در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نیما نیک | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:38:08
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چقدر این فیلم خوبه..لابلای فیلمای خنزر پنزر پنجاه سال پیش مثل گوهر میدرخشه.. (حتی الان هم با همه نقص و کمبوداش از خیلی فیلما یه سر و گردن بالاتره)
عدم قابلیت ریپلای به کامنتها در تیوال یه کم عجیبه..(شاید سیاست کاری یا بحث فنیه نمی‌دونم)
ژوآن و زهره مقدم این را خواندند
سپهر، امیر مسعود، امیرمسعود فدائی و پویا فلاح این را دوست دارند
ایشالا نسخه جدید
۲۲ اسفند ۱۳۹۸
گروه همیاری (support)
درود بر شما
بله، این قابلیت در نسخه تازه تیوال ارایه می‌شود.
۲۲ اسفند ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حسین به طاهره: «اگه جوابت مثبته و نمی‌تونی بگی، کتابتو یه ورق بزن من می‌فهمم...»
سلام به همه،
این دیالوگ جنبه آموزشی در علمِ عشق ورزی داره و به همین دلیل باید آپشنِ *عاشقش هستم* را به آپشنِ *دوست دارم* اضافه کنند.
شاد باشید و چهارشنبتون پر از عشق و مهربونی
۲۱ اسفند ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
‏گزارش کیارستمی جدا از مضمون و فرمش یه نکته برجسته دارد.بازیگرانش! چنان خوب هستند که گاها فراموش میکنی که داری فیلم میبینی! از افشارپناه و آغداشلو تا کودک عالیند ..کودکی که تعجب آور است حرکات و گفتارش..یاد ندارم در فیلمی ایرانی کودکی در چنین سنی فهم بازیگری داشته باشد!
آدم نباس قهر بکنه... ما علف این خاکیم، از این خاک سبز شدیم، کجا بریم؟... آدم باید تحمل کنه. جد اندر ‌جد ما تحمل داشتن، تحمل کردن همیشه بودن. حالا ما بریم؟
______________________________________
سیاوش هم سرش افتاد تو تشت طلا. اما هنوز خون سیاوش می‌جوشه.قرن‌هاست که ما فدا میشیم. نسلِ مثلِ ما همیشه بوده، تموم نمیشه. فقط افسوس که... نسل قالتاق‌هایی... مثل شمام... تموم نمیشه..
______________________________________
(معلم روستا)_:حیف حیف بخدا زحمت بکشیم ، با دقت و زجر و آرزو ، یک چیزی بسازی ، بعد ببینی یک مرتبه با یک تکون هرچی که بود خراب شد! رفت ، تموم شد ، رفت!...
(نقاش)+: سست بود! پایه اش ... دیدن ادامه ›› قلابی بود!...
_: زمین لرزید!!!
+: لرزوندنش!!!
_: لرزه ، لرزه است! ، چه فرقی می کنه؟!
+: فرق می کنه – خودش بلرزه قضا و بلاست! ، لرزوندنش دست آدمه!.
_: هوم! .. نتیجه هر دو یکیه – خرابیه !
+: فرق داره – خرابی اولی فاجعه است! – یه مصیبته ، توی دومی فاجعه نیست ،‌
گاهی مضحکه است!!
میگن آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند ولی مگه پنجاه سالگی سن پیریه!؟یا شاید منظور از پیری پختگی فهم بوده.هرچی کی بوده ابراهیم گلستان در این سن ظاهراً بیشتر و بهتر میدیده.شاهدش همین اسرار گنج دره جنی.. آنچه گلستان در این فیلم از آینده کشور پیش بینی کرده و اتفاقا درست هم از آب درآمد عجیب و شگفت انگیزه..سال‌هایی که هنوز تب انقلاب آنچنان بالا نبود و وضعیت اقتصادی کشور در بالاترین میزان خود بود.. نمادها و تمثیلهای چنان واضح و گویایند که در عجب می مانی چطور فیلمی با چنین صراحت حتی به اکران عمومی هم رسیده است!یعنی حتی در این آینه شفاف هم تا مدتها چیزی نمیدیدند! آینه ای که هنوزم شفافه!!
امیر مسعود و امیرمسعود فدائی این را خواندند
محمدرضا دانش و محمد کارآمد این را دوست دارند
دیدن این فیلم از واجباته
۱۹ اسفند ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نایی:(باشو در حال نوشتن نامه) برای نوشتن این نامه نزد همسایه نرفتم.این نامه را پسر من می نویسد که نام او باشوست..ایشان در همه ی کارها ما را کمک می کند و نانی که می خورد از کاری که می کند کمتر است و آن نان را من از لقمه ی خودم می دهم! او مثل همه ی بچه ها فرزند آفتاب و زمین است و کم کم از شیش تا حرفی که می زند سه تا حرف آن مرا حالی می شود..
نسخه ترمیم شده و باکیفیت فیلم:
https://youtu.be/dXanh8chMK8
_ایست!ایست!
+ایستادن من ظاهریه آقا! زمین داره حرکت می‌کنه پس من در حال حرکتم!
_ولی ممکنه سرما بخورید..
+من سرما بخورم!؟من غیرممکنه سرما بخورم آقای پاسبان!من الان داغم!
_شما مستید!
+من امشب رویین تنم آقا! اون قرار شد فکر بکنه..اون راجع به من فکر میکنه! پس من دیگه چرا سرما بخورم!؟
یک فیلم تلویزیونی عصر جمعه ای بی رمق که هیچ برنامه و داستانی گیرا و قابل کشش از ایده اش که متفاوت است ندارد و در همراه ساختن مخاطب کاملا ناتوان ... دیدن ادامه ›› عمل میکند..ایده ای که با یک داستانی موثر و فیلمنامه ای حساب شده می‌توانست فیلمی قابل توجه از آن ساخته شود کاملا هدر رفته است.. فیلمنامه ساختار محکمی ندارد نقص هایش در بیان روایتی متقن که ضمن گریز به مشکلات جامعه ناشنوایان بتواند مخاطب را با منطقی درست مشتاق نگه دارد مشهود است. اوج بی منطقی و سرسری بودن را در پایان فیلم میشه جستجو کرد.فیلم حتی در خلق لحظاتی که با توجه به تم فیلمنامه اش به راحتی میشد در جهت نزدیکی و احساس هم دردی مخاطب از آن سود جست نیز عاجزانه عمل میکند..
به هر تقدیر نمیشود از مضمون اصلی فیلم (که به خوبی و قوی تشریح و بیان نمیشود)و بازی بازیگران چشم پوشید.تلاش هانیه توسلی ستودنی و از آن بهتر محسن کیایی است که بازی کاملا متفاوتی نسبت به نقش های یکسان پیشینش ارائه میدهد.هرچقدر این دو خوب ظاهر میشوند به همان نسبت پدرام شریفی بد و بلاتکلیف است و نقشش کمکی چندان به پیشبرد همان قصه ناقص و نامرغوب نمیکند. مهران احمدی هم نقشش را به خوبی ایفا میکند کنترل شده و قابل قبول ..
امیرمسعود فدائی، امیر مسعود و مریم حسینی این را خواندند
مهدی، عرفان عبدلی و الهه این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بار دوم دیدمش و لذتم از تماشایش دو چندان تر بود...به دلیل آگاهی قبلی تمرکزم این بار بیشتر نه به خود داستان که به دیگر اجزا و جزییات فیلم بود..به جرات میتونم بگم در حق این فیلم در توزیع جوایز اجحاف شد..
سلام. مناظرزیبای آن منطقه وموسیقی در فیلم ، بسیار جذاب است. کلا باید گفت ، زنانه بودن فیلم بسیار واضح است. البته قطعا فیلم عالی نبود، ولی من هم از دیدن فیلم بسیار لذت بردم. شاد باشید.
۰۱ اسفند ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فکر نکنم کسی از دیدن فیلم پشیمون بشه...فیلمیه که سعی میکند مخاطب با حال بد از سالن بیرون نرود...تلخی محتوایش را با طنز های کلامی و موقعیت با ... دیدن ادامه ›› موسیقی با قاب و نماهای زیبا با خلق لحظات شیرین در آمیخته تا تماشاگر خسته و زده نشود و بهتر بیاندیشد..
فیلم انگار درباره ناکامان وصل است.. درباره نتایج ترس و تعلل و فرصت سوزیست در ابراز علاقه.. درباره فرجام روابط بی علاقه..درباره تنهایی انسان در جامعه ای متوقع که بی خبر از درونش فقط ظاهر او را میبیند .. جامعه ای که انگار جای محبت را با وظیفه اشتباه گرفته..
رنج و غم درون آتابای هم از ناکامی خودش در وصال در گذشته اش است و هم از ناکامی و فرجام تلخ خواهرش درست به همین دلیل...حتی غم ناکامی نزدیکترین رفیقش را هم دارد .. رنج و شرایطی که از آتابای شخصیتی در ظاهر محتاط و عشق گریز و بی علاقه و نا خوش بین به روابط انسانی پدید آورده.. زمانیکه پی می برد در ناکامی تنها نیست و دیگرانی به مراتب بدتر از وضعیت او هستند گویی راحت تر می شود و بهتر میاندیشد و به وصال و رابطه خوش بین تر میشود.. رابطه خواهر زاده با پدرش را برقرار میکند رابطه اش با پدر را بهتر می کند و خود نیز به فکر رابطه جدیدی میفتد.. رابطه جدیدی که این بار با جسارت و آمادگی مساعدتر نسبت به قبل درصدد برقراری اش هست ولی انگار این بار قرار است طعم عدم وصال را به سبب دیگر بچشد..
نقش آفرینی هادی حجازی فر متفاوت است به دور از نقش های کلیشه ای گذشته اش.. فرصت عرض اندام بهتر و بیشتری دارد.. آشنایی با منطقه و گویش به زبان مادری کمک بزرگی به او در نزدیکی به شخصیت آتابای و در آوردن نقش کرده..دیدن ورژن ترکی جواد عزتی هم جذاب است هرچند نقش آفرینی متفاوتی نسبت به قبل ندارد..سحر دولتشاهی هم حضور کوتاه و موثری دارد اما از او هم چیز جدیدی نمی‌بینیم..سکانس های دو نفره اش با حجازی فر بسیار خوب از کار در آمده(نا گفته نماند که تمرکز بر زیرنویس ها بر دیده شدن بهتر بازی بازیگران اثر می‌گذارد)
شاید با توجه به زبان فیلم اگر فیلم زودتر شروع میشد و مخاطب سرگردان یافتن خط اصلی فیلم تا مدتها نمیشد و شخصیت شناسی آتابای سریعتر و دقیق تر صورت می گرفت فیلم به مراتب درخشان تر از الان بود..حتی شنیدن خودگویی های درونی آتابای (که یاد آور خودگویی های امین حیایی در شعله ور است)هم خیلی دقیق و به موقع در شناخت او کمک نمی کند.
نکته ای که من نفهمیدم اشاره نیکی کریمی به رابطه دو دوست در فیلم است که انگار از رابطه شمس و مولانا برای فهمش باید کمک می گرفتیم ولی هرچه سعی کردم تشابه قابل توجه ای در این مورد پیدا کنم موفق نشدم.
فیلم حدودا صد و چهل دقیقه ای مجیدی طوریکه اگه همینجوری بدون اینکه اسم کارگردانو بدونی بری ببینی شاید فکر کنی این فیلم نوجوانانه کار یه کارگردان جوون و تازه نفس و صاحب سلیقه باشه..ولی در کمال شاید ناباوری فیلم کار خود مجید مجیدیه..مجیدی که فکر می‌کردیم تموم شدس و رویکرد و مسیرش عوض شده انصافا غافلگیرمون کرده..
فیلم انسانی چفت و بست داریه.سوژه اش تازه نیست ولی طرح و پردازش تازگی داره. مضمونای پنهان و آشکار قابل تاملی داره قصه و خرده روایتهای سر و شکل داری داره. تایم طولانی روی ریتم اثر گذاشته ولی با این حال از نفس افتادناش زیاد آزار دهنده نیست و کماکان کشش و جذابیت شو حفظ می‌کنه طوریکه مخاطب نسبت به فیلمای دیگه کمتر با گوشیش ور می‌ره!
فیلمبرداری بهمنش قابل تقدیره و چندین قاب زیبا که یادآور فیلمهای دور مجیدیه در فیلم خودنمایی می‌کنه موسیقی و صداگذاری هم برجسته است.لوکیشن مدرسه که ظاهراً خانه قدیمی اطراف میدان حسن آباده هم بسیار زیباست امید که محفوظ باقی بمونه..
ولی بی شک نقش روح الله زمانی بازیگر نوجوان فیلم در کیفیت فیلم بسیار حائز اهمیته..خیلی خوب ازش بازی گرفته شده و نوید ظهور بازیگری شاخص در آینده رو میده .دیگر بازیگران نوجوان اغلب خوبند ولی بازی دخترک افغان فیلم مشخصا سرآمدتره.
بازیگران اسمی همچون عزتی و نصیریان و طباطبایی هم نقش خاص و بارز و پیچیده ای ندارند و بالطبع بازی فرامعمولی و غیرتکراری نیز انجام ندادند.حتی ... دیدن ادامه ›› طناز طباطبایی هم به نظر چندان مناسب نقش نبوده و میشده به جایش حتی از نابازیگر سود جست.نکته جالب و بدیعی که در این فیلم مشاهده میشه نوع رابطه پسر نوجوان با مادرشه که باورپذیرتر به تصویر کشیده شده..(شاید چنین امکانی یه نوع امتیاز انحصاری باشه !)
در کل خورشید فیلم خوبیست به شرطی که همان ابتدا بیزار از مضمون و فضای نوجوانانه اش نباشیم (بیست دقیقه از فیلم نگذشته بود که زن و شوهر میانسالی پا شدن سالنو ترک کردند).. فیلم حتما به تدوین مجدد نیاز داره به کوتاهتر و خوش ریتم تر و گیراتر شدن..

وای که ما چقدر قوی و تیز و خفنیم!!
(موردایی هم که نبودیم زیاد مهم و جدی نیست !!)
دلامصب امیر جان تو نمیگی هر دفعه که قولنج گردنتو میشکوندی ... دیدن ادامه ›› ما دلمون برات ضعف می رفت؟میگن عین واقعیت بوده فیلم یعنی اون مامور هم عینا همینکارو میکرده؟بابا دمش گرم..
امیر جان حقیقتش با دیدن فیلم متوجه شدم زیرکی و طی الارضای قبل تو سوءتفاهم بوده همش .. عالی بودی عالی..دمت گرم..راستی اون جمله های قشنگ قشنگ آخر کارت هم نور علی نور بود و حسابی حال کردیم باهاش..بنازم به این ایثار و غیرت و ... واقعیتش همونجا آرزو کردم امیر که اینقدر باهوشه اینقدر فکر مردمشه امکانات هم جوره براش چرا با همین فرمون نمیره دنبال فاسدین نمیره دنبال کسایی که به مردم ظلم میکنند زور میگن حرف نامربوط میزنند پاسخگو نیستند گوششون به حرف حق بدهکار نیست باج خواهی میکنند خودشونو مالک و برتر میدونند و ... به نظرم چون به داخل کشور هم مربوط میشه زیاد دنگ و فنگ و پیچیدگی مثل این عملیات رو هم نداره وراحت تر باید باشه خلاصه..یعنی میشه امیرجان یه قولنج گردنم واسه انجام این کارا بشکنه؟؟
