در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال منا رجبیه فرد | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:42:33
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با نمایش هم خندیدم و هم بغض کردم. انگار این مسئلهٔ مهاجرت، هویت، ارتباطات، زبان و غیره همگی درد مشترکی، به‌ویژه در این جغرافیای خاص، برایمان شده است. شخصیت‌ها بسیار باورپذیر بودند و بازی‌ها هم خیلی خوب بود.
نمایش خوبی بود و سایه‌بازی‌ها رو بسیار دوست داشتم. بازی‌های فرم به خوبی کارگردانی شده بودند. نورپردازی و موسیقی هم خوب بود. فقط صدا در ابتدای کار کمی آزاردهنده می‌شد. شاید بد نباشد که در برگهٔ نمایش در تیوال ذکر شود که این نمایش برای بیماران قلبی مناسب نیست. به خاطر حجم صدا این رو می‌گم.

درکل، کار به روزی بود. موسیقی و نورپردازی و بازی‌های فرم در خدمت متن بودند و همین اجرای اثربخشی رو به وجود آورده بود.
از این که جن زدگان را به تماشا نشستید متشکریم و نکته مطرح شده را مورد بررسی قرار خواهیم داد🙏🏻☘️
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برداشت خوبی از اصل نمایشنامه شده بود. ترکیب موسیقی، طراحی صحنه، لباس، گریم و بازی‌های خلاقانه، استفاده از بدن، حرکت و نوع بیان دیالوگ‌ها همگی اجرای خوب و پذیرفتنی‌ای رو ایجاد کرده بود.

بخشی هم که سه بازیگر برای نعمان نمایش اجرا می‌کردند، خلق اون فضای فانتزی در اون بخش خلاقیت نویسنده اجرا را نشان می‌داد.

درکل، گروه جوان و پرانرژی بودند و موفقیت‌های بیشتری رو پیش رو خواهند داشت.
می‌تونم بگم تئاتر، به‌ معنای واقعی آن؛ متن خوب و بازی‌های دلنشین به دور از هرگونه اَکت اغراق‌شده که در برخی اجراها وجود دارد و باعث می‌شود مخاطب از فضای کار زده شود. به تماشا نشستن اجرایی از آقای شهرستانی، بعد از برگشت دوباره‌شون به روی صحنه، لذت‌بخش بود.
به شخصه همیشه از خواندن داستان ها و نمایشنامه های چخوف لذت می برم. نمایش خوبی بود. ارتباط ظریفی که بین اپیزودها و داستان ها برقرار شده بود جذابیت و خلاقیت کار را به خصوص در متن بالا برده بود. بازی عالی بود و یک نکتۀ جالب اینکه، بازیگر زمانی که در نقش دکتر می شد گاه چهره اش با عینک بسیار تداعی کنندۀ چخوف پزشک بود. نمایش ماتریوشکا نمایشی درخور و قابل تقدیر است. از دیدن آن لذت بردم و تماشای آن را به دیگر دوستان پیشنهاد می کنم.
یاسمن و سارا سلامی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گالیله: کسی که حقیقت را نمی داند ابله است. اما کسی که حقیقت را می داند و آن را انکار می کند تبهکار است.


نمایشنامه زندگی گالیله/ برتولت برشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همه آن چیزهای پنهان و آشکاری که زن و شوی را به هم می بندند، از میان مرگان و سلوچ برخاسته بود. نه کاری بود و نه سفره ای. هیچ کدام. بی کار سفره نیست و بی سفره، عشق. بی عشق، سخن نیست و سخن که نبود فریاد و دعوا نیست، خنده و شوخی نیست؛ زبان و دل کهنه می شود، تناس بر لب ها می بندد، روح در چهره و نگاه در چشم ها می خشکد، دست ها در بیکاری فرسوده می شوند و بیل و منگال و دستکاله و علف تراش در پس کندوی خالی، زیر لایه ضخیمی از غبار رخ پنهان می کند.


