در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نیلوفر ثانی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:28:11
 

فعال در نقد تئاتر_ مطبوعات و سایت‌ها

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درباره نمایش امشب به صرف بورش و خون / صابر ابر
منتشر در روزنامه سازندگی چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403
"در سوگ عشق از دست‌رفته"

"نازنین" عنوان داستان کوتاهی از فئودور داستایوفسکی نویسنده شهیر روسی‌ست که به روایت مردی بر سر جسد همسر جوانش که بتازگی خودکشی کرده، به نقل خاطرات مشترک‌شان می‌پردازد. ظرافت‌های دقیق و روانکاونه‌ی قلم داستایوفسکی دراین داستان کوتاه بر جزییات و روابط بین این زوج، یکی از شاخص‌ترین و پخته‌ترین آثار اوست؛ چنانکه سوزان سانتاگ نیز این رمان کوچک را همچون هر هنر والایی توصیف می‌کند که خود را در قامت یک راز جلوه‌گر می‌سازد.
صابر ابر درهمکاری مشترکی با مهدی یزدانی خرم، این رمان داستایوفسکی را دستمایه قرار داده و با تغییرات و اقتباسی نزدیک از آن، نمایش "امشب به صرف بورش و خون" را در بلک باکس مجموعه باغ کتاب، بعنوان کارگردان و بازیگر بر صحنه آورده است تا ضمن معرفی یکی از آثار ادبیات جهان، به مضمون مهمی از روابط انسانها در قالب یک رابطه عاطفی و زناشویی بپردازد. نقلی از عشق و خیانت و شرم و احترام که همانطور که از نام اثر برمی‌آید درامی، تراژیک است. ... دیدن ادامه ››
مردی چهل ساله که مغازه گروفروشی و امانت‌داری دارد، در برخورد با یکی از مشتریانش که دختری جوان و کم‌سن و سالی‌ست و وسایل کم‌ارزشی را برای گرو می‌آورد، علاقمند شده و در می‌یابد که با وجود فقر و زندگی سختی که با دو عمه خود دارد، بزرگمنش است. مرد تصمیم می‌گیرد با او ازدواج کند و زندگی مشترکی تشکیل دهند. با اینحال در طی زمان، فراز و نشیب‌هایی که با آن مواجه می‌شوند باعث سردی و دورافتادگی آنان از همدیگر می‌شود و این شروع اتفاقاتی‌ست که در نهایت به تراژدی خودکشی زن ختم می‌شود.
داستانی سوگواره با زوایای مختلف که تاکید آن اهمیت بر شرافت مرد، احترام به زن و رعایت احوال او و پرهیز از خشونت است.
صابر ابر در طراحی صحنه‌ای دوسویه با قراردادن پیشخوان جزیره‌ای از آشپزخانه در وسط و چینش میزهای غذاخوری دور تا دور صحنه، فرمی را برگزیده که در عین مونولوگ و روایتگری تک‌گویه، ارتباط مستقیم و نزدیکی با تماشاگران داشته باشد. اجرایی که دیگر قراردادی از پیش تعیین‌شده و متظاهر نیست بلکه در هر لحظه‎ی حضور در صحنه، گفتگویی بی‌واسطه توام با ارتباط چشمی و کلامی با مخاطبان برقرار می‌شود و تمام ظرفیت توجه و تمرکز آنان را می‌طلبد. حتی اگر کسی موبایل یا گوشی خود را چک کند توسط بازیگر به چالش کشیده می‌شود.
مجلسی به صرف بورش و خوراک تدارک دیده شده تا سهمی از رنج و خون و عشق و تنهایی به اشتراک گذاشته شود. رنج و سوگی که بی‌شک برای تماشاگران ناآشنا نیست و روایت تلخی‌ست از آنچه مکرر در اشکال مختلف در حال وقوع است.
فاطمه نقوی بازیگر مکمل که دیالوگی ندارد، با زبان بدن، نگاه‌های معنادار و وقفه‌ها، خدمتکاری‌ست که در حال تدارک و چینش وسایل پذیرایی برای مهمان‌هاست اما حضور او در کنار بازیگر اصلی، انتخابی دقیق از فرآیند فاصله‌گذاری‌ست تا تاکید کارگردان روشن باشد که درگیری احساسی تنها هدف ارتباط با مخاطب نیست، بلکه دقت به تمام زوایای روایت‌گری و اجرا، درک فضا و وضعیت کاراکتر مد نظر است.
"امشب به صرف بورش و خون" اجرایی سنگین با انبوه ریزه‌کاری‌ نقش و دیالوگ، تغییر عواطف و سوییچ به موقعیت‌های پارادوکسیکال، تنها از عهده بازیگری حرفه‌ای و مسلط به صحنه برمی‌آید که صابر ابر بخوبی از پس آن برآمده و با طنازی و مهارت ویژه خود توانسته از شمایل همیشگی نقش‌هایش، تا حدودی فاصله بگیرد و کاراکتری باورپذیرو فضایی همگن و سیال بسازد. کاراکتری که در عین صداقت با هراسی پنهان از قضاوت‌شنوندگان، در خلسه ذهنی و روانی خود داستان را نقل می‌کند.
هر چند برداشت متن از یکی از متون معتبر ادبیات جهان است اما به نظر می‌رسد یزدانی خرم در عین حفظ عینا قسمتها و اتفاقات مهم داستان، اما با حذف بخش‌هایی، رسایی و حلقه‌های اتصال وقایع را از دست داده که باعث شده ربط و چگونگی پیشبرد داستان برای مخاطب، دچار اشکال و ابهام شود. به عنوان مثال شرح ابتدایی راوی بر سر جسد همسرش در رمان، زمینه مورد لزوم مخاطب را برای ورود به یک سلسله وقایع فراهم می‌آورد که در اجرا کاملا حذف شده و یا یکی از دلایلی که باعث آغاز بحران در رابطه این زوج است، منع مرد از کارکردن زن در مغازه گروفروشی‌ست چرا که او بدون در نظرگرفتن بهای واقعی، گروها را به مشتریان بازمی‌گردانده و یا تعویض می‌کرده است. اما در نمایش اشاره به سکوت‌های طولانی بین آن دو، محدود و تاثیرات آن حذف شده و یا کمرنگ بودن اعترافات عاشقانه مرد در شبهای آخر به زن و یا عدم اشاره به وجود پرستار یا خدمتکار، پرداخت را مبهم نشان می‌دهد. بنابراین اگر بازنویسی مجددی از متن با در نظرگرفتن ضربه‌های کاری‌تر با کلمات در متن، موسیقی و افکتهای صوتی و با مکث و تاکید و میزانسن در اجرا، صورت بگیرد بدون شک اثر را به اجرایی کامل بدل خواهد کرد. چرا که نورپردازی و اکسسوارهای صحنه، به اندازه و کارآ مورد بهره قرار گرفته است.
نمایش "امشب به صرف بورش و خون" تنها نقل یک داستان تراژیک نیست، وضعیتی بلاتکلیف و گنگی‌ست میان باور و ناباوری از آنچه رخ داده و راه جبرانی ندارد. دردواره و سوگواره مردی‌ست که منصفانه هر آنچه در سرگذت مشترکش با زنی که دوست می‌داشته، برملا می‌کند اما خود را لایق چنین پایانی نمی‌داند هرچند گریزی از آن ندارد.