هر آنچه که میخواستم از این فیلم بگم دیدم سپهر و خانم مقدم به درستی در زیر برگه فیلم بهش اشاره کردند..حالا شاید نمره صفر خیلی دیگه منصفانه نباشه ... دیدن ادامه ›› ولی قطعاً زیر پنجه امتیاز فیلم به نظرم.. وقتی قصه و روایت و ساختار محکمی نباشه برای جذب و حفظ مخاطب رو آورده میشه به خلق و تاکید بر صحنه های احساسی که مخاطب در گیر و دار اون متوجه نبود روایتی منسجم مشخص و قابل تعریف در فیلم نباشه...سوژه ای که میشد به مراتب بهتر و باکیفیت تر ازش فیلم ساخت بدین گونه الکن باقی می ماند..به نظرم تهیه یه فیلم مستند با توجه به این سوژه بهتر میتوانست رنج و مظلومیت هموطنان کرد رو نشون بده..به جز پیمان معادی که البته مجال و فرصتی چندان برای ارائه بهتر و بیشتر نقشش نداشت دیگر بازیگران نامی فیلم به تعبیر درست وصله ناجور بودن.مهران مدیری که انگار از باغ گیلاس آمده بود و مینا ساداتی از سرو زیرآب(که اونم فیلم بدی بود)..وجود نریشن یعنی چیزی برای گفتن نداریم در فیلم یا ناتوانیم در بیان روان و غیرمستقیم و ماهرانه حکایت فیلم و چقدر روی مخ بود..صحنه هایی مثل ترانه خوانی دختران یا دادگاه شعاری و باسمه ای دقیقا به ما می گوید که فیلم چیز قابل گفتنی در چنته و عنصر قابل جذبی ندارد..به جرات میشه گفت درخت گردو از هر نظر ضعیفترین کار مهدویان است..
ایرو شبیه ممیرو بود..همان تم و فضا همان کم دیالوگی همان قاب و نماهای زیبا..فیلمهای محقق اغلب حس و حال شاعرانه و عارفانه دارد..نگاهش نگاه جستجوگرایانه ... دیدن ادامه ›› و کنجکاوانه است به مقوله انسان و زندگی و مرگ ..شاید تاثیر زادگاه و خطه است..خطه ای که شاعری معنا گرا چون حسین پناهی در آن پرورش یافته..تو گویی انگار فرم و محتوا جمع کیارستمی و پناهیست..فیلم مانند چای خالصی است که برای اینکه طعم و رنگش را خوب نشان دهد باید خوب دم بکشد..باید وقت گذاشت زمان داد و صبور بود..فهم و عمق زندگی را شاید لابلای همین مکث ها باید جستجو کرد..ایرو که حتی در اسم هم شبیه ممیروست سکانس های لطیف نظیر هم کم ندارد ..مثلاً در ممیرو پسرک در ابتدای راهرو بیمارستان نشسته و ناگهان آخر راهرو بچه ای را می بیند که نماد آغاز زندگیست در ایرو همان صحنه بالعکس اتفاق می افتاد پیرمرد نشسته در ابتدای راهرو ناگهان آخر راهرو برانکارد پسر مرده اش را می بیند.. انتهای زندگی..ایرو صحنه های برجسته و کم نظیر کم ندارد..دو شستشوی فیلم به نظرم جذابترند..صحنه ای که شخصیت اول فیلم نوه اش را شستشو می دهد(شستشو برای پاکی برای ادامه زندگی) و صحنه ای که پسرش را شستشو می دهند(شستشو برای پاکی برای اتمام زندگی).. تماشای ایرو تماشای برشی عمیق از زندگیست..زندگی که ذهن پرحوصله پرسشگر و کنجکاو مدام دنبال یافتن زیر و بم هایش هست..گاه در قاب عکسی گاه در تابلویی گاه در صحنه نمایشی گاه در فیلمی همچون ایرو پی آن را میگیرد..
هرچند دیر ولی بالاخره دیدمش!
چقدر خوب بود!
چقدر فضا موضوع فیلمنامه کارگردانی بازیگری خوب بود..چقدر سگه خوب بود!
ماندگار شد این فیلم در ذهن من..
