در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال بهنام دیناری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:35:23
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دست هاشان به هوا پرتاپ میشد
جماعتی که تماشاگر حساب میشد
هورا میکشیدند سوار باد بهشت!
شاید به نرخ روز حساب میشد
چه زیبا بود موجسوار، سرشت!!
هر حرکتش چه زود کتاب میشد
چشم خمار دلسپرده به خشت
ندید که؟ به سخره ها کشیده میشد
سراغ سرو چمان را کجا بگیریم؟
که سرش به دار بلا کشیده میشد
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ترانه میخواند و شهر را آتش زد
چنان که شعله اش به کل عالم زد
ستاره ها ریختند روی موهایش
ترانه میخواست و شب را آتش زد
همه برده و در اوهام زندگی
ترانه ای خواند و زنجیر را آتش زد
افاده ها و شعارهای تو خالی
ترانه ای گفت و خود را آتش زد
هزار زندگی در سرش شور داشت
ترانه میساخت و خانه را آتش زد
هزار مرد میرزید تار موهایش
ترانه میخواند و مرد را آتش زد
۲ روز پیش، پنجشنبه
۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نام خدای زمان و زمین
به نام خرد،
غیرت و سرزمین
به نام زنان
گوهران بر زمین
به نام خدای بزرگ و حکیم
عزیزانم ما ایرانی ها عاشق شعر هستیم در هر جمعی با هر سطحی با هر عقیده ای در هر بحثی حتما دو کلام شعر بیرون‌می آید و این کاملا امری عادیست که مرا به وجد می آورد آنچنان که تیتاپ ... دیدن ادامه ›› دیده باشم🙂
از شما تشکر میکنم که پای در راه خون جگر خوردن حکیم و بزرگ طوس گذاشته اید.
از شما تشکر میکنم فریاد می زنید شاهنامه ی بزرگ زنده است .
در کنار شما می ایستم و چشم بر ایرادات که کم نبودند میبندم این گونه کارها سلیقه ی شخصی بنده است. دوستتان دارم و مخلص. راستی آن دختر خرد سال را آورده بودید دلمان را ببرید ای جان من ان شاء الله عروسیت ❤❤❤❤❤
دوستان عزیز تماشاگر که در پشت سر حقیر کمی حرف زدید تذکری ندادم و سعی کردم بیشتر کنار شما قرار بگیرم و دوستتان داشته باشم و عشق بورزم. فرهنگ سرزمینم اینگونه است.
گوهر، گوهر است چه در صندوق جواهرات چه در ژرفای تاریکی ها.


