در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش تنهایی و تن‌هایی وطن‌هایی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:29:57
امکان خرید پایان یافته
۰۹ مهر تا ۱۸ آذر ۱۴۰۲
۱۸:۰۰  |  ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه
بها: ۲۰۰,۰۰۰، ۱۷۰,۰۰۰ و ۱۲۰,۰۰۰ تومان
+ ۹% مالیات ارزش‌افزوده  |  جزییات
باکسهای A,B,E,F با بهای ۲۰۰،۰۰۰ تومان
باکس G با بهای ۱۷۰،۰۰۰ تومان
بیرون از ظرفیت: ۱۲۰،۰۰۰ تومان
ما تنها نیستیم، کم هم نیستیم، جهان لبریزه از آدم هایی که یه جایی یه لحظه‌ای موتورشون خاموش شده، مهم اینه که برن رو چال سرویس، تعمیر شن، موتورشون و روشن کنن، بعد بزنن دهن این دنیایی که می خواستن یا نمی خواستنش رو سرویس کنن.

- برداشتی آزاد از نمایشنامه "پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی" نوشته ماتئی ویسنیک


توجه: تماشاگران عزیز، به علت شکل خاص دکور نمایش به هیچ عنوان امکان ورود به سالن بعد از ساعت ۱۸:۰۰ وجود ندارد و بر همین اساس خواهشمند است نیم ساعت قبل از ساعت شروع نمایش در محل اجرا حضور داشته باشید.

اخبار

›› یکی قرار است روی دو پایش بایستد!/ نمایشی تغزلی از رنج انسان

›› همکاری کیومرث مرادی و سجاد افشاریان در تماشاخانه‌ی ایران‌شهر

ویدیوها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
این روزا مُدام بِ این فِکر میکنَم کِ از یِ جایی بِ بَعد نَبایَد چیزی گفت؛ فقط بایَد هوا شد، اکسیژِن شد، برای نفس کشیدَن ...
ابر شد، اشک شد، ... دیدن ادامه ›› برای گریه کردن ...
نور شد، نگاه شد، آواز شد، برای رقصیدن ...
بِمانَد بِ یادگار از آخرین اجرایِ دوست داشتنی تنهایی و تن هایی وطن هایی کِ بالاخره موفّق شدم بِ تماشا بنشینمو لذّت ببرم، زندگی کنم، بخندم، گریه کنم وَ ... 🥹💫🎭🙏🌻
شنبه ۱۸ / آذر / ۱۴۰۲

من تا به حال برای هیچ نمایشی کامنت ننوشتم ولی بعد از دیدن این نمایش به حدی از دست خودم عصبانی بودم که مصمم شدم بیام اینجا و نظرم رو بگم. تئاتر ... دیدن ادامه ›› ناامید کننده‌ای بود، دوستان. دومین نمایشی بود که با بازی افشاریان می‌دیدم و انتظار نداشتم در این حد ناامید کننده باشه. در ادامه ممکنه بخشی از نمایش اسپویل بشه.



اول از همه، تنها بخش جالب نمایش اونجایی بود که تاریکی مطلق بود و دو سه بار در طول نمایش تکرار شد. همون. واقعی. یعنی به غیر از اون نمی‌تونم به هیچ نکته‌ی مثبت دیگه‌ای اشاره کنم راجع به نمایش. بازی‌ها پلاستیکی و غیر طبیعی. کرکتر آخری که لحظات آخر نمایش میاد روی صحنه واقعاً اضافیه. یعنی انگار که به زور جا دادنش داخل نمایش. محتوای خود نمایش. به به. عالی. (نه! اصلاً عالی نبود. دارم شوخی می‌کنم. بد بود. بد) بسیار حرف‌ها دارم راجع به محتوای نمایش و عقایدی که داخل نمایش ازش حمایت شده که توهین مستقیمی به حق طبیعی زن در رابطه با بدن خودشه. بخش بزرگی از نمایش تبلیغیه بر علیه سقط جنین و اون هم نه هر جنینی. جنینی که حاصل رابطه‌ی بدون رضایت و تجاوزه. این نمایش چیزی نبود که من بخوام ازش حمایت کنم و اگر می‌دونستم چنین محتوایی داره مطمئناً وقت و پولم رو صرف یک نمایش بهتر و حمایت از افرادی می‌کردم که لایقش باشن.





