در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سیاوش خالدان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:28:47
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سیاوش خالدان (siacaled)
درباره نمایش سَنتِز i
کار جمع‌وجور و چارچوب داری بود. گر چه بی‌تردید، با موانع بسیاری برای اخذ مجوز نمایش مواجه بوده است و همین هم باعث تغییرات زیادی در آن گردیده، اما مخاطب به وضوح متوجه منظور آن می‌گردد.
با توجه به این که کم‌تر از یک ساعت است، توصیه می‌کنم در انتهای نمایش به تحلیل و نقد آن بپردازید.
موسیقی:
می‌تواند اعلام استقلال کند. به تنهایی یک دنیاست! می‌توان ساعت‌ها به تماشا و شنیدن‌شان نشست.

نمایشنامه:
خلاق، هنرمندانه، بااحساس، جامع، عالی.

بازی‌ها:
متنوع، پرانرژی، کم‌نظیر، ارزشمند، اصلأ چرا نگویم بی‌نقص!؟

تبریک به محمد موسوی، که گل کاشته.

ای کاش اهالی تئاتر، کارگردانان، بازیگران و ... به تماشای این نمایش بیایند.

بی‌نهایت لذت بردیم.
فراموش‌نشدنی است.


حداقل چند بار دیگر تماشا خواهم کرد.
سیاوش عزیز در مقابل گفتار زیبای شما و وجود سبز شما
فقط تعظیم میکنم و سر خم میکنم
افتخار و انرژی ما شما عزیزان هستین 🙏🏻
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
عادت ندارم، بی‌مورد از تئاتری تعریف کنم. چیزی نصیبم نمی‌شود که. در سوابق نظراتم هم قابل بررسی است. اما شما عجیب، عالی، بودید. کم‌تر دیده‌ام، همه‌ی عوامل یک نمایش، چنین عالی باشند.

حتی پییس که به زیباترین شیوه‌ی ممکن تاریخ را به نحوی که دل مخاطب را به دست بیاورد حتی تحریف ولی تصحیح کرده بود. (اشاره ام به امتناع یک‌به‌یک بازیگران به زدنِ تیغ است.) همان تک قطره اشکی که از چشمان مخاطبان‌تان گرفتید هنرمندی‌تان را به زیباترین نحو ممکن، تکمیل کرد.

بیش باد!
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
سیاوش خالدان
عادت ندارم، بی‌مورد از تئاتری تعریف کنم. چیزی نصیبم نمی‌شود که. در سوابق نظراتم هم قابل بررسی است. اما شما عجیب، عالی، بودید. کم‌تر دیده‌ام، همه‌ی عوامل یک نمایش، چنین عالی باشند. حتی پییس ...
فدای حضور شما و نظرات پر از انرژی 🙏🏻🙏🏻
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سیاوش خالدان (siacaled)
درباره نمایش زخم i
نکته‌ی جالب این نمایش برای من این بود که بر عکس تئاترهای این روزها، خیلی به‌موقع شروع شد و بعد از شروع دیگر برای ورود افراد اغماض نشد. حتی دوستانم ... دیدن ادامه ›› پشت در ماندند تا پایان نمایش.

بازی‌ها عالی بود. به نظرم برعکس خواندن یک متن، به خودی خود قدرت یک بازیگر را نشان نمی‌دهد، اما این که آن را به شیوه‌ای برعکس بخوانی که احساساتت هم روند برعکس را طی کند، کار ارزشمندی است.

برای متن، محدودیت‌های زیادی به چشم می‌خود تا بتواند مجوز اکران بگیرد. با در نظر گرفتن این محدودیت‌ها می‌توانم نمره‌ی قبولی به نمایشنامه بدهم.

