آنچه که من در تاتر چون شما به دنبالش هستم فارغ از استفاده به عنوان ابزاری برای سرگرمی و دست یافتن به عدم روزمرگی، به دست آوردن فهم بیشتر است. پناه بردن از هجویات وهزلیات مضطرب کننده ی روزگار قدار به مامنی آرام که اگر خوش شانس باشی به آدم های کمتر هیولا برخورد میکنی، هیولا هایی در خدمت هیولاهای بزرگتر ، هیولاهایی که در کنار هم با هم سیستم را تشکیل میدهند تشکیلاتی منظم و مدون برای خرد کردن و جویدن هر چه که هست و نیست.آنچه این میان موضوعیت دارد آباد کردن است، به این معنا که آنچه در اختیار تو برای تو و در حوزه استحفاظی تو است باید موجبات راحتی و آسایش و آرامش تو را در بالاترین حدود و ثغور و استانداردهای تعریف شده و نشده تامین کند. هر چیزی خارج از این دایره یا در اختیار قرار میگیرند یا نابود میشوند ، این قصه ی تلخ، داستان بشر است. با طمطراق و بزکی سحر آمیز باد به غبغب می اندازد که * مسیر صلح از جنگ می گذرند * میکشم تا کشته نشوم، می خورم تا خورده نشوم، ویران میکنم تا ویران نشوم، ویران میکنم تا آباد شوم... سوال برانگیز میشود این حجم از قساوت، نمیداتم شاید باید واقع بینانه تر شوم. با این حساب گذاره ی دیگری متواد میشود: * آبادی از ویرانی میگذرد* آنچه که همین الان در دنیا در عرصه کلان ملموس و زنده نفس آتشین جنگ میکشد هم از این گور برخاسته، گذاره ای که در میدان های امنیت و اقتصاد و تمامیت ارضی فریاد میکشد دیپلماسی را میدان تعریف میکند...
با تمام وجود دوست میدارم اشتباه کرده باشد دوست میدارم کسی ،گروهی مکتبی نشانه ای چیزی با مشت به صورتم بکوبد که اشتباه میکنی. آنچه که امروز همه ی جهان سعی دارند بگویند چیزی غیر اینهاست گویی در گوشه ای دیگر از ذهن خود بشر با آنتی تز *آباد میکنم تا آباد شوم* سعی دارند به * ویران نکردن تنها راه آبادکردن است* برسد، سالها پیش دندان پزشکی میگفت شاید چند سال دیگر به جای اینپلنت و اندو و این حرفها یک فطره روی پوسیدگی بچکانی و تمام ... بنده با تمام قدرت ذهنم را باز میگذارم و امیدوارانه چشم میدوزم به عبور انسان از دگمیت، به خروجش از پای فشردن بر کاشی کوچک عقیده ی خود من نگاهی خندان و سرافراز میکنم به قدرت مکاشفانه ی بشر و قدرت های برتر از او در سایر جهان ها و بالاتر از جهان ها، آنچه که اعتقاد شخصی من است و به درد خودم هممیخورد... فعلا بشر
... دیدن ادامه ››
در اینجا قرار دارد اگر تحقیر میشوی و توهین میشنوی، ویران و خراب میشوی برای خودت خوب است! اگر خوب چشم باز کنی یک بعدی هم دارد_ اگر زنده بمانی!_ درد و رنجِ خراشید و زخم برداشتن اگر تو را عقده ای و تباه نکند ، کسی را نخواهی رنجاند آنقدر آهسته راه میروی که هوا هم ناراحت نشود تو قرار است با رنج کشیدن به سبک پرتقال کوکی دیگر کسی را آزار ندهی و پس از آن اگر اگر دیوانه نشدی بیمار تر نشدی خرابتر نشدی و حیات در تو ادامه داشت قرار است قدر شناس بشوی. تو توهین میشنوی تا فراموش نکنی آن دایره ی کوچک اطرافت که آدم های کمی را در بر گرفته هرزشی برابر لا تمام جهان ها دارد ، شاید هم بیشتر! تو را میخراشیم، اگر لازم باشد پاره ات میکنیم ، دست و پا و خودمان را در تو وارد میکنیم و بیرون می افکنیم توده ی مسموم مدفون شده در سر و صورت و دل و ریه و روده ی و ذهن تو را ، تا تو بهتر شوی هرچه نایس تر و ملوس تر و خوگشل تر و مقبول تر و پلنگ تر بهتر...
پ ن : متن را بسیار پسندیدم و به تظرم قدرتمند بود. حتما پس کنار گذاشتن فراخی و ایجاد کالبرازیاسیون منطقی و خواندن دو کتابچه و یک کتاب بزرگ که جدیدا خریده ام نمایشنامه را تهیه میکنم. کلا میخواهم بیشتر با جناب هانتکه آشنا شوم . این اجرا قوی نبود چون حتما و حتما میبایست بر ستیغ گام نهد! یک طرف سبزی و چشمه سار و صدای نوازشگر پرندگان جنگل هنر و فرهیختگی که به نظرم در این مقال ربط به بافتار و ساختار دارد و در دیگر طرف جهنم محتوای قلدر و یله ای که ژرف پای می کوبد و دست می اتدازد گونه ای که هر امید برای نجات از آن یعنی حماقت محض. به نظرم سیاه و سرد و و تهی هم اکسسوار و تزئینات و دکور و نور پردازی و صوت و فضا سازی خاص خودش را دارد مخصوصا در عصر حکومت رسانه البته اگر بخواهیم کار تمیز و حرفه ای ارائه بدهیم. کلا احساس میکنم یک حرکت طرح اولیه وار بود عیب هم ندارد. واقعا خوشحال شدم از زیارت شما. حتی شاید امروز هم آمدم زیارت.
در پناه خدایی که زنده است