در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال گردشگری
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:35:05
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

 

اینترنت

الن فارسی را به سختی صحبت می‌کند و باید به انگلیسی آشنا باشی که بتوانی با او مکالمه کنی، اما شخصیت جذاب، پرانرژی و زبان شیرینی که به فارسی صحبت می‌کند، از او یک مهمان میزبان ساخته است.


الن ووسالو درباره خود می‌گوید: این خانه قسمت فنلاندی زندگی من در ایران است، از 43 سال پیش من در ایران زندگی می‌کنم، ابتدا در بابلسر زندگی می‌کردم اما بعدها کنار دریا خیلی شلوغ شد و من این شلوغی را دوست نداشتم برای همین به شهرستان نور آمدم.

وی ادامه می‌دهد: آن زمان قرار بود دانشگاه مازندران در این شهر دایر شود پس من به نور آمدم ولی دانشگاه نیامد.

نکته جالبی در ابتدای ورودمان ... دیدن ادامه ›› به خانه‌اش بود که وی در این باره می‌گوید: ساختمانی هم که در آن زندگی می‌کنم سال 57 یک روز قبل از بسته شدن گمرک‌ها رسید، کانتینری که خانه‌ام را حمل می‌کرد با خوش‌شانسی تمام زمانی آمد که هنوز انقلاب نشده بود وقتی کار نصب خانه تمام شد انقلاب هم شده بود؛ یکی از نکات جالب این خانه این است که کسانی که همراه کانتینر از فنلاند آمده بودند از شلوغی خیابان‌ها به دلیل انقلاب تعجب می‌کردند و برایشان جالب بود.

الن می‌افزاید: داستان زندگی من طولانی است به هر حال فنلاندی هستم و 43 سال است در ایران زندگی می‌کنم، در آمریکا درس خواندم و با آقای توکلی آشنا شدم، آمدم ایران و ایرانی شدم؛ البته من پدرم در آمریکا بود و مادرم در فنلاند؛ مدتی با مادرم زندگی می‌کردم بعد پیش پدرم رفتم.

وی تصریح می‌کند: لیسانس جانورشناسی از دانشگاه یو‌سی‌الی‌ای آمریکا گرفتم؛ برای همین من و شوهرم همیشه در دانشگاه بودیم، فوق لیسانس را در رشته روزنامه‌نگاری گرفتم و الان کار ویرایش علمی دانشگاه‌های ایران را انجام می‌دهم.

ووسالو می‌گوید: با دانشگاه‌های متعددی مانند تربیت مدرس، مازندران، کرمانشاه، شیراز و گرگان همکاری دارم و تقریبا در تمامی رشته‌ها ویرایش علمی انجام می‌دهم، به دلیل اینکه تسلط‌‌ ‌ام به زبان انگلیسی خوب است، مقاله‌های علمی ایرانی‌ها که به زبان خارجی نوشته شده برای من می‌آید و من آنها را به لحاظ علمی و انگلیسی ویرایش می‌کنم.

وی معتقد است: اگر چه لیسانس جانورشناسی دارم، ولی فقط لیسانس نگرفتم بلکه بر روی رشته‌ام تحقیقات زیادی انجام دارم، امروز بر روی رشته‌های زیادی مانند بیوتکنولوژی، شیمی، بیوشیمی، بیولوژی، بایو و نانوتکنولوژی ویرایش علمی انجام می‌دهم، اما تاکنون نتوانسته‌ام کتابی بنویسم.

توکلی با اشاره به اینکه دو فرزند دارم یکی دختر و یکی پسر، ادامه می‌دهد: هر دو با من در ایران هستند، سیروس در همین رشته اطلاعات زیادی دارد، اما کار کردن با مادر برایش سخت است دخترم هم در تهران کار می‌کند و اطلاعات خوبی درباره موسیقی و زبان دارد.

وی درباره زندگی‌اش در ایران می‌گوید: شاید اگر این خانه را نیاورده بودم در ایران نمی‌ماندم، ولی شاید هم می‌ماندم، این منطقه مرا به یاد تابستان‌های فنلاند می‌اندازد، آنجا تابستان زیبایی دارد اما زمستان‌های فنلاند اصلا تمام شدنی نیست و روشنایی در آنجا کم است، ولی اینجا همیشه بهار و تابستان است و زیبایی‌های زیادی دارد؛ طبیعت ایران بسیار با ارزش است و از نظر آب و هوا اقلیم خوبی دارد، تمام ایران را گشته‌ام اما از همه جا بیشتر مازندران را دوست دارم.

ووسالو می‌افزاید: من خودم را میان ایران و آمریکا و فنلاند تقسیم کرده‌ام، سالی یکی دو بار به فنلاند به دیدن فامیل‌هایم می‌روم چون آنها امکان آمدن به ایران را ندارند؛ وقتی به فنلاند می‌روم درباره وضعیت دانشمندان زن ایرانی با من مصاحبه می‌گیرند و علاقه‌مند هستند بدانند زنان ایرانی چگونه کار می‌کنند، در فنلاند بیشتر در همایش‌ها و کنفرانس‌ها شرکت می‌کنم و در آنجا دوستانی دارم که راجع به درناها و پرندگان با هم همکاری می‌کنیم.

وی درباره اینکه چگونه توانسته در یک کشور بیگانه خود را منطبق کند می‌گوید: من خودم را فرد چند ملیتی می‌دانم، وقتی در میان فرهنگ‌های مختلف زندگی کردم یاد گرفتم که چگونه با همه ارتباط داشته باشم و از هر کسی چیزی یاد گرفتم؛ توانستم این سازگاری را در خودم ایجاد کنم اما می‌دانم هر کسی این سازگاری را ندارد.

الن ادامه میِ‌دهد: من با ایرانی ازدواج کردم و جدا شدم و وقتی خانم‌ها جدا می‌شوند به شهر خودشان می‌روند ولی زندگی شخصی من از زندگی حرفه‌ای من جداست، ماندن در اینجا جدا از ایرانی شدن من است.

وی تصریح می‌کند: فرهنگ زنان خارجی با ایرانی‌ها تفاوت زیادی دارد من از کشوری می‌آیم که زنانش 106 سال پیش حق رای داشتند و خودشان تصمیم می‌گرفتند و خودکفا بودند از وقتی کوچک بودم این چیزها برایم مهم نبود، اما معتقدم میان کشورهای توسعه یافته و کشورهای توسعه نیافته روابطی هست که می‌تواند متقابل باشد و به هم انتقال داده شود، این روابط باعث می‌شود من چیزی از شما یاد بگیرم و شما چیزی از من.

وی بیشتر تحقیقاتش بر روی درناها و پرندگان مهاجر است که در این باره تاکید می‌کند: علاوه بر پرندگان مهاجر تحقیقاتی در زمینه بیوتکنولوژی و بیولوژی نیز داشتم مثلا بر روی حشره کشی تحقیقات کردم که ارگانیک بود، بر روی مرجان‌های خلیج فارس کار کردم، در منطقه حرا قشم و در ارتباط با بیشتر جانورانی که در معرض انقراض هستند و برایم جذابیت داشت کار کردم.

ووسالو در کارش سختی‌هایی نیز داشته که ادامه می‌دهد: در محیطی که من زندگی می‌کردم زن‌ها در زندگی حرفه‌ای خود بسیار راحت بودند و مردها با احترام با آنها برخورد می‌کردند در ایران هم اوایل که برای بررسی محل زندگی درناها رفته بودم که ببینم چه می‌خورند چند مرد که دومادار بودند آمدند و سروصدا کردند که اینجا چه کار می‌کنی زن‌ها حق آمدن به اینجا را ندارند، اما من به آنها گفتم که این کار من است و باید این کار را انجام دهم بعدا برایشان گفتم که من چه کار مهمی انجام می‌دهم و دیگر با من کاری نداشتند.

وی ادامه می‌دهد: این روزها هم زیاد در عموم نیستم تا اختلافات را درک کنم، اما در اوایل کارم که برای زنان و دختران در محل درناها کلاس‌های آموزشی می‌گذاشتیم دانشجوهای دختر تنهایی نمی‌توانستند از ازباران به فریدونکنار رفت‌وآمد کنند حتما باید کسی آنها را همراهی می‌کرد؛ اما بعدها که فهمیدند ماجرا چیست و کارهای ما چرا انجام می‌شود دیگر اعتماد می‌کردند.

این فنلاندی درباره کارهایش در فریدونکنار نیز می‌گوید: درناها به این دلیل درنای سیبری نامیده می‌شوند که در فصل بهار در آنجا لانه‌سازی دارند، در روسیه کار تحقیقاتی زیادی بر روی این درناها انجام شده، در تابستان بر روی شالیزارهای مازندران کار برنج انجام می‌دهند، اما استثنا امسال بر روی پروژه‌ای کار می‌کنیم که امیدواریم برای نسل‌های آینده ایران کارگشا باشد و بتواند مسیر نگاه‌ها به این پرنده‌ها را تغییر دهد.

وی می‌افزاید: با روابطی که در فنلاند و در گروه‌های پرنده‌شناس این کشور داشتم قرار است یک برج پرندگان در محل پرندگان فریدونکنار نصب شود؛ این کار را به خاطر مردم و پرنده‌ها انجام می‌دهیم، این برج هدیه دوستان فنلاندی من است به ایرانی‌ها.

ووسالو تصریح می‌کند: این روزها مشغول مکان‌یابی این برج در فریدونکنار هستیم، این هدیه تشکل پرنده‌شناسان فنلاندی به مردم این منطقه است من از آنها درخواست کردم و آنها پذیرفتند که با ما در این زمینه همکاری کنند.


وی ادامه می‌دهد: من معتقدم باید رابطه میان انسان‌ها و پرنده‌ها برقرار شود، مردم باید بیایند و پرنده‌ها را ببینند و پرنده‌ها به انسان عادت کنند، می‌خواهیم در کنار دامگاه یک برج چند طبقه بزنیم تا بتوانیم از بالا پرنده‌ها را مشاهده کنیم؛ با این برج دیگر نیازی نیست برای دیدن پرنده‌ها به شالیزار برویم و آنها را بترسانیم، می‌خواهم دانش‌آموزان در گروه‌های مختلف به دیدن پرنده‌ها بیایند و یاد بگیرند چگونه با پرنده‌ها رفتار کنند.

ووسالو بیان می‌کند که قرار است یک گروه از فنلاند به این منطقه بیایند و منطقه را بررسی کنند، در کشور فنلاند 458 برج پرندگان وجود دارد یعنی هرجایی که پرنده‌ها هستند یک برج برای دیدنشان نصب شده است.

الن ارزش کار برای طبیعت را بیشتر از این می‌داند و می‌گوید: هم اکنون فیلم‌هایی که 38 سال پیش از درناها در فنلاند گرفته شده بسیار با ارزش است وقتی پرنده‌ها می‌روند معلوم نیست کی می‌آیند مثلا چند سال پیش می‌خواستم از خرس بلوچستان عکس بگیرم ارزش این کارها سال‌ها بعد مشخص می‌شود کار در طبیعت لحظه‌ای نیست و باید سال‌ها بر روی آن کار کرد تا نتیجه بدهد.

وی قوانین ورود به ایران برای گردشگری را سخت می‌داند و می‌افزاید: قوانین آمدن توریست به ایران خیلی سخت‌گیرانه است، من چند تور خارجی به ایران آوردم گروه اول تور پرنده‌شناسان بود که سه هفته در ایران بودند و خیلی راضی بودند، اما تور بعدی که خواستیم بیاوریم ویزایشان آماده نشد و سفر کنسل شد در حالی که باید این رفت‌وآمدها راحت باشد.

ووسالو ادامه می‌دهد: در کشورهای خارجی تمام پارک‌ها ملی‌اند و وقتی ملی شدند رفت‌وآمد همه به آنجا آزاد است در حالی که در ایران مردم خودمان هم نمی‌توانند به برخی مناطق رفت‌وآمد کنند و بازدید داشته باشند شاید یک دلیل اصلی آن این باشد که هنوز مردم نمی‌دانند چگونه با طبیعت رفتار کنند برای همین می‌خواهیم این برج را بیاوریم تا بچه‌ها از کوچکی یاد بگیرند که از پرنده‌ها محافظت کنند.


فنلاند، ایران، مازندران ؟ خوانندگان دوست دارند بیشتر از شما بدانند.

(با لبخند) من چند کشوری هستم! در کانادا به دنیا آمدم ، فنلاند بزرگ شدم و در
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اینترنت
همه نشانیِ زنی خارجی را می‌دادند که بیش از همه دربارهٔ درناهای سیبری می‌داند و مجوز دامگاه‌ها دست اوست. دامگاه‌ها شالیزارهای اطراف فریدون‌کنار هستند که با آغاز فصل سرد و بارندگی‌های مداوم تبدیل به تالاب‌های کوچک می‌شوند و محل زمستان‌گذرانی پرندگان مهاجر که از سرزمین‌های شمالی می‌آیند.

برنجکاران این شالیزارها را با پوشال و نی محصور کرده‌اند، طوری که در زمستان‌ها به مناطق امنی برای پرندگان تبدیل شود و با ورود پرندگان مهاجر به این دامگاه‌ها عمدتاً با روش کلک مرغابی به صید آن‌ها مشغول می‌شوند.

درناهای سیبری هم سال‌ها برای زمستان‌گذرانی به این تالاب‌های کوچک می‌آمدند. این دامگاه‌ها باید همیشه ساکت و دور از گذر دیگران باشند. هر صدای اضافی باعث وحشت و پرواز پرندگان می‌شود. پیش از ورودمان به این منطقه مرموز خانم توکلی به صیادان پرنده تلفن زده بود و این شد که با خوش‌رویی از ما استقبال ... دیدن ادامه ›› کردند.

اِلن ووسالو در سا‌ل‌های پایانی عمرش
اِلن ووسالو در سا‌ل‌های پایانی عمرش

«این منم، زنی تنها در آستانهٔ فصلی سرد»
حدود ۴۸ سال پیش،‌ زن اروپایی به دیدن این دامگاه‌‌ها آمد. تکرار این رفت‌وآمدها با اعتراض صیادان روبه‌رو شد. جایی برای غریبه‌ها و به‌خصوص زنان نبود. حتی کار به دعوا و خشونت کشید.

اما خانم توکلی معادل درآمد صید روزانهٔ یک دامگاه‌ را به یکی از صیادان ‌پرداخت تا اجازه بدهد بی‌صدا ساعت‌ها با دوربین دوچشمی پرندگان را نگاه کند. او می‌دانست که آن پرندگان سفید و شبیه لک‌لک از معدود بازماندگان دسته غربی درناهای سیبری هستند.

این رفت‌وآمدها و ساعت‌ها مشاهدهٔ درنا‌ها سال‌ها ادامه پیدا کرد. بعدها برای مردم محلی معلوم شد که او همسر سابق محمود توکلی است. ابتدا در بابلسر و بعدها در فریدون‌کنار زندگی می‌کردند.

خانم ووسالو با همسر ایرانی‌اش سال‌ها قبل درآمریکا آشنا شده بود. اِلن دانشجوی جانورشناسی در دانشگاه کالیفرنیای لس‌آنجلس بود و محمود فارغ‌التحصیل نجوم که در ناسا کار می‌کرد. آن‌ها چند سال بعد از آمریکا به ایران آمدند. دو پسر و یک دختر داشتند که یکی از پسرها -فرزند کوچک‌تر- را در حادثه‌ای از دست دادند و زندگی مشترک آن‌ها به جدایی انجامید.

از این‌جا زندگی تنهای او شروع شد. با وقوع انقلاب ۱۳۵۷ آقای توکلی از ایران به آمریکا بازگشت اما اِلن ترجیح داد کاری را که شروع کرده، یعنی پژوهش دربارهٔ درناهای سیبری، در مسیری عجیب و به‌معنای واقعی تنها به پایان برساند؛ پس ایران را ترک نکرد.

زبان فارسی را به‌خوبی نمی‌دانست، دو کودک داشت و درآمد کمی از تدریس در دانشگاه. روزهایی در هفته در دانشگاه تهران زبان انگلیسی تدریس می‌کرد، اما تمام مشخصات لازم برای هدف قرار گرفتن از سوی انقلابیون آن روزها را داشت: خارجی، استاد دانشگاه، زن.

بی‌حجابی بهانهٔ خوبی شد تا او را از دانشگاه اخراج کنند. بعد از جدایی از شوهرش، یک خانه‌ٔ پیش‌ساختهٔ چوبی سفارش داده بود که از فنلاند به ایران بیاورند. یک روز قبل از اعتصاب گمرک در روزهای انقلاب توانسته بود خانه‌اش را وارد ایران کند؛ خانه‌ای چوبی از همان‌هایی که در کشورهای اسکاندیناوی بسیار دیده می‌شود و به او حس وطن آباء و اجدادی‌اش فنلاند را می‌داد.

این خانه‌ هنوز در شهرک ساحلی فردوس رویان در میان باغی کوچک در پشت یک درخت آووکادو خودنمایی می‌کند.

در‌سال‌های آغاز فعالیت‌هایش در فریدون‌کنار تا ۲۷ درنای سیبری را سرشماری کرده بود اما سال به سال تعداد درناهایی که به ایران بازمی‌گشتند، کمتر می‌شد. برای ادامهٔ پژوهش و حفاظت پرندگان پول نداشت. فشار نیروهای امنیتی هم همچنان ادامه داشت و به ظن جاسوسی بازجویی شد و از همه بدتر، در تنهایی و سکوت دامگاه‌ها، مردانی قصد تعرض به او را داشتند.

الن در عکس یادگاری با شاگردان مدرسه فرزانگان کرج
الن در عکس یادگاری با شاگردان مدرسه فرزانگان کرج

«من راز فصل‌‌ها را می‌دانم»
وقتی اولین بار اِلن را دیدم، زنی بود حدود ۸۰ ساله که مردم فریدون‌کنار و روستا‌‌های اطراف او را می‌شناختند و احترامش می‌کردند. دربارهٔ درناهای سیبری شنیده بودند و درِ دامگاه‌‌ها برای اِلن همیشه باز بود.

ادارهٔ محیط زیست و آموزش و پروش منطقه ارتباط بسیاری خوبی با او داشتند. در دانشگاه مازندران تدریس می‌کرد. مدارس او را برای سخنرانی و برنامه‌های ویژه دعوت می‌کردند و گاهی برای ترجمهٔ مدارک یک شرکت حمل‌ونقل بین‌المللی به دفتر کارش در تهران می رفت.

چندین پروژهٔ زیست‌محیطی را مدیریت می‌کرد که حامی مالی آن‌ها دولت فنلاند بود. ضمن این‌که کارگاه‌‌های صنایع دستی و بافندگی برای زنان محلی راه‌اندازی کرده بود تا کمک‌هزینهٔ زندگی‌شان شود.

اگرچه در سال‌های نخست برای حضورش در دامگاه‌ها به صیادان پول می‌داد، اما سال‌های بعد توانسته بود ادارهٔ محیط زیست را قانع کند که به صیادان برای جلوگیری از صید بی‌رویه پرندگان و شکار گونه‌‌های کمیاب مثل درناهای سیبری حقوق ماهانه پرداخت کند تا به‌عنوان محیط‌بان داوطلب همکار سازمان محیط زیست شوند.

به همین دلیل، بعضی از آن‌‌ها در دامگاه‌‌ها لباس محیط‌‌بان‌ها را می‌پوشیدند. به‌قدری صاحب نفوذ شده بود که حتی ادارهٔ محیط زیست هم نگران مشاهدات او در دامگاه‌‌ها بود. حتی وقتی در یکی از این سال‌ها صیادی یک درنای سیبری را شکار کرد،‌ تقریباً تمام سازمان‌های بین‌المللی مربوط سازمان محیط زیست را بازخواست کردند.

پس از آن مقالهٔ معروف «جاسوس درنا در فریدونکنار» منتشر شد. دیپلمات‌های فنلاندی هم چند بار به منطقه سفر کردند و پرندگان مهاجر، دامگاه‌ها و پروژه‌های در حال اجرا را دیدند. یکی از صیادان می گفت «همین‌جا روی زمین سفره پهن کردیم و خوراک محلی اردک برای سفیر فنلاند آوردیم. آقای سفیر هم چهارزانو نشست پای سفره با ما ناهار خورد. موقع خداحافظی هم گفت لذیذترین خوارک اردک زندگی‌ام را خوردم».

وقتی دیدم چگونه ادارهٔ محیط زیست پس از سفارش اِلن، بدون مراحل آزاردهندهٔ اداری، اجازه فیلمبرداری به ما داد، از او پرسیدم چطور به این‌جا رسیده و با این صیادان کم‌حوصله، مدیران همیشه در جلسه و حاج‌آقاهای دست‌نمازگرفته با جوراب‌های آویزان از جیب‌ گفت‌وگو می‌کنی؟ گفت: باید صبر داشته باشی، سال‌ها طول کشید تا حرف‌‌‌هایم را بشنوند.

اِلن برای شاگردان یک مدرسه دربارهٔ درناهای سیبری صحبت می‌‌کند
اِلن برای شاگردان یک مدرسه دربارهٔ درناهای سیبری صحبت می‌‌کند

«و زخم‌های من همه از عشق است»
اما این همهٔ ماجرا نبود. الن ووسالو در سال‌های پایانی عمر در مقابل دوربین کارگردان فنلاندی خانم ایریس هِرمه نشست و در فیلم مستند «مادر درنای برفی» از زندگی‌اش و چیزهایی گفت که این سال‌ها به ما نگفته بود. این‌که چطور مورد سوءرفتار و خشونت خانگی شوهر ایرانی‌‌ و تحصیلکرده‌اش قرار گرفته بود، از‌ کتک‌‌ خوردن و خشنونت‌های مداوم، از مردسالاری ریشه‌دار در این فرهنگ گفت.

این‌ها را به ما نگفت، شاید چون نمی‌‌خواست شرمگین‌مان کند. در فیلم می‌گوید «یک صبح پا شدم،‌ تنها بودم، محمود و بچه‌‌ها رفته بودند ایران....» بعد از این همه سال هنوز از یادآوری آن روزها خشمگین است و صورتش می‌لرزد.

آمدنش به ایران شاید به‌اجبار و برای از دست ندادن بچه‌‌هایش بود، اما این‌جا هم زندگی بر مدار همان مردسالاری قبلی می‌چرخید. به‌ناچار جدایی را پذیرفت. سال‌ها بعد درناهای سیبری را دید و عشق به طبیعت را تجربه کرد؛ عشقی که مسیر دشوار ۵۰ ساله را برای آن پیمود و زندگی کرد و الهام‌بخش شد.

در قسمتی از فیلم می‌گوید انقلاب که شد، همهٔ خانوادهٔ توکلی گریختند و رفتند آمریکا، اما من ماندم این‌جا، چه کنایه‌آمیز! ترجیح داد بماند و به‌تنهایی مسیر عاشقی خودش را بپیماید.

مادر «امید»

وقتی تصمیم گرفتم ایران را ترک کنم، به دیدنش رفتم. گفتم می‌خواهم بروم،‌ ما ایرانی‌ها به یک گذرنامهٔ دیگر هم نیاز داریم. به من نگفت بمان، ولی خندید و گفت من گذرنامهٔ پنج کشور را دارم ولی با گذرنامهٔ ایرانی سفر می‌کنم.

خانوادهٔ اِلن ووسالو از فنلاند به کانادا مهاجرت کرده بودند. الن در تورنتو به دنیا آمده بود اما آن سال‌ها برای کانادایی‌ها گذرنامهٔ بریتانیایی صادر می‌شد. چند ماه بعد از تولدش کانادا برای شهروندانش گذرنامهٔ ملی صادر کرد، اما هر کسی اجازه داشت گذرنامهٔ بریتانیایی‌اش را هم نگه دارد.

پدر و مادر الن بعدها برای او گذرنامهٔ فنلاندی گرفتند و وقتی به آمریکا مهاجرت کرد، گذرنامهٔ چهارمش را گرفت و سرانجام بعد از ازدواج صاحب گذرنامهٔ ایرانی هم شد. بعدها چهار گذرنامهٔ کشورهای غربی باطل شدند اما گذرنامهٔ ایرانی را همچنان تمدید می‌کرد و حتی برای رفتن به کشورش فنلاند ویزا می‌‌گرفت.

سرعت تخریب محیط زیست از اراده و تلاش‌های او برای بازگرداندن درناهای سیبری به ایران بیشتر بود و درناها به ایران نیامدند به جز یک درنا که هر سال اواخر پاییز، بیش از سه هزار کیلومتر را تنها می‌پیمود و از سیبری به ایران می‌آمد.

مردم محلی او را «امید» نامیدند و الن هم به «مادر درناهای سیبری» مشهور شده بود. خیلی‌ها داستان درناها را شنیده بودند و فیلمسازان جوانی زیادی از«امید» فیلم گرفتند.

هرسال خبر بازگشت امید در رسانه‌ها منتشر می‌شد و خبرنگاران با الن مصاحبه می‌کردند. اما در همان اولین دیدارمان هم که فقط سه درنا باقی مانده بود، گفت که شانسی برای بقای این پرندگان زیبا باقی نمانده است. از همان روزها پیگیر پروژهٔ جدیدی برای حفظ مرجان‌های خلیج فارس بود.

هر سال «امید» می‌آمد ولی الن دیگر توانی نداشت که ساعت‌ها به تماشای این آخرین بازماندهٔ سال‌های پیش بنشیند. انگار امید هم فهمید کسی عاشقانه تماشایش نمی‌کند، پارسال نیامد. امسال هم الن رفت.

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلیییی خوب بود به نظرم با بچه ها هم میشه انجام داد خیلی راحت بود و مسیر کوتاه بود
محمد فروزنده این را خواند
فائزه این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی بازی خوبی بود دمتون گرم
من این بازی رو دو نفری انجام دادم و به این علت به نسبت بازی‌های قبلی خیلی بیشتر لذت بردم
از طرف دیگه بازی‌هایی مثل لاله زار که دانستنی‌های بیشتری داشت و در واقع به طور خلاصه یه تور شهرشناسی بود رو بیشتر دوست دارم
امین کاکولکی و محمد فروزنده این را خواندند
فائزه این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پیکر «الن ووسالو» پژوهشگر فنلاندی معروف به مادر درنای سیبری بر روی دستان مردم رویان مازندران تشییع شد.

به گزارش ایرنا، مهدی یونسی رستمی عصر امروز -پنجشنبه- همراه با تعدادی از مسئولان در آرامگاه شهر رویان و بر سر مزار زنده‌یاد «الن ووسالو» پژوهشگر و جانورشناس فنلاندی ساکن مازندران،‌ به این چهره بین‌المللی حوزه محیط زیست ادای احترام کرد.

یونسی رستمی در جمع خبرنگاران ضمن قدردانی از تلاش‌های زنده‌یاد ووسالو، اظهار کرد: سکونت پنج دهه‌ای این بانوی دغدغه‌مند فنلاندی در مازندران و شهر رویان نشان دهنده میزبانی خوب مردم استان و منطقه از پیروان ادیان الهی و امنیت جمهوری اسلامی ایران است که مصداق بارز آن را در همسایگی و هم‌زیستی شهروندان نور و رویان با هم‌میهنان ارمنی ساکن شهرک هایگاشن نیز می‌توان ... دیدن ادامه ›› مشاهده کرد.

وی افزود: زنده‌یاد ووسالو که در بین جامعه به مادر درناها شهرت داشت بیش از پنج دهه در زمینه حیات وحش و محیط زیست مازندران تلاش کرد.

در مجتمع فرهنگی و هنری پیامبر اعظم(ص) رویان برگزار و تندیس این چهره بین‌المللی ساکن مازندران که به پاس حدود ۶ دهه تلاش در عرصه محیط زیست و حیات وحش مازندران ساخته شده بود با حضور فرزندان زنده‌یاد ووسالو رونمایی شد.

این تندیس که همراه با مجسمه‌ای از «امید» تک‌درنای به جا مانده از گله غربی درناهای سیبری ساخته شده، اثری از استاد رضا یحیایی هنرمند مازندرانی و صاحبنام هنرهای تجسمی کشور است.

«الن ووسالو» جانورشناس، پژوهشگر، روزنامه‌نگار و مؤسس انجمن درنای سیبری از دهه ۵۰ ساکن شهر رویان مازندران شده بود و به دلیل بیش از پنج دهه حضور و فعالیت پژوهشی درباره پرندگان مهاجر به ویژه درناهای سیبری در این استان به مادر درنای سیبری شهرت داشت.

مادر درناهای سیبری که دانش آموخته مقطع کارشناسی جانورشناسی از دانشگاه یو.سی.ال.اِی (UCLA) امریکا بود و مدرک کارشناسی ارشد روزنامه‌نگاری را نیز اخذ کرده بود، روز ۲۰ دی در سن ۹۵ سالگی درگذشت و پیکرش روز ۲۱ دی با حضور تعدادی از مسئولان، کنش‌گران حوزه محیط زیست و شهروندان منطقه در آرامگاه رویان به خاک سپرده شد.

او پنج دهه پیش، پس از ازدواج با همسر ایرانی‌اش راهی مازندران شد و به فریدونکنار رفت تا دسته باقیمانده از گله غربی درناهای سیبری را که هر سال به مازندران می‌آمدند مشاهده کند و پس از مدتی ساکن مازندران شد.
سینما سپهر ساری

تاریخچه سینما سپهر ساری
سینما سپهر ساری در سال ۱۳۴۵ به صورت شرکت سهامی تاسیس شد و آقایان روشانی، واثقی، ایزدپناه و ابوالفضل ظاهری باخرید اکثر سهام، به عنوان مالک سینما معرفی شدند.

ای سینما در سال 1376 توسط حوزه‌ی هنری خریداری شد. این سینما در سال ۱۳۸۵ توسط موسسه‌ی بهمن سبز بازسازی شد و ظرفیت آن، به عدد ۹۸۵ ... دیدن ادامه ›› صندلی رسید.

پس از آن درسال ۱۳۹۸ در فاز دوم بازسازی‌ها، درطبقه‌ی فوقانی، یک سالن دیگر با ظرفیت ۶۲ صندلی افزوده شد.

در حال حاضر این سینما با دو سالن (سالن اصلی دارای بالکن نیز می‌باشد)، پذیرای هنردوستان می‌باشد.
قوانین سینما
فقط در صورت ایجاد صندلی تکی در سالن ممکن است جا به جایی صندلی شما توسط مدیر سینما انجام شود.
منبع گیشه ۷
بازی محله اودلاجان رو تنهایی انجام دادم و یه اشتباهی که کردم این بود که ساعت ۵ عصر جمعه شروع کردم بازی رو. با توجه به اینکه تو دی ماه دارم بازی می‌کنم خیلی زود هوا تاریک شد و کوچه و خیابون‌ها خلوت شدند هم در و دیوار شهر به خوبی معلوم نبود هم خلوتی خیابون حس خوبی به آدم نمی‌داد. شما تو روز بازی رو شروع کنید
در مورد خود بازی باید بگم که بدک نبود بعضی سوال‌ها هیچ سرنخی براش پیدا نمی‌شد مثل سراینده تنصیف و اینکه جواب دادن به سوال‌های آخر بازی که باید سرنخ‌ها رو به هم وصل می‌کردی حداقل برای من خیلی سخت بود و هیچ کدوم رو نتونستم درست جواب بدم. درواقع خیلی باید با دقت بیشتری بازی می‌کردم ولی من سرسری گرفتم
سلام وقت به خیر قیمت یه دست ۵۰ هزار تومان بدش سبک بازی ساده هستش
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی تیراول هم که یه سری بازی که تو شهر بهت آدرس میده بر اساس در و دیوار و اسم مکانها یه سری معما طرح میکنه که به نظرم خیلی جالب بود
من بعد از بازی راز کارت ها ، لاله زارش رو بازی کردم از جنوب خیابون لاله زار تو میدون توپخونه شروع میشد یکم یکم به سمت شمال میرفت و معما های نسبت ساده طرح میکرد حدود یکساعت طول کشید. محدودیت زمانی نداره ولی حتما باید اونجا باشی تا بتونی سوالها رو حل کنی
به عنوان مثال یه سوال این بود که اسم فلان ساختمون که فلان نقش برجسته رو داره چیه؟ این باعث میشه با دقت بیشتری تو این خیابون قدم بزنی و چیزایی ببینی که تا حالا ندیدی
این وسط مسطا هم چندتا فایل صوتی کلی اطلاعات راجع به تاریخ سینمای ایران و سینماها تهران بهت میده. من در حال گوش دادن بهشون حواسم پرت میشد و کلی به سمت شمال میرفتم و آخرش میفهمیدم باید بر گردم به همون جایی که فایل پلی شده. از خود این داستان هم سوالاتی مطرح میشد سرسری گوش نکنید :)
اگه به تاریخ معاصر، شهرگردی یا سینما علاقه دارید حتما توصیه میکنم من خیلی دوست داشتم و حتما بازی های دیگش رو بازی میکنم
امیر مسعود این را خواند
حامد این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازار روز امامزاده یحیی ساری انواع میوه را ارزان دارد سی تومان فقط.
رنج گل بلبل کشیدو بوی گل را باد برد / بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد

بیستون تنها نامی بر یک خیابان یا کتیبه‌ای سنگی و چند زبانه بر سنگ در کوهی در دور دست نیست.
به قول صائب، ماتم فرهاد کوه بیستون را سرمه داد / بی هم آوازی نفس از دل کشیدن مشکل است

ایلام یک رستوران غذای معروف در همون خیابون معروفش که درخت های چنار داشت خیلی خوب بود،واقعا دستپختش محشر بود. میوه بنه هم داشت که طعم خاصی نداشت.
دره ارغوان هم قشنگه،
کرمانشاه فقط سد سیروان پاوه ،لذت قایق موتوری سواریش بینظیره
پارک ملل پل تجن ساری
مریم اسدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب یلدا

پارک ملل پل تجن ساری با درخت های زرد و نارنجی، ساحل رودخانه و آب های کوهستانی در بالاتر از پارک در میان نیزار ها فضایی جالب برای چای آتیشی شب یلدا است.

لذت دوچرخه سواری در این پارک را از دست ندهید، حتما سری به بازار روز امامزاده یحیی بزنید انواع میوه را ارزان دارد سی تومان فقط.

بازار نرگسیه و بازار راهبند هم خوب است خیابان فرهنگ با درختان چنار هم پیاده روی ... دیدن ادامه ›› اش خوب است.

پارک لایت ساری،آفتاب و کوشا سنگ هم جالب است و البته رفتن به خانه کلبادی ها، استخر کاسپین،سینما سپهر و هتل سالار دره،سد سلیمان تنگه،گوزن های دشت ناز ساری

استخر کاسپین بلیتش سیصد هزار تومان (در کنار ساختمان عمارت شهرداری یا اب و فاضلاب یا فروشگاه رفاه) است سونا خشک،استخرش خوب بود جکوزی و سونا بخار معمولی بود. رول مرغ هم دارد که خوب است و هفتاد هزار تومان است.

تپه های مهدشت هم باغ ویلاهای قشنگی دارد در جنوب ساری است بیرون روستای مهدشت راهبند
زهره مقدم این را خواند
مریم اسدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی تیراول هم که یه سری بازی که تو شهر بهت آدرس میده بر اساس در و دیوار و اسم مکانها یه سری معما طرح میکنه که به نظرم خیلی جالب بود
من بازی راز کارت هاش رو بایکی از دوستام بازی کردم از جنوب خیابون سی تیر شروع میشد یکم یکم به سمت شمال میرفت و به معما های نسبت ساده سر گرممون میکرد حدود یکساعت طول کشید. محدودیت زمانی نداره ولی حتما باید اونجا باشی تا بتونی سوالها رو حل کنی
به عنوان مثال یه سوال ساده اول بازی این بود که بزرگترین درخت پارک چه درختیه
شبیه یه جور اتاق فرار بود
حتما توصیه میکنم
اگه خواستید تنها برید زنگ بزنید منم بیام
علیرضا منصوریان در زمان حضور در استقلال چند پیش‌بینی جالب انجام داد. یکی از پیش‌بینی‌های سرمربی سابق استقلال ابتدای سال ۱۳۹۵ بود که گفت امسال برای این تیم اتفاقات بزرگی رخ می‌دهد که در تاریخش سابقه نداشته است. در آن سال استقلال با هدایت منصوریان ۶ بر یک مقابل العین شکست خورد تا پیش‌بینی سرمربی آبی‌ها به شکل معکوس رخ دهد.

منصوریان در دورانی که هدایت استقلال را بر عهده داشت چند بار اعلام کرد که این تیم در سال ۱۴۰۲ به یکی از قدرت‌های فوتبال آسیا تبدیل خواهد شد. نکته عجیب اینجاست که آبی‌ها سال ۱۴۰۲ را با حذف از لیگ قهرمانان آسیا آغاز کردند تا یکی دیگر از پیش‌بینی‌های سرمربی سابق این تیم هم برعکس شو
https://video.varzesh3.com/video/360944

عجب گلی پرسپولیس خورد.
هادی (hadi_shj)
درباره بلیت ورودی بازی Game of Life i
میشه یه خلاصه ای از بازی و چند تا عکس ازش بگذارید؟
سپهر این را خواند
محمدجواد علی جانی این را دوست دارد
سلام هادی جان
این بازی یه تجربه تعاملی تو موزه کامپیوتر ایرانه که قراره باهاش کلی معمای پیدا کردنی، حل کردنی، استنتاجی و ... رو تجربه کنین. توی این مسیر، با بخش‌های مختلف موزه، اشیا و دستگاه‌ها بیشتر آشنا می‌شین و مهارت‌های خودتون رو در یافتن پاسخ معماها محک می‌زنین. هدف نهایی بازی پیدا کردن رمز یه صندوقچه‌ست که فقط با گذشتن از مراحل مختلف بازی می‌تونین بهش برسین.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در زمستان آبگرم هشتاد درجه رینه میچسبد با تمام آبگرم های ایران فرق داردقلق دارد باید ساکن بایستی تا هم لذت ببری و هم نسوزی از آبجوش چای هم داغ‌تر است.قلق دارد.