نیلوفرثانی
عضو کانون ملی منتقدان ایران
سلام
برای فردا شب، ۶ اردیبهشت، یک عدد بلیط ردیف اول سانس ساعت ۲۱ موجود است. لطفا به آیدی تلگرام پیام دهید. @a2zztoak
۵ روز پیش، چهارشنبه
آزاده شجاعی
سلام برای فردا شب، ۶ اردیبهشت، یک عدد بلیط ردیف اول سانس ساعت ۲۱ موجود است. لطفا به آیدی تلگرام پیام دهید. @a2zztoak
سلام وقت بخیر
ایدیتون رو میزنم نمیاره
میشه لطفا یا شماره بذارید یا به من پیام بدید؟
09198774600
۴ روز پیش، پنجشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درباره آگنیتاژ / حسین کارگر
روزنامه سازندگی سه شنبه 29 فروردین 1403
"جنایت و ارث پدری"

نمایش آگنیتاژ از گروه خوزستانی، اینروزها در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر بر صحنه آمده که در جشنواره تئاتر فجر در سال 1401 توانست جوایز متعددی را دریافت کند. هر چند جشنواره سال 1401 پس از اعتراضات به کشته شدن مهسا امینی و التهابات جامعه و کناره گیری بسیاری از گروه‌های اجرایی از جشنواره، عملا با تعداد محدودی آثار نمایشی برگزار شد.
«آگنیتاژ» حول رابطه خواهر و برادری می‌گردد که قرار است از مهر و عاطفه به جنایت ختم شود. این وضعیت تراژیک دست‌مایه رسول حق‌جو به عنوان نویسنده قرار گرفته تا با تراکم موضوعات متعدد از جمله مهاجرت، فقر، خودخواهی انسانی و معضلات اجتماعی بستری برای تایید جنایت ... دیدن ادامه ›› فراهم آورد.
از آغاز نمایش تا پایان هر اطلاعاتی داده می‌شود، تنها به این منظور است که در نهایت "وقوع جنایت" امری موجه و ناگزیر جلوه کند. و شاید این مهمترین ضعف آگنیتاژ است.
داود و جعفر که نام‌شان را به دیوید و جرج تغییر داده‌اند در نقطه‌ای نامعلوم و کمپی با مقررات عجیب چند سالی‌ست مانده‌اند تا مجوز انتقال به مدینه فاضله‌ای که نامش آگنیتاژ است، را دریافت کنند. هر کسی برای ورود به این کمپ می‌بایست چیزی گرو بگذارد تا بتواند در آنجا ساکن شده و آزمون‌های انتقال به آگنیتاژ را پشت سر بگذارد. در صورت شکست هر آنچه گرو گذاشته، از طرف مسئولان کمپ مصادره می‌شود. داود که فرزند خوانده است، خانه‌ای را که پدر و مادر برای سرپرستی او به نامش کرده‌اند، در رهن آگنیتاژ می‌گذارد و دریا که می‌داند او از پس آزمون‌های ورودی بر نمی‌آید و در این صورت خانه پدری از دست می‌رود، نقشه قتل برادر را ابتدا، با کمک جعفر، هم‌محلی‌ و عاشق سابق در قبال دریافت پول می‌کشد اما با ناموفق بودن او، خود به کمپ می‌آید تا یا داود را برگرداند و یا او را به قتل برساند.
آنچه از داستان بر می‌آید به ظاهر خودخواهی و ناجوانمردی داود است که حتی در قبال خبر فوت پدر و آوارگی مادر پیر خود که او را حتی از فرزند تنی بیشتر دوست داشتند، باز هم اصرار به رفتن به آگنیتاژ را دارد، او به گذشته و پیوندهای خانوادگی بی‌توجه است و تنها به آرزوها و موسیقی که به آن مشغول است، اهمیت می‌دهد.
دریا خواهر داود اما نمی‌تواند این وضع را تحمل کند. او برای آنکه خانه پدری حفظ شود، حاضر است دست به خون برادر آلوده کند و جان او را در قبال این خودخواهی بگیرد.
پیوندهای روایت در داستان نمی‌تواند قوی و منطقی پیش برود، علل و موقعیت‌ها بطور مشهودی مانند وصله‌هایی به‌همدیگر چسبیده‌اند تا بتوانند تصمیم دریا را مبنی بر قتل، موجه نشان دهند اما این مهم اتفاق نمی‌افتد. در جایی که دریا اشاره می‌کند که از همسر معتادش ماشینی را بعنوان مهریه دریافت کرده و تمام پول آنرا به جعفر داده تا از همان ابتدای مهاجرت داود را بکشد، آنقدر نامعقول است که ادامه روایت سردرگم شده و تبدیل به یک انتقام‌جویی می‌شود. چنانکه به نظر می‌رسد دریا با چاشنی حسادت و برای تصاحب ارث پدری و نه تنها برای سرپناه مادر، سیانور را به منظور تسویه حساب به برادر می‌خوراند.
با این مضمون آیا نیازی به پیچیده‌شدن چنین داستانی بودیم؟ از کمپ هولناکی که در آن آدم‌ها را اعدام می‌کنند و یا رویای جعفر که دوست دارد پرواز کند . با پر کبوتران بال می‌سازد و دستانش را در آگنیتاژ گرو می‌گذارد؟ و یا با چنین کینه‌‌ای که خواهر در دل دارد آیا نیازی به این سلسله وقایع بود؟ چرا که به نظر می‌رسد با این دلیل دریا در هر موقعیت دیگری هم، دست به قتل برادر می‌زد.
مسئله مهم متن سرگردانی میان دو امر واقعیت و فانتزی‌ست. هر چند در موارد بسیاری تلفیق این دو سبک می‌تواند حاصل درخشانی باشد اما اگر چفت و بست‌ها بخوبی رخ ندهد، این تجسم در ذهن مخاطب با پرسش‌هایی شکل می‌گیرد که نمی‌تواند در خود اثر پاسخ معقولی برای آن بیابد. از جمله آنکه آیا یک خانه در قبال جان انسان قابل ارزش است؟ آنهم یکی از اعضای خانواده؟
با این‌حال در بخش اجرا وضعیت نمایش بهتر است؛ دیبا زاهدی از دو بازیگر دیگر مسلط‌تر است. دکور دوار که در هر پرده چرخشی دارد و زاویه‌ای از یک اتاق کوچک در کمپ را نشان می‌دهد، همراه با نورپردازی به جذابیت بصری افزوده است.هر چند کارکردی کلیشه‌ای دارد. با این وصف «آگنیتاژ» حاصل تلاش گروهی شهرستانی با محدودیت‌ امکانات، می‌تواند قابل توجه باشد اگر بتواند از معضل شلوغی و پیچیدگی بیهوده متن خود را رها کند.

نیلوفرثانی
به مناسبت روز جهانی تئاتر
روزنامه سازندگی سه‎شنبه 14 فروردین 1403
"تئاترو وضیت جنگی"

چند سالی است که 27 مارس، روز جهانی تئاتر برایمان معنای دیگری دارد. با حفظ آنچه ماهیت و موجودیت تئاتر است، ما علاقمندان، مخاطبان و فعالان عرصه تئاتر، نمایش واجراهای صحنه‌‌ای را بر آن داشته که طی سال‎ها‎ی اخیر، از حضور زنده‌‌ی این هنر بر صحنه، انتظار بیشتر و موثرتری داشته باشیم .انتظاری که علی‌رغم ضرورت، برآورده نمی‌شود.
یون فوسه نمایشنامه‌نویس نروژی و برنده نوبل ادبیات 2023، مطلب روز جهانی تئاتر امسال را بر عهده داشت او در متن خود به تئاتر و هنر صلح جهانی اشاره کرده است . درست در جایی که ما در تئاتر امروزمان، در نقطه مقابل آن قرار ... دیدن ادامه ›› گرفته‌ایم.
البته که از تئاتر می‌‎‌بایست تاثیرات انسانی، آرامش و صلح بیشتر در جهان را انتظار داشت و تئاتر را در راستای اشاعه‌ی پرهیز از هر نوع خشونت و ستیزی بکار برد. اما در تئاتر امروز از یک سو ما، در برابر حجم وسیعی از تولیدات سطح پایین، دم‌‎دستی، پیش پاافتاده، کمدی‌های مبتذل و سرهم‌بندی‌های یک شبه، فارغ از هر تمرکز و تمرین مورد نیاز، سرمایه‌گذاران غیرمرتبط که تنها به فروش گیشه و نسبت‌های فامیلی اهمیت می‌دهند و متن‎ها و اجراهای ضعیف قرار گرفته‌‎ایم و از سوی دیگر با اندک تولیدات فکرشده و ایده‌های نابی که با تیغ سانسور و سلیقه‌های سازمانی و گروهی، اخته و بی‌سروته شده‌اند. آنچنان که دیگر به ندرت رنگ‌و بویی از کنش‌‎ورزی، تبادل تفکرو اندیشه‎ و فهم راستین در اجراها را شاهد هستیم. گویی در این شرایط اگر نخواهیم تئاتر بیش از این در ورطه روبه زوال فرو رود و اساسا از نقش و ماهیت هنری، دغدغه‌مندی و اثرگذاری‌‎اش دور نشود، می‌بایست در وضعیتی از جنگ و مبارزه قرار بگیریم که فرسایشی مدام به همراه دارد.
این فرسایش چه برای مخاطبان و تماشاگرانی که وقت و هزینه زیادی صرف یک اثر نمایشی می‌کنند و چه سالن‌دارها که با وجود روزمه و سابقه سطح بالای اجراهایی که پیشتر پذیرای آنان بودند و چه بازیگرانی که لاجرم مجبور به حضور در اجراهای ضعیفی می‌شوند، وجود دارد. از سویی مترجمان نمایشنامه‌های خارجی نیز در کم ‎فروغ‎ترین وضعیتی قرار گرفته‌اند که نه نمی‌توانند فعالانه و فیزیکی در تمرینات و اجرا حضور داشته باشند و نه از همکاری برای اجرای متن ترجمه‌شده‌اشان، پرهیز نمایند.
اتفاقات اجتماعی در سطح وسیع جامعه، همواره هنر را نیز تحت تاثیر قرار داده و از هنر کنش‌‎ورز با مواجهه مستقیم و بی‎واسطه‌ای مانند تئاتر، بیش از پیش گمان تاثیرو تغییر می‌‎رود. بازتابی از آنچه مطالبه اکثریت قشر جوان جامعه در برابر اجبار و تحمیل‌ها و فشارهایی‌ که بدون شک با ترفند ارزش‌گذاری عرفی و آئینی و پشتوانه‌های قانونی، مشروعیت پیدا کرده اما در واقعیت همچنان مورد نارضایتی بوده و در نتیجه انتقال آن با مدیوم‌هایی مانند تئاتر امکان‌پذیر است. اکتیویسم در تئاتر، پیشینه زیادی دارد. در دوره‌های مختلف و هر زمان که احساس می‌شد، ارتباط و اهمیت اجتماعی در هنرها به ویژه تئاتر، کم شده و یا از دست رفته‌است، با نیرو و تلاش بیشتر به آن بازگشته است.
هنرمندان تئاتر پس از سال‌های ۱۹۹۰ و تغییرات گسترده جهانی بار دیگر اهمیت وجود تئاتری اکتیویسم و اجتماعی را با حضور بر صحنه‌های نمایش با آثاری که با لحاظ عناصر زیباشناختی، به مسائل اجتماعی و سیاسی روز جوامع می‌پرداخت، یادآوری کردند و با تاکید بر اهمیت تئاتر مشارکتی و امر سیاسی، دست به تولید آثاری با این مضامین زدند. چنانکه پس از مدتی مفاهیم مورد نظر در تئاتر به مفاهیمی مرتبط و متاثر از وضعیت سیاسی اجتماعی جهان، درآمد و متمرکز بر آن شد.
اما آنچه در تئاتر ما اتفاق افتاده و می‌افتد، گویی هر چه بیشتر از کارانداختن این وجه مهم، فعال و کنش‌ورزانه از آن است. تئاتری که با تمایل زیاد به فروش و کسب درآمد، از مسیر متفکرانه و کنشگر به سمت جذب چهره‌های سینمایی و مشهور و متن‌های سراسر کمدی با انباشتی از الفاظ رکیک و اشارات جنسی، منحرف شده است.
هرچند پس از وقفه طولانی دوره بیماری کرونا و اتفاقات اعتراضی جنبش مهسا که موجب کناره‌گیری گروه‌های حرفه‌ای و متعددی از صحنه شد، تئاتر عزمی برای احیاء و بازگشت به روال عادی حضور بر صحنه داشت. اما این بازگشت نه تنها درخشان نبود بلکه مسیر دیگری پیش گرفت. چنانکه در جشنواره‌ها نیز این کارنامه، قابل ردیابی است. بیش از دو سوم تولیدات صحنه‌ای در سال گذشته متن‌های آبکی و پرداخت‌های بسیار ضعیف اما پرزرق و برق و بهره از چهره‌های سینمایی و تلوزیونی و اندک نمایشنامه‌هایی که هر چند ایده و پیامی اجتماعی و یا قابل تعمقی داشتند اما با گنجاندن تکه کلام‌های گل درشت اعتراضی و یا لودگی و دیالوگ‌هایی رکیک، به سطح مبتذل و یا عامه پسندانه‌ای نزول می‌کردند. معیار و ملاک اعتبار یک نمایش به درآمد و میزان فروش میلیاردی معطوف شد که به جیب تهیه‌کنندگان می‌ریخت. و البته قابل تصور است که بسیاری از آثار نیز بدلیل جرح وتکه‌پاره‌شدن توسط سیستم سانسور، پیکره بی‌جان و کم‌رمقی از آب در آمدند که لاجرم ارتباط موثری با تماشاگر برقرار نمی‌کرد.
با این شرح به نظر نمی‌رسد در سال تئاتری پیش رو نیز اتفاق متفاوتی در این عرصه رقم بخورد. و همچنان برای داشتن تئاتری پویا، خلاق و فعال، با اعصابی پولادین و افسوس و حسرتی عمیق بر جان از جای خالی کارگردانان به نام و پیشکسوت تئاتر و جوانان صاحب سبکی که اجراهای‌شان میخکوب‌کننده بود، به میدان نبردی می‌رویم که لااقل تماشاگری فهیم، رهایی‌یافته و کنشگر باشیم.

نیلوفرثانی
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
هنرهای تجسمی
تئاتر
شعر و ادبیات

تماس‌ها

niloofarsani