در مجموع راضی بودم.
به رغم تلاش بسیار و بازی‌های خیلی خوب، اصلأ به دل من نچسبید. به نظرم بیش از حد پیچیدگی و استعاره و تلمیح داشت. از جایی به بعد تلاش برای فهم خط و ربط و جزئیات متن را رها کردم و صرفاً از بازی‌ها لذت بردم. خاصه آن که پیام کلی متن هم تا آخر ثابت ماند و گردش خاصی در مسیر نمایشنامه به چشمم نخورد. برای تمرین اکت‌ها و میمیک‌ها و بیان، کار مدرسه‌ای و آموزنده‌ای بود. اما باید هشدار بدهم که مخاطب عام نمی‌پسندد. اگر دنبال لذت بردن از تماشای یک داستان با همه‌ی مقدمات و موخراتش هستید، این سالن پذیرای شما نیست! به سلیقه‌ی من زیبایی در سادگی است. تأکید می‌کنم «سلیقه» ی من. درست و غلطی در کار نیست.
در متن‌های روی صفحه نمایش آن روبه‌رو متن‌های متضاد دیالوگ‌ها می‌آمدند که به نظرم برخی بی‌سروته بودند. البته شاید اشاره به، یا حتی عین متن‌های شکسپیر بوده باشند. من اطلاعی ندارم. اما غلط املایی در متن (صیرت به جای سیرت) فالش مشهودی بود که برای من پیام بی‌اهمیت بودن آن متن‌ها را به همراه داشت. یعنی حتی بازخوانی هم نشده‌اند. آن هم بعد از این همه شب اجرا!
و اما طراحی و جانمایی در صحنه. برخی از مهم‌ترین اتفاق‌های پییس درست در نقطه‌ی ابتدایی صحنه رخ می‌دادند، جایی که فقط دو سه نفر وسطی از ردیف اول می‌توانستند ببینند. بقیه باید حدس می‌زدیم چه می‌شود و چه می‌کنند؟
در آخر، از بازی بازیگر مرد با کت آبی (اگر اشتباه نکنم آقای سامان ایرانی)، بی‌نهایت لذت بردم.
خیلی حق گفتین 👌! واقعا این نمایش برای مخاطب عام نیست.
البته من نمایش رو تو مولوی دیدم و گویا تو تئاتر شهر کمی تغییرات داره.
یادمه همون شب یکی از دوستام که دانشجوی ادبیات نمایشی هست همراهم بود، دوستم از این کار خیلی خوشش اومد ولی من نه!
منم مثل شما از یه جایی ببعد داستان رو ول کردم و فقط از بازی ها لذت بردم!
آقای افشاری اگر این کامنتو میخونید باید بگم بازی شما عالیه، براتون آرزوی موفقیت میکنم🌹
۲۶ دی ۱۴۰۲
بهناز پارسایی
خیلی حق گفتین 👌! واقعا این نمایش برای مخاطب عام نیست. البته من نمایش رو تو مولوی دیدم و گویا تو تئاتر شهر کمی تغییرات داره. یادمه همون شب یکی از دوستام که دانشجوی ادبیات نمایشی هست همراهم ...
ممنونم عزیز بابت نظرتون❤️
۲۶ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش خوبی بود. بازی رامین ناصرنصیر بسیار عالی بود.
نقش‌های خاکستری مهم‌ترین مولفه‌ی نمایشنامه‌های خارجی‌ست. شاید به همین خاطر است که اروپایی‌ها این قدر شخصیت‌های تکامل‌یافته‌تری نسبت به ما دارند. از قدیم‌ایام تا همین امروز به آن‌ها آموزش داده شده است که هر انسانی هم خوبی دارد هم بدی. هم‌زمان می‌تواند آموزش دهد و آموزش بگیرد.
توصیه می‌کنم تئاتر توافقنامه را تماشا کنید و تلاش کنید عمیقاً طرفدار هیچ کدام از نقش‌ها نباشید.
فیلمِ تئاترهای لانچر ۵ و دریم لند موجود هستند؟
تا جایی که میدونم لانچر ۵ نیست
دریم لند رو هم خود کارگردان کار، تو یکی از پست‌های اینستاگرامش لینک فیلم اجرا رو که تو یوتیوب بارگزاری کرده گذاشته
۱۲ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ایده‌ی جالب و سرگرم‌کننده‌ای دارد.
برای کودکان بین ۵ تا ۸ سال، به میزان کافی جذابیت و کشش داستانی هم دارد.
به نظرم کودکان باید از همان کودکی با تئاتر در صلح و آشتی باشند. تماشای آن را توصیه می‌کنم.
نمایش جالبی بود!
یک تراژیک درام اجتماعی از تاریخ معاصر که ژانرهای دلهره، موزیکال، اکشن، فانتزی و سورئال را هم دیدار می‌کند و شاید حتی بتوان مدعی شد از کنار ژانر دلهره هم به آرامی عبور می‌کند. معجون عجیبی است! لذت بردم. به نظر من ارزش دیدنش را به معنی تمام و کمالِ کلمه دارد.

اصولاً چه قبل و چه بعد از تماشای تئاترها، پاراگرافی را که برای توضیحش در تیوال نوشته‌اند، نمی‌خوانم. اصولاً هم نظراتی را برای نمایش‌هایی که می‌بینم برای کمک به تصمیم بهتر دیگران و اثرگذاری اصلاح‌گرانه، ثبت می‌کنم. این بار اما قبل از ثبت نظرم، متأسفانه خلاصه‌ای را که در زیر عنوان یادداشت شده خواندم. 😃 «متاسفانه» فقط چون برداشت خودم را از نمایش بیشتر از چیزی که ظاهراً هدف نویسنده و کارگردان بوده، دوست داشتم!
من این طور برداشت کرده بودم که دو رأس از اسب‌هایی که آن زجرهای این اردوگاه را زیسته بوده‌اند، در زمان بازدید خیالی ما از موزه‌ی ضدفاشیستی پیش‌روی‌مان، به عنوان تنها شاهدان زنده‌ی آن ماجرا به موزه آورده‌اند.
و ما بازدیدکنندگان غافلیم از زجری که آن دو بیچاره هنوز هم دارند لحظه به لحظه تحمل می‌کنند. فقط گاهی تنها چند شیهه‌ی آنان را می‌شنویم و ناآرامی ... دیدن ادامه ›› گذرای آن‌ها توجه ما را به خود جلب کرده و در نتیجه‌ی آن، ما لحظاتی از تصور زنده‌ای که اشیاء موزه در ذهن‌مان تولید می‌کنند، فارغ می‌شویم.
من، دو سه مرتبه، به حال بی‌نهایت زارِ آن دو اسب بیچاره و تک‌تک آن آدم‌های سیاه‌بختی که لحظاتی این چنین را زیست کرده‌اند، به‌غایت گریستم. منقلب شدن من توجه و تعجب همسرم و چند بیننده‌ی اطراف را نیز برانگیخت.
موزیک برای تأثیرگذاری بیشترش، به درستی، با ولوم بسیار بالایی پخش می‌شود. به همین دلیل، بازیگران، به استثنای یکی دو تن، با صدای به‌شدت رسا حرف می‌زنند و فشار بیشتری را متحمل می‌شوند. اما در زمان‌هایی که بازیگرانی در اتاقک‌های شیشه‌ای مشغول بیان هستند، تشخیص دقیق کلمات خیلی دشوار می‌شود. به نظرم این ویژگی باید با استفاده از تعدادی میکروفون در چند جای صحنه جبران شود.
گریم، طراحی صحنه و لباس، به ترتیب، عالی، عالی و عالی هستند!
بازیگران طوری در انتقال پیام کلی نمایش تاثیر دارند، که به طور قطع، می‌توان گفت این نمایش، نقش اول و مکمل ندارد. بار مسئولیت بر دوش «تک‌تک» آکتورها نسبتاً، به توازن، تقسیم شده است.
عنصر قرینگی به شکلی وسواس‌گونه در دکوپاژ چیده شده است. هم در عناصر متن، هم در دیالوگ‌ها، هم جنسیت بازیگران و هم حرکات موزون بازیگران و اتاقک‌های ثابت و متحرک از این قانون تبعیت می‌کنند. اما به طرزی هنرمندانه حضور یک کارگردان نازی و حرکات ناموزونش حد اعلایی از تنفر را در قلب بیننده ایجاد می‌کند. این یک آفرینش بی‌بدیل است: محکم‌ترین دلیلی که من تماشای این نمایش را ارزشمند ارزیابی می‌کنم.
اکنون مایلم نظر شما را نیز جویا شوم:
تعبیر من را ترجیح می‌دهید یا تعبیر متن مندرج در تیوال را؟
تعبیر من: داستان از زبان دو اسب باقی‌مانده از دوران فعالیت این اردوگاه در موزه است.
تعبیر مندرج در تیوال: در بالای این صفحه بخوانید.
دیری بود در طول یک نمایش چنین منقلب نشده بودم. چند بار گریستم. نه از جنبه دراماتورژی یا برای حال آن بازیگر، که به یاد ظلم‌دیدگان استعاره شده‌ی آن. به نظرم یک تراژدی یا طنز اصیل، آن است که در لایه‌های درونی‌اش تماشاچی را بگریاند یا بخنداند.
انتخاب مکان تماشاخانه و به تبع آن خلوت بودن سالن، به دنبالش حجیم بودن دکور و میزان‌سن سنگین و آهسته، حرکات بدنی نه چندان خیره‌کننده، کم‌کم داشت مرا از تماشای آن خسته می‌کرد، اما ناگهان ورق برگشت.
پی‌یس، لایه به لایه، برایم کدگشایی شد و در آن لحظه بود که فقل چشمانم گشوده شد و اشک جاری.
از نقطه‌‎نظر فرم، کار ارزشمند و سختی بود. موسیقی و لباس و دکور می‌توانست بهتر باشد. حرکات منظم گروهی می‌توانست خیلی بهتر از این باشد.
از دیدگاه محتوا، باید از آفرینش‌های ادبی نویسنده، از استعاره‌ها بگیر تا تضادها و حذف‌ها به قرینه‌ی حضوری و معنوی و گوشه زدنم به بحرطویل و ... منولوگ‌ها و دیالوگ‌های اصیل و دست اول، سهل ممتنع (سادگی معنایی در عین به‌کارگیری واژگان ثقیل) بودن متن و بسیاری دیگر از هنرمندی‌های نویسنده (کیاوش زارع‌طلب) و کارگردان (محمد رئیسی) ستودنی بودند.
از منظر روانشناختی نیز بهره‌مندی از کنار هم نهادن مجموعه‌ای از رذیلت‌های اخلاقی هم‌چون غرور، خشم، حسد، دروغ، طمع، غیبت و ظلم برای کاربرد ... دیدن ادامه ›› خاصی مانند سرکوب زنان در تاریخ فرهنگ‌مان، کار تحسین‌برانگیزی بود.
بیش از بیست بازیگر بسیار جوان (به قول خودشان: دهه هشتادی) این اثر، برایم نویدبخش و مسرورکننده بود.
انصاف را که مبنا قرار دهم، باید گفت بسیار بسیار بسیار عالی بود.
تماشایش را حتما توصیه می‌کنم.
امیرمسعود فدائی، امیر مسعود، سپهر و چاوش این را خواندند
آیدا عظیمی، سعیده شریفی و Sa.gh این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی خوشحال شدم که این تئاتر را دیدیم.
خاطرم هست استاد ادبیاتم می‌گفت فیلم و کتاب و ... باید طوری باشند که پس از اتمام‌شان آدم با خودش بگوید: «چه خوب شد دیدمش یا خواندمش!»
این نمایش هم از آن دست آثار است.
هم به خاطر این که یک دوست‌دار هنر بهتر است نمایش‌های معتبر کلاسیک جهان را دیده باشد و خوب چه بهتر که به زبان مادری‌اش ببیند. هم به این خاطر که تعریف اصیل تئاتر را فراموش نکند در این روزگاری که خیلی‌ها برای تازگی و تفاوت، معجون‌های ترکیبی عجیب و غریب به نمایش می‌گذارند.
ما، همیشه، یک ضرب‌المثل خانوادگی هم داشتیم که «حال و روزم شده اوضاع مادر ترسا». معنی و کاربردش را می‌دانستم اما تا به حال با عمق وجودم درکش نکرده بودم چون فکر می‌کردم مربوط به آن مادر ترزای معروف در هند می‌شود. اما امشب فهمیدم که ریشه در نمایشنامه برتلوت برشت داشته است.
که کاری را انجام دهی که نه تنها خلاف میل و باورت هست که مورد شماتت و قضاوت دیگران هم قرار می‌گیری و تازه مجبوری تمام تلاشم را بکنی که بیش از دیگران، به خودت، منطقی، ثابت کنی که تصمیمات درست است.
کار سخت و جالبی بود. قبلاً نمایشی تا این حد اگزجره تجربه نکرده بودم.
هر شخصیت یکی دو صفت اخلاقی را تا حد نهایت ممکن بازی می‌کرد. و خوب هم بازی ... دیدن ادامه ›› می‌کردند. همه خوب بودند. جوشقانی خودکم‌بینی و در عین حال خودخواهی؛ بقایی منفعت‌طلبی و دو رویی؛ عساکره آدم‌فروشی و پاچه‌خواری! گودرزی هم گستاخی و تکبر انزجارآور و خودش هم اعتراف کرد وسواس! دختر نوازنده هم حتی جدیت را خیلی جدی و زیاد از خود نشان می‌داد.
انصافاً خوب بود.
البته می‌توانست کوتاه‌تر باشد ولی این هم صفتی بود که نمایشنامه‌نویس و کارگردان داشتند: بیش توضیحی!
سلام آقای خالدان
سپاس از حضورتون و ممنون از کامنت تون🍀🍀🍀
۱۰ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سیاوش خالدان (siacaled)
درباره نمایش سردار i
خیلی کار خوبی بود.
بازی میرطاهر مظلومی خیلی به یادم مانده است.
اما خاطره‌ی فراموش‌نشدنی این تئاتر هم‌قطار شدن با حسین پاکدل در متروی بود که با آن به خانه بازمی‌گشتیم: نمادی از مظلومیت و خلوص بازیگران تئاتر در مقایسه با سینما.
سپهر این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کار قوی و زیبایی بود.
سپهر این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوست داشتم.
سپهر این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به‌یادماندنی‌ترین تئاتر زندگی‌ام.
سپهر، محمد فروزنده و کسرا قنبری این را خواندند
Ferdows pourabdollah و Amir Parsa این را دوست دارند
اگر فیلم این نمایش آماده‌ی فروش باشد، خریدارم.
۳۰ تیر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عجیب‌ترین تجربه‌ی من در تماشای نمایش!
ایده‌ی فوق‌العاده با اجرای تمام و کمال...
سپهر این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به یاد ماندنی‌ترین تئاتری که تابه‌حال در عمرم دیده‌ام.
آن هم دو بار!
سپهر و hami این را خواندند
Ferdows pourabdollah و Amir Parsa این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز برای بار دوم تئاتر «اتول سورون طهران الف ۱» را در تماشاخانه‌ی ملک، تماشا کردیم.
بسیاری از نظرات کاربران را خواندم. دیدم خیلی‌ها مثل من دو بار تماشایش کرده‌اند.
لذت بردم از این که اگر تعداد علاقه‌مندان به تئاتر کم است، ولی وفاداری و حمایت‌شان تحسین‌برانگیز است.
فکر کنم محرم و صفر بهانه‌ی خوبی بود که این کست کمی استراحت کنند. اجرای هر روزه‌ی چنین نمایش پرانرژی و سختی برای مدت زمان طولانی، خیلی کار دشواری‌ست.

همه‌ی دست‌اندرکاران،
ممنونم که حال‌مان را خوب کردید.
به دعوت دوستم رفتیم. گفت تئاتر این هفته‌تان مهمان من، خودم هم می‌آیم که ببینم این تئاتر چیست که شما هیچ هفته از آن فروگذار نمی‌کنید؟ آمد و تماشا کرد، اما:
۱- گفت که اولین و آخرین بارش بوده که به تئاتر می‌رود.
۲- گردنش گرفت از بس که مجبور بود سرش را چپ و راست کند تا زاویه‌ی دیدش اصلاح گردد.
۳- چیزی از نمایشنامه دستگیرش نشد. من هم پاسخی برایش نداشتم.
۴- عالی بودن میزان‌سن و فن بیان و به خاطر سپردن حرکات بدن بازیگران هم که حیف شدند! چون نتوانستند توجه تازه‌کار دوستم را جلب کند.
۵- ایده‌ی دلقک قبل و بعد از نمایش، گرچه جالب بود و عالی اجرا شد، ولی به سایر اجزای این نمایش نچسبیدنی بود.
۶- طبق معمول نمایش‌های یکی دو سال اخیر، با تاخیر ... دیدن ادامه ›› زیادی آغاز شد.
۷- برای دانشجویان تئاتر خوب بود. فقط! یعنی حتی ساموئل بکت، وقتی سال اولی بود.
۸- تپق شکسپیر، بار اول فکر کردم عمدی است، ولی بار دوم تردید کردم. کامنت های دیگران را که خواندم، دریافتم سهوی بوده‌اند!!!!!

خلاصه که جای اصلاح داشت و برای تازه‌واردان به جرگه‌ی تماشاگران، خیلی توماچ (: too much) بود.
امیر مسعود، stanco، سپهر، fateme soleimani و مژگان شعبانی این را خواندند
میثم رضایی، مهدی آزادی و فائزه این را دوست دارند
سلام سپاس از حضورتان
اما واقعا ما هم نفهمیدیم منظور شما از این کامنت نامفهوم چیست؟
اما هر آنچه مد نظر شماست قابل احترام است و اما تنها تاخیر در اجرا ارتباطی با گروه اجرایی ندارد و هر چه هست متوجه کونداکتور تو درتو و گاها اشتباه سالن اجراست . گروه نمایش هر روز راس ساعت اجرا آماده اجراست
۱۳ تیر ۱۴۰۲
سیاوش خالدان
کارگردانی که دیالوگ‌های ادبی این نمایش را راهبری کرده، چه چیزی در کامنت من برایش نامفهوم بوده؟ ضمن این که، من اگر کامنتی می‌نویسم هدفم اصلاح و پیشرفت است. ولی شما اگر نقد ناپذیر هستید، چیزی ...
دوست عزیزم همچنان سپاسگذارم از حضور تاثیرگذارتان و قطعا نقد راهبردی را پذیرا خواهم بود همیشه
آرزوی بهترین ها برایتان
۱۳ تیر ۱۴۰۲
مهدی محمدی
دوست عزیزم همچنان سپاسگذارم از حضور تاثیرگذارتان و قطعا نقد راهبردی را پذیرا خواهم بود همیشه آرزوی بهترین ها برایتان
من هم سپاس‌گزارم 🙏🏻
۳۰ تیر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هم طنز قالب (موقعیت) دارد، هم طنز متن (پیچ در پیچ بودن مسائل).
هم تراژدی هملت‌سان دارد، هم نقد اجتماعی.
هم تضاد داشت، هم هم‌خوانی.
من پییس را دوست داشتم، میزان‌سن را دوست داشتم، بازی‌ها را (به استثنای برکه و پدرش) دوست داشتم، پایان‌بندی را دوست داشتم، موسیقی را دوست داشتم و ...
مدت‌ها بود تماشاخانه را با چنین لبخند رضایتی ترک نکرده بودم.
یک شب دیگر هم خواهم رفت.
بسیار سپاس از لطف و مهر شما??
۲۹ فروردین ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید