در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمدمهدی ابدی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:24:01
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اسپیلبرگ هم سرگرمی سازه. سعدی و ایرج میرزا هم هزلیات و هجویات دارن. باور کنید هجو خوب دور از ادعای اثر هنری بودن هم ارزش خودش رو داره.

موسیقی خیلی خوب بود.
بازی ها خوب بود.
حتی متن هم تا نیمه اول نمایش که هجو بود خوب بود. بد بختیش از اونجایی شروع شد که دیگه نخواست هجو باشه
نمایش، روایت ادیپ زنانه در بستر یه اجتماع مذهبی بود که بن مایه های اثر درخشان بودن رو براش ایجاد می کرد ولی با ارفاق اثر متوسطی از آب دراومده بود.
در یه خط میشه گفت اثری بود با نمادپردازی های دقیق و خوب و با دراماتوژی بسیار ضعیف و حوصله سر بر.
کاش کارگردان ها متوجه بشن که نماد پردازی ضعف جنبه های دراماتیک اثر رو جبران نخواهد کرد و اثری که بار دراماتیک مناسبی نداشته باشه فاقد اثرگذاریه.
گروه تئاتر مهد کودک سنگلج تقدیم میکند
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
شیخ دکتر ابدی استاد برجسته فقه و معماری اسلامی از شاگردان آقا مجتبی تهرانی از اعاظم مشاهده گران عرصه علم و ادب و معرفت و تئاتر و فیلم و هنر که او را شیخ خاموش یا شیخ شبح نیز می نامند از ویژگی های برجسته ایشان این است که یکهو غیب می شوند و نه تلفنی جواب می دهند نه پیامکی نه واتس آپی نه تبریک عیدی و گویی به غیبت صغری می روند و نایبان خاصّ شان نیز از ایشان بی اطلاع اند و یکهو در تیوال ظهور می کنند و نظرات محّیر العقول ولی دقیق و قابل اعتنا می دهند!
اما در مورد مغز کوچک ایشان نمی دانم چرا که آدم کله گنده ای است و باتوجه به تحصیلات شان بعید می دانم که کوچک باشد..
و در مورد دلسوزی تان بهتر بگویم دلسوزشان نباشید چون مواردی گزارش شده دلسوزی در مورد ایشان تبدیل به باسن سوزی شده...
۲۴ فروردین
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
حقیقت این هست که کمی درست میفرمایید
وقتی سطح دانش، دانسته و سواد افراد و همچنین درکشان از هنر و تئاتر، از یک حدی بالاتر باشه، قطعا دچار مشکل میشن بعد از دیدن این نمایش
سواد کافی برای این نمایش زیر سطح متوسط هست و افرادی که درک و سواد بالاتری دارن بهتره از حضورشون در این نمایش جلوگیری بشه، تا شما مجبور نشید از یک نمایش زیر سطح متوسط اینجوری دفاع های کور و متعصب بکنید
۲۶ فروردین
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
نقد کوبنده همیشه سازنده هم هست و نقد کوبنده قطعا همراه با خصومت شخصی نیست
اگر از عوامل اجرا هستید از انتقادی که شده استفاده کنید برای رشد در کارهای آینده

اگر فقط بیننده تئاتر بودین، وظیفه ی پاسخگویی به تمامی نقدها قطعا به عهده شما نیست
شما با توجه به مدرک و سواد و معلومات و تحصیلاتتون از این کار خوشتون اومده که خب این عیب نیست، هرکسی نظر و سلیقه ای داره
۲۶ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
توی یه تعریف دیکتاتوری شکلی از حکومت است که قدرت اداره بدون رضایت افراد تحت حاکمیت است.
با توجه به این تعریف چند نکته خالی از لطف نیست.
1_ مدیران تیوال به عنوان یه شبکه اجتماعی در حکم حاکمیت این شبکه اجتماعی هستن. به نظر میرسه با توجه به بی توجهی مدیریت به درخواست های مکرر تعدادی از کاربرها مبنی بر فعال کردن گزینه بلاک، پنهان کردن نظرات کاربرهایی که مخالف برخی از اجراها هستن که ادبیات شون ناقض قوانین خود تیوال نیست به جد دارن به سمت دیکتاتوری پیش میرن. حداقل ماجرا اینه که مدیریت خودش رو موظف بدونه که شفاف توضیح بده که چرا این امکان بلاک کردن رو برای جلب رضایت بخشی از کاربرها فعال نمی کنه. چرا و بر اساس کدوم قانون پیام های مخالف رو حذف یا پنهان می کنه و...

2_ این چند روز خیلی باب شده که افراد نسبت به هم نسبت دیکتاتوری میدن. دیکتاتوری بدون انجام فعلی که افراد رو از حقوق شون محروم کنه محقق نمیشه. در شبکه های اجتماعی کاربرها اصلا قابلیتی برای اعمال قدرت نسبت به همدیگه ندارن که بشه بهشون نسبت دیکتاتوری داد. یه بخشی از جامعه ما فکر می کنه هر کسی رفتاری مطابق سلیقه خودشون نداشته باشه پس دیکتاتوره. تا زمانی که کسی دیگری رو با اعمال قدرت از حقوقش محروم نکرده باشه اصلا دیکتاتوری شکل نگرفته. پس با برچسب دیکتاتوری به دنبال به دست آوردن هر چی سلیقه مون هست نباشیم. این که توقع کنیم همه خودشون رو با راحتی ما تطبیق بدن خودشیفتگی هست. قبل از این که به دیگری تهمت دیکتاتوری بزنیم با خودمون فکر کنیم آیا خودمون خودشیفته نیستیم؟
در بیشتر مواقع عمدا گزینه درست در بین گزینه هایی که به تو پیشنهاد می کنند وجود ندارد پس گزینه درست را ایجاد کن.
مغالطه آزادی بیان
در ابتدا باید دید تعریف ما از آزادی بیان چی هست. طبق تعریف، حق آزادی بیان یعنی حق بیان هر آنچه قانون بیان اون رو ممنوع نکرده. پس طبق این تعریق اگر فحاشی طبق قانون ممنوع باشه شما حق فحاشی ندارین و اگر قانون فحاشی رو منع نکرده باشه شما حتی حق فحاشی دارین. پس آزادی بیان یه حقه و جز اخلاقیات یا امور مشابه نیست. حالا این که منابع وضع کردن یه قانون چی باید باشن نوشتار دیگه ای نیاز داره که جاش اینجا نیست و بعدا اگه حوصله ام کشید در موردش حرف می زنم.
برای رسیدن به بحث اصلی جواب دادن به چندتا سوال در مورد آزادی بیان اهمیت داره.
اول این که آیا طبق آزادی بیان من حتما باید راست بگم؟ جواب این سوال طبق تعریف آزادی بیان مشروط به این هست که قانون در چه مواردی دروغگویی رو منع کرده که هر جا منع کرده باشه الزاما برای عدم رعایتش مجازات هم تعیین کرده باشه. در کشور ما شهادت دروغ دادن در دادگاه ممنوع هست و برای کسی که مرتکب شهادت دروغ بشه مجازات تعیین شده ولی برای دروغگویی به پدر در مورد کشیدن یا نکشیدن سیگار قانونی وجود نداره. حالا با توجه به این که دروغگویی به پدر غیر قانونی نیست آیا اخلاقی هست؟ بستگی به تعریف شما از اخلاق ممکنه بله و ممکنه نه ولی عموما اخلاقیات در دیگاه های مختلف دروغگویی رو بد و مذموم میدونه. پس یه سری از امور قانونی هستن ولی اخلاقی نیستن. رعایت قانون برای همه الزامی هست ولی رعایت اخلاقیات برای همه الزامی نیست. ولی چون الزامی نیست بدون تبعات هم هست؟ جواب این سوال هم خیر هست. وقتی شما به موردی که اخلاقی نیست عمل کنین توسط گروهی که به اون اخلاقیات اعتقاد دارن طرد ... دیدن ادامه ›› خواهید شد.
آیا چون من آزادی بیان دارم اگر حرف درستی بزنم باید دیگران اون رو بپذیرن؟ جواب این سوال هم نه هست. من می تونم به شما بگم که بر اساس هوش اجتماعی هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. اگر شما وارد یه مجلس عروسی بشین و به داماد بگین که تو ممکن یه لحظه بعد بمیری جمله درستی گفتین ولی آیا زمان و مکان گفتن این حرف در یه مجلس عروسی هست؟ قطعا نه. پس شما حرف درستی زدین ولی شما یه بی شعور محسوب میشین چون حرف درست رو در زمان و مکان درست نزدین. چون شما بیشعور محسوب میشین حق آزادی بیان تون از بین میره؟ هرگز. حق آزادی بیان ربطی به شعور نداره. پس مغالطه اینجا شکل می گیره که چون من حق آزادی بیان دارم حتما باشعور هم هستم. خیر حق آزادی بیان جدای از شعور هست و باشعور و بی شعور از این حق برخوردارن.
پس دوستان از حق آزادی بیان تون استفاده کنین ولی مراقب باشین یه بی شعور محسوب نشین.
در ضمن باید یادآوری کنم که روانشناس و جامعه شناس اگر حرفی می زنن نگران سطح شعور فردی و اجتماعی شما هستن و حقوق دان نگران حق آزادی بیان شما. پس هر کدوم متناسب با تخصص خودشون حرف می زنن و نباید ازشون دلگیر شد.
آیینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن آیینه شکستن خطاست
خب بالاخره کسی پیدا شد که دو کلام حرف قابل نقد در این مورد بزند. حرف‌های بقیه‌ی هم‌نظران شما حتی ارزش نقد کردن هم نداشتند.
دوست عزیز آزادی بیان در هیچ مرزی نمی‌گنجد. فراتر از هر گونه قانون و اخلاقی‌ست. آن را ذیل قانون تعریف نمودید؟ مگر قوانین وحی منزل هستند؟ خودمان این قوانین را به عنوان قراردادهای اجتماعی برای زندگی بهتر نوشته‌ایم. حتما اشکال هم دارند. جنبش این روزها هم به بهانه‌ی اعتراض به یک قانون غلط شروع شد.
در جای دیگری هم گفته بودم که آزادی بیان نباید هیچ محدودیتی داشته باشد. هر محدودیتی برای آن در نظر بگیریم، محدودیت‌های دیگری را به وجود می‌آورد. همچنین بدترین و هولناک‌ترین عقاید و نظرات نباید جرم‌انگاری شود و مورد پیگرد قانونی قرار گیرد. البته باز هم اشاره کنم که بدیهی‌ست که آزادی بیان متفاوت از آزادی عمل است و همه‌ی این تعاریف تا جایی برای آزادی بیان مصداق پیدا می‌کند که منجر به عمل نشود.
در مورد هوش و شعور ... دیدن ادامه ›› اجتماعی با شما هم‌نظرم. هر کس باید بداند که کی و کجا از آزادی‌اش استفاده کند. طرد شدن از گروه‌های اجتماعی و به حاشیه رانده شدن در جامعه، از پیامدهای نداشتن هوش و شعور اجتماعی‌ست. و این مساله، حق انتخاب افراد را نیز به رسمیت می‌شناسد، که با علم به پیامدهای اجتماعی -نه حقوقی- آیا حرفی را بزنند یا خیر.

اما در نهایت این را هم عرض کنم که کسانی که برای هر پدیده‌ای چهارچوب و آداب خاصِ متوهمانه‌‌ی خودشان را تعریف می‌کنند (که لزوما با خواست اکثریت و عرف جامعه منطبق نیست) و به هر کس که از این چهارچوب خودساخته خارج شود توهین کنند و انگ‌های مختلف بزنند، نیز فاقد هوش و شعور اجتماعی هستند. پایدار باشید.
۱۷ مهر ۱۴۰۱
محمدمهدی ابدی
باید بگم که مظلوم نمایی جالب ولی کم مایه ای بود. از نظر من بخش های از نوشته شما غلط بود و بخش هایی بی ربط با متن من که برای هر دو بخش علت عقیده ام در مورد نوشته شما رو بیان کردم. برای این ...
قصد ادامه‌ی بحث ندارم، صرفا روشنگری کنم که بنده شما را متهم به خفه کردن صدای «خودم» نکردم! اتفاقا خیلی هم متمدنانه پاسخم را دادید. پس مظلوم‌نمایی هم نکردم. منظورم از خفه کردن عقاید احمقانه، سخن خود شما در مورد تخت بودن زمین بود. کسی هم که اولین بار گفت زمین مرکز هستی نیست، عقیده‌اش احمقانه پنداشته شد و اگر حرفش را پس نمی‌گرفت نزدیک بود اعدام شود.
در مورد ادامه ندادن بحث هم وقتی در مورد مفاهیم اولیه دچار سوتفاهم هستیم، پس ادامه‌اش بیهوده و خسته‌کننده خواهد بود. واقعا اینکه الان بخواهم ثابت کنم که شهادت دروغ در دادگاه مصداق عمل مجرمانه است نه آزادی بیان، بسیار انرژی‌ می‌طلبد، چیزی که این روزها کمتر داریم. نظراتم کاملا در کامنت اولم آورده شده و چیزی برای اضافه کردن ندارم. برقرار باشید.
۱۷ مهر ۱۴۰۱
فربد اهورابنده
قصد ادامه‌ی بحث ندارم، صرفا روشنگری کنم که بنده شما را متهم به خفه کردن صدای «خودم» نکردم! اتفاقا خیلی هم متمدنانه پاسخم را دادید. پس مظلوم‌نمایی هم نکردم. منظورم از خفه کردن عقاید احمقانه، سخن ...
و باز هم مظلوم نمایی جدید و این بار حتی کم مایه تر از قبل
جوابی برای موارد و سوالات مطرح شده نداشتید و باز هم به شیوه متن های قبلی تون آسمون و ریسمون بافتین.
علاوه بر پاسخ دادن به مراحلی که قبل گفتم به موارد زیر هم برای روشن شدن ذهن مخاطب ها پاسخ بدین.
من در متنم تصریح نکردم که حتی احمق حق آزادی بیان داره؟ یعنی من حتی از احمق این حق رو سلب نکردم. شما دو بار اجازه نقد کردن متنی رو به خودتون دادین که حتی درست مطالعه اش نکردین. خودتون به من بگین اسم این عمل شما رو ... دیدن ادامه ›› چی بذاریم؟
شما که طبق ادعای خودتون آگاه به تفاوت آزادی عمل و آزادی بیان هستین میشه بگین صرف نظر از این که من چه چیزی رو خفه کردم چطوری این عمل رو انجام دادم؟ از اونجا که خفه کردن یه اقدام عملی و غیر بیانی هست مشخص کنید که اقدام من در راستای خفه کردن چی بوده؟ سوال مشخص من در مورد اتهام شما به خودم در مورد عمل من، صرف نظر از سوژه یا موضوع عمل هست. شما مدعی شدید و به من تهمت زدید که من عمل خفه کردن رو انجام دادم میشه بگین من چطوری این اقدام عملی رو انجام دادم؟ شما همیشه وقتی کلمات کسی براتون خوشایند نیست این قدر راحت تهمت انجام یک فعل رو بهش می زنید و هم زمان به آزادی نامحدود بیان هم اعتقاد دارین یا فقط این بار این اتفاق افتاده؟
میشه به من توضیح بدین که ادای شهادت یعنی چی؟ مگه اصلا توی ادای شهادت چیزی غیر از بیان کردن وجود داره که بتونه جنبه مجرمانه پیدا کنه؟ متاسفانه شما اون قدر ناآگاه هستین که نمی دونین مصداق عمل مجرمانه شامل: بیان، فعل(عمل) و... خلاف قانون هستش و هر آنچه به لحاظ قانونی عمل مجرمانه محسوب میشه فعلیت به معنای انجام عمل نیست و خود بیان کردن امر خلاف واقع در شهادت دادن دروغ عمل مجرمانه است. با استدلال شما در یک پرنده می تونه باشه! چون با استدلال شما میشه گفت در باز است، باز یک نوع پرنده است پس در پرنده است! و به تفاوت معنایی و مصداقی باز در جمله اول و دوم دقت نکرد. مشابه کاری که شما با عمل مجرمانه و شهادت دروغ و آزادی بیان انجام دادین. دوستانه توصیه می کنم مبحث مغالطات از دروس منطق رو مطالعه کنین تا اگر واقعا ناآگاه هستین دیگه دچار چنین اشتباهات عجیبی نشین.
دلیل فرار شما از پاسخگویی به سوالات مطرح شده کاملا روشن هست. چون یا خودتون هم می دونید که با دادن جواب هایی مثل جواب هایی که تا الان دادین ناآگاهی تون بیشتر از قبل مشخص میشه و یا خودتون هم می دونید که اصلا جوابی ندارید و یا هر دو. با متن نادرست اول تون وارد باتلاق شدین و با دست و پا زدن بیشتر، فقط، بیشتر و بیشتر فرو رفتین. حق آزادی بیان به شما این اجازه رو میده که هر چیزی که قانون رو نقض نمی کنه بگین، ولی دوستانه بهتون توصیه می کنم همیشه از این حق تون استفاده نکنین چون یه وقتایی مثل الان موجب رسوایی میشه. هر چند که این حق با رعایت شروطش هنوز برای شما محفوظ هست و حرف من صرفا جنبه توصیه داره و قطعا شما می تونید هر وقت که دلتون خواست از حق تون استفاده کنید. مستدام باشین.
۱۸ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به تاریکی اعتماد کن! این گفتگوی ابتدایی نمایش هست که از زبان لاوی به ماری گفته میشه.
از اونجا که زن سرزمینه و مادر وطن، پس مردانی که در نمایش ... دیدن ادامه ›› مرتبط با سرزمین هستن لباس زنانه به تن دارن. روتشیلد از ابتدای نمایش و رومئو در انتهای نمایش. حتی دخترها زمانی که لباس مادر از دنیا رفته رو به تن می کنن مرتبط با وطن هستن. وطن برای روتشیلد سیاه هست، برای رومئو قرمز و عاشقانه و برای زن یهودی که اسیر روتشیلد بوده سفید و خاکستری. هیچ زن یا سرزمینی که مرتبط با روتشیلد باشد آزاد نیست. و نمایش نمایش تولد یک سرزمین سیاه با قربانی کردن سرزمینی خودی ولی اسیر برای غصب سرزمینی عاشقانه است. نمایش نمایش زایش اسرائیله. همین ابتدا بگم که استفاده از نمادهای مختلف درام ایجاد نمی کنه. این نمایش درام نداره ولی تا دلتون بخواد نمادهای نخ نما هست. و این نمادها بدون درام نه تنها جذاب نیستن که به شدت ازاردهنده هم هستن.
افراد طبقه بالا که صاحب خانه هستن کشورهای استعمارگر و مشخصا انگلیس (مادر که اشاره به ملکه انگلستان داره) و فرزند پسرش انتان لاوی نویسنده امریکایی پایه گذار کلیسای شیطان پرستان (آمریکا) هستن که با تجاوز، سرزمینی ایجاد کردن. هر چند که ایده فرزند شیطان بارها در سینما استفاده شده ولی ایده این نمایش از فیلم کودک رزماری پولانسکی گرفته شده و اشاره مستقیم به خواهران ترنچ به عنوان ساکنین قبلی خونه اجاره ای موید این نکته هست. صاحبخونه های طبقه بالا با گوشت انسان ها پیتزا درست می کنن و پای درون کیسه در دست پسر در زمان اماده کردن پیتزا توسط مادر شاهد ماجراست. بماند که ایده درخشان تیم برتون در سوئنی تاد اینجا چقدر دوست نداشتنی مورد استفاده قرار گرفته.
برای اولین بار انقلاب صنعتی در انگلستان رخ میده و انگلستان برای دستیابی به مواد اولیه برای کارخونه های خودش دست به استعمار کشورهای دیگه می زنه. طراحی صحنه نمایش بر اساس یک کارخونه با دیوارهای زنگ زده انجام شده که روی ابعاد هواکش تاکید شده. تاکید بر هواکش نشان دهنده نیاز صاحبین کارخونه به انتقال آلودگی های خودشون به فضای خارج از خودشون حتی به قیمت آلوده که کردن فضای دیگران باشه.
ذهنیت نمایش نامه نویس نمایش در اثرگذاری شیطان نه انتخابی فاوستی که انتخابی جبریه. نه روتشیلد، نه ماری هیچ کدوم انتخاب مستقیمی برای معامله کردن با شیطان ندارن و این تفاوت جدی این نمایشنامه با اثر ارزشمندی مثل فاوست هست.
بعد از اون که لاوی اعلام می کنه که خواستار ماری هست میگه لباس ماری رو شایسته اون نمی دونه. از مادر میخواد لباسی از لباس های خودش رو بهش بده. سبک لباس مادر سیاه و ویکتورین هست چون ملکه ویکتوریا پس از مرگ شوهر همواره لباس سیاهی به تن داشته. با توجه به این نکته انتخاب خانم صمدی با توجه به فیزیک شون برای این نقش مناسب نبوده. فراموش نکنیم که بیشترین میزان مستعمره های انگستان در زمان ملکه ویکتوریا بوده. در ادامه نمایش لباسی که برای مارتا اماده میشه تزئیناتی از عروسک های شبیه نوزاد داره که نشان از قربانی کردن کودکان سرزمین های مختلف برای ایجاد این سرزمین جدید داره. کودکان همیشه قربانین واقعی هر جنگی هستن.
رقص شمشیر هم می تونه اشاره به برگزاری مراسم عروسی برای تصاحب ماری توسط لاوی باشه و هم از اونجایی که رقص شمشیر با شکل نمایش داده شده مختص کشورهای عربی هست اشاره به پذیرش کشورهای عربی برای تشکیل چنین سرزمینی باشه. هر چند که چنین ادعایی خالی از حقیقت هست چون کشورهای عربی تمایلی به تشکیل چنین سرزمینی نداشتن.
دو دست بریده نشون از قطع دسترسی یا مالکیت کسی بر چیزی داره. دو دست قطع شده رومئو نشون از قطع مالکیتش بر سرزمینش داره پس هرگز نباید در دستان خود رمئو حمل میشد بلکه باید به عنوان مثال با نخ به بازیگر وصل میشد و کشیده میشد و دستاهای رومئو هم در زیر لباس یا به هر طریق دیگه پنهان میشد.
فراموش نکنیم که پیش از تشکیل اسرائیل، یهودی های زیادی در اون سرزمین زندگی می کردن و زندگی مسالمت آمیزی هم با مسلمین و مسیحی ها داشتن. و خیلی هاشون مثل ماری تمایلی به تولد فرزندی مثل اسرائیل در اون سرزمین نداشتن. عشق یه پسر مسلمون مثل محمود درویش و یه دختر یهودی مثل ریتا چیز عجیبی در اون سرزمین تا پیش از تشکیل اسرائیل نبوده و بعد تشکیل اسرائیل این مدل عشق ها هم تبدیل به درد میشه.
تا اونجا که محمود درویش در شعری میگه
میان من و چشمان ریتا
تفنگی است

این نقد با همفکری هدا بهرامی عزیز نوشته شد که خیلی توی تیوال نمینویسه ولی بسیار دقیق و خوش فکره

پ ن: بازی اسماعیل گرجی و امیراحمد قزوینی بسیار دوست داشتنی بود، بازی شبنم دادخواه خوب بود. بازی محمد برهمنی و آزاده صمدی متوسط بود و بازی سمانه زارعی نمره قابل قبولی نمی گرفت. کارگردان و طراحی نور متوسط و طراحی صحنه خوب بود. موسیقی از نظر خانم بهرامی دوست داشتنی بود ولی از نظر من عدم هماهنگی هایی با محتوای کار داشت.
پ ن 2: ممنونم از سحر بهروزیان عزیز که یادآوری کرد لباس عروسک تن مارتا بوده و سعید قدرتی عزیز که یاداوری کرد اسم ها رو اشتباه کردم.
ابدی جان دست مریزاد بر شما و خانم هدی بهرامی.
رزماری رو دانلود کردم که قبل از تماشای دوم ببینمش.

در نهایت بی صبرانه منتظرم یه قراری ست کنیم و از نزدیک در موردش صحبت کنیم
۲۰ شهریور ۱۴۰۱
محمدمهدی ابدی
چرا جز 6 نفر خوش بخت؟
جز حلقه ٦ نفر دوستان جناب قدرتی افتخاری که نصیب هر کسی نمی شه!
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
سحر بهروزیان
جز حلقه ٦ نفر دوستان جناب قدرتی افتخاری که نصیب هر کسی نمی شه!
یا خود خدا
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سایه ی سایه ای...

برای دیدن استاد چه باید کرد؟
وقتی خواستن کافی نیست، وقتی اصرار ورزیدن کافی نیست، چه کار باید کرد؟
شاید سوال مهم تر این هست که اصلا برای چی تمنای دیدن استاد وجود داره؟
هر جا دوگانگی وجود داشته باشه، دو وجه دوگانگی، این قدر با همدیگه مبارزه می کنن که یکی شون برنده بشه. معمولا در این مبارزه سایه پیروز میشه و تنها زمانی ما موفق به مغلوب کردن سایه میشیم که اشتیاق داشته باشیم. اشتیاق، خستگی من (self) از تحمل تعارض حضور سایه است. و فراموش نکنیم هر سایه ای در پشت یه نقاب (پرسونا) پنهان شده. یه معتاد زمانی اقدام به ترک می کنه که از چیزی که هست عمیقا خسته شده باشه و بخاد من (self) خودش رو از دست سایه خودش نجات بده. و استاد راهنمای من برای پیروزی ... دیدن ادامه ›› بر سایه است.
پس بیش از خواستن و اصرار ورزیدن باید مشتاق بود. سامورایی ما در ابتدا هیچ نیست جز سایه ی سایه ای و هویت مستقل و روشنی نداره و این نمایش سفری به درونه برای یافتن هویت.
به قول مولوی کیستم من؟


بوشیدو

مقصود فصل دوم یافتن ابزار یگانه کردن درونه.
هر چیزی هستی یگانه باش. یا غلاف شو، یا بدر، معلق نباش. مهم نیست چی هستی، هر چی هستی، در هستی ات یگانه باش.
و پشیمان در راه نیست. چرا پشیمان در راه نیست؟ چون پشیمان می دونه چی نمیخاد ولی نمی دونه چی میخاد. در واقع پشیمان اشتیاق نداره. اشتیاق دونستن خواسته است به اتم درجه برای یگانه شدن. اشتیاق یعنی من خود واقعیم رو میخام، به هر قیمتی. حتی به قیمت از دست دادن همه چیز و همه کس. و این اشتیاق یعنی اماده شدن برای جنگ. برای همین هر کسی در راه باشه یه جنگجو محسوب میشه.
و در این جنگ، راه خودتی و استادی در بیرون وجود نداره! برای همین میگه زندگی نیلوفری هست بر آب(لوتوس یا نیلوفر آبی نماد انسان کامل و رشد دائمی انسانی هست). و میگه برو خودت رو ملاقات کن. و برای همین میگه برو ماهی بگیر، بی هیچ ابزاری.
چرا‌؟
چون هیچ چیز خارج از تو نیست برای تبدیل شدن تو به خود حقیقی ات. ابزار ماهیگیری خارج از توئه. تا وقتی ابزار خارجی نیاز داری یعنی به یگانگی درونی نرسیدی. و جنگجو برای این جنگ نیاز به ابزار درونی داره که اون بوشیدو هست. مبنای بنیادین بوشیدو چی هست؟ درستی اخلاقی، شجاعت، خیرخواهی، ادب، وفاداری، شرف و از همه مهم تر روراستی.
فراموش نکنیم هر آنچه بیرون ما هست رو ما با ذهن خودمون ادراک می کنیم و ادراک شون وابسته به ذهن ماست. به لحاظ روانشناسی ما درونیات مون رو بر پیرامون فرافکنی می کنیم. در واقع پیرامون هر کسی با توجه به ذهنیتش با دیگری متفاوت هست. دو نفر به تماشای یه تئاتر میرن. یکی شون خوشش میاد و دیگری نه. واقعیت بیرون اون تئاتر یه امر ثابت هست ولی دریافت این دو نفر از اون تئاتر بر لساس ذهنیت شون متفاوت. و فراموش نکنیم به قول لکان هر چه به کلام دربیاد دیگه حقیقت نیست، بلکه بخشی از حقیقته.


نیروانا
در فلسفه شرق بودن در لحظه مهمترین هدف محسوب میشه. و این مطلب مهمترین دستاورد رسیدن به نیرواناست. نیروانا به معنای به کمال و سلوک رسیدن هست. در واقع اگر به نیروانا برسی دائما مثل رود در حرکت خواهی بود و عدمی بین حرکت هات وجود نخواهد داشت و این یعنی کمال. در واقع کمال یعنی ظرفیت تغییرپذیری دائم و در هر لحظه بودن. و آب در عین حفظ ماهیت ذاتی به دلیل بی شکلی چنین شرایطی رو داره. این مفهوم باشیدن است.

شاید یاداوری چند نکته در اینجا لازم باشه. بر اساس فلسفه یین و یانگ، جهان از دوتایی های متضاد (و نه متقابل) تشکیل شده که هر کدام بدون دیگری بی معنا هستن. مثل شب و روز، سرما و گرما، مرد و زن. بر اساس این تفکر یونگ مفهوم آنیما و آنیموس رو مطرح می کنه. و میگه هر فرد در روانش نیمه مردانه و نیمه زنانه ای داره که کارکرد های متفاوتی دارن ولی هدف غایی، ایجاد تعادل بین این دو نیمه است. نیمه مردانه قدرتمند و نیمه زنانه خردمند و خلاقه. بر اساس این نوع تفکر استادی در بیرون وجود نداره و آنچه که به دنبالش در بیرون می گردی (که استاد باشه) رو باید از درونت (که نیمه زنانه است) طلب کنی. در این نمایش دوپاره های دور افتاده یک نفر با هم ملاقات می کنن و پس از این ملاقات و یکی شدن سایه که امری وجودی ولی غیر ذاتیه از بین میره. از کجا معلوم این دو نیمه از هم جدا افتادن؟ چون نیمه زنانه تاکید می کنه اکنون هاشون یکی نیست.
در این نمایش نیمه زنانه به نیروانا رسیده چون عدمی بین حرکت هاش نداره، پس می تونی بی ابزار ماهی صید کنه ولی نیمه مردانه در ابتدا چنین قابلیتی نداره و زمانی که بی ساز موفق به ساز زدن میشه چنین قابلیتی پیدا می کنه.
با توجه به این موضوع نحوه بازی منقطع بازیگر نیمه زنانه به درستی توسط کارگردان انتخاب نشده و جز نقاط ضعف اثر هست. نحوه حرکات بازیگر نیمه زنانه بایست همچون رود پیوسته می بود نه منقطع.
از دوتایی های متضاد دیگری که در نمایش مورد بررسی قرار گرفته سکوت و آواست. در موسیقی شرق دور مبنا بر سکوت هست نه اوا. و در واقع موسیقی و صدا، حرکت و وجودی هست در بستر یک عدم. در موسیقی وجود (حرکت، آوا) و عدم (سکوت) با هم به یگانگی می رسن. گ+پس کسی که بی ساز بتونه ساز بزنه به یگانگی درونی و عبور از مرز عدم و وجود و عمق نیروانا رسیده. در باغ سازی ژاپنی کمترین دخالت در محیط طبیعی انجام میشه و سعی در بیشتر تجانس ساخته مصنوع(معماری) با طبیعت وجود داره. و برکه یکی از اجرای مهم باغ ژاپنیه که نیلوفر آبی در اون رشد می کنه و افتادن سنگ در اون و تماشا امواج حاصل از این ماجرا یکی از مصادیق حرکت هست. همون طور که قبل تر هم گفتم ایجاد یگانگی بین عناصر متضاد مهمترین هدف فلسفه شرق هست.

سایه و رهایی از سایه
برای انسان والایش نشده و سلوک نکرده خرد غایب هست. و روشن شدگی یعنی نور تابانیدن در بخش تاریک روان یا همون سایه. سایه بخشی از ناخوداگاه ماست که عقده ها رو در خودش جا داده (البته که سایه فقط مکان عقده ها نیست) و معمولا بر خلاف آنچه به نظر میرسه این ما نیستیم که رفتارمون رو هدایت می کنیم بلکه این عقده های ما هستن که رفتار ما رو هدایت می کنن. وقتی سایه و عقده هاش شناخته نشده باشه اون کسی که عاشق میشه فرد نیست بلکه سایه فرده. و جمله بی نظیر متن که سایه ام با دستان من زنی را که عاشقش شده در آغوش می کشه به بهترین شکل اثر سایه زندگی افراد رو بیان می کنه. کار سایه ایجاد موسیقی نیست. کار سایه ایجاد هیاهو و صدای بی معناست که من از ترس این هیاهو با سایه اش مواجه نشه چون تنها راه رهایی فرد از سایه اش روشن شدگی یا مواجه با سایه است. سایه از غذای من تغذیه می کنه و باعث گرسنگی من میشه. تنها راه مواجه با سایه دور انداختن پرسوناها یا همون نقاب هاست. و لباس، ظاهری ترین پرسونای هر شخص به حساب میاد. نقطه ضعف دیگه نمایش این بود که سامورایی برای مواجه با سایه لباس از تن درآورد ولی مجددا همون لباس رو به تن کرد. سامورایی ما هرگز نباید به اون پرسونا بر می گشت.
فراموش نکنیم که سایه های روانی مثل سایه های نوری در بیرون با نزدیک شدن کوتاه میشن و با فرار کردن و دور شدن ازشون بلند تر و فراموش نکنیم که سایه ها در گذشته فرد تشکیل شدن و میل به بازگشت به گذشته رو دارن برای همین زمانی که سامورایی قصد بازگشت به گذشته رو داشت و به دیوار کوبیده شد سایه اش بر روی دیوار گذشته افتاد.

هاراکیری پایانی نمایش پس از عبور سامورایی از سایه اش، نه مرگ سامورایی که مرگ دوگانگی یک فرد و رسیدن به یگانگی بود. تعظیم بخش زنانه ادای احترام به این یگانه شدن بود.
شاید هر سلوکی با یه بوران شروع میشه و با یه طوفان خون به اتمام می رسه
وای باورم نمی شه بالاخره نقد شما در دسترس قرار گرفت🙏🏻🌹
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
به دلایلی به این پست رسیدم و خوشحالم که قرار بر این بود که امروز با یکی از بهترین خاطراتم تجدید دیدار کنم، با تشکر استاد ابدی عزیز
۲۸ فروردین
محمد کارآمد
به دلایلی به این پست رسیدم و خوشحالم که قرار بر این بود که امروز با یکی از بهترین خاطراتم تجدید دیدار کنم، با تشکر استاد ابدی عزیز
عزیزی محمد جان
۰۴ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی ها به جز بازی مهدی حسینی نیا اصلا درونی نشده بود و انتخاب کارگردان در تمپوی سریع ادای دیالوگ ها به عدم انتقال بار احساسی اون ها منجر شده بود. بماند که متن هم مشکلات فراوان زیادی داشت.
اما فضاسازی، نورپردازی و طراحی موسیقی اثر بسیار به یاد موندنی و دوست داشتنی بود.
اثر رو باید دید؟ از نظر من نمره اثر به خاطر مشکلات متن و بازی ها بیشتر از سه نیست ولی دیدنش رو می تونم توصیه کنم. برای من تجربه دوست داشتنی بود و به لحاظ فضا سلزی دو سکانس درخشان داشت
مهم ترین سوال برای من در مورد این اثر این هست که چنین موضوعی دغدغه چند درصد از افرادی هست که توی تهران این نمایش رو می بینن؟ خانواده ای با چنین جمعیتی چقدر توی زندگی امروز همچین افرادی معنا داره؟ نویسنده محترم اثر دغدغه های دهه پنجاه و شصت رو به امروز منتقل کرده اونم با چاشنی شبه علم و نگاه نیمچه فلسفی. واکاوی روح انسان در مدیوم تئاتر و در مدت زمان حدود یک ساعت و ربع با این تنوع از شخصیت ها شدنی نیست. در واقع اصلا شخصیت پردازی درستی اتفاق نخواهد افتاد و همه در حد گونه(تیپ) باقی خواهند موند. توی در انتظار گودو کلا چند شخصیت وجود داره؟ توی شب بخیر مادر چند شخصیت؟ تعدد شخصیت عمق کار رو بسیار کم می کنه و اصلا مناسب چنین موضوعی نیست. برای من متن بی کشش و بی رمق و فاقد هر گونه عمقی بود و چشم اسفندیار اجرا به حساب میاد. میشه خیلی مفصل تر نقدش کرد ولی واقعا در حوصله ام نیست.
در مجموع بازی ها رو دوست داشتم ولی اصلا بازی ها در یک سطح نبود. بازی بازیگر باران قوی ترین بازی دیشب و بازی بازیگر بهار ضعیف ترین بازی شب اول بود.
طراحی صحنه به گونه ای بود که اجرا برای قسمت های کناری سالن مناسب نخواهد بود و این نمره طراحی صحنه و کارگردانی رو برای من به شدت کاهش میده. طراحی لباس ها خوب و باورپذیر بود. انتخاب موسیقی جنبه نمادین داشت و در چنین اثری نماد پردازی از نظر من جایی نداره.
نمره اثر از نظر من دو هست و اصلا توصیه اش نمی کنم ولی به احترام دیکتاتور درون آرمین عزیز سه دادم رفت.
ممنون که ما رو تماشا کردید
۰۸ مرداد ۱۴۰۱
دغدغه تعداد بچه ها نبود ها. تقابل ها بود و کلی دغدغه‌ی دیگه. هرچند کم نیستن این خانواده ها. حقیقتا من یک برادر دارم فقط ولی گاهی این چنین معضلات رو داریم..‌ بدتر حتی
۰۴ شهریور ۱۴۰۱
الهه هدایتی
دغدغه تعداد بچه ها نبود ها. تقابل ها بود و کلی دغدغه‌ی دیگه. هرچند کم نیستن این خانواده ها. حقیقتا من یک برادر دارم فقط ولی گاهی این چنین معضلات رو داریم..‌ بدتر حتی
ما حتی همونقدر پرجمعیت هستیم 😇
۰۴ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه چهار ستاره درجه یک
دیدنش لذت بخش بود، با حضور دوستان لذت بخش تر شد.
متن و کارگردانی و طراحی لباس رو دوست داشتم. بازی ها رو خیلی دوست داشتم. طراحی نور و صحنه قابل قبول بود ولی طراحی موسیقی و صدا می تونست بهتر از اینا باشه.
فقط دارین میرین حتما یه شیشه شربت آبلیمو با تخم شربتی با خودتون ببرین چون قطعا هوس می کنین.
حتما هم با یه دوستی برین که بتونین سرتون رو بذارین روی شونه اش. من سرم زیر بغل امیرمسعود بود
:)))))))))))))))))))))))))))) خداوکیلی گرت شادی بود اون شب تو سالن
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
شاهین ه
خیلی نظر دادنی نبود محمد جواد 🙃 غیر از طراحی نورش چیزی نداشت
چند تومن؟ :))))
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
فریبا
چند تومن؟ :))))
:))) حتی با تخفیف نصف پول رو هم برنگردوند
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متن نمایشنامه به شدت شعارزده و بی خلاقیت بود و توی اجرای مونولوگ وقتی متن کشش لازم رو نداشته باشه بازیگر به سختی می تونه اجرا رو نجات بده. بماند که من به شوق دیدن بازی نادر فلاح عزیز به تماشا رفتم اما حتی بازی ایشون ارضام نکرد. برای من روحی در بازی دیشب کم بود که ورای مونولوگ گفتن های حرفه ای احساس نمیشد.
طراحی صحنه خوب بود. طراحی لباس متوسط بود، طراحی نور و صدا قابل قبول بود. کارگردان تمام تلاش خودش رو برای خلاقانه کردن اثر کرده بود اما به عنوان مثال قرار دادن عکس افراد گرسنه و فقیر روی دیوارها توسط بازیگر تصمیم مناسبی برای القا دوگانگی جهان سرمایه داری و استعمار شده نیست و به شعارزدگی متن اضافه کرد.
اثر با اشکالات جدی در همه زمینه ها مواجه هست به ویژه نمایشنامه. ایرادات نمایشنامه این قدر زیاد هست که فقط به چند تایی اشاره می کنم. عضویت یا ... دیدن ادامه ›› تمایل یه فرد سودجوی مالی(ابی) در بین مجاهدین چقدر باور پذیر هست؟ علت تمایل مادر برای برقراری رابطه با پسر چی بود؟ علت نوع خاص رابطه محسن و فتانه چی بود؟ و... اما تیر خلاص ماجرا برای من برگزاری مراسم حنابندان در باشگاه بوکس بود. اخه حنابندان توی باشگاه بوکس؟؟؟
به جهت طراحی صحنه چه کسی گاوصندوق باشگاه رو توی رختکن قرار میده؟ اگه داستان توی خونه مقتول، یا اتاق ریاست باشگاه و... روایت میشد چه خللی در روایت ایجاد میشد؟ رختکن کدوم باشگاه تلفن داره که در طراحی صحنه این اثر داشت؟ و...
طراح گریم حتی زحمت پوشوندن تتوی دست چپ خانم بهارمست رو به خودش نداده بود.
بازی ها اصلا یک دست نبود. بیشتر بازی ها نمره ای بیشتر از قابل قبول نمی گرفتن و بازی بازیگر نقش فرهاد و محسن اصلا باورپذیر نبود. بهترین بازی امشب متعلق به بازیگر نقش ناصر خمامی بوده که روان بود.
دراماتوژی ها و میزانسن ها اشکالات جدی داشت. به عنوان مثال رفتار محسن با بطری های دارو قابل حذف بود، سیم کشی برای ریسه ها از رختکن که چند پله هم پایین تر بود بدون معنا بود و...
جز معدود نقاط مناسب طراحی لباس بود. طراحی صدایی وجود نداشت و نورپردازی اثر هم فاقد خلاقیت بود. نمره دو برای من نهایت نمره ای بود که میشد به اثر داد.
ممنونم که تماشا کردید و‌ برامون نوشتید 🙏🏻
۳۱ تیر ۱۴۰۱
وحید منتظری
ممنونم که تماشا کردید و‌ برامون نوشتید 🙏🏻
ممنونم از انتقاد پذیری تون و امیدوارم دفعات بعد کارهای خوبی ازتون ببینم
۳۱ تیر ۱۴۰۱
ممنونم از لطف و محبتتون🙏🏻⚘
۰۱ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش به جهت کارگردانی، بازی ها، طراحی و صحنه و نور، طراحی لباس، طراحی موسیقی بسیار خوب بود. ریتم نمایشنامه برای من اندکی کند بود که مربوط به سلیقه من هست و نقص اثر نیست. تنها مشکل اجرا شفاف نبودن صداها بود که امیدوارم صدابردار اثر فکری به حالش بکنن. حیف این اثر هست که ذهن مخاطب درگیر واضح شنیدن گفتگوها بشه.
به تقلید از امیر مسعود فدایی جان
این نظر و مواجههٔ شخصی من با این اثر نمایشی است
دوستش می داشتم
بسیار دوستش می داشتم
همین!
ما نیز دوستش می داشتیم 🥰
۰۳ تیر ۱۴۰۱
اجرای خیلی خوب بود
خوشحالم دیدیش
۰۳ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متن ضعیف، بازی ها از متن ضعیف تر
تنها بازی قابل قبول بازی خانم سیاه پوش بود که متاسفانه اسم شون رو ومی دونم

البته به نظر من متن با اختلاف ضعیف‌تر بود
۰۳ تیر ۱۴۰۱
میثاق زارع
اگه همچین برداشتی شده که پس من بسیار اشتباه نظرم رو عنوان کردم. من باز هم عرض می‌کنم که «نقد» یعنی موشکافی و پرداختن به ضعف‌های اثر. صرفا گفتن کلمه‌ی «ضعیف» اسمش نقد نیست. و وقتی همچین نظری ...
حرفتون در مورد نقد رو قبول دارم ولی نمیتونم بفهمم که چرا صرفا یه کلمه «نقد» اینقدر حساسیت رو بوجود آورده که به قول خودتون این دیالوگ‌ها بیان بشه
۰۴ تیر ۱۴۰۱
شاهین ه
بعضی‌ها هم دوست داشتن، اینقدر محکم نگو به نظرم 😉
آخ 🥲😁
۰۴ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی های بی جون و بی حال
متن تکراری و بی خلاقیت و حتی شعاری
در مورد کارگردانی و نور و صدا هم چیزی نگم بهتر ه

تقریبا تنها نقطه قوت کار بازی دائم الخمر بود که گاز گرفتن صندلی رو وارد بازیش کرد

خدا رو شکر که سالن خالی بود و پشت سرم کسی نبود و با اعصاب راحت سرم رو به گوشی گرم کردم
اقا کاش منم میومدم باهاتون
۰۳ تیر ۱۴۰۱
پرستو جمشیدی
‌:))))) زندگی چقدر سخت شده والا ما این قند و نباتارو هم پیدا کنیم نه تنها هزینه‌هامونو نمی‌دن که هزینه‌هاشونم از حلقوم ما بیرون می‌کشن
اینم شانس مایه
۰۴ تیر ۱۴۰۱
محمدمهدی ابدی
اینم شانس مایه
هرکی گیر ما میفته گَدایه
۰۴ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کارگردان تلاشش برای ایجاد خلاقیت در اجرای متن رو به کار گرفته بود ولی متاسفانه این اجرا من رو جذب نکرد.
تلاش بازیگرها قابل احترام بود ولی حس کنجکاوی که ایجاد شایعه باید داشته باشه رو القا نمی کرد.
طراحی لباس خوب بود
طراحی صحنه می تونست بهتر باشه
طراحی نور و صدا خلاقیتی نداشت.

در مجموع امیدوارم آثار بعدی دوستان بیشتر مورد پسندم باشه
بازم سوخت دادی ابدی :))))
۰۳ تیر ۱۴۰۱
محمدمهدی ابدی
کمرم راست نمیشه پرستو
بیا دست بسوی آسمون دراز کنیم و دعا کنیم "پناه‌کاه" رو سوخت ندیم :))
۰۴ تیر ۱۴۰۱
پرستو جمشیدی
بیا دست بسوی آسمون دراز کنیم و دعا کنیم "پناه‌کاه" رو سوخت ندیم :))
ان شاء الله تعالی
۰۴ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قشنگ ترین قسمت نمایش سوراخ بودن جوراب سمت چپ بازیگر نقش نویسنده بود وقتی که کفشش رو درآورد. 😬😬

بعد از شوخی با احترام باید بگم که نمایشنامه از آشتفتگی روایی رنج می برد که باعث میشد اثر به سرانجام درستی منتج نشه. بازی ها برای من اصلا باورپذیر نبودن به ویژه دوستی که نقش سامورایی رو بازی می کردن. طراحی صحنه اصلا فضای یک رستوران ژاپنی رو تداعی نمی کرد. نورپردازی ساده و خطی بود.
امیدوارم آثار بعدی شما جذاب تر باشن
ممنون از نقدتون و خیلی خیلی دمتون گرم که با حضورتون به سالن های نمایش شهر گرما میبخشید .
جوراب پای چپ بازیگر نقش نویسنده سوراخ نبود ، جوراب پای چپ نویسنده سوراخ بود 😊
۰۳ تیر ۱۴۰۱
شاهین ه
فک کنم یه جا خندیدم و دو جا لبخند زدم و بقیه‌اش داشتم به این فکر می‌کردم که ما چرا اینجاییم و کی باعثش شد 😂😂
تانیا اطراف افقه به نظرم 😂👌🏻
۰۴ تیر ۱۴۰۱
Hoda Bahrami
تانیا اطراف افقه به نظرم 😂👌🏻
نه بابا، همین اطرافه، مطمئنم 😄
۰۴ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای من این نمایش دوست داشتنی بود مثل شکلات تلخ

بازی ها کاملا مسلط بود، کارگردانی به درستی انجام شده بود. طراحی نور و صحنه مناسب بود ولی طراحی گریم و لباس به نظرم خالی از اشکال نبود