نگاهی به نمایش شهرِ بازی / نوید محمد زاده
منتشر در روزنامه سازندگی پنجشنبه 29 آذر 1403
نیلوفر ثانی
"طغیان خشونت و تباهی"
در مجموعه نمایشی لبخند که توسط گروهی از فعالان تئاتر اداره میشود، نمایشهایی بر صحنه میآیند که استاندارد یک اجرای حرفهای را داشته باشند. و از آن حجم کمدیهایی که بیشتر به تئاتر آزاد میماند تا اصالت یک تئاتر صحنهای، لااقل تا امروز خبری نیست. "هیوشیما، بهزور و شهر بازی" اجراهایی جدیدی هستند که از هفته گذشته (اواسط آذرماه) حضور خود را بر صحنه سالنهای لبخند آغاز کردهاند.
"هیوشیما" بازتولید اجرای دانشجویی به کارگردانی مصطفا فراهانی، سال ۹۸ است که اینبار با دکوری وسیعتر از همان اتاقک نگهبانی در
... دیدن ادامه ››
بوران برف و سرما، میزبان علاقمندان تئاتر است.
"بهزور" نمایشی به کارگردانی سپیده سروری، بدون دیالوگ بر پایه فرم و حرکات فیزیکی و پرفورمنسی زورخانهای، داستانی از شاهنامه را اجرا میکند.
«شهرِ بازی» در این میان توجهات بیشتری را جلب کرده. نوید محمدزاده با گروه هنرجویان بازیگری خود، نمایشی را بر صحنه آورده که نویسنده، کارگردان، طراح و بازیگر آن است. هر چند در نگارش و اجرا، نامهای مطرحی در تئاتر چون محمد مساوات و یوسف باپیری به عنوان مشاور به چشم میخورند، اما این نمایش، اولین اثر کارگردانی مستقل اوست. نوید محمدزاده آخرین اجرای صحنهای خود را در نمایش قهوه قجری سال ۹۸ و به کارگردانی آتیلا پسیانی داشته و پس از آن تنها در کنسرت- نمایشهایی چون سیصد بر صحنه آمده است. او در طی این سالها، بیشتر در سمت تهیهکننده آثار نمایشی ظاهر شده و حمایتهای شایانی نیز دراین میسر به گروههای جوان و یا دانشجویی تئاتری کرده است. چنانکه بسیاری از اجراها به واسطه تهیهکنندگی او بوده که توانستهاند به اکران و اجرای عمومی برسند و مخاطبان را به تماشا دعوت کنند.
حال پس از این دوره وقفه، محمدزاده بار دیگر بر صحنه آمده و اجرایی را تدارک دیده است که نویسندگی و کارگردانیاش را بر عهده دارد. دختری به نام ماری در جایی که شباهت به شهربازی متروکی دارد، با ورود به صحنه و با آوازی موسیقیایی، پدر، مادر و دو برادرش را صدا میزند، در این میان با افراد دیگری که با هم نسبت خانوادگی دارند برخورد میکند و آنها هم به کمک او میآیند اما این جستجو نتیجهای ندارد و تنها در دایرهای فرضی در حال دویدنند. نیمه دوم اجرا نوید محمدزاده به عنوان نوعی انسان/خدای برتر وارد میشود و هر چند رقص و شادی بر قرار است اما خشونت و مرگ نیز از راه میرسد.
"شهرِ بازی" نمایشیست که ابعادی فانتزی و سورئال دارد و قرار است از موقعیت شهربازی متروک با کفپوشی شطرنجی که چند آینه نیز بر دیوار دارد و گویِ نورانی از سقف آن آویزان است، برای ترسیم وضعیت انسان در حال و آینده بهره بگیرد. انسانی که به حیات و زمین به مثابه شهرِ بازی، پا گذاشته تا در لذت و بازی غرق شود اما گمگشتگی و سرگردانی نیز خود تبدیل به بازی شده و چرخهای را میسازد که در آن انسان در خشونت و جدال دست و پا میزند و اگر چه هر چیزی در آن نه ماندگار است و نه ابدی، میتواند دامنهای گسترده تا تباهی داشته باشد.
اگرچه اجرا در ترکیبی از پستمدرنسیم و فانتزی خود را شکل داده و با بهره از همین مفاهیم ساده و ابتدایی پیش میرود اما بیشتر به نظر میرسد نوید محمدزاده به جذابیتهای بصری و قابهای رنگی تصویری توجه داشته تا ضمن تحقق ایده انسان / بازی / خشونت اجرایی مفرح و سرگرمکننده نیز شکل بگیرد.
شاید این تمایل به ابعاد تصویری و بصری بیارتباط به فعالیتهای چندین ساله اخیر نوید محمدزاده در سینما نباشد که در اجرای شهرِ بازی نیز تلفیقی از دو فضای فیلم و تئاتر و نوعی اتصال کلاژگونه و مونتاژی بین قسمتهای نمایش، بدون هیچ دیالوگ سرراست و شفافی که معناپذیر باشد، دیده میشود؛ بهره از تصاویر ویدیویی و نورپردازی رنگارنگ و چند بعدی که اغلب در جشنها کاربرد دارد، نیز درهمین راستا است.
موقعیت "شهر ِ بازی" در بیمکانی و بیزمانی و در جایی متروک، بدون اسباب و آلات تفریحی مشغول بهکار و خالی از سکنه که تنها چند نفر در آن حضور دارند، مخاطب را به سمتی از آخرالزمانی نیز میبرد که در پردههای بعد، این تعلیق زمانی بیشتر روشن میشود. جایی که این شهرِ بازی تبدیل به مسلخگاهی میشود که در آن خشونت و کشتار و مرگ، سرزمین/ شهر را برهوت کرده است.
این موقعیت، در نیمه دوم اجراست که نوید محمدزاده به شکل نیرویی برتر/ خدایگان، وارد شده که کنترلگر وضعیت است. او با وجود زوزههای گرگسانی، نمادی از خوی وحشی و تمایل به خشونت را در موجودی تکاملیافته به نام انسان که هوشمندترین موجود زنده این شهر/ زمین است، ترسیم میکند. جایی که همان چند تن را به رقص و شادی وا میدارد و در نهایت جانشان را میگیرد. خشونتی که در طی گذشت صدها سال، همچنان وجود دارد و حتی به همنوع خود و دیگر موجودات رحمی ندارد.
تمام مفاهیمی که در طول اجرا تنها با حرکات و فرم مستتر بودند در پایانبندی به شکل سرودهای از محمد مساوات به عنوان رمزگشایی مفاهیم و واگویهای از آنچه مورد نظر بوده، توسط نوید محمدزاده خوانده میشود. در حالیکه تصاویری از جهان هستی بر پرده پخش میشود.
بنابراین به نظر میرسد شهر ِ بازی نوعی تمثیل و استعارهایست که میخواهد به انسان و خشونت دنیای انسانی نقد داشته باشد و دخترکانی که گم شدهاند، انسانی که سرگردان است و خشونتی که انسانهای ساده و گوسفندوار را میدرد و از پای در میآورد و انسانهای گرگمنش و درنده را به بقا میرساند، را از زاویهای دیگر مورد توجه قرار دهد. با این حال اجرای شهرِ بازی نمیتواند در ساختار نمایشی که برگزیده، یک روند مشخص را طی کرده و اتصال مفاهیم را منسجم حفظ کند. به همین دلیل اجرا همانطور که میخواهد بازنمایی از چرخهای تباه شده باشد خود در این چرخه، بیکارکرد شده و دچار بیمعنایی و کمرمقی میشود. تقلیل فرم و اجرا در مفاهیمی تکراری در فقدان خلاقیتی و ترکیبی منسجم، رخ میدهد که در لایههای ابهام باقی میماند و تنها به شکلی از حرکات و رفت و آمدهای بازیگران محدود میماند.
البته با توجه به اینکه این اثر، تجربه نخست نوید محمدزاده در اجرا و متن است میتوان انتظار داشت که بزودی در آثار دیگر چه در تولیدات تئاتری و چه سینمایی، حرفهایتر و پختهتر عمل کند.