جای خالی سلوچ/ محمود دولت آبادی
...
من برگ را سرودی کردم
سرسبزتر ز بیشه

من موج را سرودی کردم
پر نبض تر ز انسان

من عشق را سرودی کردم
پر طبل تر ز مرگ

سر سبزتر ز جنگل
من برگ را سرودی کردم

پر تپش تر از دل دریا
من موج را سرودی کردم

پر طبل تر از حیات
من مرگ را
سرودی کردم.

بخشی از شعر "من مرگ را..."/ از کتاب شعر آیدا در آینه
2 امرداد، سالمرگ احمد شاملو
لینکلن (دانیل دی-لوئیس) : ببینید که چه چیزی پیش روی شماست. این لحظه و اینجا رو ببینید. این سخت ترین کار و تنها کاریه که به حساب میاد. برانداختن برده داری بوسیله اصلاح قانون اساسی سرنوشت تمامی دوران رو عوض می کنه. نه فقط میلیون ها انسانی که هم اکنون در بند هستند، بلکه میلیون ها انسانی که هنوز به دنیا نیامده اند.

دیالوگی فوق العاده از فیلم "لینکلن" به کارگردانی استیون اسپیلبرگ
بی شک چخوف (1904- 1860)، یکی از بزرگترین داستان نویسان و نمایشنامه نویسان جهان به شمار می رود و همانطور که می دانیم، در عمر کوتاه خود حدود 700 اثر ادبی خلق کرده است. چخوف روایتگر روابط ها و موقعیت های اجتماعی انسان ها در جامعه زمان خود است و چه بسا بسیاری از این توصیف ها و روایت ها در تمام اعصار، در زندگی اجتماعی بشر مصداق دارد.

وی روایت ها و موقعیت های داستانی خود را با طنزی تلخ گونه می آمیزد و از این طریق دست به بر ملا ساختن تضاد موجود در شرایط و واقعیت ها می زند و هم چنین«جوهر خنده دار نظام و بنیاد سرمایه داری» را آشکار می سازد. وی در خیلی از کارهایش به نمایش زندگی می پردازد. بیشترین محوریت آثارش بازتابی از مسائلی از این دست است که در آن شخصیت ها در خیلی از موقعیت ها حرف هم را نمی فهمند، با فرصت های از دست رفته ای در زندگی خود روبرو هستند، دارای تضاد طبقاتی اند و به ارزش ها و اصول اخلاقی ای که از آن دم می زنند پایبند نیستند.

نمایشنامه «خرس» یکی از این آثار بشمار می رود. وی در این اثر فضایی طنزگونه به تصویر می کشد و با توجه به اینکه چخوف «نویسنده ای متعهد و حساس به وضعیت فرهنگی جامعه است، در این نمایشنامه با واکاوی عمیق در لایه های درونی شخصیت های طبقه در حال ورشکستگی فئودال آن زمان روسیه و قرار دادن آنان در ... دیدن ادامه ›› موقعیتی دراماتیک آمیخته با طنز رفتاری به تناقض های شخصیتی و تغییر واکنش های این افراد در شرایط مختلف تأکید می کند.»

از دیگر نمایشنامه های این نویسنده بزرگ که حتما در اولویت هایتان برای مطالعه قرار می دهید و قطعا خیلی از شما آنها را مطالعه کردید، باید از : ایوانف، دایی وانیا، باغ آلبالو، سه خواهر و مرغ دریایی نام برد.



*قسمتی از نمایشنامه خرس/ ترجمه ناهید کاشی چی :

پوپووا : داشا کجاست؟ داشا! (داد می کشد.) داشا! پلاگیا! (زنگ را به صدا در می آورد.)

لوکا : همه رفته اند تمشک بچینند. هیچ کس خانه نیست. حالم بد است! آب!

پوپووا : لطفا گورتان را گم کنید.

اسمیرنف : بلد نیستید مودبانه صحبت کنید؟

پوپووا : (مشت ها را به هم فشرده و پایش را به زمین می کوبد.) دهاتی، خرس گنده، غول، یابو.

اسمیرنف : چی؟ چی گفتید؟

پوپووا : گفتم که شما یک خرس هستید. یک هیولایید. غولید!

اسمیرنف : (از جا بر می خیزد.) شما به چه حقی به من توهین می کنید؟

پوپووا : معلوم است که توهین می کنم. چه فکر کردید؟ فکر می کنید از شما می ترسم؟

اسمیرنف : فکر کرده اید چون یک موجود لطیف هستید، حق توهین کردن دارید؟ بدون این که کسی حق تان را کف دست تان بگذارد؟ بله؟ من شما را به دوئل دعوت می کنم.
گناه

به کدامین گناه
سرها بریده، شاخه ها دریده
و ریشه ها سوزانده شده اند؟

به کدامین گناه
فکرها جعل زده، چشم ها خواب زده
و هویت ها کتمان شده اند؟

به کدامین گناه؟


(فروردین 92)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تئاتر شهر باز هم زخمی شد....


کاشی های به کار رفته در نمای ضلع جنوبی مجموعه تئاتر شهر که سال 90 بخشی از آن سرقت و تخریب شد باز هم به دلیل ناامنی فضای پیرامونی سرقت و تخریب شد. این روزها فضای داخلی و بیرونی مجموعه تئاتر شهر به لحاظ وضع سازه و امکانات در شرایط مناسبی بسر نمی برد. داخل بنا به دلیل فرسودگی امکانات و تاسیسات از فضای نامطبوعی برخوردار است و همین شرایط با شکل و شمایلی متفاوت در فضای بیرونی مجموعه تئاتر شهر نیز دیده می شود. این شرایط قطعا برای هیچ مجموعه ای ایده آل نیست چه برسد به محیطی فرهنگی آن هم مکانی چون تئاتر شهر که هنوز هم قطب تئاتر کشور است و در ذهن مردم حتی آنهایی که با هنر نمایش سر و کاری ندارند، این مکان به عنوان محلی تئاتری شناخته می شود. حال با چنین اهمیت و پیشینه ای انتظار می رود این بنا و محیط آن به بهترین شکل ممکن نگهداری شود ولی طی سال های اخیر نمای مجموعه تئاتر شهر با آسیب هایی رو به رو شده و هر روز هم این آسیب ها بیشتر می شود. به گزارش مهر، حضور افراد غیر فرهنگی و شکل گیری فضایی متناسب با این افراد باعث شده نمای ضلع جنوبی تئاتر شهر تبدیل به مکانی برای دیوارنویسی شود و عصرها تبدیل به پاتوقی غیرفرهنگی، که هیچ تناسبی با مجموعه فرهنگی - هنری تئاتر شهر ندارد. اما این مشکلات و حضور افراد غیرفرهنگی و بعضا با چهره ها و پوشش های به اصطلاح تابلو باعث شده مشکلات این بنای تئاتری هم دوچندان شود و حتی کاشی های نمای تئاتر شهر باز هم سرقت و تخریب شود. سال 90 تکه هایی از کاشی های به کار رفته در نمای مجموعه تئاتر شهر سرقت و تخریب شد و بعد ... دیدن ادامه ›› از گذشت 2 سال و نبود امنیت و رسیدگی لازم، به تازگی قطعات دیگری از این نما نیز سرقت و تخریب شده است. این در حالی است که سازمان میراث فرهنگی موظف به رسیدگی به مجموعه تئاتر شهر به عنوان یکی از میراث به ثبت رسیده ملی ایران است و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز به عنوان متولی فرهنگ و هنر موظف به رسیدگی و مراقبت از این مجموعه تئاتری است. در سایه کم توجهی مدیران و مسوولان مربوط نمای مجموعه شرایط و وضع نامناسبی را سپری می کند.


منبع : روزنامه وطن امروز/ درج شده در روز چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
.....

گریان پری ها به چنگال
بر سر دو شاخ عقیق است
اینک که اطراف صحنه
در شعله های حریق است!
تا نعش پوش سیاهی
پایین می آید چو طوفان
از آسمان نمایش
بالای هر شیء لرزان
پران پری ها سرایند
در چنگ آن کِرم فاتح :
این قصه «آدمی» بود
با قهرمان کِرم فاتح!


بخشی از شعر کِرم فاتح/ ادگار آلن پو/ از مجموعه شعر کلاغ وی (1845)
خنکا

باد زد و برف از روی شاخه درختان ریخت.
گرد سفید و خنکی تمام صورتم را نوازش کرد.
کافه ای در گوشه خیابان،
چایی گرم و بی قرار،
هرم گرما و نور ملایم فضا،
آخ که چه خوب است برف
در واپسین لحظات سرد زمستان.


(اسفند 91)
زیبا ست ....درود
۱۸ اسفند ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اختتامیه‌ی سی‌ویکمین جشنواره‌ی تئاتر فجر در شرایطی برگزار شد که سه نفر از هنرمندان پیشکسوت که قرار بود در این مراسم نشان درجه‌ی یک هنری بگیرند، در آن حضور نداشتند و دبیر دوره‌ی بعدی این جشنواره نیز معرفی نشد.


http://isna.ir/fa/news/91111207175/%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D8%B9%D8%AF%DB%8C-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AA%D8%A6%D8%A7%D8%AA%D8%B1-%D9%81%D8%AC%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D9%86%D8%B4%D8%AF
مرده ها تنها یک مطلب را به ما می گویند: " باز هم زندگی کنید. همواره، بیش از پیش زندگی کنید و به خصوص خودتان را آزار ندهید و همیشه بخندید. " (فراتر از بودن؛ ص 37)


این جمله قسمت کوچکی از کتاب "فراتر از بودن" نوشته کریستین بوبن را در بر می گیرد. وی این کتاب را در ادای احترام به یکی از دوستان مونث خود که بر اثر پارگی آنورسیم در سن ۴۴ سالگی درگذشت نوشت. شیوایی و روایی لحن این نویسنده فرانسوی مرا بر آن داشت تا این بخش کوچک را برای معرفی او انتخاب کنم. کریستین بوبن متولد 1951 میلادی است. وی در رشته فلسفه تحصیل کرده و تا کنون بیش از سی اثر به رشته تحریر درآورده است. بوبن در اصل، ساده ترین تجربیات زندگی را با لحن موجز خود تبدیل به اثری شاعرانه نموده است.
"نوشته های او سرشار از اندیشه اند. اندیشه ای که از زندگی عاشقانه اش و از عشقش به زندگی سرچشمه می گیرد." حتما سری به نوشته ها و کتاب های این نویسنده بزرگ بزنید.
پیشنهادتون عالیه، عشق به زندگی و نگاه مثبت و عاشقانه این نویسنده واقعا ستودنیه...
۲۲ دی ۱۳۹۱
مرسی مونای عزیز از اینکه این نویسنده ی خوش ذوق رو معرفی کردی! من خیلی از نوشته هاش الهام گرفتم و در توصیف عشق بوبن می درخشه!

کتاب فراتر از بودن، ذهن، دل و روح انسان رو درگیر خودش می کنه:


"نمی توانستم به راحتی از تو بگذرم...

حتی در زمانی که می دیدمت، برایت دلتنگ می شدم.خانه ی ذهن من، خانه ی دل من، قفل شده ... دیدن ادامه ›› بود و تو همه ی قفل ها را شکستی و هوا به درون پاشید.هوای سرد و نیز هوای گرم و آتشین و تمام روشنی ها...

و این گوهری ست که تو برای من به یادگار گذاشتی...

گوهری که همیشه جاودان است..."
۲۲ دی ۱۳۹۱
مرسی از شما دوستان خوبم :)
۲۳ دی ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مرد : .......همیشه خودم رو می سپردم به راهی که به اون جا می رسید. طبق این اعتقاد که هر چیزی به چیز دیگه ئی منتهی می شه. بعد این ساختمون رو دیدم. فکر کردم بیام این بالا تا موقعیت دقیق م رو از پرسپکتیو بهتری ببینم. چشم انداز از اینجا کاملا واضح دیده می شه. یعنی هیچ جای پارکی نمونده. جائی برای پارک ماشین م ندارم.

لیلین : محوطه مخصوص رو نگاه کردید؟

مرد : نمی فهمید؟؟

لیلین : البته که می فهمم. لازم نبود یه هم چو گفتار طولانی ئی بکنی. صد ساله که بشی، همه چیز رو می فهمی. بعدش می میری.

مرد : چرا این قدر ... دیدن ادامه ›› صبر؟

لیلین : شاید اتفاق جالبی بیفته. اگرچه، ممکن ئه هم نیفته. فکر می کنم دیگه باید خودت رو بندازی پایین.

مرد : واقعا؟

لیلین : اگه دلت می خواد این کارو بکنی، به نظرم باید بکنی دیگه.

مرد : واقعا دلیلی برای زندگی کردن وجود نداره، نه؟

لیلین : در واقع نه.


7 طبقه/ نوشته موریس پنیچ/ ترجمه ساسان گلفر/ نشر تجربه/ چاپ سوم/ 1388/ ص 75. (از مجموعه نمایشنامه های برگزیده دهه نود میلادی که توسط این انتشارات چاپ و عرضه می شود.)
الهام حصاری، نیلوفر ثانی و رعنا جمالی این را خواندند
کیانا اعتمادی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فردا سه شنبه 25 دسامبر (5 دی ماه) تولد عیسی مسیح (ع) و به قولی کریسمس است و طبعا در ایران هم اقلیت های دینی مسیحیت در تهیه و تدارک این شب هستند. خبرگزاری ایسنا به این بهانه مطلب جالبی را منتشر کرده که خواندن آن خالی از لطف نیست. این مطلب مصاحبه ای است با لوریس هویان، استاد گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا که درباره تلاش و تاثیر ارامنه در زمینه موسیقی علمی در ایران و پیشبرد این مهم است. هم چنین به معرفی چند تن از این عزیزان و فعالیت هایشان پرداخته است.

http://isna.ir/fa/news/91100402033/%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B9%D8%AB-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%B1
پیشخوان :

نمایش نامه "پیگمالیون" نوشته جرج برنارد شاو با ترجمه آرزو شجاعی از سوی نشر قطره به چاپ رسیده است. این نمایشنامه در سال 1912 توسط برنارد شاو نوشته شد و همچنان برخی از منتقدین این اثر را یکی از بهترین نمایشنامه های نوشته شده توسط وی می دانند.

این نمایشنامه " کنایه تندی از سیستم طبقاتی سختگیرانه بریتانیای آن روز و نیز نظریه ای بر استقلال زنان در قالب یک کمدی عاشقانه است"، که الهام بخش فیلم ماندگار بانوی زیبای من در سال 1964 به کارگردانی جرج کیوکر و با بازی آدری هپبورن بود.
امروز 16 دسامبر نود و پنج سالگی "آرتور سی کلارک" (2008- 1917) نویسنده، مخترع و دانشمند بریتانیایی بود. وی نویسنده اثر معروف "2001:اودیسه فضایی" است، که استنلی کوبریک به خوبی شاهکاری تکرار نشدنی از این اثر بزرگ را به تصویر کشید.

کلارک در رشته فیزیک و ریاضیات تحصیل کرد و دارای مدال درجه یک این رشته تخصصی بود. برخی از دیدگاه های وی براساس عرفان شرقی است و از این جهت حتی "2001:اودیسه فضایی" وی را نیز ملهم از عرفان اساطیری، اساطیر یونان، عرفان بودیسم و هند می دانند. او تنها نویسنده داستان های علمی- تخیلی نبود بلکه در زمینه علمی هم آثاری از خود برجای گذاشت. کلارک انسان بزرگ و عجیبی بود. او در یکی از کتاب هایش می گوید : " جهان آنقدر بزرگ نیست که ما تصور می کنیم.....جهان آنقدر بزرگ است که ما نمی توانیم تصور کنیم. " او دیدگاه و بیان منحصر بفردی نسبت به آینده و کشفیات بشری داشت.

کلارک به موجودات ذی شعوری فراتر از منظومه شمسی اعتقاد داشت و نقل است که هرگاه از او می پرسیدند که " آیا به حیات فرازمینی اعتقاد دارد یا خیر، همیشه در پاسخ لبخند می زد و می گفت : دو احتمال وجود دارد، یا ما در این جهان تنها هستیم یا اینکه تنها نیستیم. هر دو حالت ترسناک و مبهم است."