در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امین قبادی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:33:44
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش فوق‌العاده‌ای بود،
هر تکه از دیالوگ تامل‌برانگیز و تکان‌دهنده بود،
صحنه و چهره‌پردازی‌ها خیلی معنادار و همگن بود،
یک‌دستی اجزای کار از دیالوگ‌ها تا گریم و لباس و صدا و تناژ و موزیک جذاب بود،
انقدر لایه‌های مفهومی در این اثر زیاده که بارها باید اون‌و دید،

(پیشنهاد می‌کنم در صورت امکان از ردیف‌های عقب تماشا کنید)

------
سوت قطار مانند ضجه ی کسی بود که التماس‌کنان به سوی نیستی سقوط می کرد. سپس قطار به خط دیگری تغییر مسیر داد و پیدا بود که به ایستگاه ... دیدن ادامه ›› بزرگی نزدیک می شویم. ناگهان از میان مسافران مضطرب، فریادی به گوش رسید، «تابلو آشویتس!» بله آشویتس نامی که مو بر تن همه راست می کرد: اتاق های گاز، کوره های آدم سوزی، کشتارهای جمعی. قطار آنچنان آهسته و با تأنی مرگباری در حرکت بود که گویی می خواست لحظه های وحشت ناشی از نزدیک شدن به آشویتس را کشدارتر از آنچه هست، بگرداند:آش... ویتس!
از کتاب «انسان در جست و جوی معنا»
-----

دکتر ویکتور فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنا به گونه‌ای خاطراتشون‌و به قلم آوردند که ذره ذره وجود انسان با خوندن اون به هراس می‌افته از ستمی که در آش‌ویتس بر اون‌ها شده! ....:
در دنیا چیزی وجود ندارد که به انسان بیشتر از یافتن معنی وجود خود در زندگی یاری کند. همانطور که نیچه میگوید کسی که چرایی زندگی را یافته است، با هرچگونگی خواهد ساخت. حال اگر از ما بپرسند معنی زندگی چیست؟ به راستی چه میتوان گفت؟

سخن بسیار است،
درود بر عوامل دوست‌داشتنی این اثر فاخر،
گشتی در ادبیات آزادی....


اگر آزادی نباشد...
I should have no use for a paradise in which I should be deprive of the right to prefer hell.
 Jean Rostand, The substance of man
بهشتی که در آن حق ترجیح جهنم را نداشته باشم، برای من لطفی ندارد.


این توصیه بهَگَوَد گیتا را فراموش نکنیم که گفته، طبق قانون خودمان نابود شویم بهتر از آن است که با قانون دیگران نجات پیدا کنیم.
قطعات ... دیدن ادامه ›› تفکر، امیل سیوران


چنان که ابر، گره خورده با گریستنش،
چنان که گل، همه عمرش مسخّرِِ شادی است،
چنان که هستیِ آتش، اسیر سوختن است،
تمام پویهٔ انسان به سوی آزادی است.
شفیعی کدکنی
امیر مسعود این را خواند
سپهر، امیرمسعود فدائی و پارازیت این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«آن که می‏‌خندد،
هنوز خبر هولناک را
نشنیده است.

چه دورانی!
که سخن از درختان گفتن
کم و بیش جنایتی‏ست.
چرا که از این‏گونه سخن پرداختن
در برابر وحشت‌‏های بی‌شمار
خموشی گزیدن است!»

➖برتولت برشت
ترجمه احمدشاملو
🔹هنر در روزهای سخت به چه کار می‌آید؟

تولستوی معتقد است هنر راستین خصلتِ اتحادبخش دارد و مخاطب اثر هنری را با صاحب اثر یگانه می‌کند و از این‌رو، فاصله‌سوز است. فاصله و جدایی روحانی میان صاحب اثر و مخاطب آن را درمی‌نوردد. هنر راستین کاری می‌کند که مخاطب احساس کند اثر هنری متعلق به اوست و حکایت حال او: «مهم‌ترین ویژگی و نیروی جاذبه‌ی بزرگ هنر، درست همین است که شخصیت ما را از جدایی و تنهایی می‌رهاند و با شخصیت دیگران متحد می‌کند». گاهی گمان می‌کنیم وضعیت هولناکی که در روزگار خود تجربه می‌کنیم، وضعیتی یکّه و بی‌سابقه است. اما اثر هنری هیچ کاری اگر نکند، دست کم ما را با تجربه‌ی کسانی شریک می‌کند که در وضعیت مشابهی به سر بُرده‌اند. مثلاً حافظ می‌خوانی که می‌گوید:

ز تندبادِ حوادث نمی‌توان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی
از این سَموم که بر طرْفِ بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگِ نسترنی
-
زیرکی را گفتم این احوال ... دیدن ادامه ›› بین خندید و گفت
صعب‌روزی بوالعجب‌کاری پریشان‌عالمی
-
صُراحی‌ای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام، فتنه‌انگیز است
در آستینِ مُرَقَّع، پیاله پنهان کن
که همچو چَشمِ صُراحی زمانه خون‌ریز است
مجوی عیشِ خوش از دورِ باژگونِ سپهر
که صاف این سَرِ خُم جمله دُردی‌آمیز است

آن‌وقت دستِ‌کم درمی‌یابی که آنچه امروز بر تو می‌رود بی‌سابقه نیست و آنچه در دل تو موج می‌زند را کسی به نکویی تقریر کرده است. یا وقتی تنهایی هولناک، گرد و خاک به پا می‌کند، زمزمه این بیت‌ها بی‌بهره از تسلایی نیست:

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
کس نمی‌گوید که یاری داشت حقِّ دوستی
حق‌شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد؟
شهرِ یاران بود و خاکِ مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد؟
-
رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
که گویی نبوده‌ست خود آشنایی
-
من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
-
در دلم بود که بی‌دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

آنچه ما را در رنج، مصیبت، محنت، بیداد، جداماندگی و... می‌آزارد، علاوه بر همه‌ی اینها، عجزمان از بیان و تقریر حال است. و نیز این خطای رایج، که من یا ما در بغرنج‌ترین و پریشان‌حال‌ترین نقطه‌ی تاریخ ایستاده‌ایم. بعد حافظ را می‌گشایی که می‌گوید: «آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است!» و «سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی!»....

از تولستوی بشنویم:
«یگانه نشانه‌ی شبهه‌ناپذیری که هنر واقعی را از هنر جعلی ممتاز می‌کند، مُسری بودن هنر است. اگر کسی بدون فشار و کوشش و بدون تغییر نظرگاه، پس از خواندن یا شنیدن یا دیدن کار کسی دیگر، در روان خویش حالتی احساس کند که بین او و آن‌کس، یا هر کس دیگری که تحت تأثیر آن کار «هنری» واقع شده است، نوعی یگانگی پدید بیاورد، آن شئ یا موضوعی که باعث آن حالت بوده، کار هنری است. کار هر قدر هم شاعرانه یا واقع‌بینانه یا چشمگیر یا جالب خاطر باشد، کار هنری نیست مگر باعث آن احاس بهجت و اتحاد روحی با دیگری(یعنی پدیدآورنده) شود و همچنین با کسان دیگری که(احساس ذکرشده) به آنان سرایت کرده است...

بزرگ‌ترین ویژگی احساس ذکرشده این است که کسی که تأثیری به راستی هنری دریافت می‌کند آنچنان با هنرمند یگانه می‌شود که احساس می‌کند کار [هنری] متعلق به خود او بوده است، نه از آنِ دیگری، و آنچه به‌وسیله‎ی آن بیان می‌شود، چیزی بوده که خودش از مدت‌ها پیش می‌خواسته بیان کند. دریافت‌کننده‌ی کار هنری واقعی نه تنها دیگر جدایی و فاصله‌ای میان خودش و هنرمند، بلکه بین خویشتن و سایر دریافت‌کنندگان آن کار هنری نیز نمی‌بیند. مهم‌ترین ویژگی و نیروی جاذبه‌ی بزرگ هنر، درست همین است که شخصیت ما را از جدایی و تنهایی می‌رهاند و با شخصیت دیگران متحد می‌کند...
نه‌تنها سرایت نشانه‌ی قطعی هنر است، بلکه شدت آن تنها معیار نیکویی و برتری کار هنری است.
هر چه سرایت شدیدتر باشد، هنر از حیث هنر بودن بهتر است...
هنر، هر هنری، دارای این ویژگی است که مردم را متحد می‌کند. هر هنری سبب می‌شود که کسانی که احساس هنرمند به ایشان انتقال می‌یابد، روحاً با هنرمند و با افرادی که همان تأثیر را دریافت کرده‌اند، متحد شوند.»

منبع: فصلنامه هنر، نقش دینی هنر، لئون تولستوی، ترجمه عزت‌الله فولادوند، ۱۳۷۳، شماره ۲۶.

هنر، شاید رنج را زایل نکند، اما از تنها رنج کشیدن می‌کاهد. شاید.
آن نور روی موسی عمرانم آرزوست...
... و غم مخور
که چون ظلمت فراق آن روشنی
دراز شد
نور نیز دراز شد
ظلمت کوتاه، روشنی کوتاه
ظلمت دراز، روشنی دراز

شمس
🟡#پست_موقت (تیوال [فعلا=] اینستاگرام)

بسیاری از محققان و کارشناسان علوم اجتماعی تأکید دارند که وجود شرایط اجتماعی و اقتصادی نابسامان، شرط کافی برای وقوع انقلاب نیست.

یکی از نخستین اقدام‌های جنبش انقلابی فرانسه، حمله‌ی هماهنگ به کلیسا بود و در میان سوداهایی که انقلاب برانگیخته بود، نخستین سودایی که سر بر کشید و آخرین سودایی که فروکش کرد، سرشتی ضددینی داشت. حتی پس از آنکه پافشاری برای دستیابی به آزادی نوین فروکش کرده بود و فرانسویان دیگر چیزی بهتر از زندگی در آرامش را (حتی به بهای بردگی‌شان) خواستار نبودند، شورش علیه اقتدار کلیسا به هیچ روی پایان نگرفته بود.

... البته انقلاب فرانسه چهره‌ای دوگانه داشت و علاوه بر گسترش ارزش‌هایی نظیر برابری، آزادی و حقوق بشر، خشونت افسارگسیخت و سازمان‌یافته‌ای ... دیدن ادامه ›› را هم به همراه آورد. علاوه بر این، خیزش مردم فرانسه در وهله‌ی اول نتوانست یک نظام سیاسی پایدار ایجاد کند و این کشور تا سالیان طولانی درگیر حکومت‌های مطلقه، کودتاهای گوناگون و ظهور امپراطورهای مختلف باقی ماند. اما ایده‌ی اصلی انقلاب مبنی بر اینکه مشروعیت یک نظام سیاسی از جانب مردم است و مردم این امکان را دارند تا یک نظام سیاسی را تغییر دهند، در ذهن بسیاری از ملت‌ها باقی ماند.

اروپا در قرن هجدهم شاهد رشد طبقه اقتصادی جدیدی بود که برای کسب ثروت به زمین و کشاورزی متکی نبود و عموما در تجارت یا صنعت فعالیت می‌کرد. این طبقه‌ی نوظهور که به بورژوآزی معروف شد به نسبت اشراف و روحانیون کلیسا قدرت سیاسی کمتری داشت و به همین دلیل مجبور به پرداخت مالیات بیشتری بود. در فرانسه به این گروه، طبقه‌ی سوم هم می‌گفتند. هر چند طبقه‌ی سوم شامل تمام گروه‌های غیر از اشراف و روحانیون می‌شد اما چهره‌های برجسته‌ی آن را عموما روشنفکران، حقوق‌دانان، نویسندگان و تجار نمایندگی می‌کردند. طبقه‌ی سوم در آن روزگار ۹۸ درصد از جامعه‌ی فرانسه را نمایندگی می‌کرد. با این حال مشخص بود که این طبقه با وجود نقش بزرگ اقتصادی و تعداد به مراتب بیشتر خود، سهمی از قدرت ندارد.

فرانسه در آغاز نیمه‌ی دوم قرن هجدهم در جنگی ویرانگر مشارکت داشت که بعدها به جنگ هفت ساله معروف شد؛ این جنگ در قاره‌های مختلفی به وقوع پیوست و فرانسه و انگلستان هر کدام قصد داشتند تا تسلط بیشتری بر مستعمرات پیدا کنند. فرانسه در جنگ هفت ساله توفیق چندانی نداشت و به همین دلیل فشار مالی سنگینی بر این کشور تحمیل شد. دولت برای جبران مخارج خود، مالیات سنگینی را بر کشاورزان، تجار و صنعتگران تحمیل کرد. با این حال اشراف و روحانیون عملا از معافیت‌های مالیاتی قابل توجهی برخوردار بودند. این رویداد خشم بسیاری از فرانسوی‌ها را برانگیخت. هم‌زمان با افزایش مالیات‌ها، کشور فرانسه با خشکسالی سنگینی روبه‌رو شد و کمبود غلات قیمت نان را افزایش داد و بسیاری نمی‌توانستند شکم خود را سیر کنند. اما این پایان کار نبود؛ دولت لویی شانزدهم از ارتش قاره‌ای و استقلال طلبان آمریکایی حمایت می‌کرد.

هر چند در نهایت ۱۳ مستعمره‌ی پیشین در آمریکای شمالی توانستند دولت بریتانیا را از آنجا بیرون کنند و کشور ایالات متحده آمریکا شکل گرفت اما این امر دولت فرانسه را بیش از پیش در بدهی فرو برد. از سوی دیگر فرانسه به صورت استبدادی اداره می‌شد و پادشاهی به کلیسای کاتولیک اختیارات ویژه‌ای داده بود. این کلیسا تعداد زیادی از زمین‌های حاصل‌خیز کشور را در اختیار داشت و خود به صورت جداگانه مالیاتی اضافی را به مردم تحمیل می‌کرد. این شرایط هولناک انگیزه‌ی فراوانی را برای شکل‌گیری خیزش‌های مردمی ایجاد می‌کرد.

... در ۲۱ ژوئن سال ۱۷۹۱ پادشاه و خانواده‌اش تصمیم می‌گیرند تا در لباس خدمتکاران از فرانسه فرار کنند اما در یک شهر مرزی دستگیر می‌شوند و به پاریس بازمی‌گردند. بسیاری از مردم نسبت به این اتفاق خشمگین هستند و احساس می‌کنند پادشاه مخالفت علنی خود با انقلابشان را نشان داده است. در همین زمان گروهی از انقلابیون موسوم به ژاکوبن‌ها قدرت و طرفداران بیشتری پیدا می‌کنند. آن‌ها نسبت به دیگر گروه‌های انقلابی رادیکال‌تر هستند و خواهان برچیده شدن سلطنت‌ هستند.
نهایتا پادشاه در ۱۴ سپتامبر سال ۱۷۹۱ قانون اساسی جدید مجمع ملی را امضا می‌کند و سلطنت مشروطه را می‌پذیرد. در این شرایط بسیاری از اشراف و صاحب نفوذان فرانسوی کشور را ترک کرده‌اند و دولت‌های مختلف را ترغیب به حمله به فرانسه می‌کنند. رابطه‌ی دولت فرانسه با دولت‌های پروس و اتریش وخیم می‌شود و این دولت‌ها می‌‌گویند در صورت تعرض به جان پادشاه لویی شانزدهم به آن کشور حمله خواهند کرد. به همین دلیل دولت فرانسه تصمیم می‌گیرد تا خود در حمله‌ای پیش‌دستانه در برابر این دولت‌ها بایستد. جنگ نیروهای گارد ملی با قوای متحد دولت‌های اتریش، پروس، انگلستان و اسپانیا عملا تا سال ۱۸۰۲ تداوم می‌یابد.
شروع جنگ به ژاکوبن‌ها قدرت بیشتری می‌دهد. آن‌ها خیلی زود پادشاه را از سلطنت عزل می‌کنند و او و همسرش ملکه ماری انتوانت را به زندان می‌اندازند. بنا بر نظر مورخان، ماری آنتوانت همسر شاه در میان مردم فرانسه و حتی گروهی از اشراف فردی منفور بود و او را با لفظی تحقیرآمیز «اتریشی» صدا می‌کردند زیرا به خاندان سلطنتی اتریش تعلق داشت. با دستگیری پادشاه در اوت سال ۱۷۹۲، اعدام‌های انقلابی در این کشور آغاز می‌شود.حضور بسیاری از اشراف در زندان‌ها و نزدیک شدن ارتش کشورهای متحد به پاریس، موجب نگرانی و وحشت مردم شده بود. آن‌ها نگران این بودند که با شورش در زندان‌ها، انقلاب فرانسه به خطر بیافتد. به همین دلیل دادگاه‌ها بسیاری از اشراف را به اعدام با گیوتین محکوم کردند.
با برگزاری اولین انتخابات در ۲۲ سپتامبر سال ۱۷۹۲، رژیم پادشاهی از میان می‌رود و مجلس ملی فرانسه حکومت جمهوری را اعلام می‌کند. لویی شانزدهم از این به بعد دیگر فاقد عنوان سلطنتی است. لویی شانزدهم نهایتا به علت خیانت به کشور و توطئه با قدرت‌های خارجی به اعدام محکوم می‌شود. با فاصله کمی پس از اعدام پادشاه، ماکسیمییان روبسپیر رهبر ژاکوبن‌ها قدرت را در فرانسه به دست می‌گیرد. او تغییراتی اساسی‌ را در کشور انجام می‌دهد. کلیساها در زمان او تغییر کاربری می‌دهند و تقویم هم تغییر می‌کند. دوره قدرت گرفتن روبسپیر را دوره وحشت و ترور می‌نامند او در این زمان بالغ بر ۴۰ هزار تن از شهروندان فرانسه را به ظن توطئه علیه انقلاب، با گیوتین اعدام می‌کند. دوره‌ی ترور نزدیک به ۱۰ ماه به طول می‌انجامد. اما چنین خشونتی نهایتا گریبان خود او را هم می‌گیرد و در ۲۴ ژوئیه سال ۱۷۹۴ به همراه تعدادی از نزدیکانش اعدام می‌شود.


برگرفته از کتاب‌های انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن (الکسی دو توکویل)، زندگی روزمره در دوره انقلاب فرانسه (جیمز اندرسون) و آرزوهای بر باد رفته (انوره دو بالزاک)
با تلاش محمدمهدی صارمی
با درود. جالبتر آنکه برای محکومیت پادشاه هم در مجلس رأی گیری انجام میشه تا حکم صادر شده بنابر اکثریت نمایندگان مردم باشه.
۱۰ مهر ۱۴۰۱
امین قبادی
درود و احترام خانم ثانی، بله، برای ما ایرانی‌ها خیلی درس و تجربه در تاریخ این دوره از فرانسه هست. نکات بسیار جالبی در این کتاب‌ها بود که به‌دلایل مختلف از انتشار اون‌ها خودداری کردم.
درود و سپاس جناب قبادی . به نظرم در هر زمانی به خصوص در شرایط اتفاقات مهم، خواندن و فکر کردن درباره تاریخ و رخدادهای سیاسی لازم و ضروری ست.
اما افسوس که درگیر هیجانات و احساسات شدن، الویت مهمتری برای اغلب افراد داره.
۱۱ مهر ۱۴۰۱
نیلوفر ثانی
درود و سپاس جناب قبادی . به نظرم در هر زمانی به خصوص در شرایط اتفاقات مهم، خواندن و فکر کردن درباره تاریخ و رخدادهای سیاسی لازم و ضروری ست. اما افسوس که درگیر هیجانات و احساسات شدن، الویت مهمتری ...
بله متاسفانه، همونطور که اشاره فرمودید من هم فکر می‌کنم بروز هیجانات و احساسات در کنش‌های اجتماعی ناشی از فقدان مطالعه مفید، تعقل و بی‌اطلاعی از عواقب اون رفتارهاست.
۱۱ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خون او به زمین فرو نرفت،
روی زمین پخش شد،
از زیر هر سنگ جوشید و جوشید و به راه افتاد،
هرکس آن را می‌دید می‌فهمید که جایی بی‌گناهی را کشته­‌اند...

سوگ سیاوش
شاهرخ مسکوب

(*اصلاحیه پس از انتشار:
سوگ سیاوش متعلق به جناب آقای شاهرخ مسکوب هست که در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات خوارزمی منتشر شد. در این کتاب به ... دیدن ادامه ›› این نکته اشاره شده که زمانی که جوی خونی از توران تا سیستان ایجاد شد و به زمین فرو نرفت، رستم متوجه مرگ سیاوش شد، که این موضوع علاوه بر این طی اثری توسط سرکار خانم مرجان فولادوند به شکل فوق بیان شد. لذا با ذکر این نکته که هر دو عزیز نامبرده در آثارشون به این موضوع اشاره داشتند، تاکید می‌کنم که متن فوق توسط خانم فولادوند ایجاد شده است)
این شعر رو خانم مرجان فولادوند سرودن. لطفا اصلاح بفرمایین. جهت استعلام صحت موضوع به خود خانم شاعر پیام بدین. ادرس اینستاشون
Marjanfuoladvand
پیام بدین. شما یک ساعت فرهنگی هنری هستین و نباید رفرنس اشتباه بدین.
ادرس وبلاگشون که اولین بار هم در اونجا شعر اومده رو حضورتون ارسال میکنم.
http://marjanfooladvand.blogfa.com/post/171?fbclid=PAAaZOEpigXbALpHePoN-ptIcT_2ytNcYtMZ8OVLtHEJEVtSs9i5RzgZglsg0
۳۱ شهریور ۱۴۰۲
Arezoo Abadi
این شعر رو خانم مرجان فولادوند سرودن. لطفا اصلاح بفرمایین. جهت استعلام صحت موضوع به خود خانم شاعر پیام بدین. ادرس اینستاشون Marjanfuoladvand پیام بدین. شما یک ساعت فرهنگی هنری هستین و نباید ...
درود و عرض ادب،
سپاس از توجهتون.
در گوگل جستجو بفرمایید همه منتسب کردند به شاهرخ مسکوب! در هر صورت با سپاس دوباره، بررسی می‌کنم.
۱۲ مهر ۱۴۰۲
Arezoo Abadi
این شعر رو خانم مرجان فولادوند سرودن. لطفا اصلاح بفرمایین. جهت استعلام صحت موضوع به خود خانم شاعر پیام بدین. ادرس اینستاشون Marjanfuoladvand پیام بدین. شما یک ساعت فرهنگی هنری هستین و نباید ...
درود دوباره،
طبق صحبتی که با خانم فولادوند داشتم، فرمایش شما صحیح هست و شعر توسط ایشان سروده شده. البته خود خانم فولادوند هم مطلع هستند و اشاره داشتند که این شعر در جامعه به نام شاهرخ مسکوب شناخته می‌شه و مشکلی با این موضوع نداشتند و خیلی با فروتنی نسبت به این اتفاق و جناب مسکوب صحبت کردند.

با سپاس از توجهتون
۲۷ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
🔴 پارناسیسم؛

مفهوم‌شناسی پارناسیسم
به لحاظ واژه شناسی، پارناس (Parnasse) در اساطیر یونانی نام کوهی است که نه دختر خدای اسطوره ای یونان (Zeus) که الهه علم، هنر و ادبیات است در آن اقامت دارند. اما از نظر اصطلاحی، مکتب پارناس به گروهی از شاعران جوان با رهبری «کولنت دولیل» اطلاق می شود که در نیمه دوم قرن نوزدهم (1860) به مخالفت با رمانتیسم برخاستند و تحت تأثیر تفکرات و آیین «هنر برای هنر» محافل ادبی تشکیل دادند. هدف آنان ارائه هنر در حد کمال و رسیدن به زیبایی مطلوب و آرمانی بود. ویکتور هوگو با اثر معروف خود «Les Orientales » پایه گذار مکتب هنر برای هنر بود. وی ضمن بحث های ادبی عبارت هنر برای هنر را در محافل ادبی به میان کشید که سخت مورد توجه برخی از جوانان قرار گرفت.
«تئوفیل گوتیه» از جمله این جوانان بود که پس از چند سال در رأس عده ای که هنر برای هنر را شعار و آئین خود کرده بودند، قرار گرفت. رفته رفته این شاعران به نام محله پاریسی پارناسین معروف شدند. آنها بحث و مشاجره شدیدی در باره ادبیات داشتند. گوتیه، پارناس را این چنین تعریف می کند: «هنر برای هنر، به معنای هنری آزاد از هرگونه نگرانی و دغدغه فکری به جز زیبایی است»، یعنی آنان بدون توجه به موضوع، محتوا و هدف، تنها به جنبه زیبایی اثر اهمیت می دهند. ... دیدن ادامه ›› شاعر دیگر این مکتب «تئودور دوبانویل» است.
در سالهای 1866، 1869و 1876 آثار شاعران این مکتب در مجموعه شعری به نام «پارناس معاصر» در سه جلد منتشر شد که سخت مورد توجه قرار گرفت. پارناسین ها در انتخاب واژه ها، بیان و قالب گفتار دقت زیادی به خرج می دهند. آنان می خواهند به زیباترین شکل ممکن، هنرشان را به خواننده ارائه دهند و در این میان محتوای شعر برایشان چندان اهمیت ندارد.
محتوای اشعار پارناس
پیروان این مکتب برای بیان تفکرات و عقاید خود قالب ادبی شعر را برگزیدند. چون از نظر آنان وقتی کلام و فکر به اوج زیبایی برسد در قالب شعر ظاهر می شود. وزن، زیبایی و غنای قافیه در شعر برای آنان بسیار اهمیت دارد. قصیده های چهارده بیتی و ترجیع بند از قالبهای شعری متداول این سبک هستند.
پارناسین ها در شعر خود به دنبال هدف مشخصی نیستند زیرا عقیده دارند که جست وجوی هدفی معین در هنر، آن را از طبیعت خود دور می کند. در واقع، شاعر پارناس مانند شاعری است که حوادث، صحنه ها و زیبایی های اطرافش را برای خواننده بیان و توصیف می کند، ولی احساساتش را در اشعار خود دخالت نمی دهد و برخلاف رمانتیکها نسبت به طبیعت بی تفاوت است. به عقیده پارناسین ها شعر نشانه ای است از روح کسی که احساس های خود را خاموش ساخته است. این گونه شاعر به هیچ وجه نمی خواهد شعرش محتوای امید و آرزو و خواهشی باشد و فقط برای هنر محض احترام قائل است و به زیبایی شکل و طرز بیان اهمیت می دهد.
عقاید و اصول پارناسین‌ها
1- هنر برای هنر: هنر را باید تنها به خاطر خود هنر تحسین و ستایش کرد و از آن هیچ استفاده ای را انتظار نداشت و تنها به دنبال زیبایی هنر بود. در واقع هنر باید آزاد و مستقل باشد. تئوفیل گوتیه در این مورد می گوید: «به محض اینکه، هنر مفید و سودمند شد، زیبایی و ارزش خود را از دست می دهد و تنها فایده هنر زیبایی آن است.»
2- هنر تنها دلیل زندگی: شاعر پارناس معتقد است که انسان در این دنیا با مشکلات پیچیده و مبهمی روبه رو است و سرنوشت نامشخصی دارد و تنها هنر است که می تواند انسان را از این سردرگمی و بحران نجات دهد. البته هنری که عاری از هرگونه مسائل اخلاقی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی باشد و تنها به زیبایی مطلوب و آرمانی بپردازد، می تواند آرام بخش روح انسان باشد.
3- پرستش زیبایی: از نظر پارناسین ها، تنها یک دیوانه نسبت به زیبایی بی تفاوت است. در حالی که یک فرد نخبه نسبت به زیبایی حساس است. به این ترتیب، شاعر پارناس در شعر خود نه دنبال دادن پیام اخلاقی است و نه به دنبال بیان احساسات درونی خود است.
4- عدم شخص‌گرایی: از نظر پارناسین ها، بیان شور، عشق و احساسات شخصی چیزی مبتذل و بی ارزش است. بلکه باید احساسات و زیبایی های غیرشخصی را بیان کرد تا به زیبایی و هنر همیشگی و جاودانه دست یافت.
5- الهام گرفتن از هنرهای باستانی: پارناسین ها همیشه نگاهشان به آثار ادبی و هنری گذشته است. برای آنان، هنر یونان و روم باستان دارای زیبایی ایده آل، آرامش بخش و جاودانه همراه با نوعی هماهنگی است و در کل تمدنهای کهن از نظر زیبایی و فلسفی الگویی مناسب برای آنان است. در ادبیات نیز پارناسین ها به ادبیات کلاسیک بسیار گرایش دارند.
6- ارج نهادن به کار: پارناسین ها به الهام شاعرانه اعتقادی ندارند. چون معتقد به کار سخت تا حد درگیر شدن با مشکلات هستند. از نظر آنان عشق به زیبایی ظاهر و دستیابی به آن از طریق کار سخت به دست می آید.
7- یأس و بدبینی: پارناسین ها فکر می کنند که شعر یک هنر سخت و بیان زیبایی ایده آلی است که توده مردم و افراد عادی قادر به درک و فهم آن نیستند. آنان زندگی را وهم و خیال و توأم با بدی و زشتی می دانند به همین دلیل نسبت به زندگی و جامعه خود بدبین و ناامید هستند.
بنابراین به طور خلاصه می توان اصول مکتب پارناس را به شرح زیر احصا کرد: 1- کمال شکل، چه از لحاظ بیان، چه از لحاظ برگزیدن کلمه ها؛ 2- عدم دخالت احساس، عدم توجه به آرمان و هدف؛ 3- زیبایی قافیه؛ 4- وابستگی به آئین «هنر برای هنر».

بصیرت
تاریخ انتشار : ۲۸ آذر ۱۳۸۹
سید حسام حجازیان
عالی بود.
ارادت 🌟
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در زمان تماشای این نمایش دوست‌داشتنی و سخت، محتوای کتاب اندیشه‌های مارکوس اورلئوس در ذهنم مرور می‌شد، اعتراف می‌کنم گیج شده بودم و همچنان دچار ابهاماتی هستم! خصوصا به‌کارگیری سنبل‌هایی مثل خروس (احتمالا قدرت)، خرگوش(احتمالا تولد و بقا) و خرس (...)!
از زمان ظهور رواقیون در یونان باستان (فکر می‌کنم قبرس کنونی) و سپس ورود آن‌ها به روم، این باور جاری شد که عقل در مقام یک صفت حتمی پروردگار و به‌عنوان ابزار اصلی مدیریت جهان است، تا حدی که آن‌ها مبانی ارائه شده توسط افلاطون و ارسطو را به چالش کشیدند و با تمام یا بخشی از آن‌ها مقابله کردند. در قرون بعدی مولانا با داشتن اندیشه‌های وحدت وجودی و با بیان «پای استدلالیان چوبین بود، پای چوبین سخت بی تمکین بود», تکلیف مناقشه این دو را معلوم نمود. برای رواقیون اخلاقیات از اهمیت چندانی برخوردار نبود و به زعم اینجانب ریشه‌‌های تفکرات و باورهای ماکیاولی را می‌توان در همین‌جا یافت. رواقیون خرد را تنها هنر انسان می‌دانستند و آن را ستایش می‌کردند. البته به عقیده ایشان کسی‌که بر سر باورهایش بماند و به سوی مرگ رود خردمند است، به مانند منصور حلاج که کوس انالحق زد و گرفتار دار شد، یا مکتب شهادت‌طلبان که با آن آشنا هستیم. از درستی آن بگذریم، اما شاید این همان دیوانه‌ایست که خردمندتر از همه است، یا بالعکس به ظاهر خردمند اما در باطن دیوانه!

دیوانه‌ی نمایش در لامکان و لازمان و در بند تعقل خود و خرد جامعه پی پاسخ سوال‌هایی است که خردمند در مکالمه با او به آن اشاره می‌کند. با شکستن هر ساختاری، مخصوصا تعریف جنون و جهان. اما به باور بنده چیزی که شفاف و‌ پیام‌گونه بیان شد، اعتراف تلخ و هولناک به قدرت جریان حاکم اجتماعی و یا سیاسی بود، هر قدر دیوانه و هر چند بی‌رحم، لذا عاقبت مقابله با آن فناست. قدرتی عظیم که حتی می‌تواند در اختیار انسانی کوچک باشد...
درود و مهر،
در خصوص کار نظرم‌رو عرض کردم و قصد ندارم به جزئیات ضعف‌ها بپردازم، اما یک پیشنهاد به گروه مربع دارم!
از اونجایی که یک گروه جوان هستید، شاید بدیهی باشه کارتون دچار ضعف‌هایی باشه، اما رفتارتون بعد از اطمینان از عدم رضایت تماشاگران حرفه‌ای نبوده! ایجاد اکانت‌های یکی دو ساعته یا درج تعاریف سفارشی توسط دوستان و آشنایان توهین به شعور مخاطبی هست که امروزه با تماشای کارهای متنوع از فهم کافی برای درک روند موجود برخوردار هست.
پیشنهاد می‌کنم شهامت داشته باشید و به ضعف‌های کارتون توجه کنید که در کارهای بعدی برطرف بشه.
بی‌شک در یک فضای صادقانه‌، منِ تماشاگر هم حمایت خواهم کرد.

موفق باشید.
با درود
با مطالعه نوشتار شما اقدام به بررسی نظر شما کردم و با دقت به تمام نظرهای داده شده پرداختم و طی آماری که من به دست آوردم از میان تمام نظرهای ثبت شده تعداد ۲۵ عزیز افرادی هستند که بقول شما صفحه یک روزه و چند روزه ندارند و مدتهاست که در تیوال پروفایل دارند. اینکه اگر ما از رویدادی رضایت نداریم تمام افرادی را که از آن رویداد رضایت دارند را دروغ و بی هویت غلمداد کنیم از نظر من یک خودکامگی است. بارها برای شخص من اتفاق افتاده که فیلم و یا تیاتری مورد پسندم بوده در حالیکه قشر عظیمی با نظر من مخالف بودند و این امری طبیعیست. اگر شما آنها را که از کار تعریف می کنند در اصطلاح فیک میخوانید این اجازه را به تمام آنها می دهید که نظر شما را دارای بغض و نشات گرفته از جریانی خاص بدانند.
چخوب است که روزی در ایران برسد که بخودمان اجازه قضاوت ندهیم. نظری که مخالف نظر ماست را محترم بشماریم و از برچسب زدن دور باشیم.
تاکید ... دیدن ادامه ›› کارگردان این اثر بر ثبت نظرات به نظر باعث رویدادی تازه در تیاتر ایران است چرا که در ابتدا این فرصت را در اختیار همگان قرار می دهد که هرچند از منظر شخصی خودشان غیر حرفه ای تیاتر هستند بتواند با جسارت نظر خود را ثبت نمایند. این نکته را در نظر داشته باشید که همیشه برای شروع یک رویداد یک اولین باری وجود دارد. شاید تلاش این گروه در دریافت مخاطب و نظرات ایشان بابی باشد برای جذب مخاطب در تیوال و نهایتا تیاتر که این خود ارزشمند است.
در زیست ما مخصوصا دهه های ۶۰ و ۵۰ بحد کافی سرکوب وجود داشت خواهشمند است با بیان چنین اظهار نظرات یکسویه بار دیگر نسل خود و نسلهای بعد را مجبور به خود سانسوری نکنید و اجازه دهید هر کس آزادانه رضایت و عدم رضایت خود را بیان کند.
در آخر فاشیسم(دیکتاتوری) همیشه پشت درب ایستاده.
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
امین قبادی
ارائه چنین پاسخی از طرف جنابعالی به نوعی تأئید عرایض بنده‌ست.
هر کسی از ظن خود شد یار من هر شخصی آزاد هر دیدگاهی را نسبت به موضوعات داشته باشد. اصولا اگر یک تنه به نزد قاضی رویم و از قضا قاضی خود باشیم همیشه تایید می شویم. متاسفانه حتی نمیتوانم برای شما آرزوی سعادت کنم چون در دنیای خودساخته تان همیشه پیروز هستید از منظر خود و اجازه نقد و برچسب زدن به دیگران را بخود می دهید و همیشه قهرمان داستان خودتان هستید. حداقل من پاسخ شما را با یک جامعه آماری دقیق دادم.
جالب است با این چنین رویکرد ما همیشه مطالبه دموکراسی داریم حال اینکه استالین درونمان همیشه فعال است.
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
محمد (کوروش) علیزاده
هر کسی از ظن خود شد یار من هر شخصی آزاد هر دیدگاهی را نسبت به موضوعات داشته باشد. اصولا اگر یک تنه به نزد قاضی رویم و از قضا قاضی خود باشیم همیشه تایید می شویم. متاسفانه حتی نمیتوانم برای شما ...
😄🙏🏼
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
🔴چرا برخی قدرت تحمل نظرات مخالف را ندارند؟

یک روانشناس گفت: حمل نظر مخالفان بستگی به آستانه تحمل افراد دارد. میزان آستانه تحمل افراد نیز به عوامل و الگوهای مختلفی چون موارد رفتاری بیرونی، عوامل محیطی و فرایندهای فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی ارتباط مستقیم دارد.

هیچ زمان و مکانی جود ندارد که آدم‌ها مثل هم‌فکر کنند. اصلاً مثل هم حرف زدن و فکر کردن نه‌تنها نکته مثبتی ندارد بلکه کسالت وحشتناکی را به همراه دارد که می‌تواند انگیزه زندگی کردن را از انسان بگیرد.

از یک کلاس درس دانشگاهی گرفته تا اعضای یک خانواده و زن‌وشوهری که از دو خانواده و دیدگاه مختلف زیر یک سقف زندگی می‌کنند، اگر افراد حق اظهارنظر ... دیدن ادامه ›› داشته و نظرات مخالفشان را در رابطه با موضوعات آزادانه و محترمانه بدون هیچ درگیری بگویند، قطعاً درنهایت به جامعه‌ای خواهیم رسید که مردم و مسئولین در آن مقابل نظرات و ایده‌های مخالف خود جبهه نگرفته و بدون برهم زدن فضای جامعه محترمانه برخورد می‌کنند.

اما متأسفانه شاهد هستیم که در واقعیت همه‌چیز انقدرها هم راحت نیست. جبهه‌گیری و واکنش‌های تندوتیزی که در قالب پست و کامنت در فضای مدرن مجازی و یا در برخوردهای خانوادگی، دوستان و یا در روابط اجتماعی شاهد هستیم، روی دیگری از حقیقت موجود در جامعه را نشان می‌دهد و آن اینکه واقعیتی مثل "تحمل مخالف" در جامعه نهادینه نشده، درنتیجه شکاف اجتماعی در میان مردم به‌قدری زیاد شده که تا فردی مختصر طعنه‌ای می‌زند، با مشت به سینه او کوبیده می‌شود و یا با کوچک‌ترین اظهارنظر مخالف در مسائل گوناگون گاردهای سنگین، سخت و گاهی جبران‌ناپذیری در قبال آن گرفته می‌شود.

پذیرش به معنای تائید حرف و نگرش طرف مقابل نیست، بلکه منظور این است که من می‌شنوم و قبول می‌کنم که نظر شما این است و کاری هم برای تغییر و نظرات مخالف ندارم. باید یاد بگیریم بدون در تقابل گرفتن باهم، خوب بشنویم و حرف بزنیم

وجود یک ویروس تربیتی در جامعه
از نگاه رفتارشناسی، تحمل نظر مخالفان بستگی به آستانه تحمل افراد دارد. میزان آستانه تحمل افراد نیز به عوامل و الگوهای مختلفی چون موارد رفتاری بیرونی، عوامل محیطی و فرایندهای فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی ارتباط مستقیم دارد.

دکتر مجید ابهری، مشاور خانواده، ، رفتارشناس و آسیب‌شناس اجتماعی خانواده را یکی از ارکان مهم در الگوپذیری در رابطه با کم و کیف آستانه تحمل معرفی کرده و در گفت‌وگوی خود با تبیان می‌گوید: «متأسفانه خانواده‌های ما از دوران کودکی فرزندان خود را ناتوان در مقابله با انتقادها تربیت کرده به شکلی که حاضر نیستند کوچک‌ترین انتقاد و نظر مخالف را تحمل کنند. دربازی‌ها و مسابقات، والدین ، برادران و خواهران بزرگ‌تر خود را بازنده می‌نمایند تا فرزندشان دلگیر نشود درحالی‌که این‌گونه اطفال در مقابل شکست، ضعیف و انتقادناپذیر بارآمده و وارد جامعه می‌شوند.این بچه‌ها توقع دارند در هر بازی و مسابقه برنده شوند و هیچ‌وقت حرفی برخلاف نظر و عقیده خود نشنوند.

پایین بودن آستانه تحمل در قبال انتقادات در جامعه‌ی ما یک ویروس تربیتی است که اکثریت قابل‌توجهی به آن آلوده هستند. ما علاقه‌مند به شنیدن تعریف و تمجید رشد می‌کنیم و در مقابل کوچک‌ترین حرکات توقع تشویق، تمجید و هورا کشیدن داریم. بنابراین با آستانه تحمل محدود و کوتاه وارد جامعه شده و علاوه بر اینکه هیچ نظر مخالفی برخلاف عقیده خود را تحمل نمی‌کنیم، حتی در زندگی زناشویی و در محل کار، خود را بی‌نیاز از اصلاح و انتقاد می‌دانیم. متأسفانه مقصر اصلی در این روند تربیتی ناصحیح خانواده ، نهادهای آموزشی و رسانه‌ها هستند.»

مهارتی که باید آن را آموخت
خانم سعید در رابطه با عواملی که منجر می‌شود افراد تحمل شنیدن نظر مخالف را نداشته باشند، ادامه می‌دهد: «صرف‌نظر از یک سری اختلالات شخصیتی مثل شخصیت ضداجتماعی(افراد anti social) یا افراد خودشیفته، اغلب افراد مهارت شنیدن، تحمل یا پذیرش عقاید گوناگون و مخالف خود را ندارند. مهارت یعنی چیزی که نیازمند آموختن و یادگرفتن بوده و کاری است دشوار که متأسفانه در محیط‌های آموزشی به آن توجهی نمی‌شود.»


خطرات قربانیان رفتاری برای جامعه
روانشناسان معتقدند که نقش اعتمادبه‌نفس در روند رشد و پیشرفت افراد بسیار مهم و تأثیرگذار است. سعید نیز این مهم را در میزان تعادل رفتاری آدم‌ها مؤثر می‌داند؛ «هر فرد هویتی از خانواده یا جامعه دریافت می‌کند که این هویت می‌تواند به او اعتمادبه‌نفس خوب و کافی بدهد و یا برعکس توسط خانواده یا جامعه یا هر دو ناکامی‌هایی را تجربه کند که به‌تبع آن اعتمادبه‌نفس خوبی در او شکل نگیرد. فردی که ناکامی‌هایش زیاد شود، در وضعیت قربانی قرار می‌گیرد. فرد قربانی در خانواده و یا جامعه موضع پایین‌دست پیداکرده و چون روان انسان دنبال تعادل است، رفتارهای بعضاً نامطلوبی از خود نشان می‌دهد تا خودش را بالا بکشد. گروهی از این افراد جذب گروه‌ها و افرادی می‌شوند که با اسم‌ورسم آن‌ها بتوانند خودشان را برجسته نمایش داده و از این وضعیت عدم تعادل خارج شود.

پایین بودن آستانه تحمل در قبال انتقادات در جامعه‌ی ما یک ویروس تربیتی است که اکثریت قابل‌توجهی به آن آلوده هستند. ما علاقه‌مند به شنیدن تعریف و تمجید رشد می‌کنیم و در مقابل کوچک‌ترین حرکات توقع تشویق، تمجید و هورا کشیدن داریم. بنابراین با آستانه تحمل محدود و کوتاه وارد جامعه شده و علاوه بر اینکه هیچ نظر مخالفی برخلاف عقیده خود را تحمل نمی‌کنیم، حتی در زندگی زناشویی و در محل کار، خود را بی‌نیاز از اصلاح و انتقاد می‌دانیم

گروهی دیگر نیز تحت رفتارهای نرم مثل لجبازی، قهر کردن، بدگویی یا به شکل مدرن بلاک کردن، قطع ارتباط مجازی، گذاشتن پست یا کامنت بد در شبکه‌ها و گروه‌ها به شکل پرخاشگرانه منفعلانه و عده‌ای هم به شکل پرخاشگرانه فعال و مستقیم مثل زدوخورد مستقیم، فحاشی، تخریب یا آسیب به اموال، شلوغ کردن به شکل مستقیم و غلط در جامعه خودنمایی می‌کنند.»


هیچ‌کس گل بی‌عیب نیست
یکی از راه‌هایی که می‌تواند تمرین خوبی برای تقویت شنیدن نظرات مخالف باشد این است که افراد همیشه احتمال نادرست بودن افکار خودشان را بدهند و فکر نکنند همیشه نظر آن‌ها درست است. این تفکر منجر می‌شود به نظرات و ایده‌هایی برخورد کنیم که تاکنون به ذهنمان خطور نکرده و این مقدمه‌ای است برای دور شدن از تعصب‌های بی‌پایه در جامعه و احیای فرهنگ تفکر.


مراقب قربانی شدن باشید
پیشگیری همیشه بهتر از درمان است، در رابطه با پیش‌گیری از روی دادن ناهنجاری‌های رفتاری و اجتماعی باید مراقب بود تا افراد کارشان به ناکامی یا قربانی شدن نرسد. سعید در رابطه با این موضوع ضمن بیان مثالی ادامه می‌دهد: «کودکی که بعد از دور بودن مدت‌زمان طولانی از پدر و مادرش، دوست دارد نقاشی یا بازی موردعلاقه‌اش را به آن‌ها نشان دهد اما والدین به دلیل خستگی و معذوریت‌های خود به او توجه نمی‌کنند. قطعاً بعد از تکرار این رفتار، بچه خرابکاری می‌کند که توسط پدر و مادر هرچند به شکل منفی با عکس‌العمل مواجه می‌شود. چون می‌داند در زمان خرابکاری و شلوغ‌کاری تقویتی از والدین خود دریافت کرده و می‌تواند نظر آن‌ها را به سمت خود جلب می‌کند.

فراهم کردن محیطی سالم برای گفتگو و هم‌صحبتی و همچنین توجه به اعتمادبه‌نفس افراد و تقویت آن از راه‌هایی هستند که افراد به واسطه آن‌ها می‌توانند به شکل واقعی خود را بروز داده تا به دنبال رفتارهای ناهنجاری که به‌واسطه آن بخواهند خودشان را نشان دهند، نروند.»

پذیرش به معنای تأیید نیست
سعید پذیرش را به معنای تائید حرف و نگرش طرف مقابل درست ندانسته و معتقد است: «پذیرش به معنای تائید حرف و نگرش طرف مقابل نیست، بلکه منظور این است که من می‌شنوم و قبول می‌کنم که نظر شما این است و کاری هم برای تغییر و نظرات مخالف ندارم. باید یاد بگیریم بدون در تقابل گرفتن باهم، خوب بشنویم و حرف بزنیم.»

تبیان
۱۳۹۸/۱۱/۰۶

فرهاد آقارضائی، Reza1991s و امیرمسعود فدائی این را خواندند
بامداد و پویا فلاح این را دوست دارند
بسیار جالب و مفید بود . استفاده کردم .
اما یه نکته ی کوچولو هم در بعضی قسمتهاش دارم و اون اینه که : اینها محدود به جامعه ی ما نیست ، همه جا تقریبن همین شکله . تنها نکته ای که بطور مثال غربیها دارن تلاش میکنن جا بندازن و به بچه هاشون یاد میدن اینه که " دخالت نکنن " . یعنی بابتِ هیچ چیزِ طرفِ مقابل کامنتی نذارن .اما با اینحال وضع اونها اونقدرا فرقی با ما نداره و در معاشرتها خصوصن در فضای مجازی با انواع قلدریها و خشونتها و ... روبروییم .
یه مشکلی که من در صحبتهای کارشناسیِ متخصصینمون میبینم یه جور خودتحقیریِ اضافی و زیادیه . این باعث میشه ما فکر کنیم خیلی نامتمدن و وحشی و بدوی هستیم ، و نسبت به کل دنیا بی فرهنگ تر و ناجورتریم درحالیکه حقیقتن اینطور نیست
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
بامداد
بسیار جالب و مفید بود . استفاده کردم . اما یه نکته ی کوچولو هم در بعضی قسمتهاش دارم و اون اینه که : اینها محدود به جامعه ی ما نیست ، همه جا تقریبن همین شکله . تنها نکته ای که بطور مثال غربیها ...
درود و ادب جناب بامداد گرامی،
سپاسگزارم از توجه‌ و نظرتون، استفاده کردم 🌟.
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود و ادب،
ضعیف‌تر از اون چیزی بود که انتظار داشتم، خصوصا ضعف مشهودی که در فن بیان و صدای بازیگران دیده می‌شد و بسیار آزار دهنده بود.

امیدوارم در آینده شاهد کارهای فکر شده از این گروه باشیم.
درود و احترام؛
دیشب برای اجرای نمایش پدر به سالن تئاتر شهر رفتیم، گوینده مطابق معمول خطاب به حضار نطقی ارائه کردند، اما نسبت به برخی نمایش‌های دیگر تفاوتی داشت،

دیشب اینطور شروع کردند: تماشاگران گرامی، و....
اما در نمایش دیگر گفتند، فرهیختگان گرامی....

یعنی تماشگران نمایش پدر از سطح متوسط و پایین هستند؟
آقای قبادی با تمام شرمندگی باید بگم، حس میکنم وام گرفتن این نوع جملات و به نگارش درآوردنش نشان از این داره که بسیار دنبال جنجال هستین!!...بس کنین از زدن این اتهامات نخ نما به دیگران
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
شاید گوینده من بودم..

استیکر خنده و شوخی ندارم بذارم...
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
شاهین نیک آپان
شاید گوینده من بودم.. استیکر خنده و شوخی ندارم بذارم...
😄 درود آقای نیک‌آپان
دم شما گرم ✨
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود و عرض ادب،
در تمام لحظات اجرای نمایش محو بازی فوق‌العاده استاد کیانیان بودم. اعجوبه‌ای به نام رضا کیانیان!
مدام در حال چیدمان پازل ذهن به‌هم ریخته پدر بودم، و‌ به این ترتیب فهمیدم معنی آلزایمر چیست!! و هیچگاه نمی‌توان آن‌ها را فهمید!

مایلم کمی خاطره‌بازی کنم؛
بارها در بخش‌های مختلف نمایش، این اختلال قلبم را به درد آورد، یادم هست سال‌ها پیش در منزل یکی از مفاخر ایران بودم، همسرشان که بانوی موقر و آراسته‌ای بودند ضمن رعایت تمام آداب در بالاترین سطح، در همه مدت حضورم با نگاه مهربان و لبخندهای شیرین مهمانم می‌کردند، و در آخر با بدرقه‌ای بسیار محترمانه من را راهی کردند. بعد از اینکه دست‌هایمان را به نشانه خداحافظی بالابردیم دیگر دیداری میسر نشد. بیرون که آمدیم متوجه شدم ایشان دچار آلزایمر هستند و جز همسرشان کسی را نمی‌شناسند، ایشان همین اواخر و چند سالی پس از وفات همسرشان در خانه سالمندانی در امریکا درگذشت و خبر درگذشتشان غم‌انگیز بود، انگار خانه آخر همه‌شان سرای سالمندان است.
امروز که مادربزرگ همسرم را با این درد می‌بینم غمگین می‌شوم, خصوصا زمانی که می‌گویند شما را به جا نمی‌آورم و پس ... دیدن ادامه ›› از معرفی مادر جان لبخند می‌زند و ذوق تمام چهره‌اش را در بر می‌گیرد. همسرم گریست بسیار هم گریست، حتی به جای من که در چندین جا بغضم را فروخوردم.

✨آقای کیانیان، استاد، بی‌نظیر هستید.
از دیدن این اثر بسیار لذت بردم و حظ آن همیشه با یادآوری خاطره‌اش با من همراه خواهد شد.✨



اما صحبتی با برخی تماشاگران،
در ممالک متمدن و پیشرفته اگر فردی در اندازه رضا کیانیان روی صحنه باشد، همه با نهایت ادب و احترام به او و هنرش به تماشا می‌نشینند، و البته مبلغ خرید بلیط هم حدود ۵ دلار نیست! فکر کنید اگر آلپاچینو در نمایشی باشد...؟!؟! پس قدر این موهبتی که برای ما فراهم شده بدانیم و احترام لازم بگذاریم. رفتارهای برخی از افراد خارج از تحمل شده، نور تلفن‌های همراه، کنش‌ها و واکنش‌های افراطی و بی دلیل و... که دوستان عزیز به کرات عنوان کرده‌اند.
تعریف نقد

به عقیده‌ی برت
«در زبان منتقدان هنر، انتقاد به اموری دامنه‌دارتر از داوری صرف دلالت دارد.»

یعنی در مقام یک منتقد نباید فقط گفت «اثری خوب است یا بد»، «بهتر است این فیلم را دید تا آن فیلم» یا مثلا «این عکس شایسته رتبه‌ی اول در مقایسه با آن ... دیدن ادامه ›› عکس نبود».

موریس وایتس، زیبایی شناس علاقه‌مند به هنر، نقد را چنین تعریف می‌کند:

«شکلی از سخن گفتن سنجیده درباره اثر هنری. استفاده از زبانی که برای آسان ساختن و وسعت دادن به درک هنر طراحی شده است».

پس این گونه است که هر نوشته‌ی بی‌پایه و اساسی درباره هنر، نقد به حساب نمی‌آید. وایتس با مطالعه‌ی تمامی نقدهای نوشته شده درباره هملت به این نتیجه رسید که منتقدان با توصیف، تفسیر و ارزیابی و یا نظریه پردازی درباره‌ی یک اثر می‌توانند آن را نقد کنند و ارزیابی و داوری الزاما بخش ضروریِ نقد نیست.

رویکردی که شلدهال، نقاد حرفه‌ای هنری، در مواجهه با یک اثر دارد سبب می‌شود دست کم عده‌ای پس از خواندن نقد، تشویق به پیگیری آن اثر یا به طور کلی آن هنر شوند و این امر باعث بازتر شدن دید مخاطب نسبت به آثار، تشخیص کار قوی از ضعیف و شکل‌گیری سلیقه‌ی هنری‌اش می‌شود؛ وگرنه گفتنِ «وقتتان را با دیدن این مجموعه عکس تلف نکنید» یا «فلان فیلم ماقبل بد است» کار دشواری به نظر نمی‌آید. همانطور که مایکل فِین‌گولد، منتقد تئاتر نشریه ویلیج ویس می‌گوید:

«ارزیابی مثبت و مستدل به مراتب از انتقاد تند و بی‌پایه دشوارتر است.»

شلدهال برای آن که بتواند با نقدش تاثیر مثبتی بر خواننده داشته باشد وقتی از کاری خوشش نمی‌آید از خودش می‌پرسد:

«اگر من می‌خواستم این اثر را به وجود بیاورم،‌ چه می‌کردم؟»، «اگر این اثر مورد پسندم بود، از چه چیزش خوشم می‌آمد؟»، «چگونه آدمی(یعنی یک آدم با چه نوع شخصیت و سلیقه‌ای) می‌تواند طرفدار چنین اثری باشد؟»

به نظر شما هم انسان از خواندن پاسخ این سوالات بیشتر لذت می‌برد و الهام می‌گیرد تا خواندن دلایل بد بودن یک اثر؟

اَبیگِیل سُولُمُون – گودو، که اغلب درباره عکاسی قلم می‌زند، می‌گوید:

«در مواردی که کاملا روشن است اثری بی‌ارزش است باید بی‌ارزشش خواند، اما به نظر من طرح پرسش‌هایی درباره مفهوم اثر سودمندتر از پرسش‌هایی درباره زیبایی شناسی آن است.»

یعنی ابیگیل ما را به این سمت سوق می‌دهد که حتی اگر اثری واقعا بد است، ما باز هم با فکر کردن به اینکه سازنده قصد داشته چه مفهومی را برساند و بسط دادن آن مفهوم برای خودمان می‌توانیم از وقتی که صرف کردیم به شکل مفیدی استفاده کنیم.

هَری برودی، فیلسوفی که به آموزش زیبایی شناسی می‌پردازد،‌ معتقد است

«نقد، تلاشِ بی‌روحِ فکر نیست.»

یعنی احساس منتقد به یک اثر، قطعا در نقدش دخیل خواهد بود زیرا که «اندیشه و احساس، اجزائی ضروری هستند که الزاما در هم می‌آمیزند تا به درک و ارزیابی منجر شوند» و این چیزی است که برودی آن را «برخورد روشنگر» می‌نامد؛ که باعث فهم و شناخت کامل‌تر اثر خواهد شد؛ و می‌تواند در نهایت به ارزیابی مثبت یا نفی آگاهانه آن منجر شود. پس نقد باید به گونه‌ای باشد که گره‌ای بگشاید،‌ راهی باز کند یا حداقل نوری بتاباند. درست همانطور که برودی گفت، نقد باید برخوردی روشنگر باشد.

نویسنده: هما پورجم
من امشب نخوندم ولی برای اینکه گمش نکنم کامنت میذارم🌹
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
علی ایمانی
هویت من کاملا مشخصه و این که بنا به دلایلی دوست ندارم چیزی بنویسم مساله شخصی بوده و قطعا به شخص شما هیچ ارتباطی نخواهد داشت ذات من دیکتاتور باشه یا نباشه ادعایی ندارم مدرک شما هرچقدر براش زحمت ...
خب پس می‌تونید به شرایط حساب کاربری‌تون توجه کنید قبل از درج نظرات بی پایه و اساس، نظر دهی در خصوص مدرک تحصیلی بنده که ربطی به این بحث نداره و دست مایه مهمل گویی شما شده در صلاحیت جنابعالی نیست.
فرض کنیم من توهم دارم، نطق می‌گم و فتوا صادر می‌کنم، شما رو چه کسی دعوت کرده به حضور فعال و درج نظر زیر این مطلب؟!!
بله، افرادی مثل شما که جرات ندارند با اسم واقعی بیایند و صحبت کنند ابزار دیگه ای جز گفتن فرمایشاتی جز این‌ ندارند!
شما لطف بفرمایید منت بگذارید نظرات بنده رو مطالعه نکنید اگر تحمل شنیدن ندارید! مگر اینکه منافعی دارید که به خطر افتاده که این بحث دیگری‌ست.
اگر درست عرایض بنده رو خونده باشید در نوشتار قبلی اشاره کردم فرمایشات آقای ایمانیان رو نخوندم چون حذف شده بود، پس نظری هم در این ... دیدن ادامه ›› خصوص ندارم، شما چرا وقت مبارکتونو می‌گذارید برای مطالعه نظرات افرادی مثل من که از نظرتون جایگاهش مشخصه؟! کجای کار براتون سنگین بوده؟! تیوال نه تنها فاسد نیست بلکه بستر خوبی هم هست برای ارتقا درک و فهم و شعور افرادی که در سلامت علاقه به حوزه های مربوطه دارند، این افراد فاسد هستند که مثل آفت به جان تیوال افتادند.
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
امین قبادی
درود و ادب جناب اردشیر، اتفاقا موافقم، نقد نویسی و خصوصا درج نظر مختص افراد با تحصیلات مرةبط نیست، اما پیشنهاد بنده این هست نگاه یکسان به نقد و نظر نداشته باشیم. کاملا موافقم که نگاه نقادانه ...
ارادت🌿☘
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود بر گروه همیاری عزیز،
مطمئنا تیوال هیچگونه گروه و پرسنل و طرف قراردادی برای درج هدفمند نظر نداره، و شکی به سلامت اون‌ نیست، اما در کنار تمامی ویژگی‌های مثبت، بستری شده برای برخی رفتارهای اینچنینی توسط برخی افراد و گروه‌های غیر رسمی! در این بین این تصمیم شما می‌تونه باعث حذف صدای افراد معترض به این گروه‌ها بشه!
شناخت این افراد برای شما قطعا کار ساده‌ای هست و انتظار می‌ره در بیانیه‌های اینچنینی نگاهی هم به این بخش از ماجرا داشته باشید و فکری برای اون بکنید! جدی‌تر و مشخص‌تر از اونچه که در بند دوم آوردید.
#همیاری
شاهین ه و امیر مسعود این را خواندند
سپهر، علی جباری و سپیده بخشی این را دوست دارند
احسنت
کاش جناب ایمانیان رو هم دعوت کنید کنارتون
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
علی ایمانی
احسنت کاش جناب ایمانیان رو هم دعوت کنید کنارتون
ارادت،
افتخار آشنایی با ایشون‌و نداشتم، خوشحال می‌شم شرایطی پیش بیاد از حضورشون بهره‌مند بشم
۲۰ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تصمیم داشتم پرونده این نمایش‌و ببندم اما با تماشای مجدد اون قصد دارم به چند موضوع اشاره کنم:

۱- اجرای جشنواره بسیار متفاوت است از اجراهای جاری!! طی صحبتی که با یکی از اعضای گروه داشتم متوجه شدم شش بار ممیزی خورده!!!! چه خبره‌تونه بابا؟!!!! چرا تمام کنایه‌های سیاسی و اجتماعی‌و به خودتون می‌گیرید ؟!!

۲- فکر می‌کنم تغییراتی در اجرا ایجاد شده که خیلی خیلی به یکپارچگی کار لطمه وارد کرده.

۳- بازمی‌گردم به مسئله‌ای که پیشتر مطرح کردم و ضایع کردن حق گروه آماتور و ندادن سالن اصلی تئاتر شهر. دم سازمان هنرهای نمایشی و مسؤولینش گرم. اجرا در سالنی غیر از تئاتر شهر چنان ضربه‌ای به نور و صدای این کار زده که قابل وصف نیست. عرض سالن ایرانشهر کمه و فکر می‌کنم گروه بالاجبار دکور و ... دیدن ادامه ›› تعداد بازیگرانشون‌و کاهش دادن، جای مانور برای برخی رل‌ها مثل جغد وجود نداشت، صحنه سقوط تقریبا بدون جذابیت اجرا شد و عمق نامناسب سن تناسب اجزائو بهم زده بود!! خیلی تاسف خوردم که کاری به اون زیبایی اینچنین آسیبی دیده.

۴- متن نمایش هم دچار تغییر (احتمالا اجباری) شده بود، مثلا در بخش:
سیاست، گربه های زیادی در آستین دارد
روباه های زیادی در شکم دارد.
گرگ های گرسنه‌ی روزانه و شبانه دارد
موش های درازگوشی در هر گوشه دارد
بره های میل شده‌ی زیادی دارد
بلبل های فریبنده دارد
سگ های نافرمان دارد
آفتاب پرستان پرکاری دارد
و بیش از آنکه جنگل باشد، باغ وحش مصنوع آدمیست.
هم حذف داشت و هم تغییر و جای سیاست با قدرت عوض شد!!!

۵- شاید گفتن این مسئله به همین سادگی نباشه، بنده پشت پرده‌رو‌ نمی‌دونم، اما جای آقای رستمی بودم روی این سن اجرا نمی‌رفتم...

۶- به اعتقاد بنده جمیع این مسائل باعث افت انگیزه بازیگران شده بود، هیچ کدام از شخصیت‌ها قابل مقایسه با اجرای جشنواره نبودند.

عرایض دیگری هم داشتم که صرفنظر می‌کنم،
با آرزوی روزهای بهتر.

اضافه شده بعد از دریافت کامنت:
این کار همچنان جز کارهای خوب روی صحنه هست
من کاری به این نمایش ندارم..

هیچکدام از سالن های اینجا از وحدت و تئاتر شهر گرفته تا شهرزاد و نوفل و سپند برای اجرا مناسب نیستن...
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
Amir Saj
صندلی هاشون غیر استاندارد ، تهویه بد /:
بحث صندلی و تهویه جدا...

سالن های ما قابلیت چندانی ندارن و حتی باعث تغییر ایده اجرایی یا بخشی از اون میشن...
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
شاهین نیک آپان
بحث صندلی و تهویه جدا... سالن های ما قابلیت چندانی ندارن و حتی باعث تغییر ایده اجرایی یا بخشی از اون میشن...

بله شاهین جان، از این نظر موافقم،
اتفاقا یکی از عوامل هم گفتند که بخاطر شرایط سالن تغییراتی داشتند.
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک نکته‌ای که فراموش کردم عرض کنم، اشاره به مصائبی بود که عراقی‌ها هم در جنگ با ایران متحمل شدند که برای ما همیشه مغفول مونده و در این نمایش با ایجاد شخصیت وزغ عراقی تا حد بسیار خوب و متفاوتی به این موضوع پرداخته شد.

با این توضیح که برای من همیشه جالب بوده یک فیلم در رابطه با جنگ ایران و عراق از نگاه عراقی ها ببینم.
درود و ادب،

نمایش بسیار عمیق و پر از کنایه‌ست. با وجود آثاری مثل کلیله و دمنه و خصوصا موش و گربه که با طنازی و تیزهوشی عبید زاکانی تبدیل به یک اثر خاص و مفهومی در ادبیات و حتی دنیای سیاسی شد، ذهن ما با شخصیت پردازی و تمثیل حیوانات آشناست، اما فکر می‌کنم تاکسیدرمی به ‌خاطر نداشتن یکپارچگی لازم در بیان معنا و ارائه پیامش به مخاطب تا حدی دچار مشکل بود.

به اعتقاد من اگر مثلا پنج سال دیگه با آقای رستمی‌فر یک مصاحبه‌ای بشه ایشون از اینکه دو کار با چنین اختلافی همزمان روی صحنه بردند ابراز پشیمانی ... دیدن ادامه ›› خواهند کرد.

در پایان؛ با دیدن این اثر گاهی به فکر فرو رفتم، گاهی هم خندیدم، گاهی هم کمی غمگین شدم، اما از طرفی خیلی تحت تاثیر فضای بسیار ناراحت سالن ۳ شهرزاد بودم، و البته اندک تماشاگران بی‌ملاحظه که کمابیش تشریف دارند.

خسته نباشید می‌گم خدمت گروه زحمتکش و به نظر من آینده‌دار آماتور، پرچم شما و همه خوزستانی‌ها بالاست.
امیرمسعود فدائی، hami، شاهین ه، سپهر، Reza1991s، نرگس رضوی و امیر مسعود این را خواندند
سپیده بخشی این را دوست دارد

روزهای سیاه پیش روی سالنهای نمایش از بعد تماشاگر....
جمله همیشگی من زیر هر پستی که در اون از تماشاگر بی ملاحظه یاد بشه.
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
hami
و عوامل بازدارنده👌🏻👌🏻
بهرحال امیدوارم با ارتقا سالن‌ها و آموزش علاقمندان اوضاع بهبود پیدا کنه
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
امین قبادی
بهرحال امیدوارم با ارتقا سالن‌ها و آموزش علاقمندان اوضاع بهبود پیدا کنه
امیدوارم این دوران گذار هم طی شود...
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید