در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش هیوشیما
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:46:01
امکان خرید پایان یافته
۱۰ مرداد تا ۰۳ شهریور ۱۴۰۱
۲۰:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۵ دقیقه
بها: ۴۰,۰۰۰ تومان
شب چله است.

- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۶ سال خودداری نمایید.

  • خرید بلیت نمایشها در تالار مولوی، فقط به صورت اینترنتی است و فروش حضوری در گیشه ندارد.
  • تماشاگر محترم ضمن پاسداشت حضور شما در مجموعه تئاتر مولوی به اطلاع می‌رساند از آن جا که این مجموعه در پردیس مرکزی دانشگاه تهران واقع شده، رعایت حجاب و شئونات دانشگاهی الزامی است و همچنین استعمال دخانیات ممنوع است. پیشاپیش از همراهی شما در احترام به قوانین دانشگاه سپاسگزاریم.

مکان

خیابان انقلاب، ابتدای خیابان شانزده آذر، شماره شانزده، جنب کلینیک دانشگاه تهران، مرکز تئاتر مولوی
تلفن:  ۶۶۴۱۹۸۵۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
طراحی صحنه و دکور به قدری فوق العاده بود که کاملا زمستون رو میشد حس کرد و سرما بهمون منتقل می شد، من از پنجره اتاق نگهبانی یه قبرستون پر از برف و بوران رو میدیدم،فضاسازی کار جوری بود که کاملا میشد حسش کرد،اما بعضی قسمتای کار مثل مرگ سرباز یا اومدن اون دختر تو اون وضعیت بوران برای بردن دندونای مادرش یکم گنگ بود، ایده جالب بود اما متن برای من بسیار کند پیش میرفت و اونقدر که باید جذاب نبود برام
ممنون از تیم هیوشیما
یادداشتی درباره نمایش هیوشیما / مصطفی فراهانی
سازندگی ستون هفتگی تئاتر سه‌شنبه 8 شهریور 1401
«غلبه هراس و میرایی»

اجرا قابل تعمق دیگری در سالن مولوی به معرض نمایش رسید که نامش، تلفط مخففی از هیروشیما، شهر ژاپنی است که مورد حمله اتمی آمریکا در جنگ جهانی دوم قرار گرفت و هزاران انسان غیرنظامی را به کام مرگ کشید.
هیوشیما، در اتاقکی می‌گذرد که نگهبان قبرستانی در آن سکونت دارد. در شب چله زمستانی که بوران و بارش برف بیش ازحد بوده و تمام مناطق اطراف را مدفون کرده است، سربازی از پادگان فرار کرده و به اتاق نگهبان قبرستان پناه آورده است. آنچه پس از این روی می‌‌‌دهد، فضای وحشت و سبملیکی‌‌ست که به وضعیتی غیر طبیعی ختم ... دیدن ادامه ›› می‌ ‌شود.
هیوشما، درباره برهوتی احاطه شده از مردگان می‌گوید که زندگان میان آنان غریبه‌ ‌هایی‌ ‌اند که زبان یکدیگر را نمی‌‌فهمند. هر کدام از آنها گویی نیمه مرده است و رنگ و بویی از زندگی، طراوت و جنب و جوش ندارد. دست آخر هم این جنازه‌ها و مردگان هستند که بر سر آنان آوار شده و حیات را می‌بلعند.
هیوشیما، در پس یک ماجرا به ظاهرمعمولی که درباره برخورد آدم‌ها در یک موقعیت خاص است، درباره وضعیت اجتماعی فریزشده‌ای‌ست که حیات در آن شباهت به زنده بودن ندارد. مرگ و میرایی تا پشت در سرپناه آمده و حتی گریبان افراد درون آن را نیز می‌گیرد. هیروشیما شرح شهادت فاجعه انسانی است. انفجاری که انبوهی از بدن‌ها، جنازه ‌ها و خاکسترها از زمین و آسمان می‌بارید.دنیای که پس از آن دیگر شباهتی به دنیای بشریت و انسانیت ندارد. یعنی همان چیزی که «هیوشیما» درباره‌اش حرف دارد.
فراهانی کاراکترهایش را در موقعیتی قرار داده که از یک نزول انسانی و فاجعه‌ای می‌گویند که زندگی با مرگ فرقی ندارد. دختری که با چکشی بر سر مزار مادر آمده تا دندان‌های طلای او را بردارد. نگهبان مرغداری همسایه، با شهوت و روان نامتعادل خود، به قصد تصاحب و سوءاستفاده، مانند عنصری مهاجم، می‌آید و می‌رود. سربازی که از محل خدمت فرار کرده، مدام از وضعیت بیرون، احساس هراس و وحشت دارد. او نمونه‌ی تاثیر "عدم امنیت" و مواجهه مدام با مرگ است. و عاقبت این وحشت بیرونی، جان او را می‌گیرد.
«هیوشیما» قطع آخرین پیوندهای انسانی را به نمایش می‌گذارد که منعکس از جامعه‌ای تسلیم، سرکوب‌شده، وحشت‌زده با انباشت غرایز انسانی است. اتاقک نگهبان تنها جای نیمه امن و گرم و جاری زندگی است و آن بیرون، قبرستانی از ازدحام مردگان و وحشتی که ویرانگر است.
اجرا با دکور و طراحی و اکسسوارهای مناسب، قوی و شبیه‌سازی کاملی‌ست. به‌ویژه صحنه پایانی که بخوبی از کار درآمده. بازیگری و کارگردانی حرفه‌ای‌ست‌ که هیوشیما را قابل اعتنا کرده است.

نیلوفرثانی
درود به شما سرکار خانوم ثانی چه نقد دقیق و درستی رو ارائه دادید که مطمئنا به درک بهتری از اثر منتج خواهد شد .
شخصا گذشته از اینکه مجموعه ی فضا سازیها و قسمتی از بازیها رو دوست داشتم ، منطق بخش سورئال کار برام در نیومده بود و البته همین حالا هم اگر باز بخوام به بخش هایی منجمله حضور دختری با شرایطی که نشان از موقعیت مالی حداقل پایداری می دهد در اون شرایط بغرنج جوی و مکانی و با چکشی در دست برای نبش قبر صرف به دست آوردن دندان طلای مادری که در تنهایی درگذشته آنهم با طی مسافتی احتمالا طولانی منطقی نگاه کنم باز هم با آن دچار زاویه خواهم شد ، اما این نوشتار شما کمک شایانی به برقراری ارتباط با اثر بهم کرد اونهم با گذشت حدود بیش از دو هفته که از تماشای آن برام میگذره .
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
کیف کردم از نوشته تون
نمایش واقعا جذاب بود و بینهایت موفق در خلق اتمسفر مورد نظرش
ما بعد از نمایش از شدت سرما پناه بردیم به ماشین و حتی قصد داشتیم بخاری رو روشن کنیم :)
۰۸ شهریور ۱۴۰۱
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
محمد مجللی
کیف کردم از نوشته تون نمایش واقعا جذاب بود و بینهایت موفق در خلق اتمسفر مورد نظرش ما بعد از نمایش از شدت سرما پناه بردیم به ماشین و حتی قصد داشتیم بخاری رو روشن کنیم :)
حضورت و کامنتهات همیشه برای من دلگرم کننده و لذتبخشه. ممنون مجللی جان.
۰۹ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شانس اینو داشتم که در آخرین اجرا به تماشای این نمایش برم. همین طور که سایر دوستان اشاره کردن فضاسازی و طراحی صحنه کار بی نظیر بود طوری که تو وسط تابستون حس سرما بهم تلقین شده بود!
بازی ها کلا خوب بودن اما بازی آقایون نائیج و قزل سوفلو رو بیشتر دوست داشتم. پایان بندی سورئال کار هم بطور کلی خوب بود و برام تصاویر بدیع و جالبی به نمایش گذاشت مثل آوار شدن اجساد کفن پیچ شده مردگان روی سر افراد طماعی که تو اتاقک بودن
حتی اگه بخش سورئال کار باب میل کسی نبود هم باز این نمایش ارزش دیدن داشت. با این حال بنظرم تنها نقطه ضعف کار در گنگ بودن مفهومی بود که در قسمت سورئال کار وجود داشت و به خوبی به تماشاگر منتقل نمی شد. حتی اگه بخوایم پایان نمایش رو انتقام مردگان از اون افراد طماع تلقی کنیم باز هم نحوه مرگ سرباز برام قابل درک نیس. هر چند که اون قبل از همه جونش رو از دست داد...
باز هم خوشحالم از دیدن این نمایش و امیدوارم مجددا کارشون رو به روی صحنه ببرن.

پ.ن1 : من از ردیف اول باکس D نمایش رو دیدم که واقعا بخشی از دکور نمایش در دید من نبود امیدوارم این مشکل در نمایش های دیگه وجود نداشته باشه. ... دیدن ادامه ›› کافیه خودشون تو جاهای مختلف یه سالن بشینن و ببینن مشکل دید وجود داره یا خیر!
پ.ن2: خیلی خوشحالم که پس از این اجرا افتخار آشنایی و هم صحبتی کوتاه با چند نفر از دوستان تیوالی نصیبم شد. آقایون حامی آرمین شاهین و خانوم‌ها تانیا مهسا و دوست دیگری که اسمشون خاطرم نیست.
دقیقا منم اون‌بار که باکس D بودم نیمی از صحنه رو ندیدم. بار دوم باکس B بودم و کامل همه‌چیز رو دیدم.
۰۷ شهریور ۱۴۰۱
ایمان جان افتخارش واسه ما بود 🌹
۰۷ شهریور ۱۴۰۱
عزیز دلی و وقتی اول نمایش کنارم نشستی و همون اول غریبانه گفتی یه طرف رو نمی بینم دلم کباب شد برات🥲😂هر چند خودمم فقط کمی بهتر بود زاویه نگاهم و فرمایشت متینه و باید جوری عمق و طراحی صحنه تنظیم بشه که اینجوری نشه، اصلا باکس D دو ستون آخری رو نباید میفروختند😄 خوشحالم دیدمت و گپ‌خوبی زدیم در پایان .
۰۷ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید