ظلم آباد
نمایش، شخصیت پردازی قابل قبول دارد. گره افکنی و تعلیق، شرایط مفروض خوب. قسمت مفرح و سرگرم کننده خوب. نمایشنامه جایی دچار نقص می شود که زن وارد ماجرا میشود و میخواهد ادامه فیلم گوزنها را ببیند و در این بین با روزنامه ای میفهمد یا نمیفهمد که کارکتر ممدو یکی از آن چهار نفر است که از آتشسوزی سینما گریخته. اگر زن میفهمد، چرا بابت کشته شدگان خود، هیچ عمل درخوری انجام نمیدهد؟ اگر نمیفهمد، چرا وارد مجلس قمار میشود و شرط بندی میکند و پولی که نیاز داشته را پس میدهد؟ در واقع درام در نقطه گره گشایی دچار نقص میشود. مخاطب نمیفهمد که شخصیت زن بابت کدام انتخاب پول برنده شده را پس میدهد!
کارگردانی متوسط بود. متوسط مابین بد و خوب است. ایراد کارگردانی آنجایی است که درجه تاکید روی مسائل (برای مثال اولین واکنش ممدو در مواجه با فیلم گوزنها انقدر زیاد است که مخاطب آخر نمایش) را به راحتی حدس میزند. میزان تاکید کارکتر نباید ماجرا را لو دهد. استفاده از تصاویر و آکساسوار صحنه خوب بود.
بازی ها روان و باورپذیر بود. در واقع بازیگران ارتباط بین متن و تماشاگر را بوجود می آورند، از این رو بازی ها قابل قبول و کارکترها دوست داشتنی بودند.
طراحی صحنه و لباس خوب و بجا بود.
محمد خداوردی ۱۴۰۲/۹/۲۹
ضرورت اجرا.
چرا باید متن ترمینال 3 را اجرا کرد؟
اهمیت ندارد ریتم کند است یا نمایش کسالت بار است. این مهم است که نمایش خاصیت داشته باشد.
حالا باید پرسید چه نمایشی خاصیت دارد؟ نمایشی را میتوان خاصیت دار دانست که روی مخاطب تاثیر داشته باشد. این تاثیر میتواند با درون مایه اثر ایجاد شود ولی درون مایه اثر خاصیت ندارد و برای اجرا در ایران ضرورت ندارد. نمیشود انگ نفهمیدن مخاطب یا موضوعاتی مثل هنر برای هنر را مطرح کرد چرا که ضرورت اجرا در این جامعه برای این متن وجود ندارد.
بازی ها خام و سکوتها بی خاصیت است. انگار کارگردان بازیگر را مجبور به این سکوتها و بی عملی ها کرده.
کارگردانی بدون خلاقیت است. بدون پتانسیل برای دیده شدن. نور پردازی و طراحی صحنه و لباسها هستند چون قرار نبوده چیز بهتری جایشان باشد.
نمایش عقاب نمایشی بدون زهر.
متن نمایشنامه ضعیف بود. از این باب متن را ضعیف میخوانم چون آنتاگونیست و پروتاگونیست علاوه بر اینکه هم سنگ و هم تراز نبودند برای یکدیگر چالش ایجاد نمی کردند. صرفا دو آدم آمدند نمایشی عروسکی اجرا کردند و تمام. درام زمانی رخ میدهد که شخصیت ها طی فرایندی تغییر کنند و یا از نقطه ی ابتدایی که قرار داشتند قرار نگیرند شخصیت استاد که بر مواضع خود باقی ماند شخصیت شاگرد هم همانی بود که بود. پس تغییر حاصل نشده و صرفا متن در حد شعار باقی مانده است. پس کاتارسیس شکل نمیگیرد. خود ماجرای عقاب هم در شعر حضور دارد و در همان قالب قابل تقدیر است پس با یک متن ضعیف روبرو هستیم.
طراحی صحنه و عروسک ها خوب و قابل قبول بود.
بازی ها قابل قبول بود.
کارگردانی و نور پردازی ساده و معمولی.
خسته نباشید.