در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نیلوفر ثانی درباره نمایش کاما: درباره نمایش کاما ـ سروش زرینی "واپسین گام را به خاطر بسپار&qu
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:44:34
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
درباره نمایش کاما i

درباره نمایش کاما ـ سروش زرینی
"واپسین گام را به خاطر بسپار"
نیلوفرثانی – روزنامه سازندگی سه‎شنبه 19 فروردین 1404
مارگارت ادسن، نمایشنامه‎نویس آمریکایی‎ست که با نگارش تنها یک نمایشنامه با نام WIT (نوعی شوخ‎طبعی زبانی) توانست جایزه پولیتزر سال ۱۹۹۹ را کسب کند. او تا همین اواخر در مدرسه ابتدایی، ادبیات زبان انگلیسی تدریس می‎کند و به دلیل علاقه بسیارش به معلمی، خود را بیشتر معلم می‎داند تا نمایشنامه‎نویس. شاید به همین دلیل کاراکتر اصلی نمایشنامه او دکتر ویوین برینگ نیز استاد ادبیات انگلیسی است که واحد شعر متافیزیک قرن هفدهم با تمرکز بر اشعار جان دان را در دانشگاه تدریس می‎کند. بازی‎های زبانی و معانی لغات و کلمه‎ها و اشعار زیادی در نمایشنامه بکار برده می‎شود، از اصطلاحات پزشکی تا کلمات روزمره، اما محور اصلی آن رویارویی این استاد شعر و ادبیات با مقوله مرگ و کشف ماهیتی است که بدلیل ابتلا به سرطان پیشرفته، در آستانه آن قرار گرفته و با ارتباط بین اشعار جان دان و مرگ، تلاش می‎کند موقعیت خود را در این شرایط پیدا کند. او که در زندگی همواره مستقل، سختگیر و متمرکز بر علاقه‎اش یعنی ادبیات بوده و تمام عمر خود را صرف تخصص آرایه‎های ادبی، مهارت‎های زبانی و فنون شعر کرده، در این مواجهه، با مفاهیمی از زندگی، مرگ و روابط انسانی روبرو می‎شود که برایش تازگی ... دیدن ادامه ›› دارد. در حقیقت کشف و شهودی که ویوین به آن دست پیدا می‎کند نوعی بلوغ معرفتی است که شاید حقیقت و همان معنای گمشده‎ی زندگی‎ست که هر آدمی در زندگی خود به دنبال آن می‎گردد و اغلب در حسرت آن دنیا را ترک می‎کند.
بنابراین آنچه ادسن در نمایشنامه خود به ترسیم آن دست زده، نوعی نقشه حرکتی - زیستی است که در مرور خاطرات ویوین از دوران کودکی و ارتباطش با والدین (پدر)، استاد، دانشجویان، شاگردش که اکنون پزشک معالج اوست و پرستاری که در بیمارستان به وضعیت او رسیدگی می‎کند و محبت و علاقه‌ای بین آن دو شکل گرفته، به شناختی منجر می‌شود که او را به پخته‌ترین مرحله زندگی می‌رساند. هر چند که این درک و شهود به یمن حضورغیرمنتظره مرگ بدست آمده باشد.
در نمایشنامه ادسن که در ایران با سه ترجمه و نام‎های " زیرکی"، " سخن‌ورزی" و "شگرد شاعری" منتشر شده،عنوان نمایش سروش زرینی به عنوان کارگردان اثر " کاما" یا ویرگول ، در نظر گرفته شده، به لایه‎هایی در زندگی اشاره دارد که شاید برای قریب به اتفاق آدمها در همان لایه سطحی باقی می‎ماند. لایه‎ای رویی که همان شیوه و روش زیستی‎ست که بطور معمول در جریان است. مشغله‎های زندگی روزمره، لذت، کار و روابط . اما در لایه‎های عمیق‎تر، چیستی و چرایی زندگی نیز مطرح است که می‎تواند کاملا متفاوت و مبتنی بر دریافتی شخصی باشد. شاید به همین دلیل است که ویوین در اجرا، دیوار چهارم را بارها می‎شکند و با تماشاگران به مکالمه مستقیم از تجربیات خود می‎پردازد.
مگی ادسن، در گفتگویی که در سال 2020 با الکساندرا وانگ انجام داده اشاره می‎کند که نمایشنامه او، نوعی شوخ طبعی درباره دانش، عشق و مهرورزی است. و مطرح می‎کند که چگونه ما از بین رفته‎ایم. چگونه مانع شفای خود شده‎ایم و چگونه دوباره به هم متصل می‎شویم تا شفا پیدا کنیم. ادسن که سابقه حضور در بخش درمانی و بستری بیماران مبتلا به سرطان و ایدز را دارد، با بهره از تجربیات خود تلاش کرده، موقعیت فردی را ترسیم کند که با وجود تخصص و کاربلد بودنش در آنچه سالها به آن مشغول بوده و از قضا ماهیتی معنوی و متافیزیکی نیز دارد، نتوانسته به عمق و روح زندگی نفوذ کند و آن را بخوبی بشناسد. او سختگیرانه شاگردانش را به یادگیری آرایه‎های ادبی و ویژگی‎های شعر وادار می‎کرده اما هیچگاه نتوانسته به عمق و فراروی از آنها، به درکی کاملتر از زندگی برسد و حالا در مکثی که با درگیری سرطان از نوع پیشرفته و بستری در بیمارستان و در حالیکه مورد تحقیقی آزمایشات و درمان پژوهشی قرار گرفته، موقعیتی متفاوت را تجربه می‎کند.
جان دان شاعر قرن هفدهم انگلیس، شاید بهمین دلیل انتخاب شده که او نیز در اثر سرطان درگذشته و در حالیکه یکی از شاعران به نام زمان خود بوده اما به مقتضیات زمانه، وارد حرفه کشیشی می‎شود و به مسلک عارفانه و روحانیت مذهبی در می‎آید. اشعار او درباره مرگ که در متن نیز چندباری آمده و در دیالوگها استفاده می‎شود، در یک آمیختگی با ظرفیت‎های ادبیات و ظرافت‎های ادبیات نمایشی، ابزاری می‎شود که کاراکتر اصلی با نوعی شوخ طبعی زبانی این نقص و کمبود را نشان دهد و با تماشاگران به اشتراک بگذارد. در بخش‎هایی از متن و در دیالوگی طولانی، ویوین به این ربط و تناقض‎ها و رو به تماشاگران، اشاره می‎کند.
سروش زرینی برای اولین بار این متن ارزشمند مارگارت ادسن را برای اجرا انتخاب نموده و اگرچه و احتمالا به دلیل محدودیت زمانی، تغییراتی در آن داده و بخش‎هایی از متن را حذف و اضافه کرده اما قدم مهمی برای معرفی و آشنایی با این اثر به مخاطبان ایرانی برداشته است.
"کاما" که نام دقیقی برای این اثر است و از شعری که در دیالوگها آمده، استفاده شده، به دلیل آنکه بخش‎هایی از متن اصلی را ندارد، نمی‎تواند وضعیتی را که ادسن در نظر داشته بطور کامل بسازد. به ویژه بخش‎هایی را که ویوین درگیر بحثی فلسفی و بررسی اشعار جان دان با موقعیت انسانی را مطرح می‎کند. به همین دلیل اجرا در همان وضعیتی قرار می‎گیرد که با ماهیت درونی نمایشنامه یعنی عبور از سطح و حرکت به عمق، در تناقض است و نمی‎تواند هوشیارانه فرآیندی را که کاراکتر با آن به نوعی بینش و بلوغ معرفتی می‎رسد، بطور واضح و دقیق منتقل کند. با این حال بازی جذاب، مسلط و تاثیرگذار ساناز پوردشتی در نقش ویوین برینگ، وزنه تعادل را تا حدودی حفظ کرده و پیش می‎برد. همان کاراکتر جدی و خالی از احساسات استاد دانشگاه را ترسیم می‎کند که به مرور به نوعی دگردیسی و تحول شناختی دست میابد.
بهره از طراحی صحنه دوسویه در بلک باکس باغ کتاب، به فرآیند جمعی و تعاملی اثر کمک می‎کند اما نمی‎توان نادیده گرفت که برخی میزانسن‎ها به‎ویژه صورت بازیگران، از سوی دید مقابل پنهان می‎ماند.
طراحی لباسها، بازی دیگر بازیگران و ابزارهای پزشکی حاضر در صحنه و نورپردازی متمرکز، توانسته قابل قبول عمل کند با این حال جای بیشتری برای تبدیل اثر به یک اجرای حرفه‎ای و بی‎نقص باقیست.

.
سروش زرینی (soorooshzarini)
ممنون از نگاه دقیقتون خانم ثانی عزیز🍀🙏🍀
۱۹ فروردین
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
سروش زرینی
ممنون از نگاه دقیقتون خانم ثانی عزیز🍀🙏🍀
ممنون از توجهتون. موفق باشید.
۲۰ فروردین
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
ساناز پوردشتی
ممنون نیلوفر جان
ساناز جان🌺
۲۰ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید