به گزارش مشاور رسانهای پروژه، گروه نمایشی «ذرات آشوب» همزمان با اجرای این اثر در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر، مسابقه داستاننویسی مینیمال ۱۰ کلمهای را برگزار میکند.
داستاننویسی مینیمال با استفاده از کلمات «ذرات»، «آشوب» و «هرمز» و در ۱۰ کلمه خواهد بود.
این مسابقه با دبیری ابراهیم پشتکوهی و با داوری رویا نونهالی، احسان عبدیپور، علی قنبری، مهسا محبعلی و ابراهیم پشتکوهی برگزار میشود که همه علاقهمندان میتوانند در این رویداد شرکت کنند و دارای محدودیتی نیست.
ارسال آثار:
نام و نام خانوادگی، سن، شماره تماس و داستان ۱۰ کلمهای به راههای ارتباطی رویداد ارسال شود.
هر نفر امکان ارسال سه داستان کوتاه را دارد.
راههای ارتباطی:
تلگرام: ۰۹۹۱۹۴۰۰۶۶۵
اینستاگرام: @titowak
ایمیل: theatre.titowak@gmail.com
جوایز:
سه اثر بهعنوان آثار برگزیده اعلام میشود.
(به ترتیب)
نفر اول: ۱۵ میلیون تومان
نفر دوم: ۱۰ میلیون تومان
نفر سوم: ۵ میلیون تومان
همچنین دیگر آثار ارسالی بنا به تشخیص هیئتداوران به صورت یک کتاب به چاپ خواهد رسید.
مهلت ارسال آثار: از ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۳ تا ۲۰ فروردین ۱۴۰۴
لازم بهذکر است؛ نمایش «ذرات آشوب» به نویسندگی و کارگردانی از هفتم فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۹ همزمان با روز ملی هنرهای نمایشی در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه خواهد رفت.
نمایش «ذرات آشوب» پرترهای از دلاوری و پردلی مردم محجوب جزیره هرمز برای بیرون راندن اشغالگران پرتغالی را به تصویر میکشد که نشاندهنده عظمت روح ایرانی و جنگاوری آنها برای دفاع از میهنشان است.
این اثر نمایشی در چهلوسومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر تنها دو شب روی صحنه رفت که با استقبال مخاطبان مواجه شد.
در بخشی از خلاصه داستان این نمایش آمده است: «برای کشتیهای بیلنگر، موجها تصمیم میگیرند؛ من سیزده هزار رگم به این سرزمین عاشق است.»
این اثر نمایشی با حضور بیش از ۳۰ بازیگر و گروه موسیقی جنوب در نوروز ۱۴۰۴ روی صحنه میرود.
علاقهمندان برای تهیه بلیت این اثر میتوانند به سایت تیوال مراجعه کنند.
دو نمایش «آشپزخانه و متعلقات» به کارگردانی شهره سلطانی و «یخبستگی» به کارگردانی احمد سلگی از ۱۸ فروردین در سالن استاد ناظرزاده به صحنه خواهد رفت.
به گزارش روابط عمومی تماشاخانه ایرانشهر، نمایش «آشپزخانه و متعلقات» نوشتهی انیِس ژاوی و ژان پیر بَکری، ترجمهی نگار یونسزاده و کارگردانی شهره سلطانی، با بازی کمند امیر سلیمانی، مهرداد ضیایی، بهروز پناهنده، شهروز دلافکار و شهره سلطانی از ۱۸ فروردین ماه ساعت ۱۹:۱۵ در سالن استاد ناظرزاده کرمانی اجراهای خود را آغاز میکند.
نمایش «یخبستگی» به نویسندگی و کارگردانی احمد سلگی با بازی سارا بهرامی و مجتبی پیرزاده نیز دیگر نمایش سالن ناظرزاده خواهد بود که از ۱۸ فروردین ساعت ۲۱ به صحنه میرود.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی پروژه، نمایش «مهمانی شام» به نویسندگی نیل سایمون و تهیهکنندگی و کارگردانی حسام انوری از ۱۰ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۴۵ روی صحنه میرود.
سوسن پرور و امیر غفارمنش بازیگران این نمایش هستند، سوسن پرور در نوروز امسال برنامه جوکر را در شبکه نمایش خانگی نیز دارد و امیرغفارمنش در کنار «مهمانی شام» بازیگر نمایش ایرج، زهره، منوچهر هستند.
ایمان کربلاییان، دنیا مستعلمی، نوید سیاتیری و فائزه کلبری در «مهمانی شام» به ایفای نقش پرداختهاند.
نویسنده: نیل سایمون/ کارگردان و تهیهکننده: حسام انوری/ بازیگران: سوسن پرور، امیر غفارمنش، ایمان کربلاییان، دنیا مستعلمی، نوید سیاتیری، فائزه کلبری/ گروه کارگردانی: نوید سیاتیری، آناهیتا روحی/ طراح صحنه: سعید حسنلو/ طراح نور: فرشاد نصیری/ طراح لباس: نیاز حمیدی/ طراح پوستر: کمال کچوئیان/ روابط عمومی: رومینا سندگل زاده
فروش بلیت نمایش «مهمانی شام» که قرار است در سالن شماره ۲ پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه برود از ساعت ۱۲ ظهر روز پنجشنبه ۲۳ اسفند ماه آغاز خواهد شد.
نمایش «مهمانی شام» به کارگردانی حسام انوری از ۱۰ فروردین در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا میشود.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی پروژه، نمایش «مهمانی شام» براساس نمایشنامهایی با همین نام اثر نیل سایمون و ترجمه مهتاب صفدری به کارگردانی و تهیهکنندگی حسام انوری در سالن شماره ۲ پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه میرود.
«مهمانی شام» با سبک کمدی از ۱۰ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۹:۴۵ به مدت ۶۰ دقیقه میزبان مخاطبان میشود.
«مهمانی شام» یکی از آثار مهم نیل سایمون نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس معاصر آمریکایی است. این نمایش روایتگر یک مهمانی است که هیچ یک از افراد حاضر دیگری را نمیشناسد. چرا و توسط چهکسی به این مهمانی دعوت شدهاند؟
در خلاصه نمایش آمده است: ششنفر به یک مهمانی شام که توسط پل ژرار، وکیل برجسته و زبده امور طلاق تدارک دیده شده دعوت میشوند. مهمانها با هم روبهرو میشوند. با یک مهمانی عادی مواجه نیستیم!
علاقمندان میتوانند برای کسب اطلاعات بیشتر و رزرو بلیت به سایت تیوال مراجعه کنند.
رویا جاویدنیا و مهدی حسینینیا بهعنوان اولین گروه بازیگران نمایش «ذرات آشوب» به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم پشتکوهی معرفی شدند.
به گزارش مشاور رسانهای پروژه، نمایش «ذرات آشوب» به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم پشتکوهی، از هفتم فروردین سال ۱۴۰۴ ساعت ۱۹ و بهعنوان اجرای ویژه نوروزی در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه خواهد رفت.
رویا جاویدنیا و مهدی حسینینیا بهعنوان اولین گروه بازیگران این اثر نمایشی معرفی شدند.
همچنین در این پروژه نمایشی محمد قدس بهعنوان مشاور تهیه و تولید، یوسف وجداندوست مجری طرح و عسل کلاکی مدیر پروژه و برنامهریز، ابراهیم پشتکوهی را همراهی میکنند.
نمایش «ذرات آشوب» پرترهای از دلاوری و پردلی مردم محجوب جزیره هرمز برای بیرون راندن اشغالگران پرتغالی را به تصویر میکشد که نشاندهنده عظمت روح ایرانی و جنگاوری آنها برای دفاع از میهنشان است.
این اثر نمایشی در چهلوسومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر تنها دو شب روی صحنه رفت که با استقبال مخاطبان و هنردوستان مواجه شد.
در بخشی از خلاصه داستان این نمایش آمده است: «برای کشتیهای بیلنگر، موجها تصمیم میگیرند؛ من سیزده هزار رگم به این سرزمین عاشق است.»
این اثر نمایشی با حضور بیش از ۳۰ بازیگر و گروه موسیقی جنوب در نوروز ۱۴۰۴ روی صحنه میرود.
دیگر بازیگران و عوامل این اثر نمایشی بهزودی معرفی خواهند شد.
پیشفروش بلیت این نمایش، امروز سهشنبه ساعت ۱۶ در سایت تیوال آغاز خواهد شد.
نمایش «کالیگولا» به نویسندگی و کارگردانی مهرداد مصطفوی از ۷ فروردین ماه در مجموعه تئاتر شهر روی صحنه خواهد رفت.
به گزارش روابط عمومی، نمایش «کالیگولا» براساس نمایشنامه «کالیگولا» اثر آلبر کامو به نویسندگی و کارگردانی مهرداد مصطفوی از ۷ فروردین ماه ساعت ۲۰ در تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر روی صحنه خواهد رفت.
بازیگران این نمایش به ترتیب حروف الفبا؛ نگین جاوید، زهرا جلیلوند، آوا حکیمی، کامیار دریاکناری، نیما دودانگه، علی رحیمی، محمدرضا رنجبر، افشین رهگذر، مرضیه زهری، ساناز سلیمانی، شهاب شبیری، مبینا صالحی، حمید صدری، محمد طالبی، یگانه کلانتر، کیا پاشا، سپهر مشروطه، ساحل مصلحی، محمد مظاهر و مسعود مهرابی هستند.
دیگر عوامل «کالیگولا» عبارتند از: مجری طرح: نورالدین حیدری ماهر، طراح صحنه: امیرحسین دوانی، طراح نور: نیلوفر نقیبساداتی و محمدرضا رحمتی، طراح لباس: نسرین خرمی، ساخت عروسک و ماسک: پرنیا علی پناهی و شیدا لطفی، دستیار اول و برنامهریز: ساناز سلیمانی، منشی صحنه: مبینا شهرآبادی، مجری نور: سارا احمدیان، مدیر صحنه: علی همدانی، خیاط: محمد صوفیزاده و جبار صوفیزاده، آهنگساز: علی آسا، مدیر تولید محتوا: نگار عباسزاده، ساخت تیزر: محمد رهسپار و مهسا زال، عکاس: مهسا زال و مدیر روابطعمومی و رسانه: شقایق فرشته.
در خلاصه داستان نمایش آمده است: کالیگولا پس از مرگ خواهرش دروسیلا، مجنون شده و در قصر میچرخد. فیلم میبیند. ریچارد سوم میبیند.
پیش فروش این اثر نمایشی از امروز سهشنبه ۲۱ اسفند ماه ساعت ۱۲ در سایت تیوال آغاز شده است.
هادی حجازی فر تهیه کننده نمایش «صفر پنج» به نویسندگی، کارگردانی و بازیگری آروین شاه حسینی شد.
به گزارش روابط عمومی، در نمایش «صفر پنج» هادی حجازی فر تهیه کننده و امیر موسی کاظمی به عنوان مجری طرح حضور دارند.
نمایش «صفر پنج» به زودی در خانه ی هنرمندان ایران،تماشاخانه ی استاد انتظامی به روی صحنه خواهد رفت.
اخبار تکمیلی به زودی اطلاع رسانی خواهد شد.
نویسنده و بازیگر نمایش «صفر به توان صفر» گفت: صحنه تئاتر مکانی است که مخاطبین فرصت این را دارند که از زندگی روزمره خود حتی به مدت کوتاه به یک دنیای جدید سفر کنند. اگر این سفر کوتاه با خنده همراه باشد مخاطبین با اشتیاق بیشتری سمت سالنها تئاتر خواهند رفت.
امیر کتول، نویسنده و بازیگر نمایش «صفر به توان صفر» در گفت وگو با خبرنگار هنرآنلاین گفت: فضای نمایش، یک دنیای فانتزی است که در آن سفر بین کهکشانی ممکن شده است. داستان حول یک شخصیت به نام جان بالتیمور است که در پی گنجی افسانهای وارد سیارهای به نام بلاسوم میشود اما حوادث آنطور که انتظار دارد و خود را برای آن آماده کرده است پیش نخواهد رفت. برای نوشتن این متن، در ابتدای راه، تنها یک سری از ویژگیهای دنیای فانتزی و سیاره بلاسوم برایم روشن بود که بخش میانی داستان را شامل میشود. از همین رو، از الگوی قدیمی داستانی مسافری در یک دنیای جدید که مانندش را بارها دیدهایم مانند آلیس در سرزمین عجایب استفاده شد تا این دنیای فانتزی ساخته شده و کنش و واکنش شخصیت اصلی داستان شکل گیرد.
او در رابطه با استفاده بسیار از نمایشنامههای خارجی، عنوان کرد: مسلما دچار فقر ادبی نیستیم؛ آثار منحصر به فرد و بی نظیری توسط نویسندگان ایرانی نوشته و اجرا شده است اما اگر بخواهیم به صورت کلی و آماری صحبت کنیم و تفاوت فاحشی بین استفاده از متون داخلی و خارجی باشد، یکی از این دلایل میتواند این باشد که بیشتر نویسندگان راه و رسم نوشتن را با مطالعه آثار خارجی شروع کردند و از همین رو کشش بیشتری نسبت به متون خارجی دارند. یک دلیل دیگری که به ذهن میآید این است که فرآیند خلق همواره با عدم قطعیتهایی همراه است که تا زمان اجرا با اثر میماند. استفاده از آثار خارجی میتواند از این عدم قطعیتها بکاهد و خالق بیشتر درگیر اجرای اثر باشد تا کلمات و کاغذهای سفید.
این هنرمند تئاتر افزود: اگر مخاطبین با این شیوههای رایج ارتباط برقرار نمیکردند که سالنهای تئاتر میبایست خالی از تماشگر باشد اما تعداد بالای کارهایی که از نظر ساخت و پرداخت نزدیک بهم هستند، دیر یا زود مخاطبین را خسته خواهد کرد. اثری بدیع با شیوههای اجرایی جدید قطعا اقبال بیشتری برای دیده شدن خواهد داشت.
او ادامه داد: تئاتر کمدی قدیمی ترین نوع تئاتر در کنار تراژدی است. صحنه تئاتر مکانی است که مخاطبین فرصت این را دارند که از زندگی روزمره خود حتی به مدت کوتاه به یک دنیای جدید سفر کنند. اگر این سفر کوتاه با خنده همراه باشد مخاطبین با اشتیاق بیشتری سمت سالنها تئاتر خواهند رفت؛ به طور کلی برای رد و بدل شدن مفاهیم بین افراد باید یخ فضا بشکند، خندیدن و خنداندن بهترین روش شکستن این یخ است.
بازیگر نمایش «صفر به توان صفر» خاطرنشان کرد: به شخصه براین باورم با توجه به هزینهها، تئاتر به یک تفریح لاکچری تبدیل شده است و این بسیار آسیب زاست چراکه فرهنگ باید به صورت ارزان ترین شکل ممکن در اختیار عموم مردم قرار بگیرد. به نظرم با افزایش سالنهای دولتی یا وامهایی برای هنرمندانی که در تلاش برای ساخت یک اثر هستند؛ این امکان فراهم میشود تا خالقین اثر خود را با دشواری کمتری ساخته و در نهایت بلیط نمایشها قیمت کمتری داشته باشد و برای عموم مردم تهیه آن آسان باشد.
او در پایان تاکید کرد: تمام تلاش ما در طول این مدتی که روی این نمایش کار کردهایم این بوده که محصول نهایی ارزش زمانی که مخاطب برای تماشا میگذارد را داشته باشد. مدت زمان نمایش ۶۵ دقیقه است که اگر زمان رفت و آمد و ترافیک را نیز محاسبه کنیم؛ ساعاتی است که میتوان به شکلهای مختلف از آن استفاده کرد. امیدوارم مخاطبین شما، افتخار دهند و اجرای ما را تماشا کنند و با نظراتشان ما را از اینکه تا چه اندازه در هدفمان موفق بودهایم، آگاه کنند.
«صفر به توان صفر» به نویسندگی امیر کتول و حمیدرضا کتول و کارگردانی حمیدرضا کتول تا ۲۴ اسفندماه، هرشب راس ساعت ۱۹ در خانه هنر دیوار روی صحنه خواهد رفت.
اجرای نمایش «کِرِشِندو» به کارگردانی فرشید روشنی فقط برای ۴ روز دیگر در عمارت هما تمدید شد.
به گزارش مشاور رسانهای پروژه، نمایش «کِرِشِندو» به نویسندگی پویا سعیدی و کارگردانی فرشید روشنی که در سالن شماره ۲ عمارت هما روی صحنه رفته است، قرار بود تا روز جمعه ۱۷ اسفند روی صحنه باشد که به علت استقبال مخاطبان فقط برای ۴ اجرای دیگر تمدید شد.
نمایش «کِرِشِندو» از روز سهشنبه ۲۱ اسفند تا روز جمعه ۲۴ اسفندماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۳۰ روی صحنه خواهد رفت.
تهیهکنندگی این نمایش به عهده رضا سرپرست است.
(به ترتیب ورود) حامد محمودی، ماهان عبدی، محمد اسلامی، محمد حیدری، علی آشمند، آبتین ضیأ، پریماه شمشیری و رضا سرپرست بازیگران این اثر نمایشی هستند.
در خلاصه داستان این اثر نمایشی آمده است: «در حمامِ یک خوابگاهِ دانشجویی، غریبهای وارد میشود، پلیس میآید، هلیکوپتری از راه میرسد و سگی زوزه میکشد.»
طراح لباس: شیما میرحمیدی، طراح صحنه و طراح نور: مهران زاغری، آهنگساز: پویا نوروزی، مجری طرح: عباس اکبری، مدیر تولید: سایه چهرچلگانی، دستیار کارگردان و برنامه ریز: سایه چهرچلگانی، دستیار کارگردان و منشی صحنه: پریماه شمشیری، دستیاران لباس: ماهرخ ولی فرد، امید امین، اتاق فرمان: آرین صمدی، جانشین تولید: دانیال یعقوبی، مدیر صحنه: احمد طاها زرگر، گروه تولید: پارسا نعمتی، دانیال فاضل، ساخت دکور: سامان عسگری، یحی نام آور، بهمن سلطانی، دستیار طراح نور: مهدی خلج، دستیار طراح صحنه: مانی دهقان، نکیسا راستین، تبلیغات: راویمدیا، مدیر تبلیغات: امیرحسین میرزائی، موشن گرافی و تیزر: سهیل فلاح، تصویربردار: فاطمه قاسمی، تبلیغات مجازی: رومینا مهدوی، مشاور رسانهای و روابط عمومی: علی کیهانی دیگر عوامل این اثر نمایشی هستند.
علاقهمندان برای تهیه بلیت این اثر نمایشی میتوانند هماکنون به سایت تیوال مراجعه کنند.
عکس و گرافیک: راوی مدیا
سروش زرینی نویسنده و کارگران نمایش «اولانزاپین» که این روزها در بلک باکس باغ کتاب تهران روی صحنه رفته است در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: «اولانزاپین» روایت یک زوج طبقه متوسط و تحصیلکرده تهرانی است که با مسائل آدمهای امروز ایران مواجه هستند. ایده اصلی این نمایش را مشکلاتی مانند نحوه ارتباط برقرار کردن و تحکیم روابط در عصر مدرن تشکیل میدهد. «اولانزاپین» تصویری است از عصر داروهای اعصاب و روان و پیچیدگی کلمات و عدم قطعیت. در زمانه ما هیچ چیز قطعی نیست و هرگز تفاوت میان درستی و نادرستی را تشخیص نمیدهیم. اسم اول نمایشنامه «زیباییشنایی یک تجاوز وحشیانه» بود که برای احتیاط تغییرش دادم.
وی درباره فرم و مضمون اثر بیان کرد: ویژگیهای فرمی باید در متن جستجو شود. ایده من برای شروع این بود که قصهای وجود نداشته باشد. ما درگیر کنشها و نسبتهای میان ۲ انسان هستیم بدون آنکه به صورت کلی داستان را بفهمیم. ساختار متن بر این بنیاد استوار شده است که هر حقیقتی که گفته میشود سرنخی است برای نقض حقیقت دیگر. هر حقیقت بارها اثبات و نقض میشود و ما به هیچ قطعیتی درباره حقیقت رابطه میان ۲ انسان نمیرسیم و این ویژگیهای متن در اجرا نیز متبلور شده است.
زرینی در رابطه با مسیر اجرای اثر گفت: این متن را در سال ۱۴۰۰ در یکی از کلاسهای درامنویسی جلال تهرانی؛ نویسنده و کارگردان تئاتر نوشتم و سال پیش برای جشنواره مکتب تهران بازنویسیاش کردم و پروسه تمرین نیز از اردیبهشت امسال تا یک ماه پیش ادامه داشت.
این کارگردان تئاتر یادآور شد: «اولانزاپین» میتواند نماینده طبقه متوسط تحصیلکرده باشد. طبقهای که من خود عضوی از آن هستم. من این طبقه را سردرگم و بیقطعیت میبینم. این سردرگمی و حیرانی، واژهها را از معنا تهی کرده و این ویژگی دنیای مدرن است. دنیای مدرن سریع است. حقیقتها و انگارهها در لحظه زاده میشوند و لحظهای بعد میمیرند و طبقه متوسط در برابر این دنیای وحشتآلود آسیبپذیرترین طبقه است.
وی با اشاره به اینکه این نمایش را با هزینه شخصیاش تامین کرده است گفت: من پزشک و جراح هستم. ۲ سال گذشته را در شهری محروم درحال خدمت بودم و مقداری پول پسانداز کردم و به خاطر عشقم به تئاتر هزینه این هشت ماه تمرین را با پسانداز خودم دادم که ممکن است برخی این را دیوانگی بدانند و البته بیشتر آن هم هزینه پلاتو بود و گرنه هیچ یک از اعضای تیم «اولانزاپین» پولی دریافت نکردهاند و همه بیچشمداشت در کنار هم کار کردند. این یکی از زیباییهای تئاتر تجربی است.
وی با یادآوری حمایتهای جلال تهرانی بیان کرد: ما در این هشت ماه مدام تحت بازبینی استاد جلال تهرانی بودیم.
این کارگردان جوان تئاتر که با چالشهای بسیاری برای روی صحنه آوردن نمایشش مواجه بود، در پایان عنوان کرد: من مدت زیادی دنبال سالن گشتم اما شرایط سالنهای خصوصی بسیار سخت و گران بود. به شکلی که انگار قدم به یک بنگاه معاملات ملکی گذاشته ام. همینطور هزینههای بسیار بالایی داشتند و تحقیرهای غیرقابل تحملی به گروه نوپا و بیچهره ما وارد میکردند. اما باغ کتاب تهران با محیط کاملا فرهنگی و هنری و محترمش، شرایط اجرای گروه ما را بیدریغ فراهم کرد. همینطور به علت مشکلات دریافت مجوز، تنها ۲ روز پیش از اجرا شروع به تبلیغات کردیم و تبلیغ اصلی اثر من تعریف کردن مردم از این اثر برای یکدیگر است.
در خلاصه داستان این نمایش آمده است: اولانزاپین عکسی است از عصر اولانزاپین. عصر داروهای اعصاب و روان، عصر میزهای خالی، عصر حیوانهای اهلی عقیم، عصر عکسهای بدون صاحب، عصر چمدانهای بیسرانجام، عصر سفرهای تنهایی، عصر کودکان هرگز زاده نشده، عصر واقعی بی واقعی، عصر ارزش بیارزش، عصر پرواز بیپرواز.
عوامل اصلی این نمایش عبارتند از نویسنده، طراح و کارگردان: سروش زرینی، بازیگران: قدسی شریعتی و محمود باقری.
نمایش «اولانزاپین» از ۶ تا ۲۷ اسفند در بلک باکس باغ کتاب تهران روی صحنه میرود.
منبع: خبرگزاریمهر
دو نمایش «شک» به کارگردانی کورش سلیمانی و «بازی استریندبرنگ» به کارگردانی محمد رضا مالکی از ۱۷ فروردین در سالن استاد سمندریان به صحنه خواهند رفت.
به گزارش روابط عمومی تماشاخانه ایرانشهر، نمایش «شک» به نویسندگی جان پاتریک شنلی، ترجمهی محمد منعم و کارگردانی کورش سلیمانی و با بازی رویا افشار، بهنام تشکر، ویدا جوان، ساناز نجفی از ۱۷ فروردین ماه ساعت ۲۱ در سالن استاد سمندریان اجراهای خود را آغاز میکند.
نمایش «بازی استریندبرگ» نوشته فردریش درونمات، ترجمهی حمید سمندریان و کارگردانی محمد رضا مالکی با بازی محمدرضا مالکی، صفورا خوش طینت، مجید اسلامی دیگر نمایش سالن استاد سمندریان خواهد بود که از ۱۷ فروردین ساعت ۱۹ به صحنه میرود.
«صحنه» در بخشهای مختلف این شماره به موضوعات متنوعی میپردازد. به طور خلاصه:
• در بخش تئاتر ایران به آوانگاردیسم در ادبیات نمایشی ایران از دهه ۲۰ تا ۵۰ و شرح و بررسی درام تاریخی مذهبی ایران پرداخته، همچنین در این بخش نگاهی به زندگی هنری قاسم هاشمینژاد شده است
• بخش تئاتر جهان به سایمون استیونز اختصاص داده شده و مطالبی از جمله: فروید و ذهن ناخودآگاه در «پرنده آبی» ، بررسی نمایشنامهی «موتورتاون»، مروری بر اجرا و بررسی روایت در نمایشنامهی «ماجرای عجیب سگی در شب»، مروری بر اقتباسهای ایشان از آثار چخوف، تحلیل شخصیتی نمایشنامهی «پانکراک» و همچنین گفتگویی از این نمایشنامه نویس در این بخش به چاپ رسیده است.
• در بخش نقد و تحلیل تئاتر این شماره، نقد حضوری کتاب «از لالهزار تا شانزهلیزه» به قلم حسن عظیمی، نقد نمایشنامه «خداحافظ چارلی» از حسن عظیمی و نقد اجراهای «انگلیسی»، «تئاتر نه ماه پس از تولید» و «رازهای گیلگمش» به چاپ رسیده است.
در این شماره آثار و گفتاری از نویسندگان و صاحبنظرانی چون یدالله آقاعباسی، قاسم هاشمینژاد، سعید ملکیان، حسن عظیمی، داوود فتحعلیبیگی، مایکل پالسون، سایمون استیونز و …. به چاپ رسیده است.
رویا افشار، بهنام تشکر، ویدا جوان، ساناز نجفی به عنوان بازیگران نمایش «شک» به کارگردانی کوروش سلیمانی که قرار است بهار ۱۴۰۴ در تماشاخانه ایرانشهر به صحنه برود، معرفی شدند.
به گزارش خبرنگار مهر، رویا افشار، بهنام تشکر، ویدا جوان، ساناز نجفی بازیگران نمایش «شک» (یک تمثیل) هستند که قرار است فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ به کارگردانی کوروش سلیمانی در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برود. رویا افشار و بهنام تشکر امسال در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر برای فیلم های «اشک هور» و «موسی کلیم الله (ع)» نامزد دریافت بهترین بازیگر نقش اصلی و مکمل شدند.
پیش فروش بلیت این نمایش نیز از روز پنجشنبه ۱۶ اسفند در سایت تیوال آغاز می شود.
نمایش «شک» (یک تمثیل) نوشته جان پاتریک شنلی، ترجمه محمد منعم و کارگردانی کوروش سلیمانی از ۱۷ فروردین ۱۴۰۴ در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه خواهد رفت.
در همین راستا طراحان و گروه کارگردانی این اثر نمایشی که کاری از گروه تئاتر «بیستون» به سرپرستی کوروش سلیمانی است، به شرح زیر معرفی شدند:
طراح صحنه: سینا ییلاق بیگی، طراح گرافیک: مجید کاشانی، طراح لباس: مژگان عیوضی، ساخت تیزر و عکس: مصطفی قاهری، طراح نور: رضا خضرایی، انتخاب موسیقی: گلناز نویدان، طراح گرافیک صفحات مجازی: معراج قنبری، گروه کارگردانی: دستیار اول و برنامه ریز: محمدحسن درباغی فرد، منشی صحنه: نیلوفر رازمند، دستیار دوم کارگردان: علی عسگرپور.
جان پاتریک شنلی نمایشنامه نویس، فیلمنامه نویس و کارگردان ۷۵ ساله آمریکایی ایرلندی است. شنلی در سال ۲۰۰۴ نمایشنامه «شک، یک تمثیل» را نوشت که سال بعد، یعنی ۲۰۰۵ برنده جایزه پولیتزر نمایشنامه نویسی و نیز جایزه تونی برای بهترین نمایشنامه سال شد. نمایشنامه «شک»، نخستین بار از ۳۱ مارس ۲۰۰۵ تا ۲ ژوئیه ۲۰۰۶ در برادوی اجرا شد و رومن پولانسکی کارگردان شناخته شده سینما هم آن را اواخر سال ۲۰۰۶ در پاریس و بعد در آوریل ۲۰۰۷ در ورشو به صحنه برد.
عکس از مصطفی قاهری است.
نمایش عروسکی «مَثلِث» به کارگردانی قیس یساقی و اجرای گروه تئاتر نخنما، در سومین جشن تئاتر و موسیقی علی معلم موفق به دریافت تندیس حافظ در بخش بهترین نمایش عروسکی شد.
این رویداد که یکی از معتبرترین جشنوارههای تئاتری کشور به شمار میرود، روز ۱۱ اسفند ۱۴۰۳ در تالار وزارت کشور برگزار شد و در آن، آثار برتر حوزه تئاتر و موسیقی مورد تقدیر قرار گرفتند.
آخرین روزهای اجرا در تئاتر هامون
نمایش «مَثلِث» که از ۵ اسفند وارد دور پایانی اجرای خود شده است، تنها تا ۲۲ اسفند در تئاتر هامون روی صحنه خواهد بود. این نمایش که از زمان آغاز اجراهایش مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار گرفته، با استفاده از تلفیق عروسکگردانی، روایت جذاب، توانسته تجربهای متفاوت و ماندگار برای تماشاگران خلق کند.
علاقهمندان فرصت دارند در روزهای پایانی اجرای این اثر، آن را از نزدیک ببینند.
عوامل نمایش «مَثلِث» عبارتند از:
کارگردان: قیس یساقی
نویسندگان: فواد زیدانلو، محمدجواد مهدیان، قیس یساقی
بازیدهندگان و صداپیشگان: محمدجواد مهدیان و قیس یساقی
دستیار کارگردان: امیرحسین بلندی
مشاور کارگردان: مهسا صبوری
آهنگساز: مهران ولیزاده
نوازنده گیتار الکتریک: ماهان عبداللهی
مدیر تولید: محمدجواد رجبزاده
ساخت عروسک و طراح آکسسوار: یاسمن علیزاده
مدیر روابط عمومی و تبلیغات: مهدی غلامی
طراح گرافیک و موشن: حامد فرهی
طراح تیزر: فرشاد قاسمی
عکاس: رضا پردل
کاری از: گروه تئاتر نخنما
طراحان نمایش «شک» به کارگردانی کوروش سلیمانی که قرار است از فروردین ۱۴۰۴ در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به صحنه برود، معرفی شدند.
به گزارش خبرنگار مهر، نمایش «شک» (یک تمثیل) نوشته جان پاتریک شنلی، ترجمه محمد منعم و کارگردانی کوروش سلیمانی فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه خواهد رفت.
در همین راستا طراحان و گروه کارگردانی این اثر نمایشی که کاری از گروه تئاتر «بیستون» به سرپرستی کوروش سلیمانی است، به شرح زیر معرفی شدند:
طراح صحنه: سینا ییلاق بیگی، طراح گرافیک: مجید کاشانی، طراح لباس: مژگان عیوضی، ساخت تیزر و عکس: مصطفی قاهری، طراح نور: رضا خضرایی، انتخاب موسیقی:
گلناز نویدان، طراح گرافیک صفحات مجازی: معراج قنبری، گروه کارگردانی: دستیار اول و برنامه ریز: محمدحسن درباغی فرد، منشی صحنه: نیلوفر رازمند، دستیار دوم کارگردان: علی عسگرپور.
جان پاتریک شنلی نمایشنامه نویس، فیلمنامه نویس و کارگردان ۷۵ ساله آمریکایی ایرلندی است. شنلی در سال ۲۰۰۴ نمایشنامه «شک، یک تمثیل» را نوشت که سال بعد، یعنی ۲۰۰۵ برنده جایزه پولیتزر نمایشنامه نویسی و نیز جایزه تونی برای بهترین نمایشنامه سال شد. نمایشنامه «شک»، نخستین بار از ۳۱ مارس ۲۰۰۵ تا ۲ ژوئیه ۲۰۰۶ در برادوی اجرا شد و رومن پولانسکی کارگردان شناخته شده سینما هم آن را اواخر سال ۲۰۰۶ در پاریس و بعد در آوریل ۲۰۰۷ در ورشو به صحنه برد.
بازیگران این نمایش به زودی معرفی خواهند شد.
عکس از مصطفی قاهری است.
عروس ناخدا عنوان نمایشی است که در سیزدهمین جشنواره سرزمین مادری دانشگاه سوره به روی صحنه می رود.
عروس ناخدا به نویسندگی ( مسعود احمدی ) و کارگردانی ( نوشین قاسمی) سه شنبه ۱۴ اسفند ماه در دوسانس ۱۸ و ۲۰ در دانشگاه سوره_ سالن اکبر رادی به روی صحنه می رود.
عروس ناخدا روایتگر حکایت دی زنگرو شرح است. در قدیم اهالی بوشهراعتقاد داشتند که دی زنگرو که به شکل یک خرچنگ بزرگ است میتواند ماه را ببلعد، و دلیل ماه گرفتگی را خورده شدن ماه، توسط این موجود میدانستند.
برخی باور داشتند که این موجودات از فلزات میترسند، بدین دلیل هنگام ماه گرفتگی با سینی و قاشق و هر فلز دیگری به کنار دریا میرفتند و بر فلزات میکوبیدند و همزمان با یکدیگر اشعاری هم میخواندند، آن قدر به این کار ادامه میدادند تا دی زنگرو ماه را رها کند.
نگار بابائی، محمد محمدی، آزاده پورعبدل، رضوان محمودی، محمد عظیمی، سینا عباسی، سارا باروتی، نوشین قاسمی بازیگران این نمایش هستند.
دیگر عوامل این اثر هنری عبارتند از: طراح و کارگردان: نوشین قاسمی، تهیه کننده: نوشین قاسمی، مشاورکارگردان و دراماتورژ: محمد جوانمردی، طراح پوستر و بروشور: میثم بخشی، طراح گریم: پریسا فیروزی، طراح صحنه: نوشین قاسمی، مشاور صحنه: زینب سعدی کوشا، مدیرصحنه: یلدا هریوندی، مائده رضوانی، ساخت دکور: زینب سعیدی کوشا، عارفه عابد، محمد حاج محمدی، ملیکا غلامی، نوازنده و آهنگساز: حامی مهینی، زانیار (محمدجواد) طاهری، ساخت موسیقی: آرمان توچائی و مشاور رسانه ای: محمد حسین عبداللهی
نمایش «امیرو» که این روزها بر صحنه تماشاخانه هما اجرا دارد، از نام «امیرو» در فیلمی از «امیر نادری» وام گرفته شده است و به مساله مهاجرت میپردازد و به تحلیل هویت از منظر پسااستعماری نگریسته میشود.
فریال آذری/ صبا: نمایش «امیرو» که این روزها بر صحنه تماشاخانه هما اجرا دارد، از نام «امیرو» در فیلمی از «امیر نادری» وام گرفته شده است و به مساله مهاجرت میپردازد و به تحلیل هویت از منظر پسااستعماری نگریسته میشود. چالش هویتی که خود رهاورد این موضوع است در داستان «امیرو» به خوبی به چشم میخورد.
برادر امیرو در پی او به جنوب میآید و سعی میکند تا رد پایی از گذشته خویش بیابد. تعاملاتی که در نمایش دیده میشود به نیکی از همین تعارضات هویتی سخن میگوید؛ اینکه آنجا بهتر است و اینجا دوستانی دارید که دلتنگشان میشوید، اینکه همه رفتهاند و باز هم چیزهایی مانده که پای دلتان را به زلف سرزمین مادری گره بزند، موسیقی قومی، بازیهای کودکی، حتی خاطرات رنجها،گرچه به ظاهر ساده و کودکانه میآیند اما تا بزرگسالی با کاراکترهای داستان همراه میشوند.
داستان درست زمانی که برادر امیرو به قصه وارد میشود با مفهوم کلمه «دیگری» درهم میآمیزد و کودکان بومی سعی دارند تا او را دست بیندازند و توفیقاتی نیز دارند اما این همه آن نیست. مهاجرت برای هر کس که سرزمینش را ترک میکند این تبعات را دارد. وقتی کاراکتر قصه میگوید که نمیخواهد برود و ترس از مفهوم دیگری و غریبهبودن در سرزمین جدید را دارد و با پاسخ سادهانگارانهای مواجه میشود که «خب آنجا هم دوست پیدا میکنی»، از همین اضطراب هویتی سرچشمه میگیرد.فرهنگ و حافظه جمعی که با مهاجر کوچ میکند و او را آشفته میسازد تا مفهوم هویت فرد متاثر گردد.
نمایش امیرو با نگاهی انتقادی به مساله مهاجرت مینگرد و با صرف فعل رفتن در آینده میگوید که با «خواهم رفت»ها هیچگاه این سرزمین ساخته نمیشود اما اگر بخواهیم به دلایل این مهاجرت بپردازیم، باید بگویم عامل اقتصادی که در نمایش بارها به آن اشاره شد، یک دلیل محکم برای تجارت است، چراکه کودکان با جمعآوری بطریهای داخل آب به معیشت خانواده رسیدگی میکردند. از سوی دیگر طبق آنچه در بروشور آمده بود، اتفاقات در سال شصتوسه میگذشت و جنگ و ناامنی موج مهاجرت را دامن میزند. البته که نمایش به این بسنده نکرده و نگاهی به مساله جهانیسازی و افزایش ارتباطات و تعاملات فرهنگی دارد. نمایش به شکل یک لوپ طراحی گردیده بود که از انتها به ابتدا دچار فلشبک شده و نمایش در همان نقطه اول پایان مییابد. نگاه نمادشناسانه تاسهایی که دانهدانهاش را گدایی میکردند تا انتهای نمایش که تلی از تاس را بر زمین میریزند، اشاره به درون و وجود همه کسانی دارد که چیزی را فراتر از مرزها جستوجو میکنند. نمایش با نگاهی انتقادی به درون آدمی اشاره میکند و این مهم که آدمی همهچیز را درون خودش دارد.
معلم که در آثار معمولاً نماد خردورزیست، در این نمایش در پاسخدادن به بسیاری از پرسشها عاجز میماند و خود نماد ناآگاهی است. جهل میوه دوران پسااستعماریست که مردم را وادار به مهاجرت میکند. از سوی دیگر امیرو در این اثر تکثیر شده است، چراکه هر یک از شخصیتهای قصه خود یک امیرو هستند! آنها تلاش میکنند تا مانند امیرو خوب بدوند. دویدن برای رسیدن به یک هدف! امیرو در قصه حضور ندارد. صدایش چرا اما خود امیرو را به واقع نمیتوان یافت، چراکه او مهاجرت کرده است. او نیز در پس همه ناآگاهیها و نگرانیها از امنیت اقتصادی و اجتماعی خویش این سرزمین را ترک گفته است.هویت آنجا در نمایش به چالش کشیده میشود که پدر امیرو میمیرد و او میگوید زینپس همه آنانی که میمیرند، پدر مناند!او با فراموشکردن هویت خود تلاش میکند مساله مهاجرت را به چالش بکشد. تبعیض در نمایش امیرو با بیگاریکشیدن و حتی ارزانخریدن شیشههای نوشابه نیست. به نیکی دیده میشود طراحی لباس در نمایش امیرو کاملاً نشان از فقر مالی مردمان آن سرزمین دارد، تا آنجا که زمانی که برادر امیرو برای جستوجوی برادرش به این شهر میآید،کودکان به او میگویند اگر میخواهد همرنگ آنها باشد باید با پای برهنه بر این زمین قدم گذارد، چراکه کفش برایشان پدیدهای غریب است! او برای اینکه از این غریبگی فاصله بگیرد و از مفهوم دیگری جدا شود،کفشهایش را درمیآورد تا بتواند با پاهایی راه برود که آنان راه میروند تا شرایطشان را بهتر و بیشتر درک کند؛ شایداز این گذار بتواند برادرش را پیدا کند.
صرف فعلِ رفتن درس زمان گذشته، حال و آینده نشان میدهد که در یک کارکرد نمادشناسانه و اسطورهای رفتن در مدارس نیز به کودکان تعلیم میشود، چراکه ناآگاهی آن معلم و نظام آموزشی سبب میگردد تا کودکان از ماندن ناامید شوند. سختگیریهای نظام آموزشی که اغلب نابجا و از سر تعصبات است، باعث میشود کودکان از معلم و فضای مدرسه فرسنگها فاصله بگیرند. خود معلم نیز در رویای مهاجرت است. این را در دیالوگش با مادر دانشآموز میتوان به خوبی دریافت کرد.بنابراین ناامنیها فقط برای افراد نیست، بلکه برای دبیر استخدامی نیز همان ناامنیها وجود دارد. این اتفاقیست که در دوران پسااستعماری در کشورهای توسعهنیافته یا در حال توسعه تجربه میشود و فرد گرچه دیگر برده نیست، مانند دوران استعمار اما صرفاً به عنوان یک نیروی کار به او نگاه شده. از درجات انسانیاش کاسته میشود. نمایش امیرو با نگاهی نقادانه به این موضوعات نگریسته و تلاش کرده تا در زبانی ساده آن را روی صحنه آورد.
منبع: صبا
تهران - ایرنا- تخیل عنصری کلیدی در یک نمایشنامه به حساب میآید که در هر سبکی از کار به قوام و کیفیت آن اضافه میکند. کنسرت - نمایش «ژن زامبی» به کارگردانی حامد رحیمی نصر که این روزها در تماشاخانه هما روی صحنه رفته یکی از آثاری است که تخیل نقشی کلیدی در شکل گیری اسکلت آن داشته و تماشاگر را به نقب زدن به لایههای زیرین خود تشویق می کند.
«ژن زامبی» در سرزمین فورچونای اینوری و در زمان آینده پس از جنگ جهانی چهارم می گذرد که در آن مرگ هیچ مفهومی نداشته و اعضای قطع شده بدن همچون گیاه رشد کرده و ترمیم می شود!
نمایش با ریتمی سریع آغاز شده و شخصیت های مختلف حاضر در دربار پادشاه معرفی می شوند. نقطه عطف پرده اول هم به خوبی قصه را وارد فاز تازه ای می کند. جایی که فرستاده های پادشاه به دنبال دو نفر برای روبراه کردن داماد شاه (مساله) می روند.
با بازگشت آنها، سرانجام از مساله رونمایی شده و روی موضوع نامیرایی آدم های فورچونای اینوری مانور داده می شود. مساله دانشمندی است متعلق به یکصد سال پیش که گذرش به این سرزمین افتاده، عاشق و ماندگار شده است. اسامی شخصیت هایی که رحیمی نصر برای شخصیت های نمایش انتخاب کرده، خاص و جذاب است که برای مثال می توان به پارادوکس، آکلاد، انتگرال، تانژانت و ... اشاره کرد.
نمایشنامه «ژن زامبی» پر از استعاره و نشانه و زیرمتن است که تماشاگر با کشف آنها لذت بیشتری از تماشای آن میبرد. این لایه لایه بودن متن را می توان یکی از مهمترین نقاط قوت کار قلمداد کرد که برای هر مدل تماشاگری، چیزی برای عرضه دارد. در عین حال، دیالوگ نقشی کلیدی در پیشبرد داستان دارد که عموما هم شکل و شمایل پینگ پنگی دارد.
حفظ ریتم در بیان دیالوگ ها آن هم با تعداد زیاد شخصیت ها روی صحنه، کار سختی بوده که بازیگران به خوبی از عهده انجام آن برآمده اند. موضوعی که تنها با تمرین زیاد و راهنمایی درست کارگردان و نیز توانایی بازیگران کار رخ داده است. تعدد بازیگر آن هم در صحنه ای که عمق خیلی زیادی هم نداشته و گوشه ای از آن هم اختصاص به گروه موسیقی کار دارد، می توانست به پاشنه آشیل «ژن زامبی» تبدیل شود؛ اما این اتفاق با بهره گیری از یک میزانسن هوشمندانه رخ نداده است.
بازی بازیگران پرتعداد نمایش که تقریبا همگی هم همیشه روی صحنه حضور دارند، خوب و یکدست از کار درآمده و کاملا در خدمت متن قرار دارند. به گونه ای که نمی توان یکی را برتر از بقیه به حساب آورد. چهره پردازی «ژن زامبی» هم به گونه ای است که در عین غلوآمیز بودن که در قواعد نمایشی کاملا پذیرفته شده، به باور تماشاگر نشسته و به جان بخشیدن قصه کمک شایانی کرده است.
حامد رحیمی نصر در مقام سازنده اثر از موسیقی به شکل درستی بهره گرفته و آن را با کلیت نمایش جفت و جور کرده است. اجرای خوب گروه خورشید سیاه نیز دیگر نقطه قوت «ژن زامبی» است که عنوان کنسرت - نمایش را یدک میکشد. «ژن زامبی» از آن دسته نمایش هایی است که می توان برای بار دوم به تماشای آن نشسته و از تماشای جزئیات و ریزه کاری های موجود در آن و زیرمتن هوشمندانه اش لذت برد.
«امیرو» عنوان نمایشی است که این روزها در تماشاخانه هما روی صحنه است. عارف عباسی و جواد جوشنلو به صورت مشترک کارگردانی این اثر را به عهده داشته است.
محمد یراقی، فیلمنامهنویس و کارگردان، پس از تماشای نمایش «امیرو» که اجرای آن تا هفدهم اسفند تمدید شده، یادداشتی را در اختیار خبرگزاری ایلنا گذاشته است.
او نوشته است: امیرو نمایشنامهای است که در سادگی خود، پیچیدگیهایی از هویت، سرنوشت و مهاجرت را آشکار میکند.
در دوردست، جایی که خاک به دریا میرسد و امواج به آرامی رد پاها را پاک میکنند، داستانی در جریان است که نه با آغاز تعریف میشود و نه با پایان. امیرو روایتی از هویتی گمشده در جریان بیپایان مهاجرت، سرگردانی و امیدهایی است که در پسِ هر سفر، نیمی از خود را جا میگذارند. این نمایشنامه نه تنها قصهی رفتن را روایت میکند، بلکه در عمق خود، نگاهی به آنانی دارد که میمانند، آنانی که خاطراتشان میان زمین و دریا معلق است و هویتشان در برزخ ماندن و رفتن، دوپاره شده است.
برادر امیرو، با شناسنامهای در دست که بیشتر به سندی از فراموشی شباهت دارد تا به هویتی تثبیتشده، به شهری ساحلی قدم میگذارد. او در پیِ رد گمشدهی برادری است که شاید هیچگاه نبوده، یا شاید چنان در تار و پود این خاک تنیده شده که از خود تنها نامی باقی گذاشته است. در این سرزمین، حضور او نه غریبهای است که تازه وارد شده، نه آشنایی که ریشه در خاک دارد؛ بلکه سایهای است که با هر نسیم، گاه به گذشته متمایل میشود و گاه در هراس آینده. محو کودکانِ ساحل، آنها که بیپایان میدوند و در بازیهایشان هیچ مقصدی جز گریز از واقعیت ندارند، او را در آیینی نانوشته شریک میکنند؛ آیینی که بیش از آنکه بازنمایی از خوشیهای کودکانه باشد، پژواکی از نسلهایی است که آموختهاند رفتن تنها راه زندهماندن است.
زبان در امیرو نه تنها وسیلهای برای روایت، بلکه خود عنصری از نمایش است؛ موجی که میان گذشته و اکنون در تلاطم است. نویسنده، که در پیشگفتار خود دغدغههای نگارشی را برجسته میکند، تلاش دارد فارسی را از مرزهای دستوری فراتر ببرد و آن را چونان بخشی از هویت جمعی بازیابد. این نگاه در دیالوگها نیز جاری است؛ جایی که فعل «رفتن» در زمانهای مختلف صرف میشود و هر صیغهی آن، روایتی متفاوت از جدایی، خاطره و امید را به همراه دارد. در کلاس درس، معلم در برابر پرسشهای سادهی دانشآموزان درمانده میماند؛ پرسشهایی که آینده را در هالهای از ابهام تصویر میکنند، در حالی که نظام آموزشی تنها تکرار خشک قواعد را به جای پاسخهای واقعی ارائه میدهد. آنچه در این صحنه اهمیت دارد، تنها کلمات نیستند، بلکه فقدان کلماتی است که باید بیان شوند اما هرگز نمیشوند.
امیرو مهاجرت را نه به عنوان تصمیمی فردی، بلکه همچون تقدیری ناگزیر ترسیم میکند؛ زخم کهنهای که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. اینجا، کوچ نه تنها در پیِ امنیت اقتصادی است، بلکه نوعی فرار از سرزمینی است که برای بسیاری، چیزی جز تکرار خاطرات تلخ باقی نگذاشته است. اما نمایش نشان میدهد که رفتن، خود شکلی از گمشدن است؛ گمشدنی که نه در جغرافیا، بلکه در هویت رخ میدهد. پارچهی سپیدی که جنازهای را میپوشاند، تنها نماد مرگ نیست، بلکه استعارهای از آنانی است که پیش از آنکه بمیرند، از هویت تهی شدهاند. کودکان، با بازیهایشان، با دویدنهایشان، تلاش میکنند از سنگینی این واقعیت بگریزند، اما رد پایشان روی شنهای داغ چیزی نیست جز تکرار همان سرنوشتی که نسلهای پیش از آنها نیز تجربه کردهاند.
امیرو هرگز بر صحنه دیده نمیشود، اما او حضور دارد. او تنها یک فرد نیست، بلکه خاطرهای جمعی است که در دیالوگها، در نگاهها، در لحظات سکوت، خود را نشان میدهد. نمایش با تکرار نام او، هویتی را میسازد که از آنِ همه و هیچکس است؛ او همان فردی است که رفته، همان که هنوز در ذهنها زنده است، همان که شاید در پسِ هر شخصیتِ دیگر زندگی میکند. در پایان، وقتی تاسهای بازی بر زمین ریخته میشوند، این اتفاق نه از سر شانس است و نه بازی؛ بلکه تصویری از سرنوشتی است که بر هیچکس معلوم نیست، سرنوشتی که چونان باد، چونان دریا، چونان خاک، در نوسانی مدام میان ماندن و رفتن سرگردان است.
امیرو نمایشنامهای است که در سادگی خود، پیچیدگیهایی از هویت، سرنوشت و مهاجرت را آشکار میکند. در پایان، هیچ پاسخی داده نمیشود، هیچ سرنوشتی قطعی نمیشود. تنها چیزی که باقی میماند، سکوت است؛ سکوتی که شاید عمیقترین حقیقت این نمایش باشد: اینکه انسان، هرچقدر هم که برود، همیشه چیزی از او در گذشته باقی خواهد ماند.
منبع: ایلنا
سروش زرینی، پزشکی است با تخصص جراحی عمومی اما دلبسته هنر و ادبیات. این روزها هم مشغول اجرای تازهترین نمایش خویش است؛ «اولانزاپین» که زندگی شخصی یک پزشک را روایت میکند و نشانگر بحرانهای طبقه متوسط از جمله مساله خشونت است.
این پزشک کارگردان در گفتگو با ایسنا توضیحاتی درباره این اثر نمایشی ارایه کرد و از خشونتی که در میان افراد طبقه متوسط جامعه رواج دارد، سخن گفت.
زرینی که نمایشنامههایش را با بهرهگیری از تجربه زیسته خود و افرادی که آنان را میشناسد، اجرا میکند، گفت: کارکترهای اصلی این نمایش و نمایش بعدیام هر دو پزشک و بیمار هستند و گویی این اتفاق به طور ناخودآگاه افتاده است. در این نمایش نظارهگر زندگی خصوصی پزشکی هستیم که روانپزشک است و همسرش بیمار اوست.
او ادامه داد: عموما در آثار هنری به جامعه پزشکی کمتر پرداخته شده و شاید در نگاه عموم جامعه یک پزشک قداست داشته باشد ولی مسایلی را که به عنوان یک انسان با آن سر و کار دارد، کمتر دیده میشود اما در این نمایش وارد زندگی شخصی یک پزشک میشویم و این بهانهای است برای پرداختن به وضعیت طبقه متوسط که این روزها دچار بحرانهای دوگانه و حتی چندگانهای است.
این کارگردان که نمایش «اولانزاپین» را به مدت ۹ ماه با گروه خود تمرین کرده است، ادامه داد: در این نمایش به مفاهیمی مانند رابطه، رفتن، جنسیت و... میپردازیم و البته کانسپت کلی این واژگان را مد نظر داریم. اساس این کار، واژه است و بازیهایی که در آن انجام میشود، از نظر مفهومی و فرمی، روی واژهها میچرخد.
زرینی با اشاره به پرداخت این نمایش به بحرانهای طبقه متوسط افزود: تلاش کردم به بحرانهایی که اطرافیانم با آن سر و کله میزنند و ما به عنوان افراد طبقه متوسط ناآگاهانه در آن غوطهور میشویم، کمی جدیتر نگاه کنم. مساله من در این نمایش سیکل عدم قطعیتی است که بین افراد طبقه متوسط وجود دارد؛ اینکه نمیدانیم چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است، چه چیزی راست و چه چیزی دروغ است و ... مجموعه اینها سبب شد که این نمایشنامه را بنویسم.
او درباره انتخاب عنوان نمایشنامه نیز توضیح داد: «اولانزاپین» یکی از داروهای اعصاب و روان است که عوارض متناقضی ایجاد میکند و خودش تمایل به خودکشی را افزایش میدهد. تناقض این دارو در این است که هم درمانبخش است و هم خود ایجاد بیماری میکند مانند دنیای پیرامونمان که دچار عدم قطعیت است.
زرینی در پاسخ به اینکه چرا در تئاتر کمتر به مسائل طبقه متوسط جامعه پرداخته میشود، توضیح داد: شخصا فکر میکنم باید درباره چیزی صحبت کنم که آن را میشناسم. خیلی با طبقات اجتماعی دیگر آشنایی ندارم که بتوانم درباره آنها بنویسم. شاید ایده این کار از یک دوره سایکودرام شکل گرفت، جلسات روان درمانی گروهی بود که در آن افرادی از رشتههای مختلف مانند پزشک، مهندس و... حضور داشتند. اتفاقاتی که در آن دوره رخ میداد، سبب شد که این نمایشنامه را بنویسم.
او در توضیح بیشتر این موضوع افزود: در این دوره متوجه شدم که بسیاری از ما فکر میکنیم بیش از دیگران میفهمیم و به واسطه آن میتوانیم خشونت خود را بر دیگری خالی کنیم. به همین دلیل در طبقه متوسط خشونت زیادی میبینیم که از جنس خشونت فیزیکی نیست بلکه کلامی است. به طوری که عموما در جمعهای طبقه متوسط افرد تا بن دندان مسلح هستند که با دیگری تقابل کنند و عقیده خود را به کرسی بنشانند. در رشته پزشکی هم هر پزشکی به احتمال قوی خشونت فیزیکی را محکوم میکند ولی ممکن است خودش مرتکب خشونت کلامی شود. همه اینها انگیزهای شد برای نوشتن و اجرای این نمایشنامه.
این کارگردان با اشاره به روند نگارش و اجرای این اثر نمایشی ادامه داد: موضوعات بسیار مختلفی طی نوشتن این نمایشنامه مطرح شد و در نهایت آمیزهای از بیهویتی، پوچی و خشونت، این متن را شکل داد.
زرینی که پس از این نمایش بنا دارد از اوایل فروردین سال آینده دیگر نمایشنامه خود را روی صحنه ببرد، درباره کار تازه خود گفت: نمایش بعدیام با نام «کاما» درباره یک پرفسور فلسفه است که آخرین روزهای زندگی خود را سپری میکند و به مفهوم جدیدی از فلسفه میرسد. البته متن این نمایش برگرفته از نمایشنامه «wit» نوشته مارگارت ادسن است که برنده جایزه پولیتزر شده و چندین ترجمه از آن در ایران وجود دارد ولی ترجمههای چندان مناسبی نبودند و خود دوباره آن را ترجمه کردم، بازنویسی و دراتورژی کردم. عنوان نمایش را هم تغییر دادم چون متن را متناسب با شرایط پزشکی خودمان بازنویسی کردهام. قرار است این نمایشنامه از اوایل فروردین سال آینده روی صحنه برود.
او در پایان با اشاره به علاقهمندیاش به ادبیات و هنر خاطرنشان کرد: تخصص من جراحی عمومی است و بورد تخصصی هم دارم. روانپزشکی یکی از علاقههای من است ولی دوستدار هنر و ادبیات هستم و در کنار اجرای تئاتر، گاهی فیلم هم میسازم و گاهی هم داستان مینویسم.
به گزارش ایسنا، نمایش «اولانزاپین» با نویسندگی، طراحی و کارگردانی سروش زرینی و بازی محمود باقری، قدسی شریعتی روی صحنه میرود.
در خلاصه داستان این نمایش آمده:
«اولانزاپین» عکسی است از عصر داروهای اعصاب و روان، عصر میزهای خالی، عصر حیوانهای اهلی عقیم، عصر عکسهای بدون صاحب، عصر چمدانهای بیسرانجام، عصر سفرهای تنهایی، عصر کودکان هرگز زاده نشده، عصر واقعی بی واقعی، عصر ارزش بی ارزش، عصر پرواز بی پرواز.
این اثر نمایشی هر شب ساعت ۲۱ و پانزده و به مدت یک ساعت در پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب اجرا دارد.
علاقه مندان میتوانند با مراجعه به سایت تیوال، بلیت نمایش اولانزاپین را تهیه نمایند
پس از موفقیت نمایش «زیگموند» در جشنواره تئاتر فجر، مهرداد کورشنیا، نویسنده و کارگردان تئاتر، دوباره صحنه را با یک اجرا جدید به دست گرفته و از چهارشنبه ۱۷ بهمن با نمایش جدید خود، «تارتف»، در تئاتر هامون ظاهر شد. این نمایش در مسیر هنری کورشنیا، نه تنها همچنان درگیرکننده و انسانی است، بلکه مخاطب را با روایتی تیزبینانه و نوآورانه از تاریخ و اجتماع امروز روبهرو میکند.
«تارتف» داستان مردی است که به طور غافلگیرکنندهای تصمیم میگیرد زنی را به جای همسرش به یک مهمانی مهم ببرد، گویی که در دنیای امروز جایگاه زنان به بازی گرفته میشود. این اثر، که بهویژه بر نگاه و دیدگاههای کورشنیا در ارتباط با مسائل اجتماعی و انسانی تأکید دارد، بار دیگر این سوالات را در ذهن مخاطب بهوجود میآورد: آیا واقعاً تغییراتی در جامعه امروز ایران صورت گرفته است یا هنوز هم در حال بازنمایی تاریخ گذشتهایم؟
سحر آقاسی و منصور صوفی در این نمایش، بازیگران اصلی هستند و بهخوبی نقشهای خود را ایفا میکنند، در حالی که مهرداد کورشنیا علاوه بر کارگردانی و نویسندگی، طراحی صحنه و نور را نیز بر عهده دارد و این نمایش را به یکی از پیچیدهترین آثار خود تبدیل کرده است.
اما این نمایش فقط به دلیل ویژگیهای هنری و اجتماعیاش جذاب نیست. آنچه که «تارتف» را تبدیل به یک نمایش جنجالی کرده، نگاه انتقادی به تاریخ و روابط اجتماعی است که کورشنیا در آن، بدون هیچگونه تعارف و پردهپوشی، تاریخ ایران را از زاویهای جدید و بهویژه در ارتباط با وضعیت زنان روایت میکند. بسیاری از منتقدان بر این باورند که نمایش، با پرداختن به مسائل مهم اجتماعی و تاریخی، نه تنها تماشاگران را به فکر فرو میبرد، بلکه در عین حال با عمق فلسفی خود، گامی تازه در عرصه تئاتر ایران برداشته است.
محمد مهدی خاتمی، یکی از منتقدان برجسته، از نوآوریهای کورشنیا در این اثر یاد کرده و تأکید دارد که در «تارتف»، همچنان مضامین انسانی و درگیرکنندهای که پیش از این در آثار کورشنیا دیده شده، با شدت بیشتری مطرح میشوند. خاتمی معتقد است که تماشاگر باید با آرامش خاصی این نمایش را مشاهده کند تا بتواند هم از آن لذت ببرد و هم پیامهای عمیق پشت آن را درک کند.
توحید معصومی نیز به دقت به مفاهیم ظریف موجود در این نمایش اشاره کرده و بیان کرده است که این اثر در شرایط فعلی تئاتر ایران ضروری است، زیرا به تاریخ و شرایط امروز دعوت میکند و این رفتوآمد تاریخی جذابیت خاصی دارد. معصومی حتی آن را به تماشاگران توصیه میکند تا با دیدگاههای تاریخی و اجتماعی آشنا شوند.
سعید نجفیان هم کورشنیا را بهعنوان یک قصهگوی توانا در روایت تاریخ میشناسد و معتقد است که این نمایش بهطور خلاقانه تاریخ را بدون نیاز به تحلیل و تفسیر اضافی روایت میکند. نمایش «تارتف» از این جهت جذاب است که بدون استفاده از تحلیلهای پیچیده، مسائل اجتماعی را در قالب داستانی ساده و قابل فهم بیان میکند.
اما شاید مهمترین نکتهای که در مورد «تارتف» وجود دارد، نگاه روانشناسانه و عمیق به وضعیت زنان در تاریخ ایران است. بابک قادری بهدرستی بر این موضوع تأکید دارد که نمایش، با هوشمندی خاصی به مسئله زنان در تاریخ گذشته ایران اشاره میکند و آن را به وضعیت زنان در دنیای امروز پیوند میدهد. قادری معتقد است که «تارتف» بهطور مؤثر و با توجه به تغییرات اجتماعی، تحولات تاریخی را به دقت بازنمایی میکند.
در نهایت، «تارتف» نمایشی است که علاوه بر جذابیتهای هنری و زیباییشناسی، مخاطب را با سؤالاتی در مورد تاریخ، جامعه و روابط انسانی روبهرو میکند. این اثر نهتنها نمایشی است که بهشدت به دل تاریخ و اجتماع وارد میشود، بلکه بهطور همزمان، از آن دست نمایشهایی است که تماشاگر را به تفکر عمیقتری درباره وضعیت خود و جامعهاش وامیدارد.
به گزارش صبا، جواد جوشنلو که به همراه عارف عباسی کارگردانی مشترک نمایش «امیرو» را بر عهده دارد و این روزها در تماشاخانه هما روی صحنه است، درباره ویژگیهای این اثر نمایشی به خبرنگار صبا گفت: مهمترین ویژگی بارز نمایش «امیرو» این است که دغدغه ایرانیان معاصر در ارتباط با مهاجرت را در بطن جامعه مطرح میکند. از این جهت هم تماشاگر میتواند با اثر ارتباط مستقیم و سریعی برقرار کند و هم این اثر میتواند زمینه بهتری برای ارتباط مخاطب فراهم سازد. در روند تولید نیز سعی کردیم این دغدغه امروزی را در ویژگیهای نمایش حفظ کنیم. فرم اثر، ساختار کلاسیک ندارد و در ارائه آن سعی کردیم به روز بودن را در تمام ابعاد اجرایی جاری کنیم.
این کارگردان درباره مواجهه تماشاگر با نمایش «امیرو» اظهار کرد: تماشاگر در این نمایش با خودی مواجه میشود که حاصل تجربه مشترکی در یک جغرافیای مشترک است و شاید بخش عمدهای از خاطرات حافظه جمعیاش را تشکیل میدهد و بیشتر این تجربیات مربوط به دوران کودکیاش است. در واقع، تماشاگر با کودکیاش در سال ۱۴۰۳ مواجه میشود و تضاد میان عقلمندی بزرگسالی و عواطف و احساسات دوران کودکی را تجربه خواهد کرد؛ پیوندهای عاطفی و اجتماعی که در آن جغرافیا شکل گرفته است.
وی درباره همکاری با عارف عباسی در کارگردانی این اثر بیان کرد: در مسیر ما ابتدا سنگ بنا و شاکله اصلی اثر را با هم پیدا کرده بودیم؛ یعنی یک فهم مشترک میان ما وجود داشت. آن بخش عمدهای از مسیر را که میخواستیم به نتیجه برسیم، مشخص میکرد. در طول مسیر، چون به نگاه برنده-برنده اعتقاد داشتیم، همواره تلاش میکردیم بهترین تصمیم را برای اثر بگیریم و هیچیک روی ایدهها پافشاری نمیکردیم، بلکه ایدهای که بهتر برای اثر کار میکرد را دنبال میکردیم. این تجربه نشان داد که در یک فهم مشترک میتوان کار مشترک انجام داد.
جواد جوشنلو درباره بازخورد تماشاگران درباره نمایش «امیرو» اظهار کرد: نمایش «امیرو» مبتنی بر یک زیست اجتماعی جمعی است و مانند هر جمعی، لحظاتی از کمدی، خنده، غم و همچنین لحظات عاطفی و احساسی را به تصویر میکشد. این نمایش بازخورد خوبی از تماشاگران گرفته و توانسته است در هر بخش تماشاگر را درگیر کند.
وی در پایان صحبتهایش عنوان کرد: نمایش «امیرو» قصه ما مردمی است که میخندیم، میرقصیم، غمگین میشویم و عصبانی میشویم؛ مردمی که با هم دوست میشویم، قهر میکنیم و گذشتهای مشترک داریم که ما را به هم پیوند میدهد. این گزارهها، سرگردانی و گنگی که امروز داریم را به تصویر میکشد و سوالهایی را برای آینده مطرح میکند. امیدوارم که مخاطب ارتباط برقرار کند و تماشاگرانی که برای تماشای این نمایش میآیند، بعد از اتمام کار چیزی به آنها اضافه شده باشد.
سیروس محمدی، کاوه فرجادمنش، فرزاد نامآوری، رایین خاکره، آرسام فیروزی و عارف عباسی ایفای نقش میکنند.
در خلاصه داستان نمایش ۶۰ دقیقهای «امیرو» آمده است: در روزهای آخر اسفند، در نیمروز روشن، وقتی بنفشهها را با برگ، ریشه، پیوند و خاک در جعبههای کوچک چوبین جای میدهند، جویِ هزار زمزمهی درد و انتظار در سینه میخروشد و بر گونههای روان. ای کاش آدمی، وطناش را همچون بنفشهها میشد با خود ببرد هر کجا که خواست!
دستیار کارگردان و برنامهریز: اَشا بیکوردی، مدیر تولید: کیمیا اعتمادی، مشاور تولید: کسری کبیری، طراح پوستر: میثم مظفری، تیزر: هستی عرش و مهدی رمضانکاشی، طراح لباس: پریسا جعفری، طراح نور: جواد جوشنلو، طراح صحنه: عارف عباسی و شادی ثیابی، مدیر صحنه: رهی احتشام، عکاس: میترا رحیمی، ساخت دکور: اسماعیل پروانهوار، موسیقی: مجید رزمخواه، روابط عمومی و مشاور رسانه: درسا بخشندگی از دیگر عوامل این اثر نمایشی هستند.
علاقهمندان به تماشای این نمایش میتوانند برای تهیه بلیت به سایت تیوال مراجعه کنند.
مجید فرهاد که به زودی نمایش «سینما کارون» را روی صحنه میبرد، این نمایش را ادای دینی به فیلمسازان موج نو سینما دانست.
این کارگردان تئاتر در گفتگو با ایسنا توضیحاتی درباره نمایش خود ارایه کرد و افزود: در این نمایش، اتفاقات سینمایی در کنار مسائل روز جامعه و اتفاقاتی مانند انقلاب، جنگ و ... از زاویه دید سینما کارون روایت میشوند.
او با اشاره به اینکه «سینما کارون» یک تئاتر مستند نیست، در این باره توضیح داد: این نمایش در بستری از تاریخ روایت میشود و قاعدتا وقتی درباره موضوع و یک دوران بخصوص صحبت میکنیم، به نامها و اتفاقات مربوط به آن نیز اشاره داریم اما در هر حال نمایش ما یک داستان مستقل است که روایت خود را دارد.
این کارگردان اضافه کرد: نمایش ما کمی هم به سمت سورئال و انتزاعی میل میکند و راوی داستان ما سینما کارون است که خاطرات خود را از وضعیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور را در سه دهه بخصوص یعنی دهههای ۴۰، ۵۰ و ۶۰ روایت میکند. البته به دهههای بعدی هم اشارههایی دارد و هرچند داستان ما در سال ۶۹ به پایان میرسد ولی به اتفاقات روز کشور و سینما هم بیاعتنا نیستیم.
فرهاد با اشاره به پیشینه سینما کارون که هنوز هم فعال است، افزود: این سینما یکی از قدیمیترین سینماهای تهران است که نبش خیابان سرسبیل واقع شده و جزو معدود سینماهای قدیمی است که همچنان هم فعالیت دارد. این سینما در گذشته یکی از سینماهای مهم منطقه ۱۰ و ۱۱ به شمار میآمده است.
این کارگردان، اجرای این نمایش را ادای دینی به فیلمسازان موج نوی سینمای ایران همچون مسعود کیمیایی، فریدون گله، ساموئل خاچیکیان و داریوش مهرجویی دانست و توضیح داد: نمایش ما به استاد داریوش مهرجویی تقدیم شده است. البته در کنار این استادان، به ستارگان سینمای آن دوره همچون محمد علی فردین، بهروز وثوقی و جمشید هاشمپور نیز اشاره میکنیم. ضمن اینکه به تناسب موضوع نمایش، در بخشهایی از این کار ویدیو پروجکشن داریم.
او اضافه کرد: به عنوان نمونه در بخشی از نمایش درباره ساموئل خاچیکیان صحبت میکنیم که یکی از مهمترین فیلمسازان ماست و فیلم «عقابها»ی او هنوز هم یکی از پرفروشترین آثار سینمای ایران به شمار میآید.
فرهاد با ابراز تاسف از اینکه نسل جوان و حتی دانشجویان سینما و تئاتر هم بخشی از بزرگان فرهنگ و هنر کشور را به خوبی نمیشناسند، ابراز امیدواری کرد با ساخت و اجرای چنین آثاری زمینه آشنایی این نسل با هنرمندان مهم کشور در دهههای گذشته فراهم شود.
او ادامه داد: در این نمایش درباره انقلاب، جنگ، اتفاقات روز سیاسی و اجتماعی و آنچه این کشور و این ملت از سر گذرانده است، صحبت میکنیم.
فرهاد که پیشتر این نمایش را در جشنواره تئاتر افرا اجرا کرده است، یادآوری کرد: این نمایش در جشنواره با استقبال خوبی رو به رو شد و امیدوارم در اجرای عمومی هم با همان اقبال رو به رو بشود. همچنانکه در جشنواره هم هیات داوران و هم بسیاری از تماشاگران نمایش را دوست داشتند و خوشبختانه حالا هم با حمایت عمارت نوفل لوشاتو این نمایش را به اجرای عمومی گذاشتهایم.
این کارگردان افزود: البته دوست داشتیم در شرایط و زمان بهتری کارمان را اجرا میکردیم ولی همین فرصت را هم غنیمت میدانیم و امیدواریم تماشاگران باز هم این نمایش را دوست داشته باشند چراکه اولین اصل هنر، لذتبخشی است و در مراحل بعد چه خوب است که یک اثر هنری تلنگری هم بزند.
فرهاد ادامه داد: این کار بستری فراهم میکند تا خارج از شوخیهای نامناسبی که برای جذب مخاطب در برخی از آثار نمایشی مرسوم شده و بدون حضور چهرههایی که حتی بازیگر هم نیستند، روایتی را برای تماشاگران به نمایش بگذارد. تمام تلاشمان بر این است که نشان بدهیم میتوان حس مردم را به کنش واداشت و کار خوبی به آنان ارایه داد. اگر آن را دوست داشتند که چه بهتر! به هر حال تلاش میکنیم سلیقه تماشاگر را به سمتی ببریم که در فضایی پاکیزهتر درباره اتفاقات تاریخی و روز جامعهمان صحبت کنیم و در کنار این، حس او را هم درگیر کنیم.
به گزارش ایسنا، نمایش «سینما کارون» به نویسندگی و کارگردانی مجید فرهاد با بازی خود او و بهناز شمشیری از ۱۳ اسفند ماه اجرای خود را آغاز میکند.
در خلاصه داستان این نمایش آمده: «اکران فیلم «گوزنها» یه دسته چپی اومده بودن فیلم و ببینن. اتفاقا کیمیاییام اون روز اومده بود. بعد فیلم دورهاش کردن که تو شان یه چپی و تا حد یه فیلم فارسی پایین آوردی.»
این نمایش از تاریخ یاد شده هر شب ساعت ۱۸ و به مدت یک ساعت در عمارت نوفل لوشاتو روی صحنه میرود.
منبع: ایسنا
به گزارش روابطعمومی گروه، نمایش «صدای انسانی» به نویسندگی ژان کوکتو و کارگردانی و تهیهکنندگی آراز جهانشاهی از پنجشنبه ۱۶ اسفندماه، به مدت سه شب در تماشاخانه سیمرغ (بنیاد بیدل دهلوی) روی صحنه میرود.
در خلاصه داستان این نمایش آمده: زنی با مردش تلفنی وداع میگوید. تلفن هم آلت شکنجه و هم ابزار حیات زن است. زن در قعر اندوه دستوپا میزند، نه ضجهای، نه التماسی، نه کوششی برای نگهداشتن مردش، ولی میداند که بدون او هرگز نمیتواند به زندگیاش ادامه بدهد.
نمایشنامه «صدای انسانی»، یک تراژدی تکنفره در یک پرده است و ترجمه متن آن را شهلا حائری بر عهده داشته است.
معصومه عسگرپور، تنها بازیگر این اثر نمایشی است.
دیگر عوامل نمایش «صدای انسانی» عبارتند از: زهره خیرآبادی (دستیار کارگردان و برنامهریز)، سهراب سالاری (مدیر صحنه)، رضوان فتحیپور (چهرهپرداز)، سامان اسمعیلزاده (مدیر تولید و عکاس)، وحید علیمحمدی (ساخت تیزر)، آوا ملکمحمدی (اپراتور نور و صدا)، کیمیا امیری (طراح لباس)، آراز جهانشاهی (ساخت پوستر و بروشور)، احمدرضا حجارزاده (امور رسانه و اطلاعرسانی).
نمایش «صدای انسانی» از روز پنجشنبه ۱۶ تا ۱۸ اسفندماه در تماشاخانه سیمرغ و در دو سانس ساعت ۱۹ و ساعت ۲۱ روی صحنه میرود. مدتزمان این نمایش، ۴۵ دقیقه است.
گفتنیست طبق مذاکره با موسسه خیریه «حامیان طاهره رضا» درآمد بلیتفروشی از این نمایش، روز ۱۸ اسفندماه ـ مصادف با روز جهانی زن ـ به زنان بیسرپرست اهدا میشود.
علاقهمندان به تماشای این نمایش، برای تهیه بلیت میتوانند از سایت تیوال مراجعه اقدام نمایند.
عارف عباسی نویسنده و یکی از کارگردانهای نمایش «امیرو» که در تماشاخانه هما اجرا میشود درباره روند شکلگیری نمایش به خبرنگار مهر گفت: نوشتن متن این نمایشنامه را از یکسال پیش شروع کردم و حدود ۲ ماه طول کشید تا به مرحله نهایی برسد. در طی سالیان من متنهای زیادی را نوشتم ولی فقط تعدادی از آنها را نگه داشتم، ولی این متن با بقیه فرق داشت. وقتی شروع به نوشتن کردم احساس کردم که متن یقه خودم را گرفت و مطمئن بودم که آن را روی صحنه خواهم برد. مدتهاست به این موضوع فکر میکنم، جغرافیایی که ما در آن زندگی میکنیم جایی بین جهان رئالیسم و ابزوردیسم است که در آن گیر افتادیم. به عبارتی نه رئال هستیم نه ابزورد و در جایی بین جهان واقعی و جهان جفنگ در حال زندگی هستیم. زمانی که شروع به نوشتن این متن کردم در حال تمرین نمایش «در انتظار گودو» بکت بودم و متن نمایش «امیرو» از این نمایشنامه نشات گرفته است.
وی درباره موضوع و مضمون نمایش یادآور شد: در یک کلمه اگر بخواهم بگویم، نمایش درباره «رفتن» است. در نمایش «در انتظار گودو» ولادیمیر و استراگون منتظر آمدن کسی هستند و اینجا ما امیروهایی را داریم که منتظر رفتن هستند. شاید این طور بتوان تعبیر کرد که امیروها تصمیم دارند پیش گودو بروند.
این کارگردان درباره روند تمرین نمایش «امیرو» گفت: زمان نوشتن متن به کارگردانی آن هم فکر میکردم. در روند تمرین تصمیم این بود که خودم را به عنوان نویسنده کنار بگذارم و جهان متن را به عنوان کارگردان و همراه با شخص دیگری شروع به ساختن کنم. بنابراین از ابتدا این موضوع را با بازیگرانم روشن کردم که نه به شکل صددرصد کارگاهی - به دلایل اقتصادی - بلکه حداقل تمرین نیمه کارگاهی انجام بدهیم. قرار نبود دورخوانی و نقش تقسیم کنیم بلکه از ابتدا تمرین را از بازیها شروع کردیم.
عباسی ضمن اشاره به اینکه تمرینات این نمایش حدود ۵ ماه به طول انجامید، درباره انتخاب بازیگران متذکر شد: انتخاب بازیگر پروسه پیچیدهای بود. در یک بازه زمان تمام بازیگرانم به دلایل مختلف دستخوش تغییر شدند و تقریبا از تیم اولیه فقط کاوه فرجادمنش باقی ماند. یک دوره تصمیم داشتم از یک بازیگر چهره و شناخته شده استفاده کنم ولی در نهایت تصمیم گرفتم از هم دورهایهای خودم و از فضای تمرین تئاتری بازیگر انتخاب کنم. چون اعتقاد داشتم فضای دوستانهای باید در کار وجود داشته باشد و این ارتباط لازم است که در کاراکترها و نوع ارتباطشان شکل بگیرد. برای انتخاب بازیگر ششم، نتوانستم گزینه مدنظرم را انتخاب کنم و به دلیل کم بودن زمان تصمیم گرفتم خودم این نقش را بازی کنم.
وی درباره همکاری با جواد جوشنلو در کارگردانی این اثر بیان کرد: خوشحالم که این چهارمین همکاری من با جواد جوشنلو است. سال ۱۴۰۱ با کارگردانی جواد در همین سالن نمایشی را اجرا کردیم و بعد از آن ۲ فیلم کوتاه با هم ساختیم. همانطور که اشاره کردم بعد از تصمیم برای بازی کردن شرایط کار تغییر کرد. بنابراین از جواد خواستم که کنار من باشد و با هم این راه ادامه بدهیم. در پروسه تمرین، ما ایدههایمان را با هم درمیان میگذاشتیم و در موقع تمرین من فقط به عنوان بازیگر نقشم را ایفا میکردم.
عباسی در پایان صحبتهایش عنوان کرد: تمام امیدم این است که مردم این اثر را ببینند. مخاطب من صرفا عموم جامعه است. از وقتی شروع به نوشتن کردم به این مسئله فکر کردم که مخاطبم گروه تئاتری هستند یا هر گروه دیگری. این متن از دل زندگی شخصی و اجتماعی من بیرون آمده و جایش هم همین جاست، جایی که بتواند اثرگذار باشد. امیدوارم مردم ببیند و دوست داشته باشند.
نمایش «امیرو» به نویسندگی عارف عباسی و کارگردانی مشترک جواد جوشنلو و عارف عباسی از اول اسفند ساعت ۲۱:۴۵ در تماشاخانه هما روی صحنه رفته است.
در این نمایش سیروس محمدی، کاوه فرجادمنش، فرزاد نامآوری، رایین خاکره، آرسام فیروزی و عارف عباسی ایفای نقش میکنند.
در خلاصه داستان نمایش ۶۰ دقیقهای «امیرو» آمده است: «در روزهای آخر اسفند، در نیمروز روشن، وقتی بنفشهها را با برگ، ریشه، پیوند و خاک در جعبههای کوچک چوبین جای میدهند، جویِ هزار زمزمه درد و انتظار در سینه میخروشد و بر گونهها روان. ای کاش آدمی، وطناش را همچون بنفشهها میشد با خود ببرد هر کجا که خواست!»
دستیار کارگردان و برنامهریز: اَشا بیکوردی، مدیر تولید: کیمیا اعتمادی، مشاور تولید: کسری کبیری، طراح پوستر: میثم مظفری، تیزر: هستی عرش و مهدی رمضانکاشی، طراح لباس: پریسا جعفری، طراح نور: جواد جوشنلو، طراح صحنه: عارف عباسی و شادی ثیابی، مدیر صحنه: رهی احتشام، عکاس: میترا رحیمی، ساخت دکور: اسماعیل پروانهوار، موسیقی: مجید رزمخواه، روابط عمومی و مشاور رسانه: درسا بخشندگی از دیگر عوامل این اثر نمایشی هستند.
علاقهمندان به تماشای این نمایش میتوانند برای تهیه بلیت به سایت تیوال مراجعه کنند.
منبع: خبرگزاریمهر
نمایش «درد» بهکارگردانی سامان خلیلیان، این روزها در سالن چارسوی تئاتر شهر در حال اجراست و خلیلیان بعد از هفت سال دوری از عرصه نمایش، آن را روی صحنه برده است. داستان این نمایش درباره اختلاف زن وشوهری است که بیشتر اختلافشان ناشی از نشنیدن حرفهای یکدیگر و ندیدن مهمترین مسائل در زندگی و تکیهکردن روی جزئیات و مسائل پیشپاافتاده است.
آنها گمشده در دنیای مدرن و زندانی افکار خود هستند. البته نوعی دیدگاه تساهلگرایانه، سختنگرفتن و گذر از سختیها با نظر به گفته معروف یونگ «دردت را تحمل نکن، درک کن!» نیز در نمایش دیده میشود. خلیلیان در این نمایش مانند نویسنده یعنی مرتضی فرهادنیا که بازیگری را هم به عهده دارد، در آن واحد، هم کارگردان و هم بازیگر است و نقش کشیشی را بازی میکند که قرار بوده پزشک شود اما سرنوشتش به گونهای دیگررقم میخورد. اجرای این نمایش بهانهای برای گفتوگو با این کارگردان است که در ادامه از نظر میگذرانید.
متن نمایش «درد» چه ویژگیهایی داشت که بعد از این مدت فاصلهگرفتن از تئاتر برای اجرای آن ترغیب شدید؟
چیزی که برایم در انتخاب یک متن مهم است و اصل قرار میگیرد، زیرلایههای درونمتنی است که هم به دغدغههای شخصی خودم بپردازد و هم شامل موارد و نکاتی باشد که مقداری تماشاگر را به تعقل وادار کند. بعد از هفت سال کار نکردن، دو سال پیش نوبت اجرا به من دادند و میخواستم با متن دیگری نمایش را اجرا کنم اما بنا به اتفاقی، متن نمایشنامه «درد» مرتضی فرهادنیا به دستم رسید و در نهایت تصمیم به اجرای آن گرفتم. متن این نمایشنامه دغدغهمندیهایی دارد که شاید در مواجهه اول برای تماشاگر ساده بهنظر برسد اما مسائلی در کل متن نهفته است که وقتی تماشاگر سالن را بعد از دیدن نمایش ترک میکند تازه به فکر فرو میرود. درواقع بیشتر بهخاطر چندبعدیبودن این متن را انتخاب کردم.
اما درعینحال اجرای چنین نمایشی که در یک فرصت یک ساعتونیم به چندین موضوع از جنبههای مختلف بپردازید، سخت و چالشبرانگیز بوده است. چطور این موضوع را مدیریت کردید؟
اگر بخواهید به مسائل از نظرگاههای مختلف فلسفی، روانشناختی، جامعهشناختی،اقتصادی و ایدئولوژیک نگاه کنید و در عینحال به جایگاه و روابط میان انسانها چه خانوادگی(میان زن وشوهر) و چه اجتماعی بپردازید، سخت است. تمام اینها در عین سادگی بهدرستی کنار هم چیده شده و در متن تلاش میکنیم که تلنگرهای بهموقعی در حوزه این مسائل به مخاطبان نمایش بزنیم. شاید در نگاه اول چنینچیزی به مخاطبان منتقل نشود اما مخاطب درحال خارجشدن از سالن به بسیاری از این مسائل پی برده است و در این رابطه بازخوردهای خوبی هم دریافت کردیم. ابعاد فلسفی و جامعهشناختی این نمایش با دیالوگهای ابتدایی-دردت را تحمل نکن، درک کن- با صدای کشیش شنیده میشود ودرانتها نوعی ازدرک معنای عمیق ودرست ازواژه «درد»رابه مخاطبان پیشنهاد و در واقع جهانبینی جدیدی از نگاه ما به کائنات و هستی ارائه میدهد. این جزو جذابیتهای موجود در این متن برای اجرا بود.
این نمایش سرشار ازنماد است؛چطور به نمادها، نشانهها و تکراربعضی جملات که درواقع فرم نمایش راشکل میدهد، رسیدید؟
چیزی که در مراحل اول برایم اهمیت داشت، انتخاب متن و چالشهایی بود که در تمرین، تولید و اجرا میتوانست ایجاد کند. با توجه به این متن باید در انتخاب بازیگر دقت میکردیم که البته با همدلی بچههای گروه، اتفاق خوبی در این زمینه رقم خورد و این از شانس خوب من بوده است. بهجای حفظ و تکرار صرف متن، پیداکردن درکی از این متن برای ما بیشتر اهمیت داشت و صحبتهایمان با بچهها پیرامون توجه بیشتر به عمق و زیرلایههای متنی نمایش بود تا بهدرستی بتوانیم مفاهیم را به تماشاگر القا کنیم. تأکیدها و تکرارها به مخاطبان کمک میکند که بیشتر در فضای نمایش قرار بگیرند و همه اینها با تمرین بهدست آمد و بهمرور به نتایجی که مدنظرم بود، رسیدم. در این نمایش مخاطب در عین اینکه در جریان یک نمایش رئال محض و زندگی روزمره قرار میگیرد؛ به تناسب فضاسازی متن در بخشهایی با تکرار جملات یا کارگرانی که درحال رنگکردن هستند، ساختار رئال شکسته و به فضایی عبثگونه نزدیک میشود. پوشاندهشدن وسایل خانه زیر نایلونها از نظرم بهمعنای محبوسشدن انسان امروز در دنیایی است که تکنولوژی او را بهسمتی نامشخص میبرد. به هرحال انسان در تفکرات و چارچوبهایش غوطهور و محبوس شده و حتی لوازم زندگیش در این جریان پوشیده و محبوس هستند. معتقدم انسانها برای تغییرکردن حاضر به ایجاد تنوعی میشوند که با وجود وجوه مثبت، میتواند ویرانگر هم باشد. مشقت کار این بود که در یک زمان کم با ارائه نمایش در فضای رئال بتوانیم به تمام این مسائل بپردازیم و اشاره کنیم. بنابراین، باید به سمت نشانهشناسی و خلق فضای باورپذیر میرفتم اما باید این پیچیدگیها را هم عیان میکردم. البته نمیدانم چقدر موفق بودم و زمانی که بازخورد تماشاگران را گرفتیم، متوجه شدیم که توانستهایم تا حدودی موفق باشیم.
بهنظرمیرسد زوج این نمایش درعین صحبتکردن درباره مهمترین مسائل وچالشهای زندگیشان،نگاهی تساهلگرایانه به آنچه برایشان اتفاق میافتد،دارند وکمدی دراین میان شکل میگیرد که جذاب است واین فضابهآرامی درناخودآگاه تماشاگر مینشیند.
نام این نمایش «درد» به معنای سختی و مشقت زیاد است که حتی با شنیدن نام آن ممکن است دچار این سوگیری شوید که با یک تراژدی محض روبهرو هستید و به قول کشیش، تمام اسامی بار معنایی دارند. درواقع موقعیتها در بخشهایی بهقدری دردناکند و تبدیل به بحرانهای بزرگ میشوند که وقتی زوج نمایش را در وضعیت متناقض قرار میدهیم، از دردناک، کمدی و طنز خلق میشود. به عبارتی، موقعیت بهاندازهای تلخ است که شما بهعنوان مخاطب دچار زهرخند تلخی میشوید. من در این نمایش دنبال ایجاد موقعیت طنز برای تماشاگر نیستم بلکه موقعیت بهقدری دردناک و متضاد است که شما را به خنده وادار میکند. ایجاد چنین موقعیتی خیلی سخت است و نیاز به بازی درستی دارد و بهعنوان کارگردان سعی کردم این موقعیتها را خلق کنم. البته تلاشم این بود که موقعیتهای کمدی بیش از اندازه ایجاد نشود؛ یعنی ممکن است خنده ایجاد شود اما در لحظه با شرایطی که در نمایش پیش میآید، از بین میرود. این خندیدن از سر کیفوری نیست بلکه خندیدن به موقعیتهای دردناکی است که ما در زندگی برای خود ایجاد میکنیم. این نمایش برشی از وضعیت رابطه انسانهای امروز است و دلیل خلق این لحظات این است که انسانها خودشان را در آن موقعیت قرار دهند تا این موقعیت بتواند آنها را تکان دهد.
دیالوگهای مسلسلوار این نمایش بین زوج جوان فیلم احتیاج به تمرین زیادی داشت. چقدر برای این موضوع تمرین داشتید و به این بازیگران رسیدید؟
البته منظورم از این جمله خوب بودنم نیست اما معتقدم یک کارگردان خوب همواره نیاز نیست که میزانسن طراحی کند. همواره کارگردانی خوب است که به دو ویژگی توجه کند؛ یکی انتخاب متن درست و دیگری کستینگ اجرایی خوب در جلو و پشت صحنه. من سعی کردم آنچه در این تعریف به آن قائلم را بهکار ببندم و موفقیتم نسبی است.دو نفر برای نقش خانم آمدند و در نهایت صحرا اسداللهی انتخاب شد.برای نقش ادوارد چندیننفر که مدنظر بودند، آمدند و گپ زدند اما مرتضی فرهادنیا بهعنوان کسی که این متن را نوشته بود و به درونمایه و پیچیدگیهای آن اشراف داشت و در گذشته هم بازیگر بود، این نقش را به عهده گرفت. بهنظرم رابطه زوج اصلی نمایش باورپذیر شده است. همچنین نقش خودم را در قامت کشیش دوست دارم و انتخاب خودم بود و احساس میکردم میتوانم این نقش را به مخاطبان ارائه و القاء کنم. همچنین دیگر عوامل و بازیگران نیز همکاری خوبی داشتند و دو نفر از بازیگران جزو افرادی هستند که مهربانانه این نقشها را پذیرفتند. حتی سه پیرمرد زحمتکش که شاید اتفاق خاصی را ایجاد نمیکنند، تجربه فعالیت ۳۰ ساله تئاتری داشتند.
یکی از ویژگیهای نمایش شما نقشهای مکمل است و در عین اینکه در ابتدا بهنظر میرسد تعیینکننده نیستند اما کلید حل مسأله نمایش در دست آنهاست.
یک نمایش حاصل جزئیات بههمپیوسته است و شما باید برای کوچکترین لحظات و صحنهها با حضور درست افراد روی صحنه بتوانید در طول یک ساعت و نیم تمام فحوای درون آن را به عینیت تبدیل کنید.صادقانه بگویم همان فردی که در طول یک ساعت و نیم روی دیوار را رنگ میکند، فرقی با بازیگر اصلیم ندارد. این نگاه من از سمت تمام بچههایی که در کار حضور دارند، پذیرفته شده و همه در هرجایی در خدمت کار هستند و این خیلی ارزشمند است.معمولا نباید یک اثر نمایشی در بخشهایی مثل صحنه، بازی، کارگردانی و سایر بخشها برجسته باشد و به چشم بیاید و برای باقی آن کاری صورت نگرفته باشد، چون وحدت خودش را از دست میدهد.
خلق یک پایانبندی غیرتکراری
سامان خلیلیان، کارگردان نمایش درد در رابطه با چگونگی خلق پایان خاص و غیرتکراری نمایش درد به «جامجم» گفت: در سالهای گذشته همواره در فضای تئاترهای میدانی و پرفورمنس حضور داشتم و کار تولید کردم و بودن در این فضا برایم ارتباط بدون واسطه با تماشاگر را به ارمغان آورده است؛ یعنی در آن حوزه هیچ مرزی بین تماشاگر و بازیگر وجود ندارد و این پایان خاص به علائق و سلایقم باز میگردد. بنابراین، ما در رورانس پایانی با روایت نهاییتر و خاصتری که به متن نمایش اضافه شده است، روبهرو میشویم.
سامان خلیلیان کارگردان نمایش «درد» که در تالار چهارسو روی صحنه است درباره ویژگیهای محتوایی این اثر نمایشی به خبرنگار مهر گفت: نمایشنامه «درد» نوشته مرتضی فرهادنیا است. انتخاب این نام برای نمایش بسیار هوشمندانه بوده است، چراکه نمایش روایتگر دردهایی است که بشر امروز با آنها مواجه است. زندگی ماشینی و روابط زیستی و اجتماعی انسانها، بهویژه بحرانهای خانوادگی در این اثر مورد توجه قرار گرفته و با نگاهی انتقادی و فلسفی روایت میشود. این نمایشنامه میکوشد دغدغههای زندگی امروز و روابط زناشویی را با رگههایی از کمدی تحلیل و بررسی کند.
بازگشت به کارگردانی تئاتر پس از غیبتی هفت ساله
خلیلیان درباره دلیل فاصله گرفتن از کارگردانی تئاتر و بازگشت دوباره به این عرصه عنوان کرد: پس از کارگردانی نمایش «عند از مطالبه» حدود هفت سال از این حوزه فاصله گرفتم. در این مدت، به دلایل مختلفی ازجمله جستوجوی متن مناسب و شرایط اجتماعی ناشی از کرونا، فرصت کارگردانی مهیا نشد. البته در این دوران، به فعالیتهای دیگری در حوزه تئاتر پرداختم از جمله حمایت از گروههای جوان و دانشجویان علاقهمند به صحنه و همچنین کمک به تولیدات تئاتری در شهرستانها اما در نهایت، حس نیاز به بازگشت به کارگردانی تئاتر و بیان دغدغههایم از طریق این هنر، عامل پیشبرنده برای این بازگشت بود.
وی افزود: حدود ۲ سال پیش، پس از یک دوره فراغت ذهنی، تصمیم گرفتم یک اثر نمایشی تولید کنم که با شرایط امروز همخوانی داشته باشد. با این حال، در روند دریافت نوبت اجرا با چالشهایی مواجه شدیم و اجرای نمایش بارها به تعویق افتاد. این وقفهها، هرچند دشوار بودند اما تأثیری بر انگیزهام نگذاشتند چراکه معتقدم هنر تئاتر بستری برای بیان مسائل اجتماعی و دغدغههای انسانی است.
چالشهای تولید تئاتر برای نسل جوان
خلیلیان درباره مشکلات تولید آثار نمایشی برای جوانان تصریح کرد: مسئله اساسی این است که چرا و برای چه قشری تئاتر تولید میکنیم. از یکسو، تعداد زیادی از فارغالتحصیلان رشتههای هنرهای نمایشی مشتاق ورود به عرصه تئاتر هستند اما از سوی دیگر، زیرساختهای موجود پاسخگوی این نیاز نیست. تئاترهای خصوصی بخشی از این خلأ را پر کردهاند، اما آنها نیز تحت تأثیر فشارهای مالی قرار دارند.
ذائقه مخاطب؛ عاملی موثر در تولید آثار بازاری
وی ادامه داد: یکی از چالشهای اصلی، تغییر ذائقه مخاطبان است. امروزه، بسیاری از آثار نمایشی بر اساس تقاضای بازار تولید میشوند و این امر باعث میشود که آثار عمیق و دغدغهمند کمتر مورد استقبال قرار بگیرند. در نتیجه، گروههای نمایشی ناچار هستند برای جذب مخاطب، از چهرههای سینمایی و موسیقیایی یا فرمهایی مانند کنسرت-تئاتر استفاده کنند. این وضعیت، تولید تئاتر را برای گروههای مستقل دشوار کرده است.
بحرانهای اقتصادی و تأثیر آن بر وضع کنونی تئاتر
خلیلیان با اشاره به هزینههای بالای تولید یک نمایش تأکید کرد: حداقل هزینه تولید یک نمایش در سادهترین شکل، بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان است. از سوی دیگر، تماشاخانههای خصوصی برای تأمین هزینههای خود، اجارههای بالایی دریافت میکنند. این مسائل باعث میشود که گروههای تئاتری نتوانند بهراحتی به اجرا بپردازند و در نتیجه، آثاری که انتخاب میشوند بیشتر مطابق با سلیقه بازار باشد تا اینکه دغدغههای هنری را دنبال کند.
وی در پایان تصریح کرد: اگر برای این چالشها چارهاندیشی نشود، تئاتر به مرور از محتوای متفکرانه و دغدغهمند تهی خواهد شد. در شرایطی که جامعه با بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و انسانی مواجه است، هنر تئاتر میتواند بستری برای تحلیل و ارائه راهکار باشد اما این مهم تنها در صورتی محقق میشود که حمایتهای لازم از این هنر انجام بگیرد.
نمایش «درد» به نویسندگی مرتضی فرهادنیا و کارگردانی سامان خلیلیان از ۱۹ بهمن در تالار چهارسو مجموعه تئاترشهر روی صحنه رفته است.
صحرا اسدالهی، مرتضی فرهادنیا، سامان خلیلیان، مرجان متقی، سارا سیبی، رها اسدی، ثمر طهماس پور، سما سلطانی راد، اصغر حاجیلو، محسن سبزعلی و علیرضا کشوری بازیگران این اثر نمایشی هستند.
منبع: مهرنیوز
نمایش «امشب به صرف بورش و خون» به کارگردانی صابر ابر از ۶ فروردین ۱۴۰۴ در تالار مرکزی شهر رشت اجرا خواهد شد.
به گزارش روابط عمومی اثر، نمایش «امشب به صرف بورش و خون» به کارگردانی صابر ابر که از ۲۹ آذر سال جاری دور جدید اجراهای خود را در تهران آغاز کرده و تا پایان اسفند روی صحنه است، از بهار سال ۱۴۰۴ اجراهای خود را در شهر رشت آغاز خواهد کرد.
نمایش «امشب به صرف بورش و خون» نوشته مهدی یزدانیخرم بر اساس رمان «نازنین» فئودور داستایوفسکی، ترجمه یلدا بیدختی و کارگردانی صابر ابر در دور جدید اجراهای خود از ششم فروردین ۱۴۰۴ در تالار مرکزی شهر رشت روی صحنه خواهد رفت.
این نمایش با بازی صابر ابر و فاطمه نقوی پیش از این و در نیمه اول سال جاری به مدت ۶ ماه در پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب روی صحنه رفت و پذیرای بیش از ۷۰ هزار مخاطب شد.
علاقهمندان برای تهیه بلیت «امشب به صرف بورش و خون» میتوانند به سایت تیوال مراجعه کنند.
عکس از حسین حاجیبابایی است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حامد رحیمی نصر از جمله کارگردانان تئاتر است که همواره دنیای عجیبی را برای کارهای خود انتخاب می کند؛ کافی است نگاهی به دو سه کار آخر او بیاندازید تا بفهمید دنیایی که این کارگردان در ذهن خود میپروراند دارای ویژگیهای عجیب و غریب خاص خود است.
رحیمی نصر پیشتر در وی اِی آر دنیای آدمهایی را به تصویر کشید که گذشتهای ندارند و آیندهای هم برای آنان متصور نیستیم.
یا در شیزوفرنی پرش افکار یک بیمار شیزوفرنی را میبینیم که رحیمی نصر سعی میکند در ژانر گروتسک این موضوع را به دید مخاطب برساند.
اگر بخواهیم کمی دقیق تر شویم ژن زامبی بیشتر ادامه وی آی آر است؛ با این تفاوت که رحیمی نصر این ایده را در این اثر به تصویر میکشد که جهان هرچه جلوتر میرود به سمت عقب حرکت میکند.
تصویر سرزمین فورچونای اونوری در دنیایی که پس از جنگ جهانی چهارم به تصویر کشیده شده دلیلی بر این مدعا است.
اما این دنیا زمانی پیچیدهتر میشود که قرار است بر پاشنه ساختار سنتی به حیات خود ادامه دهد و پدیده مرگ در آن اثری ندارد.
در حقیقت ما با مردمانی طرف هستیم که به دنبال تغییر نیستند و به آنچه که جاودانگی نام دارد خو کردهاند. همان مردمانی که امنیت خود در سرزمین حفاظت شده را به کنجکاوی در سرزمینهای دور ترجیح میدهند و تنها چالش پیش روی آنان چیزی بنام زندگی است.
رحیمی نصر در عین حال با نگاهی روشن، تفاوت دنیای آدمهای مختلف را به تصویر میکشد و به این نکته اشاره دارد در جایی که قرار نباشد از اساس گفتوگویی شکل گیرد اتفاقی رخ نخواهد داد.
همچنین پایان بندی اثر هم نقدی بر این نکته دارد که جامعه بدوی تنها پذیرشگر است بدون آنکه به موضوعات دیگر توجه کند.
قرار گرفتن گروه خورشید و متناسب سازی ترانه های این گروه با محتوایی که در ژن زامبی میبینیم از دیگر نقاط مثبت این اثر است.
در بخش کارگردانی نیز رحیمی نصر کار پر ریسگی را در ژن زامبی انجام داده و آن استفاده از کاراکترهای متعدد است که هیچکدام برای پر کردن صحنه در میزانسن قرار نگرفته اند بلکه هریک بر اساس نمایشنامه، کارکرد خود را دارند.
بازیها برای همه شخصیت ها به یک اندازه طراحی شده تا جایی که همه بازیگران در یک اندازه و به اندازه و با بازیهای قابل قبول در اثر حضور دارند.
رحیمی نصر در عین حال دو لایه متفاوت را در ژن زامبی به مخاطب عرضه میکند که این نقطه قوت اثر است. نخست لایه بیرونی که اثری با دستمایه طنز و روایتی خطی است اما در لایههای پنهان او در ادامه تئاتری که دنبال میکند دست به نقد رفتارهای اجتماعی زده و گذر جامعه از سنت به مدرنیته را به طور معکوس دستمایه ساخت ژن زامبی قرار داده است و شاید به همین دلیل است که ژن زامبی امروز به یکی از پرمخاطب ترین آثار روی صحنه تبدیل شده است.
در مجموع ژن زامبی نمایشی قابل قبول در راستای دغدغه های حامد رحیمی نصر است و دنیای عجیب او اینبار هم توانسته علاوه بر مخاطبان، نگاه تئاتربین های حرفه ای را نیز به خود جلب کند.
دور دوم اجرای نمایش «این زندگی مال کیه؟» با کارگردانی درسا آقائی از یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳، فقط برای ۱۰ اجرا در تماشاخانه هما روی صحنه خواهد رفت.
به گزارش مشاور رسانهای پروژه، دور دوم اجرای نمایش «این زندگی مال کیه؟» به نویسندگی برایان کلارک، ترجمه احمد کساییپور با کارگردانی درسا آقائی و تهیهکنندگی مجید ملک میرزایی از روز یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۵ فقط برای ۱۰ اجرا در تماشاخانه هما روی صحنه خواهد رفت.
دور اول اجرای این نمایش در خانه هنر دیوار با استقبال مخاطبان روی صحنه رفت.
شاهین زارع، یوکابد موسوی، علی گلشنی، علیرضا سعادتی، حدیثه رضائی، حمید مهرجو، نگین خسرو، شکیبا الکائی، شایان حیدری، نغمه منعمی، نرگس پارسیان مهر، سارا لطفی، علی منیری بازیگران این نمایش هستند.
در خلاصه داستان این اثر نمایشی آمده است: «اگه من نتونم یه انسان باشم دلم نمیخواد به یه دستاورد پزشکی تبدیل بشم.»
مجری طرح: علی گلشنی، مشاور کارگردان: ناهید عساکره، دراماتورژ: شاهین زارع، مدیر تولید: سیامک آقایی، طراح صحنه: درسا آقائی، طراح لباس: دینا یوسفپور، طراح گریم: نرگس زارعی، طراح صدا: صادق نیک فرمان، طراح گرافیک و تبلیغات: علی زندیه، عکاس: کیارش مسیبی، طراح پوستر: پیمان طاهری پور، طراح آکسسوار: امیر پناهی فر، روابط عمومی: نوید آغاز، مشاور رسانهای: علی کیهانی، دستیار کارگردان: امیر رجبی، حامد بدیعی، منشی صحنه: صالحه بهمنی، مسئول اجرایی: محمد مخملباف، اپراتور صدا: محمد مخملباف، اپراتور نور: حامد بدیعی، مدیر صحنه: علی مقدم، دستیار صحنه: سعید مقدم، دستیار گریم: فاطمه رضائیان، ساخت دکور: یاسر چگینی، دوخت لباس: حسین پناهی دیگر عوامل این اثر نمایشی هستند.
علاقهمندان برای تهیه بلیت این اثر نمایشی میتوانند به سایت تیوال مراجعه کنند.
لیلی رشیدی در کنسرت نمایش «بتهوون یک جاودانگی» به ایفای نقش میپردازد؛ اثری که در آن جواد مولانیا نیز عهدهدار نقش آهنگساز شهیر آلمانی است.
لیلی رشیدی بازیگر با سابقه تئاتر، سینما و تلویزیون قرار است در جدیدترین تجربه تئاتری خود در کنسرت نمایش «بتهوون یک جاودانگی» به نویسندگی و کارگردانی جواد مولانیا که قرار است با تهیهکنندگی سپهر صاحبی و حامد اکبری از بهار سال ۱۴۰۴ در کُرباکس پردیس تئاتر و موسیقی دِکُر (باغ کتاب) روی صحنه برود، به ایفای نقش بپردازد.
در کنسرت نمایش «بتهوون یک جاودانگی» جواد مولانیا در مقام بازیگر نیز عهدهدار ایفای نقش بتهوون آهنگساز شهیر آلمانی است.
نازنین کیوانی، مسعود میرطاهری، متین نصیری، سجاد قربانی، محمد دهمولایی ، دیبا حکیمالهی، سوگند قریشی، هستی عرش، ستایش ابراهیمی، رضا دیدار، افق ایرجی، کیانا هویدا، هیوا حقانی، دیگر بازیگران این اثر نمایشی هستند.
پیشفروش اینترنتی کنسرت نمایش «بتهوون یک جاودانگی» از ۷ اسفند آغاز شده و علاقهمندان برای تهیه بلیت این اثر میتوانند به سایت تیوال مراجعه کنند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، نمایش «صفر به توان صفر» به کارگردانی و نویسندگی حمیدرضا کتول از هشت اسفند ماه در خانه هنر دیوار آغاز میشود. بازیگران این نمایش شهریار محمدی، حمیدرضا کتول، امیر کتول، مریم کبیریان، میرا امیرنسب، بهناز سعیدی، کاوه میرزایی و ابوالفضل گرمابی هستند.
شهریار محمدی در گفتوگو با آنا درباره این اثر نمایشی گفت: نمایش صفر به توان صفر تلفیقی از سبکهای سورئال، فانتزی و کمدی است،متنی که نظیرش را در چند وقت اخیر میتوان گفت در این حوزه مخاطبان به ندرت خوانده و نمایشی در این شکل و شمایل دیده باشند.
وی درباره نقش خود نیز توضیح داد: من در این نمایش نقش جان بالتیمور را زنده کردم که رنگ تاریکی همچون مشکی دربرابرش کم است.
محمدی در پاسخ به این سوال که آیا میتوان گفت در گذشته جوانان ورود آسانتری به فضای حرفهای تئاتر و سینما داشتند، پاسخ داد: در جواب میتوانم بگویم نه تنها به این حوزه بلکه ورود به تمام حوزههای کاری آسان است، اما موضوعی که کار را برای افراد سخت میکند ماندن در حیطهای که میخواهند در آن به فعالیت بپردازند، چون در مسیر پیشرفت و حرفهای شدن در هر حرفهای قطعا سختیهایی سر راه افراد قرار میگیرد که طاقت آنان را طاق میکند و فکر خروج به سراغشان میاد. در هر حال سختی مشکلات مالی و اقتصادی هم برای هنرمندان خیلی وقتها پیش میآید. در کل ورود آسان است ولی حرفهای شدن و ماندن سخت است.
محمدی با بیان اینکه فضای هنر ترسناک نیست تنها باید اعتماد به نفس داشت تا بتوانی پیشرفت کنی و به موفقیت برسی حتی در برابر بزرگان این حرفه، توضیح داد: به نظر من تئاتر خوب کاری است که مخاطب وقتی از سالن نمایش بیرون میرود، به تجزیه و تحلیل کاری که تماشا کرده بپردازد، اگر درگیر شد که نمایش کار خودش را کرده است.
وی مخاطبان تئاتر را دو دسته عام و اهل هنر به شمار آوردو گفت: نظرات هر دو دسته محترم است ولی آنان که به صورت جدی این هنر را دنبال میکنند، برای پیشرفت هنرمندان اولویت دارند.
وی در پایان گفت: خرسندم از کار دراین نمایش و به قول شاعر: خرم آن نغمه که مردم به نیکی بسپارند به یاد.