کتیبه ناصرالدین شاه و دشت گل زرد و شقایق لار و آبشار شاهاندشت هم بهش نزدیک است،

البته مثل سرعین اردبیل ،استخرهای لوکس ندارد.

آبگرم لاریجان که قبل از لاریجان در روستای گزنه کمی بالاتر قرار دارد در گوگل مپ آبگرم لاریجان را سرچ کنید .متل های فراوان دارد منتهی هیچ طراحی و زیباسازی شهرش ندارد و کاملا نشان دهنده معماری بی سلیقه ساخت دوران جمهوری اسلامی است.هتل هایش استخر در زیرزمین دارند که بهترینش هتل گشتا است که ... دیدن ادامه ›› استخرش ساعتی سیصد تومن است ولی حالت خفه دارد و اتاق‌هایش شبی سه میلیون تومان سه نفره . دقیقا روبروی هتل گشتا ، در جنب متل یک کوچه خاکی است که یک متل آپارتمان قرار دارد که استخرش ساعتی صد و بیست تومن است که روبروی حمام تاریخی شاه عباسی هم میشود گرچه لوکس نیست اما چون رو به حیاط است حالت خفگی ندارد. سوییت پنجاه متری این متل با سه سانس یک ساعته استخر شبی ششصد تومان است.آبگرم لاریجان آبش داغ در حد آبجوش است و نمی توانید شنا کنید بلکه قلق و رمزش این هست که بروید داخلش و مثل مرداب در جای خود آرام بایستید در این صورت احساس آبجوش نمی کنید اگر حرکت کنید احساس داغی آبجوش می کنید، ما که شیلنگ آبگرم را از استخر جدا کردیم تا بتوانیم برویم داخلش.

حمام تاریخی شاه عباسی هم فعلا تعطیل است و چشمه اصلی هم در کوچه بغلی حمام شاه عباسی است روبروی نانوایی،که آبش جوش است و بوی گوگرد تخم مرغی با بخار دارد ایکاش مسیولین روی چشمه را یک بنای دارای بهداشت بسازند.
میگویند شاه عباس سه عدد حمام چشمه آب گرم ساخت که یکی از آنها همین حمام شاه عباسی است.
چشمه آب آهن هم که آب معدنی سرد است در آنجا قرار دارد و میتوانید تابستان بروید البته چیز خاصی ندارد.
در جاده هراز بعد لاریجان روستای شاهاندشت قرار دارد که ابشارش مثل دربند است ولی مثل سنگان مرتفع و سه طبقه که برای رفتنش وارد روستا شوید و ماشینتان را پارک کنید سپس کوچه ها را مانند حرف ال انگلیسی پایین بیایید تا به قبرستان روستا برسید از کنار قبرستان مستقیم بروید تا به آبشار برسید تابلو های مسیر آبشار را دنبال کنید. بالای آبشار هم قلعه ملک بهمن قرار داردقلعه ملک بهمن که توسط شاه عباس با شکست پادشاه مازندران تسخیر شد در کنار ابشار شاهاندشت در جاده هراز قرار دارد.کنار قلعه که برسید کوه دماوند را مثل اینه روبروی تان می بینید که پر برف و فوق العاده صحنه زیبایی است . پشت قلعه حالت جنگلی دارد که رودخانه آبشار از آنجا می آید . ما که درب ورودی قلعه را نیافتیم فقط طناب داشت که حرفه ای ها می‌توانستند وارد قلعه شوند حدود ده متر سنگنوردی با طناب دارد.
باغ هنر با ماکت های مینیاتوری قشنگ است.سینما باغ موزه فردوس هم خوبه. موزه زمان و خانه دکتر حسابی هم انجاست.

تابستون ها مخصوصا جمعه ها با اتوبوس دو طبقه در طبقه دوم ، ،لا به لای برگ های چنار و شاخه هایشان،خیابون ولیعصر خیلی باحاله
مسجد جامع ساری

تا قبل ورود به اسلام ،آتشکده و محل پرستش آیین زرتشتی این دیار بود. تا این که با ورود سادات و پناهندگی سیاسی و آزادی تبلیغ دینی به نمایندگی ملا مجدالدین در زمان امامت جعفر صادق و به پادشاهی حکومت باستانی اسپهبد خورشید در طبرستان ، و مسلمان شدن مردم این دیار به مذهب تشیع به مسجد تغییر کاربری می‌دهد. بررسی منابع نشان می‌دهد که این بنا قدیمی‌ترین مسجد مازندران است. ابوالخصیب نخستین حاکم عرب در طبرستان بود که به فرمان منصور دومین خلیفه عباسی در سال ۱۴۴ هـ.ق در ساری مستقر شد. بنای مسجد جامع را با تغییر بنای آتشکده ساری، به ابوالخصیب نسبت می‌دهند.

نت