برای من پرداختن شما به انسان،هستی، تنهایی او و نیستی و بررسی ابعاد آن جالب بود انچنان که بر خلاف هگل و هایدگر ، سارتر نیستی را در ناکامی ها و انتظارات و توقعات نا به جا و برآورده نشده دنبال میکند چیزی که معتقد است در ادامه هستی و یا ورای آن وجود ندارد بلکه همزمان با حیات انسان و در تجربه زیستی او به وجود می اید و درحقیقت زاییده ی خود انسان است. تنهایی و از دست دادن عزیزان از مشهور ترین ترسهای انسان است که در این دیالگ به آن اشاره کردید
_ ماریا من تنها هستم( از تنهایی میترسم)
_ پس انسان هستی
سارتر میگوید اگر برای دیدن پیتر رفته اید و جان را میبینید این هست بودن جان، نیست بودنِ پیتر را رنگ و حیات میبخشد
من فکر میکنم شما خواستید این فقدان و ترس را در بحث روانشناختی با اختلال شخصیت کاملا آشکار در مانی( یکی از شخصیت ها) نشان بدهید که بیشتر با سبک گفتگو محور فروید سعی در درمان او داشتید، شاید!!!!
نقب زدن شما به ارتباط مستقیم هنر و سیاست به مذاقم خوش نیامد هرچند فلسفه اش را دوست داشتم. جدالی بین فردیت فرد با خودش ،حکومت و مردم در جامعه ای که سر ناسازگار دارد! جدالی در زندگی روزمره
آنچنان که برشت میگوید من نمایشنامه نویسم در مردم و بازار قدم میزنم.
قاب شما را دوست داشتم ذهن ... دیدن ادامه ›› نویسندگان و دغدعه هایشان را دوست داشتم هرچند خروجی دندانگیر نبود و جمله ی کلیشه ای ذهن من: ما با تولید یک‌ کار پست مدرن بومیو سینه ستبر فاصله داریم .
ویولونیست و کارش را دوست داشتم.
نکته اخر و کلاسیک و عزیز و جان پسند قطعا مرد عاشق به یک لبخند خر نمیشود.
مرد عاشق خون دلها خورده است
تازیانه روز و شب ها خورده است
کوه از عشق بود بر جای ماند
کی به لبخندی دلش بسپرده است؟!!
بهنام عزیز یک این‌که افتخار دادید کار ما رو تماشا کردید و برامون نوشتید
دو این‌که کاملا نکته شما درسته اشاره به تنهایی انسان و به‌ویژه اون قسمتی که فرمودید ما با تولید یک کار پست مدرن ایدآل فاصله داریم...قطعا همین‌طوره... ما هم هیچ وقت ادعا نکردیم اثر شش دانگ و بدون نقصی تولید کردیم... ما فقط سعی کردیم به سمت تولید یک اثر پست مدرن حرکت کنیم.
اما نکات دیگر همون‌طور که خودتون‌هم تاکید کردید کاملا به سلیقه‌ی هر فردی بر‌می‌گرده ... مثلا این که تقابل سیاست و هنر به مذاق شما خوش نیومده، دوستانی دیگری هم کار رو دیدند که دقیقا همین جنبه براشون جذاب بوده و یا حتی نظرتون در مورد عشق ... خب واقعا نگاه‌ها به عشق متفاوته...بله که عشق یک معنی ازلی ابدی داره...اما نگاه‌ همه‌ی آدم‌ها به عشق یکسانه؟
۵ روز پیش، دوشنبه
میثم عبدی
بهنام عزیز یک این‌که افتخار دادید کار ما رو تماشا کردید و برامون نوشتید دو این‌که کاملا نکته شما درسته اشاره به تنهایی انسان و به‌ویژه اون قسمتی که فرمودید ما با تولید یک کار پست مدرن ایدآل ...
من مطمئنم شما اگر بخواهید دست به کار ساده تر ببرید حتما موفق تر هستید و خوشحالم که کار چنینی انجام داده اید و مطمئنم از قبل ببرای برخورد عامیانه هایی چون حقیر هم آماده بوده اید .
من فکر میکنم در عالم معنا هر چیزی یک‌معنای حق و حقیقی بیشتر ندارد و اگر ما دیدگاه های گوناگون داریم باید آنرا در داستان فیل مولانا بررسی کنیم.
۵ روز پیش، دوشنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ممنون که حالمو خوب کردید ممنون که جامو تغییر دادین منو گذاشتین ردیف اول وسط ممنون که تحمل شعر خوندنامو کردین این اولین بار بود توی سالن نمایش شعرای خودم رو خوندم که همشون فی البداهه بودن
کیف کردم حال کردم . فداتون بشم
کجاست بوی ناب آدم، نشانی؟
کجاست خوی پاک آدم، نشانی؟
یکی سر به ماه بلند میخواند
کجاست روی شاد آدم، نشانی؟
غریبی به راهی ... دیدن ادامه ›› بلند میگفت
کجاست سوی شهر آدم، نشانی؟
یکی گمشده در خیالی بگفتا
کجاست شور شعر آدم، نشانی؟
یکی غمزده با فغانی چنین گفت
کجاست عصر عطر آدم، نشانی؟
اسیری به جلاد بختش چنین گفت
کجاست نور خیر آدم، نشانی؟
دلم با غمش در نهان ها چنین گفت
کجا در برم دلبرم را نشانی؟
شبی شاعری دلبرش را چنین گفت
چگونه چنین تیر زهری نشانی؟

لب بالایی طاقدیس و لب پایینی ام ناودیس در حالتی که صورتم منفبض و دهانم‌ جمع است در حال گرفتن وقت شما و عزیزان هستم
آقای افشاری عزیز و مستعد و دوست داشتنی تحت فشاری چیزی داستانی بودین واسه رفتن او پلی بک آخر نمایش؟!!

خندیدم بسیار اما حال نداد کلا ، کلا هنر دیگر حال نمیدهد بیشتر آهی است که حال میگیرد .

