در متن هنگامه آرایان نوشته غلامحسین ساعدی داستان از این قرار بود که دو نفر بازجو نویسنده را بازجویی و بعد شکنجه میکنند و در انتها ما میفهمیم که آنها برای فیلمنامه سفارشی مزاحمت و فشار را ایجاد میکنند.
در اینجا ما نمیدانیم نویسنده چکاره است. تروریست است؟ تروریست نیست؟ و پایانی هم نمیبینیم. اگر تروریست است نویسنده چه میکند و اگر نیست چه میکند.
متن صرفا در تعلیق میماند و مخاطب را به سمت داستانی واحد نمیبرد. کارکتر اصلی منفعل است و برای رهایی از بحران عملی انجام نمیدهد. مخاطب با فلاش بک به گذشته میفهمد که چرا بازجو ها سراغ نویسنده آمده اند و بعد هیچ اتفاقی نمی افتد.
با این حال بازی ها خوب بود. طنز و سرگرمی در نمایش به جا و درست بود. دکور و لباسها خوب بودند و در کل کارگردانی مناسب بود.
محمد خداوردی