درباره نمایش امشب به صرف بورش و خون / صابر ابر
منتشر در روزنامه سازندگی چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403
"در سوگ عشق از دسترفته"
"نازنین" عنوان داستان کوتاهی از فئودور داستایوفسکی نویسنده شهیر روسیست که به روایت مردی بر سر جسد همسر جوانش که بتازگی خودکشی کرده، به نقل خاطرات مشترکشان میپردازد. ظرافتهای دقیق و روانکاونهی قلم داستایوفسکی دراین داستان کوتاه بر جزییات و روابط بین این زوج، یکی از شاخصترین و پختهترین آثار اوست؛ چنانکه سوزان سانتاگ نیز این رمان کوچک را همچون هر هنر والایی توصیف میکند که خود را در قامت یک راز جلوهگر میسازد.
صابر ابر درهمکاری مشترکی با مهدی یزدانی خرم، این رمان داستایوفسکی را دستمایه قرار داده و با تغییرات و اقتباسی نزدیک از آن، نمایش "امشب به صرف بورش و خون" را در بلک باکس مجموعه باغ کتاب، بعنوان کارگردان و بازیگر بر صحنه آورده است تا ضمن معرفی یکی از آثار ادبیات جهان، به مضمون مهمی از روابط انسانها در قالب یک رابطه عاطفی و زناشویی بپردازد. نقلی از عشق و خیانت و شرم و احترام که همانطور که از نام اثر برمیآید درامی، تراژیک است.
... دیدن ادامه ››
مردی چهل ساله که مغازه گروفروشی و امانتداری دارد، در برخورد با یکی از مشتریانش که دختری جوان و کمسن و سالیست و وسایل کمارزشی را برای گرو میآورد، علاقمند شده و در مییابد که با وجود فقر و زندگی سختی که با دو عمه خود دارد، بزرگمنش است. مرد تصمیم میگیرد با او ازدواج کند و زندگی مشترکی تشکیل دهند. با اینحال در طی زمان، فراز و نشیبهایی که با آن مواجه میشوند باعث سردی و دورافتادگی آنان از همدیگر میشود و این شروع اتفاقاتیست که در نهایت به تراژدی خودکشی زن ختم میشود.
داستانی سوگواره با زوایای مختلف که تاکید آن اهمیت بر شرافت مرد، احترام به زن و رعایت احوال او و پرهیز از خشونت است.
صابر ابر در طراحی صحنهای دوسویه با قراردادن پیشخوان جزیرهای از آشپزخانه در وسط و چینش میزهای غذاخوری دور تا دور صحنه، فرمی را برگزیده که در عین مونولوگ و روایتگری تکگویه، ارتباط مستقیم و نزدیکی با تماشاگران داشته باشد. اجرایی که دیگر قراردادی از پیش تعیینشده و متظاهر نیست بلکه در هر لحظهی حضور در صحنه، گفتگویی بیواسطه توام با ارتباط چشمی و کلامی با مخاطبان برقرار میشود و تمام ظرفیت توجه و تمرکز آنان را میطلبد. حتی اگر کسی موبایل یا گوشی خود را چک کند توسط بازیگر به چالش کشیده میشود.
مجلسی به صرف بورش و خوراک تدارک دیده شده تا سهمی از رنج و خون و عشق و تنهایی به اشتراک گذاشته شود. رنج و سوگی که بیشک برای تماشاگران ناآشنا نیست و روایت تلخیست از آنچه مکرر در اشکال مختلف در حال وقوع است.
فاطمه نقوی بازیگر مکمل که دیالوگی ندارد، با زبان بدن، نگاههای معنادار و وقفهها، خدمتکاریست که در حال تدارک و چینش وسایل پذیرایی برای مهمانهاست اما حضور او در کنار بازیگر اصلی، انتخابی دقیق از فرآیند فاصلهگذاریست تا تاکید کارگردان روشن باشد که درگیری احساسی تنها هدف ارتباط با مخاطب نیست، بلکه دقت به تمام زوایای روایتگری و اجرا، درک فضا و وضعیت کاراکتر مد نظر است.
"امشب به صرف بورش و خون" اجرایی سنگین با انبوه ریزهکاری نقش و دیالوگ، تغییر عواطف و سوییچ به موقعیتهای پارادوکسیکال، تنها از عهده بازیگری حرفهای و مسلط به صحنه برمیآید که صابر ابر بخوبی از پس آن برآمده و با طنازی و مهارت ویژه خود توانسته از شمایل همیشگی نقشهایش، تا حدودی فاصله بگیرد و کاراکتری باورپذیرو فضایی همگن و سیال بسازد. کاراکتری که در عین صداقت با هراسی پنهان از قضاوتشنوندگان، در خلسه ذهنی و روانی خود داستان را نقل میکند.
هر چند برداشت متن از یکی از متون معتبر ادبیات جهان است اما به نظر میرسد یزدانی خرم در عین حفظ عینا قسمتها و اتفاقات مهم داستان، اما با حذف بخشهایی، رسایی و حلقههای اتصال وقایع را از دست داده که باعث شده ربط و چگونگی پیشبرد داستان برای مخاطب، دچار اشکال و ابهام شود. به عنوان مثال شرح ابتدایی راوی بر سر جسد همسرش در رمان، زمینه مورد لزوم مخاطب را برای ورود به یک سلسله وقایع فراهم میآورد که در اجرا کاملا حذف شده و یا یکی از دلایلی که باعث آغاز بحران در رابطه این زوج است، منع مرد از کارکردن زن در مغازه گروفروشیست چرا که او بدون در نظرگرفتن بهای واقعی، گروها را به مشتریان بازمیگردانده و یا تعویض میکرده است. اما در نمایش اشاره به سکوتهای طولانی بین آن دو، محدود و تاثیرات آن حذف شده و یا کمرنگ بودن اعترافات عاشقانه مرد در شبهای آخر به زن و یا عدم اشاره به وجود پرستار یا خدمتکار، پرداخت را مبهم نشان میدهد. بنابراین اگر بازنویسی مجددی از متن با در نظرگرفتن ضربههای کاریتر با کلمات در متن، موسیقی و افکتهای صوتی و با مکث و تاکید و میزانسن در اجرا، صورت بگیرد بدون شک اثر را به اجرایی کامل بدل خواهد کرد. چرا که نورپردازی و اکسسوارهای صحنه، به اندازه و کارآ مورد بهره قرار گرفته است.
نمایش "امشب به صرف بورش و خون" تنها نقل یک داستان تراژیک نیست، وضعیتی بلاتکلیف و گنگیست میان باور و ناباوری از آنچه رخ داده و راه جبرانی ندارد. دردواره و سوگواره مردیست که منصفانه هر آنچه در سرگذت مشترکش با زنی که دوست میداشته، برملا میکند اما خود را لایق چنین پایانی نمیداند هرچند گریزی از آن ندارد.
نیلوفرثانی
عضو کانون ملی منتقدان ایران