- علاقهمند به سینما ، تئاتر ، موسیقی کلاسیک و مدرن ، کوه ، پیاده روی ، شنا ، مسافرت
من خدایی را میپرستم که رقصیدن را بداند ( چنین گفت زرتشت )
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درودها نویسنده از چند جهت به موضوع پرداخته تفکر قبیله ای مردم آفریقا و ورود مدرنیزم به این زندگی مثلا خود بیمه یک مسئله مدرن است که در انتها به اختلافات خانوادگی دامن میزند حس کردم بیشتر از سنت ها دفاع می کرد در مقابل مدرنیزم مثلا خود راه آهن که تقریبا ورود صنعت به یک کشور است فکر می کنم اداستایفسکی هم در کتاب ابله به این نکته اشاره کرد داستان از داخل قطار شروع میشود ورود صنعت به یک کشوری که بیشتر مردمش کشاورزن و با زمین آشنا و یک زمین خوار هم از قضا در قطار وجود دارد در این کتاب بیشتر درباره زن تاکید شده ؛ نورپردازی و موسیقی خوب بود بازی ها نسبتا خوب بود انتخاب لباس و طراحی صحنه خوب بود بازیگر خانم به اندازه بازی کرد برداشت کارگردان هم بنظر طبق خواسته نویسنده بود اصولا در سینما و ادبیات و نمایشنامه؛ نویسنده ها از سنت دفاع کردن نمونه اش در سینمای ایران هم زیاد است
درودها نمایش خواست از سیستم ی که تمامیت خواه است بویژه در عرصه هنر انتقاد کند بازی ها خوب بود طراحی لباس خوب ولی در بیان ووانتقال آنقدرها موفق نبود بنظرم خاصیت روشنفکر بودن این است که ضد سیستم باشی ولی حتی داستایفسکی هم در مدح تزار شعر سرود و جالب تر اینکه چپ ها سیگار وینستون می کشیدند و از شوروی سابق دفاع می کردند به هر حال بازنگری این گونه کارها خوب است
درود بر همه وقتی به سراغ متون کهن میرویم و برداشتی آزاد از آن می کنیم یک حداقل ها رو رعایت کنیم و شاملو بازی دنیاریم که ضحاک را انسانی شریف و فردوسی را فئودال نژادپرست دانست ادبیاتی که محصول هزاران سال است و سینه سینه نقل شده و حتی نَشانه های باستانی آن باقی است را راحت نمیشه عوض کرد رستم نماد آزادگی و ملیت است چون بین ایران و فرزندش ایران را برگزید دو چشمش اشک آلود بود بین مهر پدری و عشق به وطن موسیقی خوب بود بازی ها خوب و به اندازه ولی متاسفانه برداشت خوبی نبود بازی ها خوب بود موسیقی خوب بود طراحی لباس خوب بود
من این جور نگاه ها و به چالش کشیدن ها را بسیار دوست دارم. به نظرم هیچ چیزی قطعیت ندارد. و صد البته پیام این نمایش ورای داستان رستم و سهراب بود
چالش کشیدن با ساختار شکنی فرق داره نیما خواست ساختار شکنی کنه و شعر نو سرود و متاسفانه به شاعران بزرگی مانند حافظ توهین گرد و گفت حافظ خر است چون توانایی سرودن شعر آهنگین و قدرتمند مانند حافظ را نداشت به جرات می تونم بگم همه ایرانی ها حافظ رو می شناسند ولی نیما رو بعید میدونم همه بشناسند شاملو هم به حرف یک توده ای گوش کرد الان اسم اون فرد یادم نیست ! ادبیاتی که محصول هزاران سال تاریخ و فرهنگ یک کشور است مطمئن باش قدرتش بیشتر از عمر هفتاد ساله توده است که اندازه یک ورق پاره هم ارزش ندارد حالا این ها از هر راهی تلاش می کنند ضدیت شان را با ملیت نشان دهند ولی موفق نخواهند شد اخیرا هم در کاخ سلطنتی 😮 نروژ جمع شدند و غلط زیادی کردند که مردم ایران در شبکه های اجتماعی خوب جوابشان را دادند
چالش کشیدن با ساختار شکنی فرق داره نیما خواست ساختار شکنی کنه و شعر نو سرود و متاسفانه به شاعران بزرگی مانند حافظ توهین گرد و گفت حافظ خر است چون توانایی سرودن شعر آهنگین و قدرتمند مانند حافظ ...
حرفی برای گفتن اگر بود دیوارها سکوت نمیکردند. من و شما شرق و غربیم. سلامت و پیروز باشید
حرفی برای گفتن اگر بود دیوارها سکوت نمیکردند. من و شما شرق و غربیم. سلامت و پیروز باشید
عزیز من کاش شرقی بودیم شاعرانی مانند حافظ و مولوی از دیدگاه متفکران و اندیشمندان غربی شاعران شرقی هستند ولی شاعرانی مانند نیما و شاملو شاعران جهان سومی هستند گوته بقدری عاشق حافظ بود که وصیت کرد سر مزارش یک صندلی از سنگ بتراشند تا در آن دنیا گفتگوی تلویحی با حافظ داشته باشد و حتی آخرین لحظات عمرش شعری از حافظ می نوشت ما باید به داشته هامون افتخار کنیم نه اینکه آنها را سرکوب کنیم
عزیز من کاش شرقی بودیم شاعرانی مانند حافظ و مولوی از دیدگاه متفکران و اندیشمندان غربی شاعران شرقی هستند ولی شاعرانی مانند نیما و شاملو شاعران جهان سومی هستند گوته بقدری عاشق حافظ بود که وصیت ...
من خودم عاشق حافظ هستم ولی خوب چه ربطی داره به این موضوع؟ من نظرم در مورد این نمایش با شما متفاوت بود.
نمایش جالبی بود کارگردان تلاش کرد از حرکات موزون با شمشیر و چوب و چاقو خیلی خوب بهره ببرد انتخاب لباس خوب بود خیلی هماهنگی خوبی داشتند حرکت موزون دختر با کوزه رو دوست داشتم ای کاش بروشور چاپ کرده بودند داستان رو می گفتند چون در قسمتی که کودکی مولوی بود من فکر کردم ملاقات با عطار بود و این ملاقات تاثیر شگرفی در مولوی گذاشت حرکات موزون مولوی و شمس هم خیلی سبک خاصی داشت
درودها نمایش رو دیدم بازیگر خانم انعطاف خوبی داشت در بازیگری من دوست داشتم یک کم یحیی پاش بلغزه ولی خوب ایمان راسخ جای تردید رو می گیره لباس و نور و حرکات بازیگر و کارگردانی خوب بود سالومه خواست از حس زنانگی اش استفاده کنه و ایمان رو شکست بده ولی خودش شکست خورد و انتقام شکست حس زنانگی رو گرفت
نمایش در انتظار گودو ی بکت در ذهنم بیشتر نقش بست این نمایش شامل چند مطلب بود یکی تکرار و دیگری انتظار و بعدی بردگی انسان و سرمایه داری و مبحث روانشناسی دیالوگ های تکراری ریتم نمایش رو کند کرد بازیگر نقش استراگون چشمانش بیشتر حالت بسته بودن داشت خانمی که نقش بردگی انسان رو بازی میکرد لباس ش به بردگی نمیخورد بعد هم اون سرمایه دار که از برده استفاده میکرد من زیاد متوجه نشدم انیموس و آنیما با تکرار زندگی که مربوط به افسانه سیزیف میشه با سرمایه داری و اون وسط ویلون نوازی باخ خیلی مطالب در هم بود من که گیج شدم انتخاب لباس خوب بود بویژه سیه و سفید بودن لباس بازیگران خانم بازی ها خوب بود
درودها نمایش خوبی بود و بازیگر خانم توانسته بود هر سه نقش را خوب اجرا کنه موسیقی خیلی خوب بود و تاثیر گذار و برداشتی که از نبرد رستم و سهراب شد که دقیقا شعر روی جلیقه چرم خانم بود
دریغ است که ایران ویران شود تهی از پلنگان و شیران شود
در نهایت سهراب هوای پادشاهی ایران زمین و توران را در سر داشت و قدرت طلبی بیش از حد شاید یکی از عوامل از بین رفتنش بود علاوه بر فاکتورهای دیگر ! چون همانطور که در نمایش اشاره شدسهراب میخواست پادشاه ایران را از بین ببرد زمان نمایش بسیار مناسب بود لباس بازیگر خوب بود و متن را خوب دراورده بودند برخورد خوب کارگردان و عوامل نمایش همه و همه عالی !
بزد گام رخش تکاور به راه چنین تا بیامد میان دو چاه البته شغاد برادر ناتنی رستم بود و شاه کابل هم در این موضوع دست داشت همینطور بهمن پسر اسفندیار که رستم همانند فرزند خودش او را گرامی داشت ولی او انتقام پدرش را گرفت به نظرم بهترین راه برای مرگ رستم همین روش بود که فردوسی سرود البته جنگ مذهبی هم در این مورد خیلی مهم بود تا جاییکه نام رستم در اوستا نیامده بخاطر کشتن اسفندیار چون نظر کرده زرتشت بود و به دست رستم کشته شد جنگ رستم و اسفندیار و ماجراهای پس از آن بیشتر نوعی جنگ مذهبی بوده برخی ها نبودن نام رستم در زرتشت را عاملی برای خیالی بودن شخصیت رستم میدانند که کاملا اشتباه است
به نظرم مرحوم سینایی سفارشی این فیلم را ساخت تا مرحوم صادق خان هدایت را مدلی که میخواهند نشان دهد نه واقعیت و چیزی که بود ایشون اومده بوف کور رو ربط به سینمای اکسپرسیونیست داده در حالیکه بوف کور منحصر به فرد است و از هیچ جایی گرفته نشده
کنون گر تو در آب ماهی شوی و یا چون شب اندر سیاهی شود
وگر چون ستاره شوی بر سپهر ببری ز روی زمین پاک مهر
بخواهد هم از تو پدر کین من چو بیند که خشت است بالین من
از این نامداران و گردنکشان کسی هم برد نزد رستم نشان
یکی از تراژدی های زیبا در شاهنامه اگر تاریخ کشورت را ندانی محکوم به فنا هستی سهراب پدرش را نمیشناخت و نشناختن پدر کنایه از ندانستن تاریخ هم هست یا ملتی که تاریخش را نداند محکوم به تکرار آن است
بدبخت ملتی که تاریخ خود را نداند ؛ تیره بخت تر از آن ملتی که علاقه مند به دانستن تاریخ خود نباشد؛ شوربخت تر از همه ملتی است که تاریخ خود را به ریشخند بگیرد.
بدبخت ملتی که تاریخ خود را نداند ؛ تیره بخت تر از آن ملتی که علاقه مند به دانستن تاریخ خود نباشد؛ شوربخت تر از همه ملتی است که تاریخ خود را به ریشخند بگیرد.
کسروی گفته به داستان رستم و سهراب اشاره کرده البته درباره این تراژدی نقد زیاد است برخی منتقدها گفتند رستم میدانست سهراب فرزندش است اما در یک طرف فرزندش را دید و در طرف دیگر ایران را و بین دو فرزند خود سهراب و ایران مجبور شد ایران را انتخاب کند یا بین فرزند و مادر مجبور به انتخاب شد چون میهن مادر است شعر زیبایی هم سروده شده چون مرتبه اول رستم تصمیم گرفت مغلوب سهراب بشود ولی بعد ایران را دید
خانم اکبری عزیز! حرفهاتونو تا حد بسیار زیادی قبول دارم. ما بزرگان ادبی بسیار مهمی داشتیم که زبان و فرهنگمون رو برکشیدند.
مدعای من هم این نبود که فرهنگ ایرانی وجود نداشته؛ بلکه نظرم بر مبالغه ...
بله شاملو بعدها گفت من بیشتر منظورم ضحاک بود نه فردوسی شاملو : فردوسی از ضحاک مردی که از میان مردم عادی برآمده و در مقابل نظام طبقاتی جمشید قیام کرده است, یا به عبارت دیگر یک –پادشاه دمکراتیک —، یک“ غول بیشاخ و دم” ساخته است. البته اگر اشتباه نکنم علی حصوری هم مشوق ایشون بود ولی یک استاد نویسنده گفت برخی ها برای برزرگ کردن خودشون بزرگان ادبیات را زیر سوال میبردن و بدین گونه خودشان را در صدر اخبار هنرمندان مطرح میکنند شاملو در جایی کاوه را یک لمپن دانسته من نمیدونم والا اینها که طرفدار کارگر و انقلاب کارگری هستند چرا از کاوه که کارگر بوده بدشون میاد قیام کاوه آهنگر قیام یک کارگر بوده اینها از پرچم کاویانی بدشون میاد پرچم کاویانی پیشبند یک کارگر بوده و مردم کوچه و بازار آن را طراحی کردند نه دولت و حکومت پس مسئله چیز دیگری است
نت های زرد رنگ فلوت ات سیاسی است
حتی قرار چندم اوت ات سیاسی است
ترکیب واژه های تو مشکوک می زند
معلوم هست خط و خطوتت سیاسی است
سرگیجه هات پر شده از ( کی؟ کجا؟ ولی )
من فکر می کنم هپروت ...
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری ، همه تزویر می کنند
درود بر دوستان فقط خواستم بگم اگر من اشاره به فیلم دوازده مرد خشمگین کردم برای بازی های قوی بازیگران فیلم بود نمایش را ندیدم ولی داستان نمایش قوی است و اتفاقا بیشتر به درد نمایشنامه میخورد چون نویسنده به حالت نمایشنامه و تئاتری نوشته شده باز هم میگم من نمایش را ندیدم اما .............
درود بر دوستان نمایش زیر گذر سقاخانه کاری از استاد اکبر رادی با ادبیات لومپنی جالب نمایشی قهوه خانه ای و البته من کارهای قهوه خانه ای رو دوست دارم بازی ها بسیار روان بنظرم دیالو گها سخت بودند که بازیگران خوب از پس کار برآمده بودند بازیگر نقش طاهر و مقابل طاهر خیلی خوب ایفای نقش کردند به هر حال موضوع عشق و پهلوانی و جلب گری و ناخالص بودن یکی از پهلوانان در ادبیات ما دیده شده گرد آوری چند موضوع با هم قدرت نویسنده را نشان میدهد و البته بازی خوب دوستان بازیگر نقش فری که خوب ادای نقش کرد همینطور نوچه اش این نمایش ارزش دیدن دارد دوستان
نس ناس
با شرط و شروط های شما دربست موافقت میشه
تو سالار مایی مارو سیاه نکن داداش
اینها حسن هایی است که شما داری و ما هیچکدومش را نداریم
ما که لنگ انداختیم
تو همه اینا رو میدونستی و بازم پیچیدی جلوی من
فیلم دوازده مرد خشمگین بقدری کامل ساخته شده که توقع از کارگردان نمایش را بالا میبرد بازی های عالی هنرپیشه های آمریکا روبرت وبر ، ای جی مارشال و هنری فوندا چون فیلم تقریبا بازی محور است و روی بازی هنرپیشه های میچرخد امیدوارم نمایش خوش ساخت باشد در ضمن موضوع نمایش خیلی مهم است و چندین کمپانی و چند کشور از روی آن فیلم ساختند هنری فوندا از سوی اتحادیه هنرمندان آمریکا موظف به تهیه این فیلم شد
درود
به شدت پیشنهاد میکنم دیدن نمایش "دوازده"
همه چی عالی بود
در این حد که یک ساله از عشقم خبری نداشتم
امروز موقع دیدن نمایش بهم زنگ زد اما جوابشو ندادم
چون نمایش خیلی جذاب بود
سپاس از عوامل. و بازیگران نمایش ۱۲
تئاتر خوب ببینیم
تبریک میگم. روی هم رفته نمایش خوبی بود. اما پر از تُپُق! و بازی ۲ نفر بسیار مصنوعی بود ! خانم شماره ۱ که کنار خانم مدیر جلسه نشسته بود و خانم مدیر جلسه که به نظرم نقطه ضعف اصلی این تئاتر بود. در کل، انتظار یک ارائه بهتر رو داشتم.
درود بر دوستان بنظرم اصل داستان رو کارگردان برداشت نکرده بودند ولی بازی آقای کیانیان دراورده بود نکته ای که برام جالب اومد فاصله بین دختر و پدر بود من رو یاد فیلم همشهری کین انداخت ولی اونجا فاصله بین زن و شوهر بود نه دختر و پدر فاصله گذاری با اون مقدار اصلا نمیخورد به داستان حتی اگر فیلم را ببنید فاصله بین پدر و دختر اونقدر زیاد نیست از اول صحنه خانم رشیدی انگار برای دکور بازی میکردند نه تماشاچی چون منطق قرارگیری هنرپیشه تئاتر روی صحنه تماشاچی است ایشون دائم روشون به دکور سفید نقش دختر کمی نقش مشکلی بود من اونطور که باید حس دختر بودن را نگرفتم دکور صحنه بد نبود موسیقی نیاز نبود اینقدر تاکیدی روی یک واژه خاص داشته باشد مگه ما بچه مهدکودکیم ! بنظرم اون تصاویر هم نیاز نبود پخش شود کمی صحنه را بهتر دکور میکردند میشد به فیلم هم نگاه میکردید اینقدر صحنه ها خلوت نیست البته برخی ها بازی آقای کیانیان را با آنتونی هاپکینز مقایسه کردند ولی نظر من این است اگر آقای کیانی بازیگر نقش پدر نبودند اصلا نمایش درنمیامد بازی به اندازه ایشون خیلی موثر بود به هر حال از دست دادن زمان توسط ساعت مچی هم که خوب در اصل داستان بود که فلوریان زلر میخواست اشاره به از دست دادن زمان توسط پدر بکند کمی من را یاد نمایش خشم و هیاهو فالکنر انداخت که میخواست از درون ذهن یک معلول ذهنی بنویسد اینجا هم نویسنده میخواست از درون ذهن یک پدری که در حال از دست دادن حافظه است مینویسد به هر حال موضوع روز است
این سومین کاری بود که از این گروه میدیدم و مطابق انتظارم اجرای دوست داشتنی بود. چهار مونولوگ اول رو بسیار پسندیدم. گاهی احساس میکردم صدای موسیقی بر صدای بازیگران غالبه که به سرعت رفع میشد. در کل نمایش اثرگذار و دلچسبی بود و زمانش هم من رو خسته نکرد