خنده می آید برون
لیکن چه سرد است
میدمد خورشید صادق
آه این دیگر چه بخت است؟
چهره ها مبهوت
روی ها زرد و غم انگیز
دست ها خسته چو دلها
پاها رنجور چو افسوس
میدمد خورشید باطل!
آخر قصه چه سخت است؟
حرف ها بسیار و گوشی نیست با ما
میزند بانگی فسرده
در بیابان تک درختی
آه این دیگر چه تلخ است.


در سرزمینی که از هر ذره اش شعر می جوشد و میبارد و روان میشود ما دلخوشیم به شعر به شاعر
به عاشق به معشوق به لیلی به مجنون
من به پرفرمنس و نمایشنامه و این حرف ها نکاه نمیکنم
موهای سپید شمس لنگرودی عزیز و ارجمند را میبینم
عشقم میگیرد اوج میگیرم در حوادث دلدلانه ای که لانه کرده در هر ذره ام.
نیست شدم در نگاهت وقتی زمین و زمان را در هم کوبید و مرا سوزاند
ذره شدم بخار شدم و دیگر نبودم .
کجای جهان رفته ام که فراموش کرده ام خودم را ؟
هرچه ندا هست غم است گم است من است
دوستت دارم
و این را دوست دارم
پروانه نوشت و آغشت بالهایش را به سوزاننده ترین سوزاننده ی جهان
و شمع سرود و تمام خودش را خاکستر کرد مبادا پروانه تنها بماند
شعرهای شمس لنگرودی رو همیشه دوست داشتم.از همه لحظه های این تئاتر لذت بردم.یکی از بهترین تئاترهای بود که دیدم.
۲۱ فروردین
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
🙂 بله خیلی ممنون حال شما چطوره؟ لامصب هوا هم امسال گرمه
۲۲ فروردین
شعرهاشون لحنشون آن استخوانی که خرد شده زیر بار ادب ندوستی این روزهای سرزمینمان
۲۲ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دید همه را
خودش را ندیده بود
درید برای زندگی
کسی که از قبل مرده بود
بلند میخندید
کسی که شادی ندیده بود
سراب نشان میداد
چون آب ندیده بود



برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به مگس بال میداد
کله ای که بادمیداد
توشه اش پر کتاب
طبله ای که بانگ میداد
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هیچ راهی به تو ختم نمیشد
دیر فهمیدم
تو در من بودی و
من ندیدم.
hossein chiyani، سوزان ...، سالار ناجی و میلاد فراهانی این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
عرض ادب
۱۸ ساعت پیش چند سوال در مورد دخالت اعضای محترم در کار یکدیگر که میتواند به راحتی منجر به آلوده شدن کلمه ی آزادی شود خدمتتان عرض کردم.
قلب انسانها خیلی مهم است. اینکه مراقب باشم کسی را برای امیالم خوشحال یا ناراحت نکنم.
این لحظه سوال دیگری دارم ؟
پاسخ ندادن نشان گر چیست؟

با درود خدمت شما
تغییراتی در الگوی ذهنی تان الزامی است...
وقتی یک نظر وایرال می شود همه می توانند در مورد آن موضوع گفتگو کنند حتی اگر در پاسخ کامنت باشد...
همینطور که الان موضوعی بین شما و همیاری است مطلبی نگاشتم...
موضوع شخصی وایرال نیست..
موضوع شخصی دارید تیکت بزنید تیوال..
موضوع شخصی دارید آیدی تلگرام یا شماره رد و بدل کنید با هم شخصی حرف بزنید...
اگر نظری وایرال شده و در جلوی دید عموم قرار گرفته شخصی نیست...
از این شفاف تر و واضح تر واقعاً نمی توانم توضیح بدهم...
۱۱ فروردین
بهنام دیناری
هر کس به شما گفت تو کی هستی ؟ در حال مغلطه کردن است شما در درک آدمها و درمان خودت و پذبرش و همدلی مشکل داری عزیزم و قول میدهم از روی حسادت به شما خواهند تاخت چون در یکسری مسائل حرف داری اما ...
من پیش داوری ندارم معمولاً...
شاید حدس بزنم اما متقن و دقیق نه..
پس حسادت می کنند یا نمی کنند را نمی دانم...

شاید هم در درک آدمها مشکل داشته باشم این هم ناشی از ذهن منطق پذیرم هست که جایی برای احساس نمی گذاره...

اینکه چیزی نیست، بعضی وقتها از بی ربط ترین موضوعاتی که به ذهن یک کسی میرسه، نتایجی می گرفتم، خودم محیّرالعقول می مانم...
۱۲ فروردین
H.M.kiani2
من پیش داوری ندارم معمولاً... شاید حدس بزنم اما متقن و دقیق نه.. پس حسادت می کنند یا نمی کنند را نمی دانم... شاید هم در درک آدمها مشکل داشته باشم این هم ناشی از ذهن منطق پذیرم هست که جایی ...
🤣🤣🤣🤣🤣
۱۲ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام
عرض ادب
خوب یاد دارم که شما از قانون و اینکه چقدر برای شما مهم هست سخن ها فرمودید با دیدن یکسری گیر دادن ها به مخاطبین شما از طرف ادیگر مخاطبین شما سوالاتی برای حقیر به وجود آمده
برقرای نظم دست شماست یا اعضای محترم؟
قانون چطور؟
اصولا همکاران افتخاری دارید؟
نیروی خودجوش چطور؟
نظرتان در مورد میلیتاریزاسیون چیست؟

اگر جایی نامفهوم است انر بفرمایید شرح دهم
گروه همیاری (support)
درود بر شما
برقراری نظم دست کاربران عزیزمان است و گروه همیاری مسوول نظارت بر آن.
تنظیم قوانین به عهده مدیران تیوال است، که البته پیشنهادهای کاربران عزیز بررسی می‌شود.
تیوال همکار افتخاری ندارد و همه نیروهای آن رسمی و مشخص هستند.
تیوال نیروی خودجوشی متصور نیست و هرگز چنین مفهومی را به رسمیت نمی‌شناسد.
درباره میلیتاریزاسیون نظری نداریم.
۱۱ فروردین
بهنام دیناری
اتفاقا دیشب داشتم بهش فکر میکردم و با شما نسبتا موافقم به لحاظ ارزش قائل شدن برای آدمها مثلا یکی منو دوس نداره نه حاش بهم میخوره من باید شعور داشته باشم و بگم چشم. بلاک یه مشکلی از دید حقیر ...
خب طرف مقابل هم متقابلا می‌تونه اون رو بلاک کنه
۱۲ فروردین
حسین چیانی
خب طرف مقابل هم متقابلا می‌تونه اون رو بلاک کنه
نمیپسندم . حتی کوچه ی بن بست هم حال گبره چه برسه به انسان. صلاح ملک خویش خسروان دانند. واقعا با فضای اینجا حال نمیکنم. شکرا لله که کاری هم ندارم.
در محاق خویش صد بار به ز جمع چون خزان
۱۲ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زدی ضربتی خنجرت رنگ شد
مرا ننگ اگر دست تو زخم شد
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
دوست داشتن ی نفر باید اینطوری باشه ک
دستتو وارد روحش کنی و
دنبال بزرگترین زخمش بگردی
بعد تمام عشق و علاقتو بریزی رو اون زخم

۱۰ فروردین
محمد فروزنده
دوست داشتن ی نفر باید اینطوری باشه ک دستتو وارد روحش کنی و دنبال بزرگترین زخمش بگردی بعد تمام عشق و علاقتو بریزی رو اون زخم
زنده باشید
۱۰ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
توی خلوتش فحش ناموسی میداد
آدمی که مدام رای فلسفی میداد
پاچه خواری را مذمت میکرد
صبح ها کله هم سفارش میداد
او یک منتقد تراز اول بود
البته چه کس سفارش میداد؟
بحث او گفتگو و همدلی میبود
اعتراض؟ سفارش بلاک میداد
قصه اصلا بحث حق و ناحق نیست!
آدمی زاد برادرش را به باد میداد
عزیز برادر هیچ اجماعی نیست
یک نفر کل جمع را به فاک میداد
سیستم عزیز و خون نخوار هر لحظه
گوش به حرف همان یکنفر میداد
حرف بد نزن نزد گوش فاخر من
بل دهانم همیشه اذان میداد


۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
دموکراسی این نیست،
ک مرد نظرش را درباره سیاست بگوید
و کسی هم ب او اعتراض نکند،
دموکراسی این است ک
زن نظرش را درباره عشق بگوید،
و کسی هم او را نکشد...
۱۰ فروردین
محمد فروزنده
دموکراسی این نیست، ک مرد نظرش را درباره سیاست بگوید و کسی هم ب او اعتراض نکند، دموکراسی این است ک زن نظرش را درباره عشق بگوید، و کسی هم او را نکشد... ‌
به مو از عشق نگو کاکو
مو خوم غرقه به دریایوم
فقط دلتنگ میشوم‌گاهی
چرا هی آه کشید ماهی
زن و دریا و عشق هرگز!
مو از اونها چه بیزاروم!

آقا محمد صفا آوردی خوشجال شدم توجه کردی. ❤
۱۰ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای آهنگ ماروین بلند تشویق کردم پس از آن اکثرا ساکت بودم. محتوا و لذت بخشی موسیقی شما وقتی برای آشنا شدن گوش میدادم خیلی بیشتر بود تا آن اجرایی که زحمتش را کشیدید و روی صحنه آوردید. امیدوارم همچون باب دیلن بتوانید نقاشی های خود را به فروش بر سانید و موفق شوید. من درک میکنم که زیاد نمیتوانید بلوز باشید چون هر آن ممکن است برادران از خجالتتان در بیایند.
من نفهمیدم چرا سعی داشتید با شوخی های آنی و دم دستی از فضای تاریک محتوای خود خارج شوید؟
من نفهمیدم چرا اصرار بر مراقبت از گلهای اطلسی خانه داشتید؟!!
آیا قرار بود من تلنگری دریافت کنم که هرگز نخواسته ام پایم را از فضای مهستی و هایده جان آنطرف تر بگذارم؟
آیا میخواستید بگویید مخاطب مارا باش اصلا درک نمی کنند ما چه میگوییم و کجا را نشانه گرفته ایم؟
اگر جوابتان مثبت است خواهش دارم لختی درنگ بفرمایید.
من دیشب جمعیتی را دیدم که شما را تحسین میکردند آن هم تمام قد ولی دو خط هم‌نمیتوانستند با شما همخوانی کنند!!!
من‌نگرن خودمان هستم چگونه ... دیدن ادامه ›› بگویم‌که یونیک و با کلاس بودن در اصرار بر متفاوت بودن نیست. مثلا مرا قطعه قطعه کنی حافظ را دوست دارم نه شاملوی عزیز و بزرگ را. اخوان ثالث را دوست دارم نه حسین منزوی را. سیلوش کسرایی را دوست دارم نه شهریار را. استاستونه و اکرم را درک میکنم نه بتهوون را اگر گناه است بفرمایید جزا کنید.

من اعتراض دارم
به خودم
چرا دوستش دارم؟
من عصبانی ام
چرا اینطوری ام؟
من مثل یک نی، بر تن نیزار، کنار آبِ آبی ام
محوِ سکوتم ، گرمِ تماشا
در لا به لای افکار گیرا
من سرگرم یک مرغ دریای ام
صدااا صدااااا... هیچ صدایی نیست
سسسسس سسسسس
او...
اصلا مثل من نیست
چقدر حیف!
کاش در اشتباه باشم
کاش احمق باشم
کاش با لبخند بگوید من هم همینطوری ام.
به نظر میاد خیلی دور بودند...
۰۸ فروردین
H.M.kiani2
به نظر میاد خیلی دور بودند...
عرض ادب
تلاش کردنشون قشنگه. بیا دعا کنیم دورها نزدیک بشه دلها قشنگ و یه جایی از دلتنگی دربیاییم.
۰۸ فروردین
بهنام دیناری
عرض ادب تلاش کردنشون قشنگه. بیا دعا کنیم دورها نزدیک بشه دلها قشنگ و یه جایی از دلتنگی دربیاییم.
🤲
۰۸ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

زخم خورده ام از او
زخم تلخ نابکار
شک برده ام به او
شک شور شوره زار
فکر میکنم به او
دوست دارمش هنوز
او انتخاب من
و زخم میزنم به او
من گرگ عاشقم
گرگی درنده خو
دوست می ندارمش
زخم میزنم به او
دوست دارمش هنوز
در خشم و آتشم
من عاشقش شدم
شک برده ام به او
من گرگ عاشقم
رویای دشتزار
شب بد نظر کند
زخم میزنم به او
من صبر سرکشم
دوست دارمش هنوز
شاید او گذر کند
پر میزنم به او!!!
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مادرم داشت شعر میخواند
خواندنی که حرف نداشت
مادرم هست امروز اما من
فکر مادری ام که او نداشت
خانه ی خالی امان از این سردرد
کاش مثل دیروز اثر نداشت
غصه میخورم از این دردها
کاش بین آنها فاصله نداشت
جای او خالی و نفس نمی کشم
کاش مادرم رفتنی نداشت
hossein chiyani، سوزان ... و سالار ناجی این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باران بارید تا آسمان تو را ببوسد.
خاک گل شد تا نیایی
هوا در هم ریخت تا نتوانی
بوسه های آسمان همیشگی نیست.
گفتم که بدانی
مردم که بیایی.
hossein chiyani، سالار ناجی و سوزان ... این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان ارجمندم عید بر شما مبارک
دلهایتان پر از نور ایامتان مبارک
سیر و سماق و سرکه آمده است به سفره
سیب سمنو و سکه آمده است به سبزه
به به چه سال خوبی یکبار دیگر آمد
جیب ها همه پر از پول خنده دوباره آمد
رشد و ترقی بالا امید کرده غوغا
هر روز ورود مغزها فساد و دزدی کوتاه
مسئول ناز و‌ چله آگاه ز درد مردم
حتی در اختلاسات فقط به فکر مردم
فرهیختگان آگاه هرگز نبوده در ... دیدن ادامه ›› بند
فقط برای شادی هرچند یکبار به دربند
وطن همه آزادی خوردن پاچه ممنوع
وطن همه آبادی شوکت خانه محفوظ
از همه آزاد ترین زنان مام میهن
کسی هرگز نبسته راه زنان میهن
چشمان کور بگشا در سرزمین ایران
ببین بهشت مارا هرگز نگشته ویران
هر کس که این ندیده او دشمن خدا شد
هر کس که این نگفته او پدر خطا شد
دستان خود هوا کن بخند تا ته حلق
مباد باشدت عار نشنو تو از بر قلب
تولید و کار ملی همیشگی ست هر روز
حقوق و حق مردم بر سفرهاست هر روز
دیروز به حال بابا بدجور دلم گرفته
او باز برای خانه زانوی غم گرفته
بابا ز در درآمد دستان او پر از هیچ
مادر دوباره خندید هرگز نگفته است هیچ
دوستان هم صدایم عید بر شما مبارک
به به چه سال خوبی نوروزتان مبارک
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
از نظر مولانا عید وقتیه ک:
قفل زندان می‌شکند و زندانیان آزاد می‌شوند.
ویژگی عید، شکستن قفل زندان و شکستن چنگال و دندان این چرخ مردم خوار است.
یعنی زندان ستم، زندان تعلق، زندان رذیلت، زندان گناه، زندان بیگانگی با خود، زندان تنهایی، زندان جدایی...

بدن هم از نظر عارفان یک زندان است و عید روح، شکستن زندان بدن است.
یعنی سلطه روح بر بدن و بیرون آمدن از اسارت تن.

یکی تیشه بگیرید پی حفره ی زندان
چون زندان بشکستید همه شاه و امیرید
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
محمد فروزنده
از نظر مولانا عید وقتیه ک: قفل زندان می‌شکند و زندانیان آزاد می‌شوند. ویژگی عید، شکستن قفل زندان و شکستن چنگال و دندان این چرخ مردم خوار است. یعنی زندان ستم، زندان تعلق، زندان رذیلت، زندان ...
گر وصل کنی همه جان های جهان وصل به تو
گر فصل کنی همه جانهاای جهان فصل ز تو

ممنون از حضور پر مهرتون🙏
۰۱ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واضح بود پشت کار آدمهای باتجربه ای هستند پاسخ به گوته با بکت برایم جالب بود .دوست داشتم رستگاری مارگارت را ببینم و همانطور که مفیستوفلس در همه جا بود فاست هم همه جا باشد و در هملت و مکبث ظهور کند و رستگار شود و تبع آن مارگارت
پونتزوی شما انگارزمین بود و با من حرف میزند در لامکانی و لا زمانی و از خجری می گفت، که دستها خون آلود کرده و شرف ها به باد داده و دست آخر، نقطه ،سر خط، هیچ و پوچ و مسخرگی .
اما لاکی که بود؟
میتواند خود انسان باشد که توان دیدن خودش را ندارد حتی دست هایش و آخر سر هم راه را در این ورطه ی اشتباهات مکرر اشتباه میرود هرچه مادر طبیعت تلاش میکند او حواسش جای دیگریست کجا؟ هیچ جا.
آقای کشاورز حوصله نداشتید و من کلی سوال داشتم
سرافراز و سلامت
در پناه خدا