امیرمسعود فدائی، امیر مسعود و سپیده این را خواندند
آقامیلاد طیبی و سپهر این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با وجود رایگان بودن تقریباً یک سوم سالن خالی بود.
تم مذهبی داشت اشاره به موضوعات کشف حجاب و ممنوعیت برقراری تعزیه. لابلاش هم گریزی می زد به موضوعات دیگه..جاهایش هم صرفا قرائت بیانیه میشد.آخراش نزدیک پانزده دقیقه کاملا روضه میشد با همراهی صدای محمود کریمی! به جز این دقایق که افت کار کاملا محسوس بود و جاهایی که حرفای کلیشه ای دینی زده میشد بقیه کار من جمله بازی سه بازیگر اسمی نمایش قابل قبول بود (شاید هم یگانه دلیل برای پیشنهاد تماشای نمایش).علی الخصوص کرامت رودساز که بی شباهت نبود شکل و شمایل و گفتار و رفتارش به هاشم خان دماوندی سریال شهرزاد..
اگه به اینجور کارهای که درونمایه مذهبی دارند و حال و فازتون بهش میخوره و از برخی دیالوگ‌های کلیشه ای و چند دقیقه روضه و صدای مداحی خسته نمیشید بهترین فرصته برای دیدن یه تئاتر مذهبی ..
ظاهراً منعی برای حضور کودکان هم نبود پس اگر رفتید مهیای شنیدن صدای کودکان در طول نمایش هم باشید!

این نمایش کپی برداری از نمایش گذر لوطی هاشم بود .من ۱۰ دقیقه اول سالن رو ترک کردم .هیچ ارزونی(رایگانی) بی حکمت نیست،با سلیقه من جور نبود حتی حضور افراد نام آشنای تئاتر جذابیتی ایجاد نکرد.
۰۳ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی...
مادربزرگی که کلیپ مشاعره با نتیجه اش چندی قبل در شبکه های اجتماعی بازتاب گسترده ای داشت سوژه اصلی این مستند خوش ساخت است. فیلم برشی کوچکیست از ... دیدن ادامه ›› زندگی معصومه بهمن بیگی(خواهر محمد بهمن بیگی نویسنده شهیر عشایر) مادر ایلیاتی که همین چند روز قبل از دنیا رفت.مادری خوش صحبت باهوش رنج‌دیده و زحمتکش. در آن سال و سن هنوز هم اهل مطالعه است و مشاعره.کتابخانه اش انباشته از کتب ادبیست.عینک بر چشم می نهد و با ذوق و دقت شعر می‌خواند..معذالک قصه زندگی اش جذابترست.دراماتیک و پر از فراز و فرود.گرچه از خانواده خوانین بوده و به نسبت از امکانات و تسهیلات بهتری نسبت به بقیه جامعه اطراف برخوردار بوده ولی چه سود که در ادامه ماجراهای جانفرسایی طعم شیرین آسودگی را بر او تلخ میکند.او با زحمت و تلاش وصف ناپذیری کودکان خردسالش را که دست تقدیر برایشان سرنوشت متفاوتی رقم زده را پرورش تربیت و به ستارگان موسیقی ایل تبدیل میکند..فهم مقام مادر و عشق و علاقه ای که در درونش نسبت به فرزندان دارد آسان نیست ولی با این وجود تماشای آثاری که به این فرشتگان زمینی می پردازد شاید بتواند قدری از این عشق و عظمت را ملموس‌تر کند..پیشنهاد میکنم این مستند را ببینید و به احترام تمام مادران کلاه از سر بدارید.
پ.ن۱:مستند را در سایت هاشور میتوانید ببینید.
پ.ن۲:عزت پروازه برای این فیلم چند سال پیش جایزه بخش بین الملل جشنواره حقیقت مستند نیمه بلند رو کسب کرد.
پ.ن۳:مستندهای هاشور انصافا دیدنیه بروز و با کیفیت.وقت کردید سر بزنید.
امیر مسعود و سپهر این را خواندند
امیرمسعود فدائی و زهره مقدم این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید