خوب بود! لذت بردم!خسته نباشید

چقدر خوب هستید شما!!!
مگه ادم از یه نمایش چی می خواد!
بازی ها عالی، طراحی لباس و نور و صحنه فوق العاده، موسیقی گوشنواز و روح بخش واقعا لذت بردم، توجه به مسایل روز فوق العاده!
چقدر عالی هنر تعزیه را با تراژدی خارجی تلفیق کردید، چیزی که همیشه آرزویش را داشتم و به نظرم بهترین راه برای ترویج فرهنگ کهن، همراه کردن آن با عناصر روز هست که در این کار به بهترین شکل انجام شده
شما بی نظیر هستید، شما شبیه چیزی نیستید، شما اصل هنر هستید و دیگران باید تلاش کنند شبیه شما شوند! دست مریزاد!

خوب بود. یک تئاتر معمولی رو به خوب که راحت و ساده حرفش را می زند. طراحی صحنه جالب و کاربردی. بازی ها نسبتا خوب ولی هنرمندان گرامی خیلی آرام صحبت می کردند! من ردیف چهارم بودم ولی گاهی دیالوگ ها رانمی شنیدم مخصوصا خانم مهاریان! موضوع جالب بود و گیرایی خاص خودش را داشت ولی پایانش می توانست جذاب تر باشد. در کل با حال خوب از سالن خارج شدم. خسته نباشید

عالی عالی همه چیز عالی. هماهنگی هنرمندان، موسیقی زنده، متن، وفاداری به تاریخ، نور پردازی، استفاده زیبا و معقول از امکانات صحنه همه چیز همه چیز.
این که شما بتوانی با دو پرده سفید، حس کوه، آسمان، آغوش مادر، ترس، نبرد، صلح و مرگ را به بیننده القا کنی هنری بی نظیر و ستودنی است که در کمتر نمایشی دیده می شود.
به شما عزیزان تبریک می گویم. سپاس به خاطر لحظاتی زیبایی که به ما هدیه کردید.
به همه دوستان پیشنهاد می کنم که دیدن این کار زیبا را به خود هدیه دهند.

نمایش خوبی بود. بازی ها عالی به خصوص هنرمندان نوجوان و خردسال که خوش درخشیدند، ریتم کار خوب اصلا خسته کننده نبود و گذر زمان را حس نکردم، طراحی لباس و صحنه کاملا هماهنگ با موضوع در مجموع کار خوبی بود ولی مشکل اصلی من با موضوع بود‌. با احترام به جز بی بی سکینه که البته ماجرایش را از قبل می دانستم و سالها قبل هم یک نمایش تلویزیونی از ماجرای این شیرزن ساخته شده بود، سرگذشت بقیه عزیزان ماجرای عجیبی نبود. همیشه بودند و هستند و خواهند بود انسان هایی تاکید می کنم انسان نه فقط زنان که در شرایط سخت نه فقط جنگ دلاوری ها و رشادت هایی کردند تا زندگی خود و عزیزاتشان را نجات دهند، رشادت هایی بسیار بزرگتر از انچه که در نمایش دیدیم!
پاینده باشید

موسیقی عالی
نورپردازی عالی
آوازها فوق العاده خواننده محترم چقدر خوش صدا هستند
طراحی لباس یکی از بی نظیرترین طراحی هایی که در یک سال اخیر دیدم
طراحی صحنه محشر واقعا از نگاه کردن به صحنه روبه رو خسته نمی شدم
بازی ها خوب
ولی اگر نکات بی نظیر بالا را کنار بگذاریم چه می ماند؟! یک داستان ساده مثل داستان های عاشقانه فیلم های فارسی که فقط چند بار اسم محی الدین عربی در آن تکرار می شود! همان اسمی که من را به دیدن این نمایش ترغیب کرد. واقعا انتظار موضوعی قویتر داشتم. این صحنه و موسیقی و هنرمندان توانمند، بی شک می توانند عشقی به مراتب زیباتر و عمیق تر را به تصویر بکشند. پاینده باشید!

از همان لحظه که وارد سالن شدم و لباس های به شدت چروک هنر پیشه را دیدم فهمیدم در انتخابم اشتباه کردم ولی واقعا فکر نمی کردم کار تا این حد ملال اور و خسته کننده باشد. این کار تیاتر نیست، حتی قصه گویی هم نیست واقعا نمی دانم اسم چیزی که دیدم چه می شود فقط می دانم توهینی بود به عشق و تمام داستان های عاشقانه! پاینده باشید.

زیبا، بسیار خلاقانه، جالب و دوست داشتنی لذت بردم. موفق باشید

نمایش را دوست نداشتم! اصلا دوست نداشتم! یعنی برای اولین بار در پایان نمایش اصلا نتوانستم تشویق کنم و از جایم تکان نخوردم و موقع خروج با اینکه از جلوی کارگردان رد شدم نتوانستم یک خسته نباشید خشک وخالی برزبان بیاورم که اگر دهان باز می کردم یقینا فریاد می کشیدم! فقط سریع بیرون آمدم تا کمی راه بروم و آرام شوم! دوستان گرامی به خوبی می دانم که خلق یک اثر هنری و اجرای آن چه سختی ها و مرارت هایی دارد و برای زحمات شما ارزش قائلم و از سوی دیگر می دانم که اقتباس از افسانه ها و اسطوره ها کاری رایج و دوست داشتنی است ولی کمی وفاداری و احترام هم بد چیزی نیست! بله هرکسی می تواند پس از خواندن هر اثری بیندیشد که این می توانست اینطور شود یا آنطور ولی نمی شود که ملغمه ای ساخت و از هر داستانی تکه ای برداشت و به هم چسباند و چهره های معروف را هر طور که دلمان می خواهد به تصویرکشید و همه چیز را لگد مال کرد! با احترام به نظر این حقیر اصلا درست نیست! واقعا در آخر های نمایش خیلی خودم را کنترل کردم که برسر هنرپیشه خانم فریاد نکشم و چقدر از دست خودم عصبانی هستم که جرات دوستانی را نداشتم که وسط اجرا سالن را ترک کردم! ظاهرا آنها فهمیده بودند از این آشفته بازار چیزی نصیبشان نمی شود ولی من انتظار داشتم شاید در انتها داستان بهتر شود. انتظار ی که کاملا بیهوده بود!

نمایش را دوست داشتم. طراحی صحنه، اسامی که اون بالا بود و هردفعه چک می کردم ببینم اسمم خط خورده یانه، مهری که هنوز اثر کم رنگش کف دستم هست، اسماعیل ... دیدن ادامه ›› گرجی، وای از این اسماعیل گرجی که هر نقشی را عااااالی بازی می کنه، هنرپیشه خردسال با تمام معصومیتش، آدم دوربین به سر و طنز تلخ پیدا شدن یک هم اسم با وجود آن فامیلی عجیب و غریب در یک خانواده ای که خانواده نبود! همه را دوست داشتم و از همه عالی تر این دیالوگ که آتش به وجودم زد: چروک های دور چشم مادر که بیشتر شد، کهکشان به هم ریخت!
واقعا خسته نباشید. سپاس به خاطر لحظات قشنگی که به ما هدیه کردید.

کاری ساده، زیبا، دلنشین و تاثیر گذار که راحت حرفش را می زند و یکی از مهمترین مشکلات عصر جدید را بیان می کند و تماشاگر را به فکر فرو می برد. واقعا خسته نباشید.
پی نوشت: چقدر از انتهای نمایش و هدیه های زیبایی که دختر برای پدر آورده بود لذت بردم. عالی! پاینده باشید.
درپاسخ به سوالتان به عزیزترین فرد زندگی ام می گویم:
این آخرین دیدار نخواهد بود! هرجا بروی من هم می آیم!