ویژه از معنا دریافت می‌کنه. اون ناخودآگاه جمعی همون جایی هست که تأویل‌ها در اون مشترکه، برداشت‌ها نزدیک به همدیگه هست و اون ناخودآگاه شخصیِ افراد، مخزن برداشت‌های ... دیدن ادامه ›› شخصیه.

زمانی این اتفاق به طرز مثبت و خوبی رخ میده که اجزای فرستنده‌ی پیام در نمایش به بهترین شکل خودشون ظاهر بشن و این اتفاق در "فراموشی" به خوبی رخ داد؛ "فراموشی" علیرغم پیچیدگی‌های خاص متن و شکل اجرا، ناخودآگاه جمعی تماشاگران رو به هاله‌ای از یک تأویل مشترک میرسونه و در کنار اون این اجازه رو به تماشاگر میده که با استفاده از ناخودآگاه شخصی خودش، تفسیر خودش رو هم داشته باشه و این یک ارزشه.

و یک نقد هم اینکه به نظرم نورپردازی می‌تونست بهتر باشه، بطور خاص راجع به صندلی وسط اینطوری بود که تقریبا حالت صورت بازیگری که روی این صندلی قرار می‌گرفت رو نمی‌تونستم ببینم و فوکوس نور عقب‌تر بود.

در نهایت از اینکه وقتم رو برای تماشای "فراموشی" گذاشتم، خوشحالم و امیدوارم فراموشش نکنم.
دم مهدی زندیه و تیم خوبش گرم.
سلام
ممنونم از نظر حضرت عالی و وقتی که برای فراموشی گذاشتین
ارادت فراوان
۰۵ دی ۱۴۰۲
مهدی زندیه
سلام ممنونم از نظر حضرت عالی و وقتی که برای فراموشی گذاشتین ارادت فراوان
عزیز دلید، موفق و پیروز باشید
۰۶ دی ۱۴۰۲
آیدین تمبرچی
ممنونم از نظردهی و حضورتون آقای صفاری.
محبت شماست، بدرخشید همیشه.
۰۶ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
محمدسعید صفاری (saeed74)
درباره نمایشنامه‌خوانی طغیان i
سلام و احترام و وقت بخیر

از روز اولی که در این مرز و بوم، اجازه‌ی شرعی عمل تبطیق جنسیت و بازتأیید جنسی از سمت رأس حاکمیت به عنوان اولین رهبر دینی در دنیا، صادر شد (سال ۱۳۴۳) تا همین امروز، پذیرش این مسئله توسط اطرافیان دور و نزدیک این عزیزان، دشوارتر از هر کاری به نظر می‌رسد.

کمی هم باید حق بدهیم، اصلا موضوع آسانی نیست؛ خاصه در بافتار فرهنگی ایران! اما مگر رسالت هنر چیزی جز تبیین موضوعات پیچیده و روشنگری‌ست؟ چقدر هنر به انحاء مختلف از جمله نمایش را در خدمت موضوعات دست دوم -ولو محترم- در آوردیم و چقدر به مسائل اصیلی مانند دغدغه‌ی "ظعیان" پرداختیم؟

پاسخ‌های ناامیدانه به این سؤالات ناشی از انفعال در حوزه‌ی سیاستگذاری فرهنگی‌ست اما جامعه منتظر نمانده و نمی‌ماند. امروز مدیون امثال سپنتای ... دیدن ادامه ›› عزیز هستیم که علیرغم تمام مشکلات و سختی‌ها، با غرور و سربلندی پرچمدار رسیدن رسالت هنر به سرمنزل مقصود هستند.

امیدوارم صحنه‌ی تئاتر بیش از پیش به تبیین واقعیات، از بین بردن کلیشه‌های غلط و روشنگری پیرامون این موضوع مهم و بسیار مهم، بپردازد.
----------
اما یک نقد کوتاه! نقدی برآمده از نقطه قوت اجرا! "طغیان" چیزی بین تئاتر و نمایشنامه‌خوانی بود. تسلط فوق‌العاده‌ی بازیگران به متن و بازی خوب آن‌ها، متن نمایشنامه را به یک اکسسوار اضافه تبدیل کرده بود و گویا بازیگران منتظر فرصتی بودند تا از شر آن راحت شوند. گمان می‌کنم حذف پی‌‌اس و اجرا در قامت تئاتر با حتی ساده‌ترین میزانسن ممکن، اندک سکته در اجرا را برطرف کند. در کنار سپنتای عزیز و خانم داوودنژاد گرامی، بازی جناب هورسان و خانم امیرکافی بسیار درخشان و تأثیرگذار بود.
----------
و حرف آخر اینکه عمیقاً از این اجرا لذت بردم؛ با آرزوی بهترین‌ها برای تک‌تک کسانی که برای "طغیان" قدمی برداشتند.
سلام و احترام خدمت همه عوامل نمایش استرالیا؛ دست‌مریزاد!

دغدغه‌ای اصیل، بازی‌های درخشان، اجرای دکور خلاقانه، موسیقی زنده و سازگار و نورِ جاریِ در صحنه از "استرالیا" یک [نمایش محترم] ساخته که خیال من رو راحت می‌کنه تا دیدنش رو به همه توصیه کنم؛ از دستش ندید...
خوشحالیم که استرالیارو دوست داشتین🌹
۰۳ آبان ۱۴۰۲
حسنا قبادی
خوشحالیم که استرالیارو دوست داشتین🌹
سلامت باشید. با آرزوی بهترین‌ها 🌹
۰۳ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش پدر، نمایشی اثرگذار بود، این را از چهره‌ی درهم تماشاگران پس از اتمام اجرا می‌شود حس کرد؛ اما به نظر اگر در انتخاب نقش "آن" دقت ... دیدن ادامه ›› بیشتری می‌شد، قطعا این اثر چندین برابر می‌شد. با کمال احترام، بازیگر این شخصیت در بده‌بستان با استاد کیانیان، کم می‌آورد و باعث ایجاد سکت در اجرا و انتقال حس می‌شد. موسیقی و دکور داینامیک از نقاط قوت این اجرا بود.

و اما پدر...
از دو سو می‌توان به ماجرا نگاه کرد:
- سوی پدر: تلنگر این نمایش به یک پدر آنجایی است که خواست و صلاح فرزندان خود را از دریچه‌ی نگاه خویش، به آرزو و آمال آن‌ها چیره می‌کنند و آن‌ها را از خود دور می‌کنند و این دوری، درست در روزگار پیری و فراموشی، رخ نموده و احتمالا اولین گزینه: خانه سالمندان!

- سوی اطرافیان پدر: احساس رایج نسبت به خانه سالمندان، احساس مثبتی نیست و احتمالا خواست قلبی تمام ما از "آن"، محافظت از پدرش در خانه است اما... به هیچ وجه نمی‌توان او را بابت تصمیمش ملامت کرد. دو راهی عجیبی است و یک امتحان سخت؛ کسی چه می‌داند با هر انتخاب ما، چه اتفاقی در پس پرده‌ی عالم می‌افتد...

و در پایان... خاصیت صحنه‌ی نمایش، تأثیر و تأثر از روز و روزگار است. تصویری که حین اجرا چند مرتبه در ذهن من متبادر شد، "پدر فلسطینی" بود که قطعه قطعه‌ی فرزندش را در دو کیسه‌ حمل می‌کرد و اشک می‌ریخت؛ او هم "پدر" است... و نفرین بر جنگ...
Fateme Nematy، امیرمسعود فدائی، سپهر و Mahshid_ei این را خواندند
میثم محمدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و عرض احترام خدمت تمامی عوامل نمایش "شقامک"

به‌واسطه‌ی تحصیل در حیطه‌ی علوم اجتماعی، اشتیاق زیادی به تماشای این نمایش داشتم و حین اجرا هم احساس همزاد پنداری خاصی با چالش شخصیت‌های داستان داشتم. با نگاهی به دنیا و سیر پیشرفت علوم در غرب و حتی شرق! به اهمیت رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی پی می‌بریم؛ تا آنجا که برخی کشورها از تمرکزِ هزینه برای تربیت پزشک و مهندس کاسته و متخصصان آن را به کشور خود وارد می‌کنند و مستعدترین دانش‌آموزان خود را در دانشگاه به سمت رشته‌های علوم اجتماعی سوق می‌دهند. مراکز بزرگ مطالعاتی خصوصی به این رشته‌ها اختصاص داده و سرریز دانشی آن در حوزه‌های عمومی و دولتی استفاده می‌شود.

خلاصه که علوم اجتماعی، علوم جامعه‌سازی است که متأسفانه در داخل کشور از اهمیت ساقط است و همین می‌شود که دانشجویان این حوزه در داخل کشور، مجبورند بیش از کسب دانش و فکر ساخت جامعه با استفاده از دانش و بینشِ جامع‌نگرِ علوم اجتماعی، به فکر معیشت خود بوده و برای آن دست به هر کاری بزند؛ از جمله خلق شقامک! :)

بابت دست گذاشتن روی این مسئله از تمام عوامل اجرا، مخصوصاً جناب آقای سامنی تشکر می‌کنم. پاینده باشید.
سلام و احترام

انتخاب محملی مانند غائله‌ی بوسنی جهت بستر انتقال مفهوم، قابل ستایش و ارزشمند است، خاصه برای نسل ما که حتی همان تصاویر سیاه سفید ... دیدن ادامه ›› تلوزیون‌های قدیمی را هم ندیده و بسا چیزی هم از آن نشنیده؛ یک فضای بکر برای جریانِ داستان. این انتخاب به موازات ارزشمند بودن، حساسیت خاصی هم به دنبال دارد. شاید بسیاری از حاضران آرام‌سایشگاه [تماشاگران]، اولین تصاویر از جنگ بوسنی را می‌بینند و به قول معروف اولین‌ها...

در جنگ بوسنی، مسئله دین و ایدئولوژی بود؛ مردها جنگجو نبودند، مرد رزم نبودند، فراری بودند، در فرار کشته می‌شدند و هنوز هم تکه‌تکه از زیرخاک بیرون می‌آیند و هر ساله عزیزِ مادری و همسری و فرزندی، تکه‌هایش جمع شده و به خاک سپرده می‌شود. مردها در این جنگ به اندازه زن‌ها مظلوم بوده‌اند و این، در سراسر اجرا جایی نداشت و مردِ دورا، با پنج گلوله، سریع و احتمالا بدون درد کشته شد... خبری از کارخانه‌باتری‌سازی نبود!

البته ملتفت محوریت داستان بودم، بوسنی صرفاً از آن‌جاهایی بود که خاکش به بذر خبیث تجاوز، اجازه‌ی رشد و نمو داده بود و روح لطیف زنانش را بازیچه‌ی کلیدواژه‌ی قدرت کرده بود؛ مثل افغانستان و عراق و اوکراین و حتی ایران... و نفرین بر جنگ!  این نقد هم صرفا بابت رسالتی که بر دوش تنهایی... حس کردم، بیان کردم.
-----
سجاد افشاریان قابلیت جریان‌سازی زیادی روی صحنه دارد، دقیق است و به نظرم کمی وسواسی و همین است که کارهای او را خاص می‌کند. متن، صدا، نور، میزانسن و بازی‌ها سرجایش بود. تعامل با تماشاگر در شب شانزدهم مهرماه بیش از حد بود و همین مسئله جسارت او را زیاد کرده بود؛ بماند که ما هم آدم‌های بی‌قراری هستیم!

بازی خانم اسدی حقیقتا درخشان بود و به نظرم پیش‌ران اجرا بود. به شخصه بازی آقای افشاریان را هم می‌پسندم؛ هرچند غالباً همان علیِ بک‌توو بلک هستند.
-----
در نهایت، از تماشای این اثر راضی هستم و قدردان زحمات تیم اجرا هستم.
نقل است که در لحظه، پنج نمایشنامه از شکسپیر روی صحنه است و فکر می‌کنم آوینیون دیشب از خوب‌های آن لحظات بود! یک نمایشِ نغزِ جاافتاده‌ی ریتمیکِ بی‌غش‌وضعف را دیدم. بازیِ بازیگران کاملا به اندازه بود، بیانِ قوی و اکت‌های به‌جا عیان بود. موسیقی جنوبی هم که هیجان خاصی به سالن تزریق کرده بود.

فقط دو سه تا نکته به ذهنم می‌رسه؛ اول اینکه به نظرم داستان جای پرداخت بهتری داشت. دوم اینکه در برخی لحظات، می‌توانستیم شاهد صحنه‌بندی بهتری باشیم؛ کش و قوسِ زیادِ تماشاگران مدعای آن است؛ و سوم اینکه بازی با نور بهتر، می‌توانست سطح اجرا را بیش از پیش بالا ببرد.

در آخر باید بگم اولین بار بود که گرما و دمِ سالن آزاردهنده نبود، جزئی از اجرا بود گویا! لبِ شط بودیم گویا! راستی، پوستم هم چسبناک شده بود گویا :)

خداقوت به همه‌ی عوامل اجرای آوینیون.
سلام و احترام خدمت همه‌ی عوامل عزیز رادیو تئاتر دختر وطن؛ خسته نباشید و خداقوت

بدیهی است که اجرای رادیو تئاتر، عام‌پسند نباشد و مخاطب خاص خودش را داشته باشد؛ در عین حال از دیدار و شنیدار "دختر وطن"، لذت بردم.

دو نکته هم جهت بهبود کار به نظرم می‌رسه که خدمتتون عرض می‌کنم:
۱. تعدد صحنه‌ها و شخصیت‌ها، باعث سردرگمی مخاطب می‌شود؛ شاید بهتر باشد به جای تعداد بالای صحنه که بعضا بسیار نحیف هم بود، صحنه‌های کمتر با پرداخت بهتر و عمق بیشتر ... دیدن ادامه ›› نوشته شود.

۲. باتوجه به اینکه کتاب را مطالعه کردم، احساس می‌کنم بن‌مایه‌ی عاطفی و احساسی بسیار بیشتری می‌توانست به متن تزریق شود؛ خاصه اینکه نمایش تماما فلش‌بک هست، این جذبه‌ی عاطفی کشش بیشتری ایجاد می‌نمود.

در نهایت قدردان زحمات همه‌ی عزیزان هستم.

قبل از اجرای نمایش به همراهم گفتم: هنوز مطمئن نیستم که خرید بلیط روزهای آغازین نمایش کار درستی هست یا نه! در مورد آنتیگونه اطمینان دارم که پاسخ ... دیدن ادامه ›› منفی است! حتم دارم تیم آنتیگونه، اجرا به اجرا تعامل با تماشاچی را بهبود داده تا شاهد اتفاقات تلخ امشب -شب سوم اجرای نمایش- نباشیم.

مخاطب عام که حوصله نمی‌کند و به سیم آخر می‌زند، از طرفی وضعیت پیش آمده در صحنه برای مخاطب پیگیر تئاتر هم قابل هضم نیست؛ در بدترین حالت اگر بازیگر ذخیره هم به نمایش نرسد، اجرا آغاز می‌شود...؟

طبیعی است که بعد از اتمام نمایش برای تفهیم مقصود و مطلوب تیم آنتیگونه، عوامل بین اجتماع قدم می‌زنند و به رایج‌ترین پرسش مخاطبین پاسخ می‌دهند: آیا همه چیز جزئی از نمایش بود...؟

همه‌ی این‌ها را که کنار هم می‌گذارم، تلاش خوب بازیگران و عوامل نور و صدا به نتیجه نرسید و نتوانست به مقام بلند زن و نقش انکارناپذیر او در تاریخ بشریت ادای احترام کند‌.

خداقوت به همه‌ی عوامل 🌹