بنظرم بدترین روش برای ارزیابی یه اثر هنری توجه به درستی یا غلط بودن مضمونش هست…این نمایش قاعدتا باید با توجه به دلایل زیبایی شناسانه و…خوب یا بد درنظر گرفته بشه ،فارغ ازینکه نظرش راجع به سقط چی هست…من موافق سقط هستم اما ممکنه فیلم یا نمایش شاهکاری ساخته بشه که درون شدیدا با سقط مخالفت بشه و درونصورت من از دیدنش لذت خواهم برد بدون اینکه با پیامش همدل و موافق باشم…پیام یا هدف نمایش به عقاید و تجربیات نویسنده و کارگردان مرتبط هست که میتونه درست یا غلط باشه، بهترین فیلمنامه یا نمایشنامه‌نویس تاریخ هم ممکنه در مورد بعضی از موضوعات نظر درستیا غلط(که اینها نسبی هستند) داشته باشه و کماکان میتونه باوجود داشتن نظر غلط ،درمورد اون موضوع شاهکار بسازه…متاسفانه مضمون‌زدگی افراطی بیماری این سالهای تاتر و سینما در سطح جهان هست(که طبعا اینجا هم ورود کرده این موج نامیمون) بهمین دلیل هست که مثلا فیلم زیر متوسطی(اگه نگیم مزخرف) مث باربی در فصل جوایز بر صدر نشسته و حتی خطر دادن اسکار هم بش وجود داره ،چون درین فیلم به سبک دهه شصت خودمون،بازیگرها نظرات چپ افراطی و فیمینیسم افراطی(که این روزها مد مجامع سینمایی هستن) رو به مستقیم‌ترین شکل ممکن بیان میکنند…
۲۲ آذر ۱۴۰۲
موضوع اینه که شما می‌تونید با هر روشی که فکر می‌کنید بهترین روشه یک اثر رو نقد کنید و چیزی به اسم بهترین روش و بدترین روش وجود نداره. اگر کسی ترجیح می‌ده فرم رو بچسبه و محتوا رو رها کنه اون سلیقه‌ی شخصی و انتخاب خودشه. اگر قراره با لنز خاصی به یک اثر نگاه کنه باز هم انتخاب خودشه. نقدی که من داشتم نقد محتوای نمایش بود و حتی اگر خود محتوا هم نادیده گرفته می‌شد خود نمایش نه شاهکار بود و نه بازی‌های چشمگیری داشت و از این زمینه به شدت دفاع‌ناپذیر بود. من نمی‌گم که هنر باید دقیقا چیزی رو مطرح کنه که مطابق ارزش‌ها و عقاید من یا هر کس دیگه‌ای باشه تا بتونم بهش بگم هنر خوب. هرگز. این وظیفه‌ی هنر نیست. اما نمی‌شه برای تمام آثار هنری جهان یک نسخه پیچید. من اینجا به کانتکست، زمان و مکانی که نمایش توش اجرا می‌شه اهمیت می‌دم. دلم نمی‌خواد از چیزی حمایت کنم که در بهترین حالت یک نمایش معمولیه که مبلّغ و حامی عقاید اشتباه و آسیب زننده‌ست. اگر شما می‌خواید نمایش رو جدای از اون در نظر بگیرید، خب این کار رو بکنید. این باعث نمی‌شه روش ارزیابی من بدترین روش بشه. این صرفاً یه لنز متفاوته.
۲۳ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک. اومدم نظر بنویسم دیدم ظاهرا اینجا بازار خرید و فروش بلیطه. کاش تیوال یه آیتم اضافه کنه با عنوان «تهاتر بلیط» و وقت ماها مدیریت بشه.

دو. ... دیدن ادامه ›› چون بک تو بلک رو دوست نداشتم اومده بودم ببینم چه بلایی سر متن ماتئی ویسنیک آوردن. اما این نمایش رو دوست داشتم. دلیلش: ناله بی هدف نبود، منبع بخش های مختلفش کلیپ های تکراری و سطحی فضای مجازی نبودن و حرف جدیدی زده بود. هر چند که هنوزم به نظرم قوی ترین قسمت های کار، جاهایی بودن که از متن نمایشنامه اصلی وام گرفته بودند.

سه. الان می دونم که آقای افشاریان چاره ای نداره جز اینکه دوز دراماتیزه شدن کار رو در حد شوری ببره بالا. اساساً انگار مخاطب می طلبه. شاهدش هم جاهایی که خودش توی صحنه پاسخ های دراماتیک تماشاچی ها رو با طنازی دست مینداخت. انگار جماعت اومدن ناله بشنون و دورهمی ناله کنن و خلاص. انگار کامنت و استوری گذاشتن تو اینستاگرام که «ما بدبختیم» کافی نیست. حتی تلاش نمی کنند این «ما بدبختیم» رو یه جورایی نوآورانه تر بیان کنند. برای همینه که این بار محصول نمایش آقای افشاریان برام محترم بود، چون ترمز ناله رو می کشید، چون یکی از غمگین ترین متون نمایشنامه رو تبدیل به اثری کرده که تا میای بزنی زیر گریه، خنده ات می گیره. چون به جای ناله گرا بودن، عمل گراست.

چهار. نظر شخصی من اینه که این شرکت دادن نمایشگر در نمایشنامه زمانی می تونی اثر ماندگاری داشته باشه که واقعا تماشاگر رو با حفظ هویت فردی شرکت بدیم و به تفکر وادار کنیم. نه اینکه احساساتیش کنیم، یک کلمه از زیر زبونش بکشیم و برگردیم توی بقیه نمایش، بدون اینکه واقعا فرقی بکنه که اون یک کلمه ای که گفته چی بوده. مثلاً وطن شما شبیه چیه؟ طرف بگه «زندان»، یا «کلم بروکلی»، بازم هیچ فرق خاصی شکل نمی گیره چون جنس ارتباط پسیو (منفعلانه) است و دیوار بین تماشاچی و صحنه شکسته نمیشه. که البته می فهمم با اون جنس تماشاچی اگر این دیوار شکسته بشه احتمالاً بازم تبدیل به میتینگ سیاسی و تخلیه روانی میشه.

پنج. آقای سجاد افشاریان عزیز، برادر، به قرآن ما قبل از اینکه بیایم نمایش شما رو ببینیم، کتاب «پیکر زن به مثابه ...» (که توی بازار هم برای خرید پیدا نمیشه) رو با سختی جور می کنیم، وقت می ذاریم هم کتاب رو هم کامنت ها رو می خونیم. وقتی هم بلیط می خریم و نوشته «لطفا سی دقیقه زودتر تشریف داشته باشید«، هر جوری هست سی دقیقه زودتر تشریف میاریم. شما که این همه آدم رو با جادوگری به تماشاخانه می کشونی، خب فرهنگ وقت شناسی رو هم یه کم یاد بگیر و رواج بده. یک بار برای همیشه: زمانی که در بلیط به عنوان ساعت آغاز نمایش نوشته، ساعتیه که باید نمایش شروع بشه. نه اینکه وقتی نوشته ساعت شش، شما تازه ساعت شش در سالن رو باز کنی و شش و نیم شروع کنی.